ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

این روایت را از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم می‌خوانم. خیلی این روایت مربوط به ما می‌شود.

«قال صلی الله علیه و آله و سلم‌ ما أصاب المؤمن من نصب و لا وصب‌ و لا حزن‌ حتى‌ الهم‌ یهمه إلا کفر الله به عنه من سیئاته.»[۱]

حضرت می‌فرماید هیچ رنج و سختی و غمی به مؤمن نمی‌رسد حتی اگر غمی موجب ملال خاطر شخص مؤمن بشود مگر آن که خداوند در قبال آن از گناهان وی محو کند. «إلا کفر الله به عنه من سیئاته» بالاخره زندگی دچار مشکلات زیاد است. به خصوص زندگی اهل علم. خب شما حساب بکنید اهل علم از خیلی امور محروم هستند. بقیه مردم می‌توانند دست زنشون را بگیرند پارک برند. طلبه اگر دست زنش را بگیرد پارک برود دنیا کن فیکون می‌شود. خیلی چیزها محروم است. هر کاسه کوزه‌ای می‌شکند سر طلبه‌ها می‌شکند. با این که بندگان خدا نه سر پیاز هستند نه ته پیاز هستند نه وسط پیاز هیچ جای پیاز نیستند. توهین‌هایی که به انسان می‌شود خب این‌ها همه برای انسان سخت است. توهین است بالاخره و مشکلاتی که برای انسان ایجاد می‌شود. خب ما سراغ داریم طلبه‌ای که برای زایمان خانمش کتابهای درسی خودش را فروخته. یک هچنین مشکلاتی بوده و هست.

نهایت چیزی که هست نسبت به ما آنچه که مورد امید است این است که مورد روایاتی قرار بگیریم که از حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه است که کسی که از علمای شیعه ما باشد و شیعیان ما را که منقطع از ما هستند و یتیم هستند ـ و اشد از یتیمی که از پدر و مادر محروم است آن کسی است که منقطع از امامش باشد ـ این‌ها اگر ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، تعبیر روایت این است که «فی حجره» یعنی در دامن خودش پرورش بدهد یعنی این مقدار با عطوفت با محبت با مهربانی با ابناء شیعه علی بن ابی طالب علیه السلام انسان رفتار کند و به این‌ها احکام و عقاید یاد بدهد، این‌ها در رفیق اعلی با ائمه علیهم السلام هستند.

در بعضی از روایات هست که وقتی محشور می‌شوند از سر قبر ملائکه می‌روند به استقبال و او را وارد محشر می‌کنند. تعبیرات عجیبی هست. در همین تفسیر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مراجعه بفرمایید.

علی ای حال می‌خواهم بگوییم که نباید گاهی وقتها ما ناراحت بشویم. بلکه مصیبتی هم که به انسان وارد می‌شود باید شکرگزار باشد. چرا؟ چون انسان بعضی از سیئات را مرتکب می‌شود، گاهی وقتها موفق به توبه آن نمی‌شود. یادش می‌رود. یا توبه می‌کند معلوم نیست این توبه قبول بشود یا قبول نشود. این‌ها همه هست. مشکلاتی است.

و لکن این‌جا خود صاحب شریعت قول داده که به مؤمن هر سختی و گرفتاری و رنج و غم و محنتی که برسد، این در قبالش پروردگار متعال سیئه‌ای از او محو می‌کند. لذا بعضی‌ها دیدید در اوخر عمر خیلی به سختی می‌افتند و این‌ها پاک شده از دنیا می‌روند. بالاخره انسان هر کار کند در دنیا مرتکب سیئات هست. کارهایی که انسان می‌کند… گاهی وقت‌ها به نماز اهمیت نمی‌دهد. ما وقتی نماز می‌خوانیم از الله اکبر نمی‌فهمیم چی می‌گوییم. بعد‌ که گفتیم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، می‌گوییم مثل این که نماز ظهر را خواندیم ان‌شاءالله. خب این چه نمازی است؟!

لذا می‌خواهم این را عرض کنم در زندگی طلبگی باید این را ما توجه داشته باشیم. این مسائل برای ما موجب رنجش ما نشود. بلکه شکرگزار باشیم و از این مسائل ممکن است بدتر هم پیش بیاید و در ازمنه سابقه بدتر از این هم پیش آمده ولی همه مقاومت کردند تا این دین به این قوت و به این هیمنه به ما رسیده و ما وظیفه داریم که با همین قوت و هیمنه به نسل بعد ان‌شاءالله منتقل کنیم.

«قال صلی الله علیه و آله و سلم‌ ما أصاب المؤمن من نصب و لا وصب‌ و لا حزن‌ حتى‌ الهم» حتی یک قصه‌ای که برایش پیش می‌آید هم و غمی که برایش پیش می‌آید «حتى‌ الهم یهمه» یعنی چیزی که برایش اهمیت داشته باشد. «إلا کفر الله به عنه من سیئاته‌».

خب فرمایش مرحوم شیخ را بیان کردیم.

خلاصه استدلال مرحوم شیخ این شد که کافه‌ی عقلاء حکم می‌کنند به قبح مؤاخذه نسبت به تکلیفی خود مولی اعتراف دارد که هیچ اعلامی نسبت به آن تکلیف نداشته.[۲]

اشکال والد معظم

والد معظم بر فرمایش مرحوم شیخ اشکال فرمودند.[۳]

توضیح اشکال این است که ما یک دستگاه داریم در موالی و عبید عرفیه. یک دستگاه داریم در مولی و عبد حقیقی.

در موالی و عبید عرفیه یعنی همینی که در عرف یک کسی مولی است و عبدی دارد این جا مطلب همین است که مرحوم شیخ فرمود. واقعا اگر مولایی عبد خودش را مؤاخذه کند نسبت به تکلیفی که برای او اعلام نکرده، عقلا این شخص را محاکمه می‌کنند، مؤاخذه‌اش می‌کنند که هیچ حقی نداشتی تو این عبد را عقاب کنی. چون اعلامی نکردی بر او تا بگویی او مخالفت کرده و مستحق عقاب است. این مطلب در موالی و عبید عرفیه مسلم است.

اما دستگاه مولای حقیقی که باری تعالی است و عبد حقیقی که عباد هستند متفاوت است. این جا عبودیت ذاتی است. «إلا آتی الرحمن عبدا»[۴] عبودیت ذاتی ما است و مولویت ذاتی پروردگار متعال است.

عظمت این مولی و ضعف و حقارت این عبد، اقتضا می‌کند که اگر عبد در موردی احتمال تکلیف الزامی داد، فوری برائت جاری نکند بلکه در مقام احتیاط کند. آن طرف الله است این طرف امام زین العابدین علیه السلام که این‌ها اصلا بشر نبودند به لحاظی. روح آن‌ها متفاوت با روح مردم است. حضرت در مقام مناجات به پروردگار متعال عرض می‌کند: «أنا بعد أقل‌ الأقلین»‌، خیلی حرف عجیبی است. یعنی همه اقل هستند باز من از همه اقل هستم. «أنا بعد أقل‌ الأقلین».[۵]

خب کسی اگر درک بکند یک چنین مولایی و یک چنین عبدی، حالا احتمال بدهد، احتمال عقلایی که مولی یک تکلیف الزامی دارد قطعا در این جا نمی‌توانیم بگوییم که این جا هم مورد برائت است. بلکه احتیاج دارد به تأمل. و لذا بعضی قائل شدند به حق الطاعه و حق الرقیه و العبودیه و قائل به برائت در شبهات بدویه نیستند.

پس فرمایش مرحوم شیخ ناتمام است.

(سؤال: یعنی حق الطاعه را والد معظم قبول کردند.)[خیر] (نه)، ایشان دارد می‌فرماید ما نمی‌توانیم بگوییم که استدلال کنیم در ما نحن فیه به سیره‌ی عقلاء، اشکال همین مقدار است. نه این‌که حق الطاعه را قبول داریم. (…) گوش بدهید وقت اشکال خودم می‌گوییم.ـ

تأمل استاد در اشکال والد معظم

اگر دقت کرده باشید با بیانی که ما در توضیح استدلال مرحوم شیخ بیان کردیم شاید جا برای این اشکال نباشد. چرا؟

چون ما گفتیم حکم عقلا اگر به اقتضاء عقلائیت آن‌ها بود، مناط و اساس حکم عقلا موالی و عبید عرفیه و عقلائیه بود. چون آنچه که در مد نظر عقلا است همین موالی و عبید عرفیه است.‌ای چه بسا اعتقاد به باری تعالی نداشته باشند اما اگر آن طور که ما تقریب کردیم تقریب بشود که تمسک به حکم عقلا من حیث عقلهم است نه من حیث انهم عقلا، عقل اگر باشد ادراک عقل عام است. عقل می‌گوید فرقی نمی‌کند چه مولای حقیقی باشد چه مولای عرفی باشد. خود مولا اگر معترف باشد که من نسبت به این تکلیف الزامی هیچ اعلامی برای مکلف نکردم، نه به عنوان اولی و نه به عنوان ثانوی، در عین حال چون مخالفت کردی تو را عقاب می‌کنم این مما یستقل العقل بقبحه.

بنا بر این استدلال درست می‌شود. و لکن اگر مقصود شیخ استدلال به حکم عقلا باشد بما هم عقلا، من حیث انهم عقلا، اشکال والد معظم وارد است.

حالا بفرمایید.

(سؤال: همین حرفی که برای عبد می‌زنیم در موالی عرفیه و عقلا نسبت به خدا هم همین را بگوییم، مطلب عکس می‌شود. می‌گوییم در عبد و مولای عرفی این‌ها می‌گویند مولا اگر بیان نکرده باشد قبیح است ولی در عبد و مولای حقیقی ولو بیان نکرده باشد عبد کأن وظیفه خودش می‌داند که احتیاط کند. عقلا چنین چیزی را نمی‌گویند. حالا این را عکس می‌کنیم نسبت به خدا می‌سنجیم. می‌گوییم عرف وقتی در موالی عرفی خودشان قبیح می‌دانند با این که یک آدم عادی است و ممکن است هزار و یک اشتباه داشته باشد، قبیح می‌دانند بدون بیان او را عذاب کند، نسبت به خدا خیلی شدیدتر می‌شود) خیر. نمی‌شود قیاس کرد. چون ممکن است عظمت او اقتضا کند که نسبت به او باید خیلی حریم گرفت. شاهد هم این‌ها دارند قف عند الشبهه «فان الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات»[۶] یا در روایت است که برای هر شریعتی حریمی است، حول حریم نگرد مبادا که در حریم ساقط بشوی. این‌ها همه کاشف از این است که نسبت به باری تعالی این طرف را باید لحاظ کرد. لذا قیاس به موالی عرفیه قطعا نمی‌شود کرد. چیزی که هست اگر مستند عقل باشد عقل فرق نمی‌گذارد. (بالاولویه بگوییم چه اشکالی دارد. بگوییم خدایی که این همه عفو است بدون بیان عقاب نمی‌کند) خیلی عفو است به این ربطی ندارد. بحث سر عفو نیست. بحث سر استحقاق است. شما خیلی نسبت به خدا ظنت خوب است. حسن ظن باید آدم داشته باشد نسبت به خدا.

(سؤال: آیا طریق شارع با طریق عقلاء فرق می‌کند؟ عقلاء یک طریقه دارند که قبح عقاب بلابیان است آیا مولای حقیقی طریقی غیر از طریق مولای عرفی دارد؟) بله ممکن است. چون اگر مستند شما عقلا باشد نمی‌توانی حکمی را که در محیط عقلا است سرایت دهی به حکم پروردگار متعال. دو موضوع متفاوت است. (اگر طریق دیگری دارد باید بیان کند.) طریقش همین است دیگر. این‌ها من حیث انهم عقلا دارند حکم می‌کنند. برای حفظ نظام‌شان دارند این حکم را می‌کنند. این چه ربطی دارد به باری تعالی؟! اشکال والد معظم محکم است. ما هم که داریم تأمل می‌کنیم بیان مرحوم شیخ را توجیه می‌کنیم.

(سؤال: مگر شیخ به سیره عقلاء استدلال کرده بود، فرمود یشهد) گفتیم که عزیزم مگر نبودید. می‌گویم به سیره عقلاء استدلال می‌کند بما انهم کاشف اما منکشف آن حکم عقل بود. دیروز نبودید؟! یعنی بودید ولی نبودید.

(سؤال: عبودیت ذاتیه یعنی چه؟) عبودیت ذاتیه یعنی ما عبد ذاتی هستیم نه این‌که کسی من را خریده باشد و مرا عبد کرده باشد. اصلا کل وجود من در ید پروردگار متعال است می‌شوم عبد.ـ

نظریه مرحوم آخوند

مرحوم آخوند بر این قاعده‌ی عقلیه‌ی قبح عقاب بلابیان استدلال می‌کند به طریق دیگری و آن استدلال به وجدان است. عبارت مرحوم آخوند این است:

«و اما العقل، فإنه قد استقل بقبح العقوبه و المؤاخذه على مخالفه التکلیف المجهول بعد الفحص و الیأس عن‌ الظفر بما کان‌ حجه علیه» دلیلش چیست؟ این مدعی بود. «فإنهما بدونها» یعنی بدون حجت «عقاب بلا بیان و مؤاخذه بلا برهان و هما قبیحان بشهاده الوجدان».[۷] اگر وجدان داری که همین است. اگر هم بی‌وجدان هستی که بی‌وجدانی.

این استدلال مرحوم آخوند بود.

نکات فرمایش مرحوم آخوند‌

نکته اول

نکته اول این است که فرمود یستقل العقل. یعنی از احکام استقلالی عقل است که این در فرمایشات مرحوم شیخ هم بود.

ما حکمی داریم جزء مستقلات عقلی است مثل قبح ظلم، حسن عدل. بعضی از احکام داریم جزء مستقلات عقلیه نیست بلکه محتاج به یک مقدمه از شرع است که این را در اصول فقه و در کفایه خوانده‌اید.

نکته دوم

نکته دوم این است که فرمود این قبح عقاب بلابیان بعد الفحص است از آنچه که حجت بر انسان باشد. یعنی تا وقتی که شخص فحص نکرده است عقاب قبیح نیست. اگر فحص کرد و حجتی نیافت مأیوس شد از ظفر به حجت حالا عقاب می‌شود قبیح. پس فحص لازم است. پس در شبهه قبل الفحص قبح عقاب بلابیان جاری نیست.

این هم نکته دوم که در فرمایشات مرحوم شیخ هم بود اما به تعبیر دیگر.

نکته سوم

نکته سوم این است که می‌فرماید فحص کند بما کان حجه علیه، از آن چه که حجت بر او است. این حجت می‌شود اعم از آن‌چه که مثبت حکم واقعی باشد یا مثبت حکم ظاهری باشد. ادله‌ی احتیاط اثبات حکم واقعی نمی‌کند. اما حجت بر حکم واقعی هست. یعنی منجز حکم واقعی هست. و در نتیجه عقاب می‌شود صحیح. پس نکته دیگر در فرمایش مرحوم آخوند این است که فحص باید باشد هم نسبت به احکام ظاهریه و هم احکام واقعیه.

نکته چهارم

نکته چهارم در فرمایش ایشان این است که ایشان استدلال می‌فرماید به وجدان. برهانی بر این قضیه عقلیه اقامه نفرمود.

توضیح مطلب

قضایا از نقطه نظری به سه قسمت تقسیم می‌شود.

قسم اول

یک قسم قضایایی است که فقط مورد برهان است، مورد وجدان نیست. مثلا بگوییم توحید پروردگار متعال امری است برهانی، وجدانی نیست. اگر چه این حرف قابل برای تأمل هست. چون با نظر در انفس آنچه که از عقائد است برای شخص روشن می‌شود و نظر در انفس یک مقدار از آن مربوط به وجدانیات است. یک قسم از قضایا هست که فقط برهان دارد، وجدان ندارد. مثال بدون مناقشه آن قضایای ریاضی است. مجموع زوایای مثلث مساوی با صد و هشتاد درجه است. ضلع مقابل با زاویهی بزرگتر، بزرگتر است از ضلع مقابل با زاویه کوچکتر. این‌ها قضایایی است که برهانی است و وجدانی نیست.

قسم دوم

قسم دوم قضایایی است که وجدانی است و قابل برهان نیست که این عبارت است از وجدانیات. عشق به امام حسین علیه السلام این قابل استدلال و عقل و برهان نیست. وجدان است. می بینی برای امام حسین یک کارهایی می‌کند که به عقل هیچ کسی در نمی‌آید. این‌ها وجدانی است. اصلا قابل برهان نیست. بیاوری تحت برهان اصلا معلوم نمی‌شود به کجا منتهی بشود. یک اموری داریم که وجدانی است قابل برهان نیست. کل وجدانیات این‌طور است. صفات نفسانیه که وجدانی هستند از این قبیل هستند.

(سؤال: به چه علت امثال عشق و محبت به امام حسین علیه السلام برهانی نباشد؟ اتفاقا برهان این قسم که باید قوی‌تر باشد.) برهان چی؟ (همین مثلا علاقه یا آن اصل ولایت) نه اصل ولایت که ثابت است (نه همان علاقه‌ی به امام حسین) عشق به امام حسین! عشق به امام حسین را اول باید فهمید. ما‌ عشق به امام حسین را معلوم نیست… (همان علاقه معنا کنید) نه علاقه که اصلا. عشق به امام حسین علیه السلام یعنی اصحاب حضرت امام حسین علیه السلام! به آن می‌گویند عشق به امام حسین. (برهان از این بالاتر) نه برهان نبوده آن‌جا. آن‌ها ولایت امام حسین را وجدان کرده بودند. به برهان نبوده. ‌کاری که حضرت علی اکبر علیه السلام کرده، کاری که حضرت ابالفضل علیه السلام کرده، کاری که عبدالله بن الحسن این‌ها انجام دادند، این‌ها به برهان نمی‌آید. این‌ها وجدان کرده بودند ولایت را. این‌ها وجدان کرده بودند امامت را. البته ولایت قابل برهان هم است. قابل وجدان هم است. مثال وجدانیات که خیلی مشکل پیدا نکنید صفات نفسانی است. (آقا فرق عشق و محبت و این‌ها را نمی‌فرمایید) فرق عشق این است که باید عاشق شوی تا عاشق نشوی نمی‌فهمی. عاشق شدنم هم خیلی مشکل است. چون وقتی انسان عاشق می‌شود که هر چه دارد در راه معشوق بدهد. ما آن طور نیستیم. ما آن‌هایی که لازم نداریم در راه امام حسین می‌دهیم. این که عشق نیست.ـ

قسم سوم

قسم سوم می‌شود قضایایی که هم قابل برهان است و هم قابل وجدان است. مثل همین قبح عقاب بلابیان.

مرحوم آخوند می‌فرماید وجدان است. یعنی اگر شما مراجعه به نفس خودتان کنید، می‌یابید، وجدان می‌کنید. یافتنی است که عقاب بدون بیان قبیح است. به قول عرفا این امور یافتنی است برهانی نیست. آن بنده خدا هم که گفت اگر یافتند که خوب یافتند. اگر بافتند هم که خوب بافتند. عرفا الان می‌گویند مطالبشان همه یافتنی است. هیچ کدامش قابل برهان نیست. پای استدلالیان چوبین بود!

وجه عدول مرحوم آخوند از فرمایش مرحوم شیخ

اما وجه عدول مرحوم آخوند از فرمایش مرحوم شیخ شاید به این جهت باشد که اساسا قضیه قبح عقاب بلابیان را قابل برای استدلال برهانی ندیده. حال به چه وجه، ما بیانی نداریم. ما هم به نحو احتمال می‌گوییم نه این‌که صد در صد باشد. و احتمال هم دارد که چون دیده طریق وجدان اسهل است لذا ایکال به وجدان کرده و محول به وجدان کرده. دیگر مورد استدلال قرار نداده. چون اگر مورد استدلال واقع شود وجوب دفع ضرر محتمل را باید پاسخ بدهیم اما اگر محول به وجدان بشود، با وجدان هیچ چیزی مقابله نمی‌کند. یک خصوصیاتی در این جا هست.

(سؤال: دفع ضرر محتمل را کسی بگوید وجدانی است چه؟) خب بله گفتند. درست هم است. لذا این دو تا با هم می‌شوند متعارض. و لذا باید حل کرد. بله. چه بگوییم وجدانی و چه بگوییم عقلی، هر دو آن‌ها عقلی است. (امور وجدانی مگر می‌شود تعارض با هم پیدا بکنند) جواب می‌دهند. می‌گویند یکیش مقدم است. ما فکر می‌کنیم که متعارض است، تعارض آن‌ها بدوی است. جواب آن‌ها می‌آید. در رسائل هم خواندید.

(سؤال: شما بیان وجدان مرحوم آخوند را قبول کردید؟) وجدان را؟ و الله ما بی‌وجدان نیستیم. هر کس بی‌وجدان است قبول نکند. ما با وجدان هستیم. بله وجدانی که است شکی نیست. ولی قابل برهان هم است. این که قابل برهان نباشد این را قبول نداریم.

نظر سوم نظر مرحوم محقق نائینی است. مرحوم نائینی یک طریق خاصی دارد چون مفصل است و بینش هم دارد تعطیلی می‌شود می‌گذاریم برای بحث آینده.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



۱ ـ تحف العقول ؛ النص ؛ ص۳۸

۲ ـ الرابع من الأدله حکم العقل بقبح العقاب على شی‌ء من دون بیان التکلیف. و یشهد له: حکم العقلاء کافه بقبح مؤاخذه المولى عبده على فعل ما یعترف بعدم إعلامه أصلا بتحریمه. فرائد الأصول ؛ ج‌۲ ؛ ص۵۶

۳ ـ لکنه یمکن المناقشه فی هذا التقریب بأن الارتکاز العقلائی الثابث بین الموالی والعبید العرفی التی تکون المولویه والعبودیه بالنسبه إلیهم جعلیه اعتباریه لا یکون شاهدا على قبح المؤاخذه على مخالفه تکلیف الشارع المقدس ، إذ مولویته وعبودیه المخلوق له تکون حقیقیه واقعیه غیر اعتباریه. وذلک لمجال دعوى الافتراق بینهما بدعوى توقف منجزیه التکالیف والأغراض للموالی العرفیین بحسب ما هو المرتکز عندهم على العلم بها، ودعوى کفایه احتمال تعلق الغرض والتکلیف فی المولى الحقیقی وإن لم یصل بیان منه فی لزوم تحصیل الغرض ومنجزیه تکلیفه بعد إدراکهم واقع المولویه الحقیقیه وکونها ذاتیه غیر معلله بعله ولا مقیده بعنوان کما تدل علیه الآیه الشریفه فإن کل من فی السماوات والأرض إلا آتی الرحمن عبدا فلا یصح قیاسها بالمولویه الاعتباریه المجعوله المعلله مثلا لحفظ النظام ومقیده بعنوانه الاعتباری من جعله حاکما مثلا. تحف العقول فی علم الاصول ۱/۱۸۳

۴ ـ مریم ۹۳

۵ ـ الصحیفه السجادیه ص۲۲۲

۶ ـ فأرجه و قف‌ عنده حتى تلقى إمامک فإن الوقوف عند الشبهات خیر من‌ الاقتحام‌ فی الهلکات و الله هو المرشد. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) ؛ ج‌۲ ؛ ص۳۵۷

۷ ـ کفایه الأصول (طبع آل البیت) ص۳۴۳

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا