بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث در مکان هدی بود نسبت به شخص مصدود. گفتیم که از نظر اقوال دو قول در مسئله هست:

یکی لزوم ذبح در محل، در هر جایی که ممنوع شده از ادامه اعمال حج همان جا قربانی را انجام می‌دهد و از احرام خارج می‌شود بعد هم به خاطر ذهاب عده‌ای از فقها که حلق یا تقصیر لازم است ما احتیاط واجب کردیم که حلق یا تقصیر را هم اضافه کند و باز ما گفتیم که احتیاط بیشتر ولو که واجب نیست این است که اول تقصیر کند و بعد حلق کند.

نظر دوم این است که مصدود باید هدی خودش را بفرستد به منا و در منا ذبح شود.

[نظر سوم قول به تخییر است.]

دلیل بر ذبح در محل

استدلالی که شده بر این که در محل ذبح شود یکی به صحیحه زراره است و یکی به فعل حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم.

دلیل قول به تخییر و اشکال به آن

اما مثل مرحوم نائینی[۱] و صاحب جواهر[۲] این‌ها قائل شدند به این که مخیر است شخص مصدود بین ذبح در محل صد و بین این که قربانی را بفرستد و در منا ذبح شود.

مرحوم آقای خوئی می‌فرماید[۳] این نظریه دلیلی بر او نیست که شخص مخیر باشد بین ذبح در محل و یا این که ذبح در منا. بلکه مقتضای صحیحه زراره عبارت است از ذبح در محل.

دلیل اول

بله، در آیه شریفه ذکر شده که «و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدي محله».[۴]

اشکال

ولیکن آیه شریفه اگر به خاطرتان باشد اعم بود از محصور و مصدود. ما در مورد مصدود نص خاص داریم که صحیحه زراره است می‌فرماید «يذبح حيث صد» ذبح کند هر جایی که مصدود شده «و يرجع صاحبه» و خود شخص هم برگردد به بلدش «فيأتي النساء و المحصور يبعث‏ بهديه» خود روایت تقسیم فرموده و تقسیم قاطع شرکت است، حکم مصدود ذبح در محل است، حکم محصور بعث قربانی است به منا «فيعدهم يوما»[۵] با رفقایش که مصدود نیستند قرار می‌گذارد یک روزی را، هر وقت آن‌ها به منا رسیدند و قربانی کردند این از احرام خارج می‌شود. مثلا قرار می‌گذارد روز عید قبل از اذان ظهر این‌ها گوسفند او را بکشند و این هم سر ظهر از احرام در می‌آید.

بنا بر این روایت، بر فرضی که آيه شریفه اطلاق داشته باشد ما روایت خاص داریم که تخصیص می‌زند آیه را و شخص مصدود از تحت آیه خارج می‌شود.

دلیل دوم

دلیل دومی که ممکن است اقامه شود برای جواز بعث هدی به منا این است که این جمله «يذبح حيث صد» جمله خبریه در مقام انشا است و جمله خبریه در مقام انشا فی حد نفسه ظهور دارد در وجوب ولیکن در ما نحن فیه چون این جمله واقع شده در موقع توهم حظر و امر وارد در موقع توهم حظر دلالت بر وجوب نمی‌کند. لذا مثلا آیه شریفه که می‌فرماید «كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود»[۶] این دال بر وجوب نیست که حتما باید آدم بعد از افطار چیزی بخورد چون این امر وارد در موقع توهم حظر است حداکثر دلالت بر جواز می‌کند، دلالت بر وجوب نمی‌کند.

در ما نحن فیه محظور و ممنوع و آنچه که مورد توهم حظر هست ذبح در غیر منا است چون اساسا محل ذبح منا است لذا این «یذبح حیث صد» می‌شود وارد در مقام توهم حظر. وقتی وارد در مقام توهم حظر شد دال بر وجوب نخواهد بود. پس مصدود هم می‌تواند در محل ذبح کند و هم می‌تواند در منا ذبح کند، این هم وجه دوم.

اشکال اولا

مرحوم آقای خوئی می‌فرماید که صحیحه زراره مشتمل بر تقسیم و مقابله است می‌گوید «المصدود يذبح حيث صد و المحصور يبعث‏ بهديه»‏. معلوم می‌شود که این‌ها یک حکم مشترک ندارند. اگر بنا باشد که مصدود هم برای او جایز باشد بعث هدی به منا، این تقسیمی که در روایت هست معنا پیدا نمی‌کند. در روایت امام علیه السلام بر فرض صدور روایت تقسیم فرمودند، می‌فرماید مصدود در محل، ذبح کند، محصور بعث کند به منا، یعنی نه مصدود می‌تواند بعث به منا کند نه محصور می‌تواند ذبح در محل کند، تقسیم قاطع شرکت است لذا ولو ما قبول کنیم که امر و جمله خبریه واقع در موقع توهم حظر دال بر وجوب نیست چون خود این مورد بحث است، بر فرضی که قبول کنیم، در ما نحن فیه قرینه داریم که این جا دال بر وجوب هست و قرینه مقابله و تقسیمی است که در صحیحه زراره است.

(سؤال: شما این مطلب از مرحوم آقای خوئی را قبول می‌کنید؟) بله (این که فرمودید تقسیم قاطع شرکت است یعنی او باید برود حتما در منا بکشد، این می‌تواند این جا بکشد) خیر، پس بنا بر این مصدود هم می‌تواند این جا بکشد و هم می‌تواند آن جا بکشد، این تقسیم نمی‌شود (آن واجب است، این می‌تواند) تقسیم قاطع شرکت است مثل بحث تیمم است در بحث تیمم چه طور است؟ «إذا قمتم إلى الصلاة فاغسلوا وجوهكم و أيديكم»[۷] بعد می‌فرماید «فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيدا طيبا»[۸] این جا تقسیم قاطع شرکت است یعنی چه؟ یعنی یا افراد واجد الماء هستند؛ یجب علیه الوضوء و لا یجوز علیه التیمم، یا واجد الماء‌ نیست یجب علیه التیمم اصلا وضو برای او معنا ندارد. این جا اگر بنا باشد که مصدود هم امکان بعث او برای ذبح در منا باشد نباید این طور بفرماید، باید بفرماید المصدود یمکنه الذبح فی المحل و البعث الی منی، و المحصور ینحصر تکلیفه فی البعث الی منی، در حالی که این طور نیست.ـ

و ثانیا

مرحوم آقای خوئی می‌فرماید حالا بر فرضی که ما بپذیریم بگوییم «یذبح حیث صد» که جمله خبریه است دال بر وجوب نیست، دلالت نمی‌کند که حتما در محل صد و منع باید ذبح کند ولی اثباتی هم ما نداریم برای این که واجب است بعث به منا، بلکه خیر، اگر نشد هر جایی ذبح کند کافی است حتی اگر در بلاد خودش هم ذبح کند چون «حیث صد» که از وجوب افتاد، ما یک ذبحی می‌خواهیم برای این که این از احرام درآید، تلفن بزند در آفریقا، گوسفند در آفریقا دو میلیون است آن جا برای او می‌کشند و این از احرام در بیاید.

علی ای حال این بحث تمام شد.

نتیجه بحث در این مسئله این شد که برای محل شدن در مصدود ذبح لازم است در محل به فتوا، و حلق یا تقصیر لازم است به احتیاط واجب، و مستحب هم است که جمع کند به تقدیم تقصیر و بعد هم حلق را انجام دهد.

۲. مصدود از وقوفین

مسئله بعد؛

مقدمه

اول باید توضیح بدهم بعد مسئله را بخوانم تا مسئله روشن شود.

اقسام مصدود از اعمال حج

ببینید مصدود چند قسم دارد. کسی که ممنوع می‌شود از اعمال حج چند قسم دارد:

قسم اول

کسی که ممنوع شده از وقوفین؛ یعنی حالا عمره تمتع را انجام داده، اگر حج تمتع است محرم هم شده، نمی‌گذارند به عرفات و مشعر بیاید، ممنوع از وقوفین است. یا می‌خواهد حج إفراد انجام دهد، محرم شده در مکه بعد ممنوع شده از وقوفین. این قسم اول.

قسم دوم

کسی که ممنوع است از وقوف در مشعر نسبت به وقوف اختیاری و اضطراری مشعر.

قسم سوم

قسم سوم این است که مصدود است از طواف و سعی بعد از وقوفین قبل از اعمال منا.

قسم چهارم

قسم چهارم این است که مصدود است از طواف و سعی بعد از وقوفین و بعد از اعمال منا.

قسم پنجم

قسم پنجم هم این است که مصدود است از مناسک منا خاصة اما ممنوع از دخول مکه نیست.

پنج قسم پیدا شد.

مصداق مصدود از وقوفین در احتمالات متصور نسبت به ادراک وقوف‌ها

در بحث وقوف بحثی داشتیم که خلاصه آن را برای شما ذکر می‌کنم که این جا برای ما مفید است. می‌دانید شخص وقتی که محرم شد یک وقوف در عرفات دارد، یک وقوف در مشعر دارد. وقوف در عرفات یک وقوف اختیاری دارد از زوال ظهر است تا مغرب، یک وقوف اضطراری دارد در شب است. وقوف در مشعر یک وقوف اختیاری دارد از طلوع فجر است یعنی اذان صبح تا طلوع آفتاب، یک وقوف اضطراری دارد که وقوف اضطراری آن بعد از طلوع آفتاب است. پس ما نسبت به عرفات و نسبت به مشعر یک وقوف اختیاری داریم یک وقوف اضطراری داریم.

حالا نسبت به این که شخص آیا ادراک کند این وقوف‌ها را، هشت صورت پیدا می‌شود:

صورت اول مصدود

صورت اول این است که هیچ یک از دو وقوف را ادراک نمی‌کند، نه وقوف عرفات نه وقوف در مشعر، نه اختیاری او را و نه اضطراری او را، این جا حج این آدم باطل است. حالا که حج او باطل شد باید چه کار کند؟ واجب است که یک عمره مفرده بجا بیاورد تا از احرام خارج شود. آن وقت اگر حج به گردن او مستقر بوده یا استطاعت او باقی باشد سال آینده باید حج را اعاده کند و الا تکلیف از او ساقط است. این قسم اول.

صورت دوم غیر مصدود

قسم دوم این است که وقوف اختیاری عرفه را درک می‌کند و اضطراری مزدلفه را. یعنی وقوف ما بین زوال تا مغرب را درک می‌کند اما از مشعر اختیاری آن را درک نمی‌کند، اضطراری آن را درک می‌کند یعنی وقوفٌ ما بعد از طلوع شمس را درک می‌کند تا زوال ظهر، بیشتر نیست. این جا حج این آدم درست است و مشکلی ندارد.

صورت سوم غیر مصدود

صورت سوم این است که وقوف اضطراری عرفه را درک می‌کند و اختیاری مشعر را یعنی از عرفات چه وقت را درک می‌کند بعد از مغرب تا شب را درک می‌کند، اما از مشعر وقوف اختیاری آن را درک می‌کند یعنی بین اذان صبح تا طلوع آفتاب، حج این هم درست است و مشکلی ندارد.

صورت چهارم غیر مصدود

قسم چهارم این است که وقوف اضطراری عرفات و وقوف اضطراری مشعر را درک می‌کند حالا به هر جهتی یا نمی‌رسد، مریض می‌شود، کسی جلوی او را می‌گیرد، خیلی از اتفاقات در آن جا می‌افتد. مثلا مردم در ترافیک گیر می‌کنند، نمی‌رسند الی آخر. پس این جا قسم چهارم هر دو اضطراری است، ادراک وقوف عرفات و مشعر هر دو اضطراری است یعنی از عرفات بعد از مغرب درک می‌کند، از مشعر هم بعد از طلوع آفتاب، حج این هم درست است.

پس در این سه قسمی که الان خواندیم مصدود از وقوفین صدق نمی‌کند چون حج آن‌ها درست است ولو از اختیاری ممنوع شده باشد، در این سه قسمی که گفتیم حج درست است در این‌ها دیگر اسم آن مصدود از وقوفین نیست. اولی مصدود از وقوفین بود که هیچ وقوف را نه از عرفات درک کرده بود، نه از مشعر، نه اختیاری نه اضطراری.

قسم پنجم غیر مصدود

قسم پنجم این است که وقوف اختیاری مشعر را فقط درک می‌کند، از عرفات هیچ چیزی درک نمی‌کند نه اختیاری نه اضطراری. اما بین اذان صبح تا طلوع آفتاب در مشعر هست، حج این هم درست است. پس کسی که فقط ممنوع از عرفات باشد اما به مشعر به اذان صبح رسیده باشد این مصدود از وقوفین نیست. چرا؟ به خاطر این که همان اختیاری مشعر را که انجام داده جای هر دو وقوف را پُر می‌کند و حج او صحیح است.

تا این جا چند تا پیدا کردیم که ممنوع شد و مصدود بود؟ یکی همان اولی مصدود بود.

قسم ششم مصدود

قسم ششم این است که ادراک می‌کند وقوف اضطراری مزدلفه و مشعر فقط را، یعنی عرفات را درک نمی‌کند نه اختیاری نه اضطراری، از مشعر هم فقط وقوف اضطراری را می‌تواند درک کند، حج این باطل است. این جا اگر کسی را ممنوع کنند از وقوف اختیاری یا اضطراری عرفات و از وقوف اختیاری مشعر، این می‌شود ممنوع از وقوفین ولو اضطراری مشعر را بتواند انجام دهد. تا این جا دو مورد پیدا کردیم.

(سؤال: وظیفه چنین شخصی چیست؟) وظیفه این است که منقلب می‌شود به عمره مفرده باید با عمره مفرده از احرام درآيد، اگر حج بر او باشد یا استطاعت او باقی باشد باید اعاده کند و الا هیچ.ـ

قسم هفتم مصدود به نظر تحقیق

قسم هفتم این است که فقط اختیاری عرفات را درک می‌کند یعنی می‌گذارند اختیاری عرفات را درک کند اما نمی‌گذارند از مشعر هیچ چیزی را درک کند، این آدم هم به نظر تحقیق حج او باطل است. البته بعضی قائل هستند به صحت، اگر گفتیم حج او صحیح است پس این مصدود نیست اما اگر گفتیم حج باطل است این هم مصدود است ولو به عرفات رسیده اما اثری برای حج نمی‌کند. این جا هم حج او منقلب می‌شود به عمره مفرده، البته تفصیلی در مسئله هست که فعلا مربوط به ما نمی‌شود.

قسم هشتم مصدود

قسم هشتم هم این است که ادراک می‌کند وقوف اضطراری در عرفات را فقط، حج این هم باطل است چون گفتیم اختیاری را درک کند حج او باطل است چه رسد به این که اضطراری را درک کند پس اگر کسی را ممنوع کردند و هیچ نگذاشتند به عرفات برود حج این هم می‌شود باطل و مصدود.

تا این جا ما حالا متوجه شدیم مصدود از وقوفین کجا مصداق پیدا می‌کند و معلوم شد که پنج صورت مسئله داریم.

صورت ۱ مصدود از وقوفین اختیاری و اضطراری

حالا بحث ما در صورت اول است که مصدود از وقوفین هست، آیا مصدود از وقوفین حکم آن چیست؟

می‌فرماید مصدود از وقوفین حکم آن این است که در محل صد ذبح کند و محل می‌شود نهایت همان طور که قبلا گفتیم به احتیاط واجب حلق یا تقصیر را هم انجام دهد تا از احرام دربیاید.

صورت ۲ مصدود از وقوف اختیاری و اضطراری مشعر

همین طور در قسم دوم هم حکم همین است یعنی کسی که مصدود باشد از وقوف در مشعر اختیاری و اضطراری. چون این را هم گفتیم اگر کسی از مشعر کلا ممنوع شد هم اختیاری هم اضطراری حج او باطل است، حکم این هم همین است. پس این هم حکم آن این است که ذبح می‌کند در محل صد و محل می‌شود، به احتیاط واجب حلق و تقصیر را هم اضافه می‌کند.

دلیل بر مطلب صحیحه زراره است. صحیحه زراره اطلاق دارد می‌فرماید؛ «المصدود يذبح حيث صد»، مصدود قربانی می‌کند هر جایی که مصدود شده و ممنوع شده، حالا می‌خواهد ممنوع از وقوفین باشد، ممنوع از وقوف مشعر، چه اختیاری، چه اضطراری، همه را می‌گیرد. پس در این جا حکم عبارت است از ذبح کردن و به احتیاط واجب اضافه کردن حلق یا تقصیر.

تعین یا عدم تعین احلال به ذبح

این جا یک مسئله‌ای طرح شده و آن مسئله این است که آیا إحلال به ذبح متعین است یعنی هیچ راهی برای این آدم نیست اگر بخواهد محل شود به جز این که در محل صد ذبح کند و به احتیاط حلق یا تقصیر کند؟

نظر اول

یک نظر تعین ذبح است که نظر مثل مرحوم آقای خوئی و عده‌ای از بزرگان است.

نظر دوم

نظر دوم این است که این آدم دو راه دارد:

یک راه این است که همین جا گوسفند را بکشد و محل شود.

راه دوم بیان آن متوقف بر یک مسئله‌ای است که ما قبل‌ها داشتیم آن مسئله را من یادآوری کنم.

اگر کسی آمده به مکه می‌خواسته برود به وقوفین برسد اما نرسیده حج او تبدیل می‌شود به عمره مفرده و از عمره مفرده در می‌آید.

از این مطلب در ما نحن فیه استفاده می‌کنیم می‌گوییم این آدم ذبح نمی‌کند، ممنوع شده از وقوفین، همین جا می‌نشیند تا زمان وقوفین بگذرد یعنی زمان وقوف به عرفات اختیاری و اضطراری آن بگذرد، زمان وقوف به مشعر هم اختیاری و اضطراری آن بگذرد. وقتی گذشت می‌شود مثل کسی که به وقوفین نرسیده، احرام او تبدیل می‌شود به عمره مفرده به انجام عمره مفرده از احرام درمی‌آید و دیگر گوسفند لازم نیست بکشد.

حالا عبارت را بخوانم؛ قول اول که روشن بود. قول دوم عدم وجوب الاحلال بالذبح است، لازم نیست که حتما به ذبح محل شود و این نظر، نظر مرحوم صاحب جواهر هست که صاحب جواهر این مطلب را فرموده. این چه کار کند؟ «يبقى على إحرامه» بر احرامش باقی می‌ماند «حتى يفوت الموقفان» تا دو تا موقف فوت شود وقتی دو موقف فوت شد می‌شود داخل در مسئله آن کسی که دو وقوف از او فوت شود تبدیل می‌شود به عمره، الان خواندیم، «و يتحلل بعمرة مفردة» البته «و لا يسقط عنه الحج بذلك».[۹] چون گفتیم اگر حج بر او مستقر شده باشد به گردن او هست.

(سؤال: …) یک وقوف از ظهر است تا مغرب مال عرفات، یک وقوف هم از اذان صبح است تا طلوع آفتاب مال مشعر.ـ

حالا باید ببینیم آیا این نظر صاحب جواهر درست است یا خیر، ان‌شاءالله جلسه آینده.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



۱) فيتحلل عن إحرامه بالهدي إما يذبحه، أو ينحره في محل الصد، أو يبعثه بنية التحلل: على التخيير بينه و بين الأول، و لم يستبعده في الجواهر بعد أن نسبه إلى الخلاف، و المنتهى، و غيرهما، و كأنه حملا لما في النصوص على الرخصة، و هو في محله. دليل الناسك تعليقة وجيزة على مناسك الحج (للنائيني) ص ۴۷۶

۲) ثم إن صريح بعض ما سمعته من النصوص و الفتاوى و ظاهر غيره ذبح المصدود أو نحره في محل صده و إن كان خارج الحرم، و لا يجب عليه البعث… نعم لا يبعد القول بالتخيير بين البعث و الذبح عنده كما عن الخلاف و المنتهى و التحرير و التذكرة. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام ج‌۲۰ ص ۱۱۷

۳) و لكنه لا دليل عليه، بل مقتضى صحيح زرارة تعين الذبح في محل الصد، فإن المقابلة بينه و بين المحصور تقتضي وجوب الذبح في مكان الصد. و دعوى أن الأمر بالذبح في محل الصد وارد في مورد توهم الحظر و لا يستفاد منه الوجوب فاسدة، لأن المقابلة بين الصد و الحصر تدل على التعيين. و لو قطعنا النظر عن ذلك و التزمنا بعدم دلالة الجملة الخبرية على الوجوب، و قلنا بعدم وجوب الذبح في مكان الصد، و لكن لا دليل على لزوم البعث، فليذبح حيث شاء و لو في بلاده. و الحاصل: عدم وجوب الذبح في مكان الصد لا يقتضي الوجوب في خصوص مكان آخر، بل له أن يذبح في أي مكان شاء. هذا تمام الكلام في المصدود عن العمرة المفردة أو المتمتع بها. موسوعة الإمام الخوئي ج‌۲۹ ص ۴۱۹

۴) البقرة ۱۹۶

۵) و عن حميد بن زياد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن أحمد بن الحسن الميثمي عن أبان عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: المصدود يذبح حيث صد و يرجع صاحبه فيأتي النساء و المحصور يبعث‏ بهديه‏ فيعدهم يوما فإذا بلغ الهدي أحل هذا في مكانه قلت أ رأيت إن ردوا عليه دراهمه و لم يذبحوا عنه و قد أحل فأتى النساء قال فليعد و ليس عليه شي‏ء و ليمسك الآن عن النساء إذا بعث. وسائل الشيعة ج‏۱۳ ص۱۸۰

۶) البقرة ۱۸۷

۷) المائدة ۶

۸) همان

۹) موسوعة الإمام الخوئي ج‌۲۹ ص ۴۲۰

پیمایش به بالا