بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
احکام مصدود و محصور
کلام در مصدود از حج بود.
مقدمه یادآوری مباحث گذشته
قبل از بیان حکم مصدود از حج اگر به خاطرتان باشد اقسام فوت وقوفین را بیان کردیم چون در بحث، احتیاج به معرفت حکم فوت اقسام مختلف وقوفین را داریم، من مختصرا اقسام فوت وقوفین را بدون شرح و تفصیل ـ چون شرح و تفصیل آن در سال گذشته مطرح شد ـ ذکر میکنم تا بتوانیم وارد بحث شویم.
مصداق مصدود از وقوفین در احتمالات متصور نسبت به ادراک وقوفها
صورت ۱. مصدود از وقوفین، مصدود
صورت اول این است که شخص درک نکند وقوفین را نه وقوف اختیاری از عرفه و مشعر را و نه وقوف اضطراری از عرفه و مشعر را.
این را هم دیگر همه بلد هستید که یک وقوف اضطراری داشتیم یک وقوف اختیاری داشتیم، وقوف اختیاری عرفه از ظهر است تا مغرب، وقوف اضطراری آن بعد از مغرب است تا طلوع فجر. وقوف اختیاری مشعر از طلوع فجر است تا طلوع آفتاب، وقوف اضطراری آن بعد از طلوع آفتاب است.
صورت اول، اگر درک نکند هیچ قسمی از وقوفین را، این جا حج باطل میشود یک، حج او تبدیل میشود به عمره مفرده، برای خروج از احرام باید عمره مفرده انجام دهد، و اگر حج بر او ثابت است سال آینده باید انجام دهد.
صورت ۲. مصدود از وقوف اختیاری مزدلفه، غیر مصدود
صورت دوم این است که وقوف اختیاری عرفه و اضطراری مزدلفه را درک کند، در این صورت حج او صحیح است.
صورت ۳. مصدود از وقوف اختیاری عرفه، غیر مصدود
صورت سوم این است که وقوف اضطراری عرفه و اختیاری مزدلفه را درک کند. در این صورت هم حج او صحیح است.
صورت ۴. مصدود از وقوف اختیاری عرفه و مشعر، غیر مصدود
صورت چهارم این است که وقوف اضطراری عرفه و وقوف اضطراری مشعر را درک کند، در هر دو اضطراری است، این هم حج او درست است.
صورت ۵. مصدود از وقوف اختیاری و اضطراری عرفه، غیر مصدود
صورت پنجم این است که وقوف اختیاری مزدلفه را فقط درک کند، از عرفات هیچ چیزی را درک نکند نه اختیاری نه اضطراری، این هم حج او صحیح است.
صورت ۶. مصدود از وقوف عرفه و اختیاری مزدلفه، مصدود
صورت ششم این است که اضطراری مزدلفه را فقط درک کند، نه اختیاری مزدلفه فقط اضطراری آن را درک کند، از عرفه هم هیچ چیزی درک نکند، در این صورت حج او باطل است تبدیل میشود به عمره مفرده.
صورت ۷. مصدود از وقوف در مشعر، مصدود
صورت هفتم این است که فقط وقوف اختیاری عرفه را درک کند یعنی از مشعر هیچ چیزی را درک نکند، در این صورت هم حج او باطل است و تبدیل میشود به عمره. البته یک مورد استثناء دارد که قبلا گفتیم.
صورت ۸. مصدود از وقوف در مشعر و اختیاری عرفه، مصدود
صورت هشتم هم این است که فقط وقوف اضطراری عرفه را درک کند. این جا هم حج او باطل میشود تبدیل میشود به عمره مفرده و با عمره مفرده از احرام بیرون میآید.
این اقسام فوت وقوفین بود.
اما اقسام مصدود از اعمال حج
صورت ۱. مصدود از وقوفین
تارة شخص مصدود از وقوفین است، به طور کل یعنی نمیگذارند که به عرفات و مشعر برود، نه میتواند اختیاری و نه اضطراری از این دو را درک کند.
صورت ۲. مصدود از وقوف در مشعر
صورت دوم این است که مصدود از وقوف در مشعر است مطلقا هم از اختیاری و هم از اضطراری؛ در این دو صورت ما گفتیم که حج او باطل است و تبدیل میشود به عمره مفرده، یادتان هست دیگر چون ما گفتیم از مشعر اگر درک نکند حج باطل میشود.
صورت ۳. مصدود از طواف و سعی بعد از اعمال منا
صورت سوم مصدود از طواف و سعی است بعد از وقوفین و اعمال منا، یعنی وقوفین را انجام داده، اعمال منا را انجام داده، حالا نمیگذارند وارد مکه شود که برود طواف حج و سعی و اینها را انجام دهد.
صورت ۴. مصدود از طواف و سعی قبل از اعمال منا
صورت چهارم مصدود از طواف و سعی است قبل از اعمال منا اما بعد از وقوفین، وقوفین را انجام داده قبل از این که به منا برود جلوی او را گرفتند و نمیگذارند اعمال منا و طواف سعی را انجام دهد.
صورت ۵. مصدود از مناسک منا خاصه
صورت پنجم هم این است که فقط مصدود از مناسک منا است خاصةً اما مصدود از اعمال مکه نیست، وقوفین را انجام داده، اعمال منا که رمی جمره و ذبح و حلق است، اینها را نمیگذارند انجام دهد اما میتواند وارد مکه شود و هر کاری که میخواهد در مکه انجام دهد.
پس ما باید حکم پنج صورت از مصدود را ذکر کنیم.
۲. مصدود از وقوفین صورت اول و دوم
صورت اول مصدود از وقوفین به طور کل، صورت دوم هم مصدود از وقوف در مشعر مطلقا چه اختیاری و چه اضطراری که این جا ما میگفتیم اگر انجام ندهد حج او باطل است عمره به عهده او میآید، خود او میخواهد انجام دهد اما مصدود شده، جلوی او را گرفتند و نمیگذارند انجام دهد.
حکم آن چیست؟ اگر به خاطرتان باشد گفتیم حکم این آدم این است که در محل صد، یعنی جایی که جلوی او را گرفتند قربانی را انجام دهد و از احرام خارج میشود، نسبت به حلق و تقصیر هم اگر به خاطرتان باشد بحث شد و گفتیم احتیاط این است که حلق و تقصیر را هم انجام دهد.
دلیل بر مسئله چه بود؟ صحیحه زراره بود «المصدود يذبح حيث صد» مصدود ذبح میکند قربانی میکند جایی که مصدود شده «و يرجع صاحبه فيأتي النساء»،[۱] این آدم مصدود دیگر محل شده، برمیگردد به منطقه و بلدش و حتی میتواند ازدواج کند، «فیأتی النساء» طواف نساء و هیچ چیز دیگری ندارد.
این حکم صورت اول و صورت دوم.
تعین یا عدم تعین احلال به ذبح
بعد وارد این بحث شدیم که آیا در این صورت اول و دوم تحلل از احرام متعین است به ذبح یا راه دیگری هم برای تحلل از احرام وجود دارد.
گفتیم دو نظر در مسئله هست:
نظر اول لزوم احلال به ذبح
نظر عدهای از فقها و شاید هم مشهور این است که تحلل این دو قسم مصدود فقط به ذبح است به چیز دیگری از احرام خارج نمیشوند.
نظر دوم عدم لزوم احلال به ذبح
صاحب جواهر فرمود دو راه برای این آدم هست؛ یکی این که ذبح کند در محل صد، یکی ذبح نکند، حالا که جلوی او را گرفتند همان طور بماند تا تارک وقوفین شود چون دیگر نمیگذارند هیچ کاری انجام دهد، به مجردی که تارک وقوفین شد حکم آن تبدیل میشود به عمره مفرده. پس تحلل از احرام او به عمره مفرده میشود.
بنا بر این تحلل از احرام متعین به انجام ذبح نیست، راه دیگری هم دارد؛ خودش را مصداق تارک وقوفین قرار دهد، تا شد صغرای تارک وقوفین، دیگر حالا تحلل او به عمره مفرده است.
طرح فرمایش صاحب جواهر
دلیل صاحب جواهر بر این مطلب چیست؟
مطلب ۱. دلیل بر عدم لزوم ذبح
ایشان میفرماید که امر به ذبحی که ما نسبت به مصدود داریم اگر مبتلا به مانع و قرینه نبود دال بر وجوب بود وقتی دلالت آن بر وجوب تمام شد اطلاق وجوب هم اقتضا میکند وجوب تعیینی را. یادتان است دیگر، صاحب کفایه فرمود در دوران امر بین وجوب تعیینی و تخییری مقتضای اطلاق وجوب تعیینی است، در دوران امر بین وجوب عینی و کفایی مقتضای اطلاق وجوب عینی است و در دوران امر بین وجوب نفسی و غیری مقتضای اطلاق وجوب نفسی است.[۲] بنا بر این ثابت میشود که یک راه بیشتر برای تحلل نیست و آن ذبح است.
ولیکن در ما نحن فیه امر به ذبح یا جمله خبریه در مقام انشاء در مقام توهم حظر است و امر واقع در موقع توهم حظر دلالت بر وجوب نمیکند بلکه حداکثر دلالت میکند بر جواز عمل. در ما نحن فیه توهم حظر که هست چون محتمل است که این مصدود محظور باشد، ممنوع باشد از مُحل شدن پس امری که وارد شده میشود امر وارد موقع توهم حظر، حداکثر دلالت بر جواز میکند دلالت بر وجوب تعیینی نمیکند، جایز است که ذبح کند و از احرام خارج شود.
ولی ما یک قاعده دیگر هم داریم که کسی که به وقوفین نرسد تحلل او به عمره مفرده است، این [شخص] میتواند صبر کند زمان وقوفین که گذشت [حج او تبدیل به عمره مفرده میشود و به عمره مفرده از احرام خارج میشود.]
چه وقت زمان وقوفین میگذرد؟ توضیح میدهم تا روشن شود. ببینید چه وقت من تارک وقوفین هستم؟ یعنی چه وقت طوری میشود که دیگر حج من تبدیل به عمره مفرده میشود؟ اگر من وقوف اختیاری مشعر را درک کنم حج من صحیح است، چه از عرفات چیزی درک کنم چه از عرفات چیزی درک نکنم. پس نسبت به [صورت اول]، کسی که از عرفات هیچ چیزی درک نکند، آخر وقت برای این [شخص] میشود طلوع آفتاب، چون آخر وقت وقوف اختیاری است.
اما این آدم اگر از عرفه چیزی را درک کرده باشد، فرض مسئله ما این نیست، چون در فرض مسئله ما صورت اول این است که از عرفات هیچ چیزی را درک نکرده.
صورت دوم آن است که فقط مشعر اختیاری و اضطراری را نتوانسته انجام دهد، حالا اگر از عرفه یک چیزی را درک کرده باشد در این جا اضطراری مشعر هم برای او مفید است، بنا بر این آخر وقت آن میشود ظهر روز دهم.
علی ای حال صاحب جواهر میفرماید این آدم میتواند صبر کند تا وقت وقوفین بگذرد و در نتیجه حج او تبدیل به عمره مفرده میشود و به عمره مفرده از احرام خارج میشود.
مرحوم محقق در شرائع هم به این مطلب تصریح فرموده.[۳] مرحوم نائینی هم اختیار فرموده.[۴] پس دو راه برای خروج از احرام هست. صاحب جواهر ادعای اتفاق فرمود.
عبارت صاحب جواهر را بخوانیم خارج بدون تطبیق نشود. خارج بدون تطبیق که داستان آن را میدانید یک کسی آمد خدمت آقای خوئی قدس سره، از آقای خوئی مشورت گرفت که شروع کند به درس خارج، مرحوم آقای خوئی هم میگویند که هیچ نفرمودند سکوت کردند، بعد که این آقا رفته بیرون، اصحاب آقای خوئی به آقای خوئی عرض میکنند این سطح بلد نیست بگوید چطور از شما مشورت خارج گرفت شما هیچ چیزی به او نگفتید؟ مرحوم آقای خوئی میگویند برای همین من هیچ چیزی به او نگفتم چون دیدم سطح تطبیق دارد از تطبیق آن بر نمیآید اما خارج هر چه بخواهد میگوید. بعضی خارجها همین طور است دیگر چند نظر است یک نظر هم همین است درس خارج همین است دیگر حالا بعضی جاها چارهای نداریم که تطبیق هم بکنیم شأن شما أجل از تطبیق است.
«ثم إن الأمر بالإحلال في النص و الفتوى و إن أفاد الوجوب إلا أن الظاهر إرادة الإباحة منه، لأنه في مقام توهم الحظر كما صرح به غير واحد، بل ظاهرهم الاتفاق عليه كما عن بعض الاعتراف به، فإذا بقي على إحرامه حينئذ للحج حتى فات الحج» که فوت حج به فوت وقوفین است «كان عليه التحلل بعمرة إن تمكن منها كما هو شأن من يفوته الحج» هر کسی که محرم شود به احرام حج و نتواند اعمال حج را انجام دهد، راه آن این است که به عمره مفرده از احرام خارج شود «و لا دم عليه لفوات الحج» دم و کفارهای هم بر عهده او نیست «كما صرح به المصنف في الفرع الثاني و الفاضل و غيرهما، بل في كشف اللثام أنه المشهور» یعنی عدم مشهور است «للأصل» یعنی اصالة البرائه «و غيره» یعنی غیر اصل چون ادله ثبوت کفاره شامل مصدود نمیشود، شامل کسی میشود که تارک حج باشد به اختیار خودش «لكن في محكي الخلاف عن بعض الأصحاب أن عليه دما».[۵]
تا این جا پس صاحب جواهر یک مطلب را اثبات فرمود که راه دوم برای خروج از احرام عبارت است از تحلل به عمره.
(سؤال: این «غیره» اشاره به چیست؟) چون میخواهیم کفاره بر او ثابت کنیم به فوت حج، اثبات کفاره در مورد فوت حج برای کسی است که به اختیار خودش حج از او فوت شده باشد، من را صد کردند و در نتیجه نتوانستم حج را انجام دهم پس کفاره بر من نیست. یعنی ادله شامل آن نمیشود، عدم شمول ادله.ـ
پس راه دوم ثابت شد.
مطلب ۲. لزوم یا عدم لزوم کفاره بنا بر قول دوم
فقط در راه دوم آيا کفاره هست یا نیست؟
عدم لزوم و دلیل آن
گفتیم کفاره نیست یکی به خاطر اصل و یکی هم به خاطر عدم شمول ادله ثبوت کفاره لما نحن فیه.
لزوم و دلیل آن
ولیکن بعضی از اصحاب قائل شدند که کفاره ثابت است اگر صبر کند که تارک وقوفین شود و بخواهد به عمره محل شود و اتفاقا خبر داود رقی هم دلالت میکند بر ثبوت کفاره، خبر داود رقی که از نظر سند مشکل دارد این است: ـ حالا صاحب جواهر در بعضی از موارد خیلی اهمیت به سند نمیدهند ولی در این جا تعبیر به خبر کردند.[۶] ـ
«و بإسناده» إسناد مرحوم شیخ است «عن الحسن بن محبوب عن داود بن كثير الرقي قال: كنت مع أبي عبد الله علیه السلام بمنى إذ دخل عليه رجل» یک کسی خدمت حضرت وارد شد «فقال قدم اليوم قوم»[۷] کدام روز میشود؟ میشود روز دهم چون حضرت در منا بودند، حداقل میشود روز دهم چون حضرت در منا بودند.
(سؤال: روز هشتم هم مستحب است.) آن وقتی است که بخواهند بروند به عرفات از مکه میروند به منا، از منا میروند به عرفات، در این جا «بمنی» یعنی وقتی که وقوف به منا بوده، «كنت مع أبي عبد الله علیه السلام بمنى»، پس وقتی است که دیگر زمان وقوفین گذشته.ـ
«كنت مع أبي عبد الله علیه السلام بمنى إذ دخل عليه رجل فقال» شخصی وارد شد و سؤال کرد «قدم اليوم قوم قد فاتهم الحج» عدهای تازه امروز وارد شدند حالا مشکل پیدا کردند ماشین آنها خراب شده یا به هر جهتی «فقال نسأل الله العافية».
واقعا آدم باید ادب یاد بگیرد وقتی کسی میآید پیش شما سؤالی میکند که مشکلی دارد، اول برای او دعا کنید بعد سؤال او را جواب دهید، آدم باید یاد بگیرد، اگر از ما سؤالی میکنند که مریضی دارند یا مشکلی دارند فقط جواب مسئله را میگوییم، آدم اول یک دعا کند که خدا انشاءالله شفایتان دهد بعد جواب مسئله را بگوییم، آدم باید یاد بگیرد.
«قال أرى عليهم أن يهريق كل واحد منهم دم شاة و يحلون و عليهم الحج من قابل إن انصرفوا إلى بلادهم» جواب این است که رأی من این است که اینها إراقه دم کنند هر یک، پس هر کدام باید یک کفاره بدهند، و محل شوند ولیکن حج در سنه بعد باید انجام دهند اگر منصرف شوند به بلاد خودشان «و إن أقاموا» اما اگر بایستند در مکه «حتى تمضي أيام التشريق بمكة ثم خرجوا إلى بعض مواقيت أهل مكة فأحرموا منه و اعتمروا فليس عليهم الحج من قابل»،[۸] این قسمت یک بحث دیگری است که مربوط به ما نیست میفرماید اما اگر اینها بمانند تا ایام تشریق بگذرد و بعد بروند در میقات و محرم شوند و عمره انجام دهند حج سال آینده دیگر بر گردن آنها نیست.
محل استشهاد ما این بود؛ «أن يهريق كل واحد منهم دم شاة و يحلون»، اول یک کفاره بدهند بعد محل شوند. این دم ظاهرش این است که این دم برای تحلل است به خاطر این که متمکن از عمره نبودند.
مطلب ۳. اشکال صاحب جواهر بر قول به لزوم
صاحب جواهر اشکال میکند میگوید چه کسی گفته این دم برای تحلل است که نظر مشهور باشد، شاید این دم آن است که ما میگوییم که تحلل به عمره مفرده است نهایت باید یک دم هم بدهد، صاحب جواهر میفرماید «كما ترى»[۹] در این روایت دلالتی نیست بر این که دم به خاطر فوت حج است از حیث این که متمکن از عمره نبوده. بنا بر این وجهی برای استدلال به این روایت نیست.
تا این جا قول صاحب جواهر ذکر شد و دلیل صاحب جواهر هم ذکر شد.
اشکال بر صاحب جواهر
اگر ما بپذیریم که امر وارد موقع توهم حظر دال بر وجوب نیست، استدلال صاحب جواهر تمام میشود ولی میدانید یک بحثی است که در اصول مطرح شده و نظر تحقیق این است که دال بر وجوب هست لذا استدلال صاحب جواهر میشود ناتمام.
نظر سوم جواز تحلل مطلقا
قول سوم که مرحوم آقای خوئی هم نقل میکند این است که یجوز له التحلل بعمره قبل الفوت که این قول سوم همان قول صاحب جواهر است.[۱۰] جهت آن هم جواز عدول است بدون صد.
در این جا به وجه دیگری میخواهند استدلال کنند بر این که چنین شخصی که مصدود از حج شده لازم نیست حتما ذبح کند بلکه میتواند تحلل کند به عمره مفرده. به چه بیان؟ به این بیان که ما روایاتی داریم که آن روایات دلالت میکند بر این که اگر کسی به حج نرسید، حج او تبدیل میشود به عمره مفرده، در ما نحن فیه هم این شخصی که مصدود شده و صبر کرده و وقوفین از بین رفته، صبر هم نکند قبل از فوت وقوفین در نهایت حج از دست او رفته، حج او تبدیل میشود به عمره مفرده.
ببینیم آیا روایاتی که دال بر تبدیل حج به عمره هست شامل ما میشود یا خیر؟ اگر به خاطرتان باشد روایاتی که مربوط به تبدیل حج به عمره یا تبدیل حج به حج إفراد هست برای کسی است که وارد مکه میشود مثلا زنی که حائض میشود و پاک نمیشود تا وقتی که بخواهد ادراک کند مقدار واجب از وقوف عرفات را، یک موارد خاصی است، اگر ما از آن روایات استفاده کنیم تعمیم را، شامل ما میشود و الا شامل ما نمیشود که بحث آن را میگذاریم برای جلسه آینده.
پس بحث منتهی شد به این که روایات تبدیل حج به عمره شامل مصدود در ما نحن فیه میشود یا خیر؟
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) حميد بن زياد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن أحمد بن الحسن الميثمي عن أبان عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: المصدود يذبح حيث صد و يرجع صاحبه فيأتي النساء و المحصور يبعث بهديه و يعدهم يوما فإذا بلغ الهدي أحل هذا في مكانه قلت له أ رأيت إن ردوا عليه دراهمه و لم يذبحوا عنه و قد أحل فأتى النساء قال فليعد و ليس عليه شيء و ليمسك الآن عن النساء إذا بعث. الكافي (ط – الإسلامية) ج۴ ص۳۷۱
۲) كون الوجوب نفسيا تعينيا عينيا لكون كل واحد مما يقابلها يكون فيه تقييد الوجوب و تضيق دائرته فإذا كان في مقام البيان و لم ينصب قرينة عليه فالحكمة تقتضي كونه مطلقا وجب هناك شيء آخر أو لا أتى بشيء آخر أو لا أتى به آخر أو لا كما هو واضح لا يخفى. كفاية الأصول ( طبع آل البيت ) ص۷۶
۳) و لو خشي الفوات لم يتحلل و صبر حتى يتحقق ثم يتحلل بعمرة ثم يقضي في القابل واجبا إن كان الحج واجبا و إلا ندبا. شرایع الاسلام ج۱ ص۲۵۵
۴) و له أن يبقى على إحرامه، و يتحلل بعمرة مفردة، و لا يسقط عنه الحج بذلك مع استقراره، أو بقاء الاستطاعة إلى القابل. دليل الناسك، تعليقة وجيزة على مناسك الحج (للنائيني) ص ۴۷۹
۵) جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام ج۲۰ ص ۱۲۹
۶) لخبر داود الرقي. همان
۷) وسائل الشيعة ج۱۴ ص۵۰
۸) همان
۹) و لكنه كما ترى لا دلالة فيه على أنه للفوات من حيث كونه كذلك. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام ج۲۰ ص ۱۲۹
۱۰) و على كل حال فهل يجوز له التحلل بعمرة قبل الفوات؟ عن المنتهى و التذكرة إشكال، و به قال بعض الجمهور، لجواز العدول بدون الصد، فمعه أولى، و هو متجه حيث يجوز له العدول، لإطلاق دليله الشامل لحال الصد، لكن عن الشهيد القطع بعدم جواز التحلل له بعمرة إلا أن يكون إفرادا ندبا، لجواز التحلل بلا بدل، فبه أولى، و فيه أن غيره مثله و ان وجب، بناء على جواز التحلل منه بلا بدل في عامه، و كيف كان فالوجه جواز التحلل له بالعمرة في كل مقام يجوز له ذلك بدون صد، و الله العالم. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام ج۲۰ ص ۱۲۹