بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث راجع به وجوهی بود که برای توثیق «احمد بن محمد بن یحیی العطار» ذکر شده بود.
وجه سوم روایت اجلا بود که عبارت کشی را خواندیم که کشی نقل میکند که عدول و ثقات و اهل علم از محمد بن سنان نقل میکنند برای این که ثابت کند اعتبار محمد بن سنان را.[۱]
از این وجه جواب دادیم که اولاً روایت اجلای اصحاب ممکن است به لحاظ وجود اصلی بوده که آنها داشتند.
(سؤال: جواب را نفرمودید) جواب ندادیم از این؟ دو تا را (اشاره فرمودید و جواب ندادید) پس جواب میدهیم (مرحوم آقای خوئی …) مرحوم آقای خوئی البته جواب دادند.ـ
اشکال مرحوم آقای خوئی بر وجه سوم
جواب اول
مرحوم آقای خوئی جواب اولی که میفرمایند این است که روایت اجلای اصحاب ممکن است به لحاظ این باشد که چون بنای راویان حدیث به این بوده که اسناد متعدد داشته باشند نسبت به روایات، لذا اگر کسی صاحب اصلی بوده صاحب کتابی بوده میرفتند و از او نقل روایت میکردند اعم از این که او حالا ثقه باشد یا ثقه نباشد و بر این نقل اثر مترتب است چون موجب برای تعدد نقل میشود و خود تعدد نقل ای چه بسا موجب بشود برای وثوق به صدور یا به ضمیمه بعض امور دیگر موجب بشود برای وثوق به صدور از این جهت اجلای اصحاب میرفتند از صاحبان کتب و اصل نقل میکردند.
(سؤال: شاهدی هم ایشان بر این ادعا دارند؟) بله گفتیم حالا شما میگویید نگفتیم ولی فکر میکنم گفتم.
ایشان شاهد میآورد. میفرماید: صالح بن حکم النیلی کسی است که مرحوم نجاشی آن را تضعیف میکند پس میشود شخص ضعیف، در عین حال اجلای اصحاب مثل صفوان، جمیل بن دراج، حماد، عبد الله بن سنان و غیر اینها از بزرگان و اجلای اصحاب از این شخص نقل کردند.
(سؤال: شما میخواستید این را رد کنید؟) داریم رد میکنیم. (شما در دلیل و وجه سوم فرمودید) وجه سوم را بیان که کردیم (این را دلیل برای مورد وجه سوم فرمودید که مرحوم کشی آمده شخصی را تضعیف کرده ) تا این جا تقریب بود، تقریب آن را هم بگویم امروز؟ ببینید اصل تقریب این بود که روایت اجلای اصحاب از شخصی کاشف از وثاقت آن شخص هست. پس اگر مثلا صفوان، جمیل از کسی روایت بکنند ما کشف میکنیم که این شخص ثقه است. در ما نحن فیه اجلای اصحاب از «احمد بن محمد» نقل کردند و اجلای اصحاب شأنِشان اجل است که از یک شخص کذاب، جعال الحدیث بر ائمه علیهمالسلام بخواهند نقل بکنند؛ بنا بر این کشف میکنیم که خود روایت اجلای اصحاب کاشف از وثاقت مروی عنه است. بعد شاهد آوردیم گفتیم که مرحوم فضل بن شاذان رد کرده محمد بن سنان را که روایت آن را خواندیم، مرحوم کشی در رد نقلی که از فضل بن شاذان شده فرمود بزرگان از محمد بن سنان نقل کردند «قال أبو عمرو: قد روى عنه الفضل، و أبوه، و یونس، و محمد بن عیسى العبیدی، و محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، و الحسن و الحسین ابنا سعید الاهوازیان، و ابنا دندان، و أیوب بن نوح و غیرهم، من العدول و الثقات من أهل العلم».[۲] پس معلوم میشود که محمد بن سنان ثقه است. تا این جا شد تقریب استدلال. اما جواب؛ جواب اولی که مرحوم آقای خوئی میدهند عبارت از این است که صرف روایت اجلای اصحاب از شخصی کاشف از وثاقت آن شخص نیست. چرا؟ چون اصحاب در صدد این بودند که نسبت به روایات طرق مختلفی که هست ضبط بکنند لذا اگر شخصی صاحب کتاب بوده صاحب اصلی بوده میرفتند و از او اخذ روایت میکردند و از او روایت میکردند تا نقل متعدد بشود، کاری نداشتند به این که حالا آن ثقه باشد یا ثقه نباشد. شاهد بر مطلب این است که شخصی مثل صالح بن الحکم که مرحوم نجاشی این شخص را تضعیف کرده شخصیتی است که اجلای اصحاب از او روایت کردهاند مثل صفوان، جمیل بن دراج، عبدالله بن سنان پس کشف میکنیم صرف روایت اجلای اصحاب از کسی کاشف از وثاقت آن شخص نیست.[۳]
(سؤال: آقای خوئی دارد قضاوت میکند بین نجاشی که دویست سال بعد آمده با این آدمهای با تقوایی که همان موقع بودند از کجا میداند ایشان که از …؟) بگذارید من یکی دیگر را هم بگوییم تا ببینم شما چه میگویید (مرحوم نجاشی دویست سال بعد) اجازه بدهید (شما که هم عصر کسی هستید بهتر اعرفید به حال او تا او که دویست سال بعد) حالا این را هم من بگوییم تا جواب سوم را بدهم بعد ببینم چه میگویید.ـ
جواب دوم
جواب دومی که میفرمایند عبارت از این است که روایتی هم که کشی نقل کرده این کاشف از این نیست که میخواهد اثبات بکند وثاقت محمد بن سنان را به روایت اجلاء اصحاب، نه؛ در صدد این نیست، بلکه محتمل است که مرحوم کشی در مقام این باشد که در مقابل آنچه که از فضل بن شاذان نقل شده نسبت به رد احادیث محمد بن سنان معارض دارد، معارض آن این است که بزرگان از اصحاب از او نقل کردند.
البته دو تا نقل با هم تعارض میکنند نتیجهاش این است که پس روایت اجلاء اصحاب کاشف از وثاقت شخص نیست.
این را خوب دقت کنید! چون ممکن بود شما به ما اشکال کنید بگویید باشد اینها حرفهایی که شما میزنید همه درست اما کلام مرحوم کشی را چه میگویید که مرحوم کشی در مقابل کلام فضل بن شاذان که رد کرد روایت محمد بن سنان را، در مقابل او به چه استناد کرد؟ به روایت اجلای اصحاب از محمد بن سنان. میگوییم نظر کشی این بوده که نقل فضل بن شاذان ثابت نیست معارض دارد و معارض آن این نقل دوم، نه این که بخواهد به این اثبات کند که صرف روایت اجلاء اصحاب از شخصی کاشف از شهادت این اشخاص است بر وثاقت آن شخص.
پس این وجه هم ناتمام است.
(سؤال: مرحوم نجاشی دویست سال بعد از صفوان و امثال آن میآیند و توثیقی که آنها گفتند تضعیف میکنند بعد آقای خوئی میخواهند این جا ادعای بزرگی مطرح کنند و هیچ شاهدی هم ندارند که این بزرگواران به خاطر این که اسناد متعدد بشود… این انگیزه را از کجا میدانستند؟ از آن طرف بگویید …) احتمال آن کافی است چون ببینید اینها را خوب دقت کنید ما الان در صدد اثبات وثاقت یک شخص هستیم یا باید قطع داشته باشیم یا حجت، عادلی شهادت بدهد بر وثاقت شخص نعم المطلوب ما چنین چیزی که نداریم آنچه که داریم روایت بزرگان اصحاب است از شخصی، روایت بزرگان اصحاب از شخصی کاشف از وثاقت شخص نیست. اما این که میگویید مرحوم نجاشی آن کسی را که تضعیف کرده دویست سال بعد است شما اگر بخواهید اشکال را طرح کنید توثیقات نجاشی هم ساقط میشود چون همان طور که تضعیفات نجاشی بعد از دویست سال است توثیقات نجاشی هم بعد از دویست سال است. (این یک سؤال…) صبر کنید حالا، صبر کتید خدا خیرتان بدهد اگر نگفتم من، پامنبری کنید بله، این یک مشکل دیگر است که اساسا چگونه ما داریم اعتماد میکنیم به شهادت مرحوم شیخ طوسی، مرحوم نجاشی، مرحوم شیخ مفید در اثبات وثاقت و تضعیف روات حدیث. این سؤال خوبی هم هست جوابش هم ما در بحث حجیت خبر واحد دادیم حالا بگویید کجا (همان جایی که گفتید عن حدسٍ بوده و عن حسٍ بوده؟) نه در بحث این که اجماع داریم بر حجیت خبر واحد آن جا این بحث را مفصل طرح کردیم و آن جا این را جوابش دادیم انشاءالله مراجعه میکنید خواهید دید این یک شبهه عامی است جواب آن را هم دادند قطع نظر از این شبهه حرفی در مقام نیست.
(سؤال: اشکال اول مرحوم آقای خوئی را … روایت اجلا، وثاقت را ثابت نمیکند ولی حجیت روایت را ثابت میکند، به این بیان که شما میفرمایید اجلا غرضشان این بوده که طرق متعدد بشود و وقتی قرار شد طرق متعدد بشود برای حفظ روایت است پس چه داعی داشتند که از یک نفری که مجهول، کذاب یا ناشناس بوده بگیرند معلوم میشود یک سند قطعی قوی پیششان بوده و صحیح از ثقه شنیده بودند و بعد همان را از این هم نقل کرده بودند) نه الان در باب تواتر، تواتر اجمالی سند ندارد اما علم اجمالی پیدا میکنید که بعضی از آن روایات صادر است (فرض این که …) اجازه بدهید که اگر همین نقلها برای ما نشده بود تعدد درست نشده بود، و اگر تعدد درست نشده بود، ما علم اجمالی به صدور احد الروایتین پیدا نمیکردیم، اثر دارد عزیز من (حاج آقا صدوق آمده یک روایتی را از احمد بن محمد بن یحیی نقل کرده که فقط همین یک سند را دارد اگر صدوق میخواهد روایت را به امام نسبت بدهد آن هم کسی که دأبش نمیرود از یک آدم دروغگویی نقل کند از یک آدم مجهولی برای ما نقل کند بگوید آن هم این روایت به این مهمی را) اجازه بدهید؛ حالا ببینید بحثها با هم قاطی نشود، وجوه را ما باید جدا جدا از هم حساب بکنیم. یک وجه این که اصلا خود اتیان صدوق روایتی را در کتابش دال بر این است که این روایت درست است قائل هم دارد متعدد آن یک وجه دیگر است. (نقل همان اجلا را میگوییم مثال زدیم…) ما الان هستیم و صرف اجلا آیا صفوان بن یحیی در روایات از ضعیف نقل نکرده؟ (نه نقل نکرده) کجا نقل نکرده (… به خاطر تدیّنش…) پس الان صفوان نقل کرده از کسی که ضعفش ثابت است (ضعفش، نجاشی گفته بیخود گفته ثابت است؛ ثابت نیست) وثاقت صفوان را چه کسی گفته؟ (مورد اجماع امامیه است) چه زمانی کجا؟ (اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح) چه کسی گفته آن را؟ (شیخ طوسی گفته) شیخ طوسی که دویست سال بعد است. (آن اشکال را فرض این که ما قبول داریم) اگر این اشکال را قبول دارید پس نجاشی هم که تضعیف کرده تضعیفش درست است (صفوان را شما قبول دارید که از هر کسی روایت کند ثقه است منتهی دلیل آمده قائم شده که یک نفر از آنها ثقه نیست) اجازه بدهید خدا خیرتان بدهد شلوغ نکنید، پس بنا بر این، بنا الان بر این است که توثیقات و تضعیفاتی که از نجاشی، شیخ و شیخ مفید به ما رسیده اینها همه معتبر است وقتی معتبر شد ما میگوییم این افراد اجلای اصحاب هستند روایت کردند از کسی که تضعیفش ثابت است. آن حرف شما باز عزیزم درست نیست خدا خیرتان بدهد یک مقدار دقت کنید صفوان لا ینقل الا عن ثقه در صورتی که شهادت بر ضعف خاص نداشته باشد حواستان کجاست؟! آن عام است وقتی شهادت بر ضعف خاص دارد تخصیص میخورد امروز چند شنبه هست؟ من فکر کردم چهارشنبه هست، آخر هفته است خسته شدند. (عملا شما شهادت شیخ را از کار انداختید دیگر) نه (در عمل هیچ فایدهای ندارد انگار شیخ هیچ چیزی نگفته) نه شهادت همه آنها حساب است چرا از کار انداختیم؟ شهادتهای همه رو حساب است. (صفوان عن رجل باشد تصحیح میکنید روایت را؟) نه (پس عملا شهادت شیخ را از کار انداختید بابا آن جهت دیگری دارد خدا خیرت بدهد) که لا یروی و لا یرسل الا عن ثقه، لا یروی عن ثقهاش درست است، لا یرسل عن ثقهاش درست نیست به اشکالی که والد معظم فرمودند آن هم یک بحث مفصلی دارد سر جای خودش اینها مباحث خیلی (در عمل شهادت کالعدم شد) نه کجا کالعدم شد هر جا صفوان نقل بکند از کسی و شهادت بر ضعف نداشته باشد خود ما به آن عمل میکنیم در کتاب طهارت همین دماء ثلاث بحث مفصل داریم در مقابل مرحوم آقای خوئی، مرحوم آقای خوئی رد کردند روایت ابن ابی عمیر را یعنی شهادت شیخ را، که اگر ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی اگر از کسی نقل بکنند این کاشف از وثاقت نیست ما این را در آن جا اثبات کردیم مفصل ظرف چند صفحه ما خودمان قائل هستیم که شهادت شیخ معتبر است در مقابل مرحوم آقای خوئی، اما جا به جا کنعبد جا به جا کنستعین.ـ
اشکالهایتان همه محترم است ولیکن بحث هم اشدّ احتراماً میگذاریم برای زمان پاسخ به سؤالات.
۴. کلام نجاشی
وجه چهارم عبارت است از کلام نجاشی در ترجمه حسین بن سعید و حسن بن سعید.[۴] چون مرحوم نجاشی در ترجمه این دو [چیزی] فرموده که میخواهیم از آن استفاده کنیم وثاقت احمد بن محمد یحیی را.
ببینید این جا یک نکته بسیار مهمی را میخواهیم استفاده کنیم چه قدر بزرگان زحمت کشیدند ترجمه برای یک شخص دیگر است اما رفتند مطالعه کردند ببینند آیا میشود وثاقت این را بدست بیاوریم یا نه اما برای ما خیلی راحت است ولی اگر کسی که اولین بار به این مطللب رسیده باید کل کلام نجاشی را با دقت خوانده باشد و موضعگیری کرده باشد ولیکن برای ما خیلی ساده در دسترس قرار دارد.
مرحوم نجاشی میگوید:
«الحسن بن سعید بن حماد بن مهران مولى علی بن الحسین علیه السلام، أبو محمد الأهوازی، شارک أخاه الحسین فی الکتب الثلاثین المصنفه، و إنما کثر اشتهار الحسین أخیه بها» حسین بن سعید اشتهارش بیشتر است تا حسن بن سعید. بعد مرحوم نجاشی مطالبی را میگوید تا میرسد به این جا خوب دقت کنید میفرماید: «و کتب ابنی سعید کتب حسنه معمول علیها، و هی ثلاثون کتابا: کتاب الوضوء، کتاب الصلاه» میشمارد که من اینها را دیگر نمیخوانم تا میرسد به این جا: «کتاب الدعاء. أخبرنا بهذه الکتب غیر واحد من أصحابنا من طرق مختلفه کثیره» از این جا مورد توجه است «فمنها ما کتب إلی به أبو العباس أحمد بن علی بن نوح السیرافی، رحمه الله»، اینها را نجاشی میفرماید که این ابوالعباس ثقه قطعی است و مسلم است، «فی جواب کتابی إلیه» اگر مراجعه کنید مرحوم نجاشی در توثیقات خیلی از این آدم نقل میکند «و الذی سألت تعریفه من الطرق إلى کتب الحسین بن سعید الأهوازی رضی الله عنه»، از من پرسیده بودی که طریق به کتب حسین بن سعید اهوازی وضعش از چه قرار است «فقد روى عنه أبو جعفر أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری القمی، و أبو جعفر أحمد بن محمد بن خالد البرقی، والحسین بن الحسن بن أبان، و أحمد بن محمد بن الحسن بن السکن القرشی البردعی، و أبو العباس أحمد بن محمد الدینوری» اینها را خوب دقت کنید. این دیگر محل استشهاد است «فأما ما علیه أصحابنا و المعول علیه» اما آن طریقی که اصحاب ما بر آن هستند و معول علیه اصحاب است یعنی همه به آن اعتماد دارند و قبول دارند «ما رواه عنهما» یعنی از حسین بن سعید و حسن بن سعید، چه کسی؟ «أحمد بن محمد بن عیسی، أخبرنا الشیخ الفاضل أبو عبد الله الحسین بن علی بن سفیان البزوفری فیما کتب إلی فی شعبان سنه اثنتین و خمسین و ثلاثمائه قال: حدثنا أبو علی الأشعری أحمد بن إدریس بن أحمد القمی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى، عن الحسین بن سعید بکتبه الثلاثین کتابا و أخبرنا أبو علی أحمد بن محمد بن یحیى العطار القمی قال: حدثنا أبی و عبد الله بن جعفر الحمیری و سعد بن عبد الله جمیعا، عن أحمد بن محمد بن عیسى» این محل استشهاد یک خط دیگر میخوانم چون یک خط دیگر را لازم دارم و لو مربوط به بحث ما نیست «و أما ما رواه أحمد بن محمد بن خالد البرقی، فقد حدثنا أبو عبد الله محمد بن أحمد الصفوانی… الی آخر».[۵]
تا این جا درست شد؟ مرحوم نجاشی میفرماید آن سندی که برای این کتب هست که اصحاب قبول دارند و مورد اعتماد اصحاب است دو تا سند است یکی سند اولی بود که در آن «احمد بن محمد بن یحیی» نبود، یکی هم سند دومی بود که فرمود «و اخبرنا ابو علی احمد بن محمد بن یحیی العطار القمی». وقتی سند مورد اعتماد اصحاب هست از باب قرائن خارجیه که نیست از باب اعتماد به رجال حدیث است بنا بر این وثاقت احمد بن محمد بن یحیی ثابت میشود.
این تقریب استدلال به این وجه.
اشکال مرحوم آقای خوئی بر وجه چهارم
مرحوم آقای خوئی قدس سره بر این وجه اشکال دارند هم از جهت کبروی و هم از جهت صغروی.
اشکال کبروی اصاله العدالهای بودن قدما
اما از جهت کبروی ایشان میفرماید اساسا اعتماد قدما بر روایت شخصی دلالت بر توثیق قدما نسبت به آن شخص ندارد چرا چون بناء قدما بر اصاله العداله بوده است در اعتبار رجال حدیث و ما اصاله العداله را قبول نداریم. پس اگر قدما فرمودند رجال این روایت صحیح است معتبر است ممکن است از باب اصاله العداله گفتند؛ یعنی هر کسی که شک داشته باشیم که عادل است یا فاسق است حکم میکنیم به این که عادل است مگر این که فسقی از او ظاهر بشود. فرض این است که من آقای خوئی این مسلک را در اثبات عدالت و وثاقت قبول ندارم شهادت بر عدالت میخواهم.[۶]
(سؤال: عدالت یا وثاقت …) الان یکی…، چون درست است ولیکن الان خیلی برای ما فرق نمیکند به خاطر این که بالاخره یا روایت عدل حجت است یا روایت ثقه، الان اصل مطلب را درست بکنیم.ـ
بنا بر این از جهت کبروی اعتماد قدما بر شخصی کاشف از توثیق آن شخص نیست این اشکال کبروی.
اشکال صغروی احتمال تصحیح طریق اول
بعد اشکال صغروی میفرماید. میفرماید که ممکن است که نظر مرحوم نجاشی در طریق اول بوده که این طریق اول مورد اعتماد اصحاب است نه این که همه طرقی که ذکر کرده. میفرماید اگر طریق منحصر بود به همین طریق احمد بن [محمد بن] یحیی و میفرمود این طریق معول علیه الاصحاب است، مطلب تمام بود ولی دو طریق ذکر کرده ممکن است آن که اول ذکر کرده معول علیه الاصحاب باشد. پس اثبات اعتماد اصحاب نسبت به نقل دوم که در آن احمد بن [محمد بن] یحیی است نمیکند.[۷]
این دو تا اشکال از مرحوم آقای خوئی.
جواب والد معظم از اشکالات مرحوم آقای خوئی
به نظر ما [والد معظم] هر دو اشکال غیر وارد است:
اما اشکال کبروی مرحوم آقای خوئی
اولا
اگر مرحوم نجاشی میفرمود این سند معول علیه بعض الاصحاب است بله ممکن است آن بعض الاصحاب همهشان اصاله العدالهای باشند اما آنچه که مرحوم نجاشی نقل میکند «اصحابنا» است جمع مضاف است و جمع مضاف دال بر عموم است و در بین قدما قطعا کسانی بودند که قائل به اصاله العداله نبودند، پس وقتی میگوید همه اصحاب اعتماد دارند یعنی حتی کسانی که اصاله العدالهای هم نبودند به این سند اعتماد کردند. این اولا.[۸]
ثانیاً
شما اگر بخواهید بگوید که هر کسی که مسلک او اصاله العدالهای هست شهادتش بر وثاقت ساقط است باید کل شهادات مرحوم شیخ مفید را ساقط بدانید چون مرحوم شیخ مفید قدس سره مسلکش اصاله العداله هست و خود مرحوم آقای خوئی در معجم الرجال کثیراً ما، به کلام مرحوم مفید قدس سره استناد میکند در اعتبار رجال.[۹] بنا بر این از جهت کبروی اشکال وارد نیست.[۱۰]
یک توضیح مختصر بیشتری نسبت به اصاله العداله هست که انشاءالله فردا خواهم گفت.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) قال أبو عمرو: قد روى عنه الفضل، و أبوه، و یونس، و محمد بن عیسى العبیدی، و محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، و الحسن و الحسین ابنا سعید الاهوازیان و ابنا دندان، و أیوب بن نوح و غیرهم، من العدول و الثقات من أهل العلم. رجال الکشی اختیار معرفه الرجال (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی) ج۲ ص۷۹۶
۲) اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشى (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادى) ج۲ ص۷۹۶
۳) و هذا واضح الفساد، فإن روایه الأجلاء عن أحد لا تدل على توثیقه بوجه کما تقدم فی مطاوی هذا الشرح غیر مره. و هذا الکلینی و هو من أعاظم الأجلاء یروی فی الکافی عن الضعفاء کثیرا، و نحوه غیره. و السر أن شأن الراوی لیس إلا نقل الحدیث عن کل من سمعه ثقه کان أم غیره، و لا فرق فی ذلک بین الأجلاء و غیرهم، إذ هم فی مقام الروایه لیسوا إلا کأحد الرواه ینقلون کل ما وصل إلیهم من الأخبار. موسوعه الإمام الخوئی ج۱۲ ص ۳۱
۴) الرابع: أن أبا العباس أحمد بن علی بن نوح السیرافی قد کتب إلى النجاشی فی تعریف طرقه إلى کتب الحسین بن سعید الأهوازی: «فأما ما علیه أصحابنا، و المعول علیه: ما رواه عنهما الحسین و الحسن ابنی سعید الأهوازی: أحمد بن محمد بن عیسى. أخبرنا الشیخ الفاضل أبو عبد الله الحسین بن علی بن سفیان البزوفری فیما کتب إلی فی شعبان سنه ۳۵۲، قال: حدثنا أبو علی الأشعری أحمد بن إدریس بن أحمد القمی، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى، عن الحسین بن سعید بکتبه الثلاثین کتابا، و أخبرنا أبو علی أحمد بن محمد بن یحیى العطار القمی، قال: حدثنا أبی و عبد الله بن جعفر الحمیری، و سعد بن عبد الله جمیعا، عن أحمد بن محمد بن عیسى. ذکره النجاشی فی ترجمه الحسین بن سعید الأهوازی، و فی هذا الکلام دلاله ظاهره على اعتماد الأصحاب على أحمد بن محمد بن یحیى». معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ج۳ ص ۱۲۲
۵) رجال النجاشی ص۵۸
۶) و یرده: أولا: ما عرفت من أن اعتماد القدماء على روایه شخص لا یدل على توثیقهم إیاه، و ذلک لما عرفت من بناء ذلک على أصاله العداله، التی لا نبنی علیها. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ج۳ ص ۱۲۲
۷) و ثانیا: أن ذلک إنما یتم، لو کان الطریق منحصرا بروایه أحمد بن محمد بن یحیى، لکنه لیس کذلک، بل إن تلک الکتب المعول علیها، قد ثبتت بطریق آخر صحیح، و هو الطریق الأول الذی ینتهی إلى أحمد بن محمد بن عیسى. و لعل ذکر طریق آخر، إنما هو لأجل التأیید. همان
۸) وثالثاً: بأنه لیس مسلک جمیع القدماء هی أصاله العداله، بل لهم فی ذلک ثلاثه أقوال کما یظهر ذلک بالمراجعه إلى المتون الفقهیه فمنهم من یقول بأصاله العداله، ومنهم من یعتمد على حسن الظاهر، ومنهم من یقول بکون العداله هی الملکه، وقد صرح المحقق الأردبیلی وغیره من أعاظم الفقهاء بأنه هو المشهور بینهم، وظاهر عباره السیرافی هو اعتماد جمیع الأصحاب من السلف على الطریقین لا بعضهم حتى یحتمل کونه مبتنیاً على أصاله العداله. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۶
۹) به دو مورد از موارد عمل مرحوم آقای خوئی به شهادت شیخ مفید اشاره میکنیم:
و هی کما ترى واضحه الدلاله معتبره السند إذ لیس فیه من یغمز فیه ما عدا یعقوب بن سالم الأحمر الذی هو عم علی بن أسباط حیث انه لم یتعرض له فی کتب الرجال بمدح أو ذم، و لکن وثقه المفید فی رسالته العددیه صریحا حیث ذکر جماعه من رواه ان شهر رمضان قد ینقص و قد یکمل کبقیه الشهور، و منهم الرجل و قال فی حقهم انهم فقهاء اعلام أمناء على الحلال و الحرام لا یطعن فیهم بشیء. و هذا کما ترى من أعلى مراتب التوثیق. فالظاهر أن السند مما لا اشکال فیه کالدلاله. المستند فی شرح العروه الوثقى؛ الصوم۱ ص ۴۲۹
و السند معتبر، فإن أبا الجارود قد وثّقه المفید و مدحه مدحاً بلیغاً مضافاً إلى أنه من رجال تفسیر علی بن إبراهیم و رجال کامل الزیارات و لا یضر فساد عقیدته بوثاقته. فمقتضى السیره القطعیه و خبر أبی الجارود لزوم ترتیب جمیع الآثار من الوقوف و سائر الأعمال کمناسک منى. موسوعه الإمام الخوئی ج۲۹ ص ۱۹۶
۱۰) فیه أولاً: النقض بأنه یلزم على تقدیر کون وثیقات الوارده من القدماء مبتنیه على أصاله العداله – إسقاط جمیع وثیقات الوارده عن الشیخ المفید وذلک لما هو المسلم فی مسلکه من حکم بعداله کل مؤمن ثبت إیمانه ولم یثبت فسقه فلا ریب فی کونه من قائلین بأصاله العداله مع عدم التزامهم بسقوطه. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۵