بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
فرع سوم
فرعی که از این مسئله باقی مانده این است که اگر شخص به طور کل متمکن از بقا در منا در ایام تشریق نیست، آیا وظیفه او چیست. آنچه تا به حال بحث کردیم این بود که اگر متمکن از رمی در روز نیست، در شب رمی کند، حالا اگر به طور کل در هیچ یک از این ایام متمکن از رمی نیست.
اقوال در مسئله
سه نظر در مسئله هست:
قول اول
یکی سقوط وجوب رمی است رأسا، کلا رمی از این آدم ساقط است.
قول دوم
دوم این که لازم است همه جمرات سه روز را در شب اول انجام دهد. پس جمع میکند در یک شب نسبت به همه جمرات که این نظر از مرحوم صاحب مدارک قدس سره است.[۱]
قول سوم
سوم این که در این مورد واجب است استنابه، پس رمی ساقط نیست. رمی در یک شب هم نسبت به هر سه روز کافی نیست بلکه باید استنابه کند.
این از نظر اقوال.
بحث را در سه مرحله طی میکنیم.
مقتضای اصل
مرحله اول به حسب مقتضای اصل عملی است.
به حسب مقتضای اصل عملی اگر این شخص متمکن از رمی جمار در روز نشد، رمی ساقط میشود. شک میکنیم که آیا رمی در شب [عید] برای این آدم لازم هست یا خیر؟ مقتضای استصحاب عدم جعل و استصحاب عدم مجعول و مقتضای برائت، عدم وجوب است.
بله اگر قائل شویم به جریان قاعده میسور در اعمال حج، رمی در شب [عید] از نظر عرفی میسور از رمی در روز حساب میشود، لازم میشود برای این آدم رمی در شب.
(سؤال: فرمودید کلا متمکن نیست) در روز متمکن نیست نمیتواند بماند ولی شب اول را هست شب عید هست فرض این است که شب عید در منا هست، دیگر شب یازدهم شب دوازدهم، روز یازدهم روز دوازدهم در منا نیست و حال آن که روز یازدهم و دوازهم هم رمی واجب بود.ـ
پس به حسب مقتضای اصل رمی ساقط است.
به حسب مقتضای قاعده
به حسب مقتضای قاعده بر حسب آنچه که استفاده میشود از روایات تکلیف منتقل میشود به نیابت. چون در باب اعمال حج، بعضی از اعمال هست که نیابت بردار نیست مثل وقوف در عرفه، وقوف در مشعر، اینها نیابتبردار نیست. اگر شخص نتواند انجام دهد کلا تکلیف به حج ساقط است.
(سؤال: تکلیف به کل حج ساقط میشود؟) کل حج ساقط میشود چون جزء رکنی آن متعذر است.ـ
اما به حسب مستفاد از روایات رمی از اموری است که قابل نیابت هست پس به حسب مقتضای قاعده جریان نیابت در اعمال حج، تکلیف منتقل میشود به نیابت.
این روایات در باب هفدهم از ابواب رمی جمره عقبه جمع شده. روایاتش متعدد است، من یکی دو تا از آنها را میخوانم. اینها را هم قبلا چون خواندیم از جهت سند روایاتش تام است.
روایت اول
«محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن معاویه بن عمار و عبد الرحمن بن الحجاج عن أبی عبد الله علیه السلام قال: الکسیر و المبطون یرمى عنهما قال و الصبیان یرمى عنهم».[۲]
کسی که پایش شکسته و کسی که مبطون است، مرض مبطون دارد یعنی اسهال است یا به درد دل مبتلا است از آنها نیابت میشود.
البته در عنوان روایت «کسیر» و «مبطون» هست ولی چون در روایات دیگر عنوان «مریض» هم هست، عنوانهای دیگر هم هست از مجموع روایات استفاده میشود که اگر کسی متمکن از مباشرت نیست تکلیف منتقل میشود به نیابت.
روایت دوم
«و بإسناده عن إسحاق بن عمار أنه سأل أبا الحسن موسى علیه السلام عن المریض ترمى عنه الجمار قال نعم یحمل إلى الجمره و یرمى عنه قلت لا یطیق قال یترک فی منزله و یرمى عنه».[۳]
این جا عنوان مریض است. میفرماید حملش کنند به جمره که حضور در جمره داشته باشد بعد از او نیابت کنند. سائل میگوید این مقدار هم از عهدهاش برنمیآید. قال یترک فی منزله و یرمى عنه.
روایات متعدد است.
روایت سوم
روایت دهم باب، از جهت سند تمام است. اسناد مرحوم شیخ است به موسی بن القاسم.
این روایت اطلاق دارد.
«عن حماد عن حریز عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن الرجل یطاف به و یرمى عنه قال فقال نعم إذا کان لا یستطیع».[۴]
سؤال کردم که آیا میشود از شخص رمی شود و میشود شخص را طواف دهند. در بحث طواف اگر یادتان باشد تکلیف اولی طواف مباشری است، تکلیف بعدی إطافه است، یطاف به است. یعنی او را ببرند طوافش بدهند، حملش کنند، دستش را بگیرند و الی آخر. تکلیف سوم نیابت است. «قال فقال نعم إذا کان لا یستطیع» اطلاق دارد، اگر استطاعت ندارد تکلیف منتقل میشود به نیابت حالا [عدم] استطاعت به هر جهتی که میخواهد باشد، به جهت مرض باشد، به جهت شکستگی باشد، به جهت مدیون بودن باشد، مدیون است میترسد او را بگیرند، خوف داشته باشد، پیرمرد است، پیرزن است و الی آخر، روایت اطلاق دارد.
پس در مرحله دوم به حسب مقتضای قواعدی که در باب نیابت از اعمال حج هست تکلیف منتقل میشود به نیابت.
مقتضای نصوص
اما بحث در مرحله سوم که به حسب مقتضای نصوص هست، به حسب مقتضای نصوص لازم است که هر سه جمره را همان شب اول انجام دهد. یعنی شب عید جمره عقبه را بزند، بیاید از اول شروع کند سه جمره را بزند، بعدش باز سه جمره را بزند یکی برای روز یازدهم یکی برای روز دوازدهم.
درست است یا درست نیست؟
یک چیزی را شما این جا غفلت کردید. بعد از رمی جمره عقبه باید ذبح بکند، حلق بکند بعدش سه تا را رمی کند. چون اگر یادتان باشد بعد از رمی جمره عقبه تکلیف ذبح و رمی بود.
پس جمره عقبه را میزند، ذبحش را انجام میدهد، حلقش را انجام میدهد بعد آن دو تا رمی را انجام میدهد.
روایت اول
«محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن جمیل عن زراره و محمد بن مسلم عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال: فی الخائف لا بأس بأن یرمی الجمار باللیل و یضحی باللیل و یفیض باللیل».[۵]
روایت از جهت سند تمام است.
متن را دقت کنید. جمار جمع است، هم جمره عقبه را میگیرد هم سه جمره را میگیرد. یعنی بأسی نیست «ان یرمی الجمار باللیل»، رمی جمار را در شب انجام دهد، «و ان یضحی باللیل»، تضحیه و قربانی را هم در شب انجام دهد، «و یفیض باللیل»، همان شبی هم برود به طرف بلدش یا هر جایی که میخواهد برود. به قول فقها یذهب أین ما شاء، هر جایی که میخواهد برود.
روایت دوم
روایت بعدی متنش عین همین روایت است اما سندش فرق میکند.
«محمد بن الحسن بإسناده عن الحسین بن سعید عن صفوان بن یحیى عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لا بأس بأن یرمی الخائف باللیل و یضحی و یفیض باللیل».[۶]
این روایت هم سندش تمام است.
پس نتیجه این میشود که بر حسب آنچه که از این روایت استفاده میشود نسبت به کسی که متمکن از رمی در روز یازدهم و دوازدهم نیست، میتواند هر سه رمی را در شب اول که شب عید قربان هست انجام دهد.
(سؤال: این روایت شب یازدهم و دوازدهم را چگونه شامل میشود؟) روایت جمار داشت جمار جمع است. (روایت دوم جمار نداشت) اطلاق دارد، «یرمی الخائف باللیل و یضحی و یفیض باللیل». حالا اگر این هم نشود، روایت اول جمار داشت که جمع است، و الا این روایت یرمی دارد که اطلاق دارد. (روایت به حسب ترتیبی که دارد در واقع باز رمی جمار روز یازدهم و دوازدهم را نگفته) این روایت که ترتیب را نمیخواهد بیان کند. در این روایت میخواهد بگوید تکلیف این آدم این است که همین شب رمی جمارش را میکند، قربانی و حلقش را هم انجام میدهد، ترتیب از جای دیگر استفاده میشود. من در توضیحی که داشتم میدادم گفتم یک جایی از آن را کم گذاشتم و الا روایت چیزی کم نگذاشته چون روایت میخواهد بیان کند که تکلیف این آدم این است اما ترتیب باید رعایت شود او به لحاظ ادله دیگر است.ـ
اشکال بر استدلال به مقتضای نصوص
در این جا بعضی گفتند که خیر، آنچه که از روایت استفاده میشود این است که رمی هر روزی را در شبش انجام بدهد اما این که هر سه روز را در یک شب انجام دهد این از روایت استفاده نمیشود یا لااقل مجمل میشود. وقتی که مجمل شد ما باید برویم سراغ مرحله دوم که بحث به حسب مقتضای قواعد عامه در باب اعمال حج بود که نیابت است.
جواب از اشکال
ولیکن به حسب آنچه که از روایت اول استفاده میشود آنچه که در روایت تجویز شده رمی جمار هر دو روز است در یک شب. چون میفرماید: «لا بأس بأن یرمی الجمار باللیل و یضحی باللیل و یفیض باللیل» یعنی این شخص جمرهاش را انجام دهد، تضحیهاش را هم انجام دهد و افاضه کند کلا از منا خارج شود. حالا اگر به مکه رسید چون مکه امن است شاید کسی کارش نداشته باشد ولیکن از منا دیگر خارج میشود.
بنا بر این ظاهر از روایت این است که هر سه تا را میتواند در یک شب انجام دهد. وجهی برای اجمال و در نتیجه نیابت نیست.
البته احتیاط استحبابی این است که این شخص هم خودش در یک شب همه را انجام دهد و هم نائب بگیرد اما تکلیفی ما نمیتوانیم بکنیم به این که این شخص باید نائب بگیرد.
(سؤال: از کجای روایت یک شب را استفاده کردید؟) دارد تضحیه کند و افاضه کند، شب برود، وقتی که میگوید افاضه کند یعنی برود و دیگر برنگردد. (اگر مولا به عبدش بگوید من سه تا کار دارم که باید این کارهای من را در سه روز انجام دهی بعد عبد بگوید در روزها مشکل دارم، مولا گفت عیبی ندارد کارهایت را شب انجام دهی) خیر، اگر این طور باشد عیب ندارد، ولی اگر بگوید کارهایت را اشکال ندارد که همان شب اول انجام بدهی چون «یضحی» مال شب اول است و بعدش هم هر جایی که خواستی بروی برو، معنایش این است که دیگر کاری بر عهده تو نیست. مهم کلمه «یفیض» است اگر «یفیض» نبود بله ما هم میایستادیم. چون اگر «یفیض» نبود روایت این قدر داشت «لا بأس بأن یرمی الجمار باللیل»، میشد مثل روایات سابقه، کسی که خائف است بأسی بر او نیست که جمار را در شب انجام دهد، بیشتر از این استفاده نمیکردیم اما چون دارد تضحیه هم بکند، تضحیه مال شب اول است و چون بعدش دارد که دیگر افاضه کند یعنی افاضه کند و برود نه این که برود و باز دو مرتبه برگردد بنا بر این کشف میکنیم که هر سه تا را میتواند یک جا انجام دهد. (اگر به جای واو، فا میآمد، تفریع واضح بود) فا نمیخواهد ترتیب اینها را از جای دیگر استفاده میکنیم الان میخواهد بگوید این آدم این تکالیف بر عهدهاش هست حالا به چه ترتیب، از جای دیگر استفاده میشود.ـ
مرحوم نراقی در مستند الشیعه هم همین طور فتوا فرموده یعنی همین مسلک مشهور را انتخاب کرده که عند التعذر، شخص هر سه رمی را در یک شب انجام بدهد.[۷] مرحوم آقای شاهرودی قدس سره هم همین طور استفاده فرموده.[۸] اینها را گفتم تا اطلاع بر آراء فقها داشته باشید.
بررسی اختصاص حکم به خائف
آخرین مطلبی که در این بحث هست آیا این تجویز رمی سه تا در یک شب و افاضه از منا خاص به خائف است یا مطلق غیر متمکن را میگیرد، حالا پیرمرد باشد، ضعیف باشد، مریض باشد، صبیان باشد و الی آخر.
جهت اول
عنوانی که در روایت ما بود «خائف» بود. «عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال: فی الخائف لا بأس بأن یرمی الجمار» ما اگر بخواهیم جمود بر لفظ کنیم باید بگوییم این حکم اختصاص دارد به خائف پس هیچ چیز دیگر را نمیگیرد.
ولیکن همان طور که در مباحث گذشته به خصوص در همین مبحث رمی جمار از جهت انتقال رمی در روز به شب، در جلسات گذشته گفتیم، از عناوین مختلفی که در روایات آمده، «خائف»، «راعی»، «عبد»، «مملوک»، «مریض»، عناوین مختلفی که در روایات آمده وثوق حاصل میشود که معیار و موضوع برای تجویز، عدم تمکن است لذا حکم میشود عام.
این یک جهت.
جهت دوم
جهت دیگر این است که خائف را چطور معنا کنیم. تاره «خائف» معنا میشود به معنای اخص یعنی کسی که «خائف» است از این که گرفته شود حالا یا مدیون است یا مورد حراست حکومت است حکومت در صدد این است که او را بگیرد و به زندان بیندازد. این میشود «خائف» بر خودش. «خائف» که میگوییم یعنی همین، یعنی میترسد که او را بگیرند حالا یا به جهتی که مدیون است یا به جهت این که حکومت دنبالش هست.
تاره میگوییم «خائف» اطلاق دارد کسی که میترسد، حالا میترسد از این که او را بگیرند، میترسد از ازدحام، آن وقت خیلی سعه پیدا میکند میترسد از شدت مرض، میترسد از جهات دیگر که مالش ببرند و هکذا بنا بر این میشود عام.
مختار
ما به جهت دوم تعمیم نمیدهیم ولو جهت دوم هم له وجهٌ. ولی به جهت اول که در مباحث گذشته بحث کردیم به نظر ما تعمیم دارد تجویز رمی جمار نسبت به کسی که متمکن از رمی در سه روز نیست که شب اول انجام دهد، ولیکن احتیاط مؤکد ـ نه واجب ـ این است که علاوه بر این که خودش انجام میدهد نائب هم بگیرد.
هذا تمام الکلام در مسئله سنگ زدن به شیطان.
انشاءالله از شر شیطان خلاص شویم میخواهیم وارد شویم به فرار از شیطان نفر از منا.
(سؤال: اطلاق دارد شب اول باشد یا شب دوم باشد؟) بله فرقی نمیکند حالا شب اول گرفتار هست، شب دوم متمکن شد، شب دوم میتواند روز یازدهم و دوازدهم را با هم بزند. (چون یک بحثی داشتیم که مقصود از روایتی که میگوید در شب انجام شود، شب قبل است یا شب بعد است؟) نتیجه بحث این شد که در عذر طاری میگوییم شب آینده باید انجام دهد، در عذرهایی که از قبل هست شب قبل باید انجام دهد.
(سؤال: فقط دو روایت داشتیم که «خائف» در آنها بود، ولی روایات قبلی که عناوین دیگری داشتند اصلا حکم آنها با این روایت فرق میکند) علی ای حال عیبی ندارد شما از کسانی هستید که اختصاص میدهید به «خائف»، عیبی ندارد، این بستگی دارد که مستفاد از روایت مجموعا چه باشد، من هم عرض کردم، جمود بر این روایت بخواهید بکنید عنوان «خائف» است و قابل تعمیم نیست. اما با توجه به روایاتی که در باب است یعنی کل روایات باب را شما باید در نظر بگیرید، روایات باب جمره عقبه، روایات باب جمار، همه را که در نظر بگیریم میبینیم شارع مقدس در مطلق این عذرها قائل به توسعه شده. از این جهت است که کشف میکنیم که حکم برای مطلق عذر است.ـ
فرع چهارم نفر از منی
یکی از واجبات در باب اعمال حج نفر از منا بعد از زوال است. یعنی روز دوازدهم این شخص مخیر است از صبح تا غروب رمی کند هیچ کار دیگری هم در منا ندارد، حالا اگر صبح رمی را انجام داد، حق ندارد پیش از ظهر نفر کند و از منا خارج شود بلکه باید صبر کند اذان ظهر گفته شود بعد از منا خارج شود.
حتی اگر قبل از ظهر رمی جمره کرد و از منا خارج شد، رفت مکه باز هم علی ای حال باید برگردد به منا تا اذان بگویند و بعد از اذان نفر کند.
پس نفر از منا باید بعد از اذان باشد.
حالا دو تا مطلب این جا میخواهیم بگوییم. یک این که دلیل بر این که نفر باید بعد از اذان باشد چیست. دو این که ما تجویز کردیم شخص معذور میتواند تمام رمیهایش را یک شب انجام دهد، این ربطی به نفرش ندارد. اگر متمکن از نفر در بعد از زوال است باید نفر بعد از زوال را انجام دهد چون دو تا تکلیف مستقل از هم هستند. یک مرتبه اصلا این آدم نمیتواند چون اگر بخواهد بیاید به منا که بعد از زوال نفر انجام شود گرفتار میشود، مریض میشود الی آخر آن هیچ اما اگر متمکن باشد نفر بعد از زوال یک تکلیف مستقل است.
مطلب اول وجوب نفر بعد از زوال
در باب نهم از ابواب عود به منا روایات متعدد هست که باید نفر بعد از زوال باشد.
دلیل وجوب نفر بعد از زوال
من چون وقت نیست یک روایت را برای شما میخوانم. سندها تمام است.
«علی بن إبراهیم عن أبیه و محمد بن إسماعیل عن الفضل بن شاذان عن صفوان بن یحیى عن معاویه بن عمار عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إذا أردت أن تنفر فی یومین» یعنی روز یازدهم و دوازده «فلیس لک أن تنفر حتى تزول الشمس و إن تأخرت إلى آخر أیام التشریق» که روز سیزدهم است، خیر، روز سیزدهم رمیت را کردی حتی قبل از زوال هم میتوانی خارج شوی «و هو یوم النفر الأخیر» روز آخر برای نفر است «فلا علیک أی ساعه نفرت و رمیت قبل الزوال أو بعده فإذا نفرت و انتهیت إلى الحصبه» که یک محلی است «و هی البطحاء فشئت أن تنزل قلیلا فإن أبا عبد الله علیه السلام قال کان أبی ینزلها ثم یحمل فیدخل مکه من غیر أن ینام بها».[۹]
واقعا اگر کسی بتواند به مکه برود و این مستحبات را انجام دهد اصلا یک مکه شیرینی میشود.
در این جا ما یک روایت معارض داریم که انشاءالله جلسه بعد خواهم گفت.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱ ـ و لو لم یتمکن من ذلک لم یبعد جواز رمی الجمیع فی لیله واحده، لأنه أولى من الترک أو التأخیر، و ربما کان فی إطلاق بعض الروایات المتقدمه دلاله علیه. مدارک الاحکام فی شرح عبادات شرایع الاسلام ج۸ ص۲۳۳
۲ ـ وسائل الشیعه؛ ج۱۴؛ ص۷۵
۳ ـ وسائل الشیعه؛ ج۱۴؛ ص۷۵
۴ ـ وسائل الشیعه؛ ج۱۴؛ ص۷۶
۵ ـ وسائل الشیعه؛ ج۱۴؛ ص۷۱
۶ ـ وسائل الشیعه؛ ج۱۴؛ ص۷۰
۷ ـ و قیل: الظاهر أنّ المراد بالرمی لیلا رمی جمرات کلّ یوم فی لیلته، و لو لم یتمکّن من ذلک لم یبعد جواز رمی الجمیع فی لیله واحده، لأنّه أولى من الترک أو التأخّر. انتهى. و لا بأس به. مستند الشیعه فی أحکام الشریعه، ج۱۳، ص: ۵۶
۸ ـ و لکن فی المدارک «و الظاهر ان المراد بالرمی لیلا رمى جمرات کل یوم فی لیلته و لو لم یتمکن من ذلک لم یبعد جواز رمی الجمیع فی لیله واحده لأنه أولى من الترک أو التأخر و ربما کان فی إطلاق بعض الروایات المتقدمه دلاله علیه» مراده (قدس سره) من بعض الروایات المتقدمه هو الحدیث الخامس قال فی الجواهر بعد نقل کلام المدارک (قلت هو العمده و الا فسابقه مجرد اعتبار بل ظاهر النصوص المزبوره ذلک و ان لم یعلم حاله فیما یأتی من اللیالی. کتاب الحج (للشاهرودی)، ج۵، ص: ۸۶
۹ ـ الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج۴؛ ص۵۲۰