ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ چهارشنبه ‏۵‏.۷‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۲‏.۷‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ چهارشنبه ‏۱۹‏.۷‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ چهارشنبه ‏۳‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ چهارشنبه ‏۱۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهارشنبه ‏۱۷‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ چهارشنبه ‏۲۴‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ چهارشنبه ‏۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ چهارشنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۵ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

 

احکام مصدود و محصور

 

از واجبات حج بحول لله و قوته فارغ شدیم.

چند سال است که ما حج می‌گوییم؟ علی ای حال دو فصل دیگر باقی مانده. یکی مصدود و یکی محصور.

مصدود آن است که ممنوع شده از انجام اعمال، به سبب منع دشمن یا منع ظالم و نحو ذلک. محصور عبارت است از آن که متمکن از انجام اعمال نیست به سبب مانع داخلی مثل مرض.

تعریف مصدود و محصور

فعلا بحث ما در مصدود است. در مصدود چند بحث مطرح است. بحث اول در تعریف مصدود است.

در مقام تعریف مصدود دو تعریف ذکر می‌کنند. یکی تعریفی که در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام وارد شده و یکی تعریفی که در کلمات فقها است.

تعریف به حسب روایات

اما تعریفی که در روایات است، در وسائل الشیعه «باب أن المصدود بالعدو تحل له النساء بعد التحلل… الی آخر».[۱]

ببینید احادیثی را که می‌خواهیم بخوانیم در این احادیث چند مطلب هست. تعریف مصدود هست، تعریف محصور هست، بعضی از احکام مصدود و محصور هم هست. ما هر روایتی را که می‌خوانیم شما می‌توانید در سه بخش این‌ها را یادداشت کنید؛ تعریف مصدود جدا، محصور جدا، احکام محصور جدا، احکام مصدود جدا. می‌شود چهار وجه که بعد وقتی به بحث محصور رسیدیم دیگر نخواهیم باز یک مرتبه دیگر این روایات را قرائت کنیم.

روایت اول

«محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قال: المحصور غير المصدود و قال المحصور هو المريض و المصدود هو الذي يرده المشركون» مصدود کسی است که مشرکون او را رد کنند، منع کنند از انجام اعمال «كما ردوا رسول الله صلی الله علیه و آله ليس من مرض» حضرت که رد شدند از جهت مرض نبود. این جا هم تعریف محصور ذکر شد و هم تعریف مصدود. فقط شکی نیست که الغاء خصوصیت می‌شود نسبت به مشرکین. حالا می‌خواهد مانع مشرکین باشند، عامه باشند یا دشمن خاص شخص باشد «و المصدود تحل له النساء» این یک حکم برای مصدود است «و المحصور لا تحل له النساء»، [۲] این یک حکم برای محصور است.

پس این روایت چهار بخش را متضمن بود.

(سؤال: به چه علت الغاء خصوصیت کردیم؟) به خاطری که هیچ کسی فرق نگذاشته بین این که مانع مشرک باشد یا غیر مشرک باشد، علاوه بر این که در روایات دیگر هم ما اطلاق داریم.ـ

الان هم بحث سندی نمی‌کنیم بعد که می‌خواهیم احکام را بیان کنیم دقت در اسناد خواهیم کرد.

روایت دوم

«محمد بن محمد المفيد في المقنعة» که این می‌شود مرسله «قال: قال علیه السلام‏ المحصور بالمرض» این تعریف محصور است. حکم آن: «إن كان ساق هديا أقام على إحرامه حتى‏ يبلغ‏ الهدي‏ محله‏ ثم يحل و لا يقرب النساء حتى يقضي المناسك من قابل هذا إذا كان حجة الإسلام فأما حجة التطوع فإنه ينحر هديه و قد أحل مما كان أحرم منه فإن شاء حج من قابل و إن شاء لا يجب‏ عليه‏ الحج‏» ما الان به این احکام کار نداریم، فقط قسمت اول آن را کار داریم که فرمود «المحصور بالمرض» بر فرض صدور روایت. بعد می‌فرماید «و المصدود بالعدو» مصدود آن است که منع شده به سبب دشمن. این عدو اطلاق دارد و خاص به مشرک نیست. بعد بیان چند حکم می‌فرماید «ينحر هديه الذي ساقه بمكانه و يقصر من شعر رأسه و يحل و ليس عليه اجتناب النساء سواء كانت حجته فريضة أو سنة».[۳]

روایت سوم

«محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم عن صفوان عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله علیه السلام».

سند تمام است.

«في حديث قال: إن الحسين بن علي علیه السلام خرج‏ معتمرا فمرض في الطريق» حضرت به صورت معتمر و عمره خارج شدند، در راه مریض شدند «فبلغ عليا علیه السلام و هو بالمدينة فخرج في طلبه» چه محبتی بوده، حضرت کسی را نفرستادند، خرج فی طلبه، خودشان رفتند برای طلب امام حسین علیه السلام «فأدركه في السقيا» حضرت را در سقیا پیدا کردند «و هو مريض‏ فقال يا بني ما تشتكي» ناراحتی تو از چیست؟ از چه چیزی شکایت داری؟ «فقال أشتكي رأسي فدعا علي ببدنة فنحرها و حلق رأسه و رده إلى المدينة فلما برأ من وجعه اعتمر فقلت» این‌ها را خیلی تفصیل ندادم چون بیان احکام آن هست، «فقلت» راوی می‌گوید، «أ رأيت حين برأ من وجعه‏ أ حل له النساء فقال لا تحل له النساء حتى يطوف بالبيت و يسعى بين الصفا و المروة» بر فرض صدور روایت تا این را حضرت می‌فرمایند برای راوی سوال پیدا می‌شود «قلت فما بال النبي صلی الله علیه و آله حين رجع إلى المدينة حل له النساء و لم يطف بالبيت» پس چطور حضرت وقتی که برگشت به مدینه کردند نساء برای ایشان حلال بود با این که طواف نکرده بودند؟ چطور می‌شود بین این‌ دو تا فرق؟ «فقال ليس هذا مثل هذا» قضیه امام حسین علیه السلام مثل قضیه حضرت صلوات الله علیه نیست «النبي صلی الله علیه و آله كان مصدودا» چون مشرکین مانع شدند «و الحسين علیه السلام محصورا»[۴] ولیکن حضرت امام حسین علیه السلام محصور بودند از جهت مرض.

پس باز تعریف مصدود و محصور از این روایت استفاده شد.

واقعا آدم گیج می‌شود! چه محبتی بوده بین علی بن ابی طالب و امام حسین و چه کشیدند حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام نسبت به قضایای عاشورا. اصلا آدم نمی‌تواند تصور کند. واقعا قابل تصور به نظر من نیست. چون حضرت می‌توانستند کسی را بفرستند، الان طبق معمول اگر به ما بگویند بچه‌ات فلان جا مریض شده یک کسی راننده‌ای را می‌فرستیم تا او را بیاورد، آن هم علی بن ابی طالب با آن همه اشتغالاتی که داشتند و با آن همه مصائبی که داشتند و با آن همه وظائفی که نسبت به امت داشتند و الی آخر ولیکن خودشان بلند شوند و حرکت کنند بروند آن هم آن زمان!

روایت چهارم

«عن عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد و عن محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد جميعا عن أحمد بن محمد بن أبي نصر».

سند این روایت هم خوب است.

«قال: سألت أبا الحسن علیه السلام عن محرم انكسرت ساقه أي شي‏ء يكون حاله و أي شي‏ء عليه» مریض است، انکسرت ساقه «قال‏ هو حلال‏ من‏ كل‏ شي‏ء فقلت من النساء و الثياب و الطيب فقال نعم من جميع ما يحرم على المحرم ثم قال» بعد حضرت این طور گفتند «أ ما بلغك قول أبي عبد الله علیه السلام حلني حيث حبستني لقدرك الذي قدرت علي» یکی از فقرات دعایی است که وقت احرام شخص مستحب است بخواند که من را محل کن و از احرام خارج کن که اگر مقدر این شد که نتوانستم اعمال حج را انجام دهم «قلت أصلحك الله ما تقول في الحج» نسبت به حج حکم چیست؟ «قال لا بد أن يحج من قابل» باید سال آينده حجش را برود «فقلت أخبرني عن المحصور و المصدود هما سواء فقال لا قلت فأخبرني عن النبي صلی الله علیه و آله و سلم حين صده المشركون قضى عمرته قال لا و لكنه اعتمر بعد ذلك».[۵]

«صده المشركون»، صد را استعمال فرمودند در مورد منع از انجام اعمال حج.

این تعریف مصدود و محصور به حسب روایات.

اما اصطلاح فقها

اصطلاح فقها هم همین است یعنی اصطلاح فقها هم متخذ از روایات است. ممنوع از اتمام حج عمره به ظلم ظالم و منع عدو می‌شود مصدود.

سرائر می‌فرماید: «الحصر عند أصحابنا لا يكون إلا بالمرض، و الصد يكون من جهة العدو» عند اصحابنا اما عند العامه «و عند الفقهاء، الحصر و الصد واحد، و هما من جهة العدو، و الصحيح الأول».[۶] چون مأخوذ از اهل بیت عصمت و طهارت است.

نکت النهایه می‌گوید: «و أما المصدود، فهو الذي يصده العدو»[۷] کسی است که او را صد کرده باشد دشمن.

تذکرة الفقها می‌گوید: «و الصد بالعدو».[۸]

منتهی المطلب می‌گوید: «و الصد بالعدو».[۹]

البته عبارت‌هایشان زیاد است من فقط همان محل استشهاد را قرائت کردم.

این بحث تمام شد.

پس تا این جا ما نتیجه گرفتیم که مصدود که موضوع بحث ما است کسی است که صد شود، منع شود از اتمام انجام اعمال بعد از آن که محرم شد.

اقسام مصدود

مصدود چند قسم دارد:

قسم اول

قسم اول مصدود از عمره است حالا چه عمره مفرده و چه عمره تمتع. یعنی کسی که محرم شده به احرام عمره مفرده، بعد مانع شدند از انجام اعمال. مانع شدند از انجام طواف و سعی. یا در عمره تمتع محرم شده ولیکن بعد مانع شدند از انجام طواف و سعی.

پس این می‌شود قسم اول.

قسم دوم

قسم دوم مصدود از حج است که خود مصدود از حج دو قسم دارد:

اول

قسم اول کسی است که مصدود از موقفین باشد یا مصدود از مشعر الحرام باشد. یعنی محرم شده، نمی‌گذارند که به موقفین برود. بعضی از کسانی که اهل خود سعودی باشند محرم شده باشند، تشخیص بدهند دولت نمی‌گذارد که این‌ها برای وقوف به عرفات بروند یا نمی‌گذارند که این‌ها به مشعر بروند. این جا می‌شود مصدود از موقفین یا مصدود از مشعر الحرام. چون می‌دانید وقوف در مشعر الحرام یکی از ارکان مهم در حج است، این می‌شود قسم دوم.

گفتیم مصدود دو قسم داشت: قبل الموقفین و بعد الموقفین.

دوم

مصدود بعد الموقفین یعنی کسی که مصدود می‌شود از طواف و سعی. این باز دو قسم دارد: قسم اول آن مصدود قبل از اعمال منا است، قسم دوم آن مصدود بعد از اعمال منا است.

قسم اول

قسم اول که مصدود قبل از اعمال منا است ـ اعمال منا چه بود؟ رمی جمره عقبه بود، ذبح بود، حلق و تقصیر بود ـ اگر کسی مصدود باشد قبل از اعمال منا، باز این خودش دو قسم دارد:

صورت اول

یکی این که مصدود است از اعمال منا خاصة. یعنی نمی‌گذارند برود منا و کارهایش را انجام دهد اما می‌تواند برود مکه و طواف و سعی را انجام دهد. این می‌شود قسم سوم.

صورت دوم

صورت دوم آن مصدودی است که ممنوع است هم از اعمال منا هم از ورود و دخول در مکه یعنی از طواف و سعی که این‌ می‌شود قسم چهارم.

قسم دوم

گفتیم مصدود بعد الموقفین دو صورت داشت. قبل اعمال منا و بعد اعمال منا. حالا بعد اعمال منا، یعنی مصدود از اعمال مکه است، اعمال منا را انجام داده بعد اعمال منا دیگر مانع می‌شوند و طواف و سعی را نمی‌تواند انجام دهد.

این می‌شود قسم پنجم.

پس مصدود پنج قسم پیدا کرد. یک مرتبه دیگر می‌گویم. قسم اول مصدود از عمره است چه مفرده و چه تمتع. قسم دوم مصدود از حج است. مصدود از حج دو صورت دارد: مصدود عن الموقفین یا مشعر الحرام. صورت دوم مصدود بعد الموقفین. مصدود عن الموقفین یا عن مشعر الحرام این می‌شود قسم دوم، اما مصدود بعد الموقفین، مصدود بعد الموقفین باز خودش دو صورت دارد: یا قبل از اعمال منا است چون بعد الموقفین است. وقوف عرفات را انجام داده، وقوف مشعر را انجام داده اما قبل از اعمال منا مصدود شده، یا بعد از اعمال منا مصدود شده. آن که قبل از اعمال منا مصدود می‌شود باز دو صورت دارد: تارة فقط از اعمال منا ممنوع است. یعنی می‌تواند برود مکه طوافش را انجام دهد. این می‌شود قسم سوم. تارة مصدود است هم از اعمال منا و هم از دخول در مکه یعنی طواف و سعی را هم نمی‌تواند انجام دهد. این می‌شود قسم چهارم. قسم پنجم هم این بود که مصدود باشد بعد از اعمال منا. یعنی وقوف و عرفه را انجام داده، مشعر الحرام را انجام داده، جمره را رمی کرده، ذبحش را کرده، حلق را کرده، می‌خواهد بیاید مکه طواف و سعی انجام دهد، نمی‌گذارند. این می‌شود مصدود بعد از اعمال منا یعنی مصدود از دخول مکه. پنج صورت شد.

۱. مصدود از عمره مفرده یا تمتع

اقوال در احکام مصدود

وارد می‌شویم در احکام مصدود. دو قول عمده نسبت به احکام مصدود هست:

قول اول

معروف بین فقها اعلی الله مقامهم این است که مصدود از احرام خارج نمی‌شود مگر بعد از ذبح. یعنی اگر کسی را مصدود کردند از اعمال، باید همین جا بایستد یا هر جایی خواست برود ولی نمی‌تواند از احرام خارج شود، محرمات احرام بر عهده او هست تا قربانی انجام نشود مُحل نمی‌شود.

این قول مشهور بود بلکه حتی بر آن ادعای اجماع هم شده.

قول دوم

قول دوم که از مرحوم ابن بابویه[۱۰] و ابن ادریس[۱۱] است این است که قربانی بر این شخص لازم نیست، به مجردی که ممنوع شد از ادامه اعمال، همان جا مُحل می‌شود احرامش را درمی‌آورد و خلاص. احتیاج به قربانی کردن و صبر کردن تا یوم العید نیست و متأخرین این قول را بیشتر قبول کردند.

این هم از نظر اقوال.

ما بحث را دو مرحله طی می‌کنیم. یکی به حسب مقتضای قاعده و یکی به حسب مقتضای ادله خاصه.

مقتضای قاعده (قول دوم)

حکم اول سقوط حج

به حسب مقتضای قاعده حق این است که به مجرد این که این آدم ممنوع شد از انجام اعمال، کلا حج و عمره از او ساقط می‌شود. چرا؟ چون عاجز است از انجام اعمال حج و به عجز و عدم تمکن، انجام اعمال از او ساقط می‌شود. این حکم اول. مقتضای قاعده همین است. چون تکلیف مشروط به قدرت است.

حکم دوم بطلان احرام

حکم دوم این است که تا این آدم ممنوع شد از ادامه حج، کشف می‌کنیم که اصلا احرام او باطل بوده یعنی این آدم اصلا محرم نبوده. حالا اگر بعد از احرام بعضی محرمات احرام را انجام داده، الان که مصدود شده کشف می‌کنیم که احرام باطل بوده پس هیچ کفاره‌ای بر عهده او نیست و این نکته بسیار مهمی است.

اگر به خاطرتان باشد ما شبیه به این بحث را در عمره تمتع داشتیم. گفتیم در عمره تمتع اگر کسی محرم شود و تا زمانی که بتواند صرف الوجود از وقوف عرفات را درک کند، طوافش را انجام ندهد، کشف می‌کنیم که احرام او باطل است.

اما توضیح مطلب

ما یک احرام داریم برای عمره مفرده و یک احرام داریم برای عمره تمتع.

در عمره مفرده شخص که محرم می‌شود، زمانی معین نشده برای انجام طواف، می‌تواند همان روز طوافش را انجام دهد، می‌تواند یک سال دیگر طواف را انجام دهد، می‌تواند ده سال دیگر طواف را انجام دهد، زمانی برای آن مشخص نشده. لذا مادامی که طواف را انجام ندهد، سعی نکند، ‌تقصیر نکند، از احرام بیرون نمی‌آید و این خیلی مسئله مهمی است. این در عمره مفرده.

اما در عمره تمتع، طواف عمره تمتع زمان دارد، زمان آن تا وقتی است که شما بتوانی خودت را به وقوف رکنی عرفات برسانید، رکن وقوف از عرفات، وقوفٌ ما در عرفات است بین زوال شمس و غروب آفتاب. حالا اگر کسی این طوافش را انجام نداد عمدا یا طوافش را انجام نداد عذرا به طوری که دیگر به وقوف عرفات نمی‌رسد، این جا دو نظر در مقام است.

یک نظر این است که این عمره تمتع او مبدل می‌شود به عمره مفرده. دیگر زمان آن موسع است باید طواف کند، سعی کند، تقصیر کند، طواف نساء انجام دهد تا آزاد شود و مُحل شود.

نظر دوم که نظر تحقیق است مرحوم آقای خویی قبول دارند، والد معظم قبول دارند، ما قبول کردیم، این است که در این صورت کشف می‌کند که اصلا احرام باطل بوده و این شخص اصلا محرم نبوده و اگر در این بین هم کاری از محرمات احرام انجام داده [که موجب کفاره بود] کفاره بر آن نبوده چون محرم نبوده.

دلیل بر مطلب چیست؟ چون وقت تمام است دلیل بر مطلب جلسه آینده.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



۱ ـ وسائل الشيعة؛ ج‏۱۳؛ ص۱۷۷

۲ ـ وسائل الشيعة؛ ج‏۱۳؛ ص۱۷۷

۳ ـ وسائل الشيعة؛ ج‏۱۳؛ ص۱۸۰

۴ ـ وسائل الشيعة؛ ج‏۱۳؛ ص۱۷۸

۵ ـ وسائل الشيعة؛ ج‏۱۳؛ ص۱۸۸

۶ ـ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى؛ ج‌۱، ص: ۶۳۷

۷ ـ نكت النهاية؛ ج‌۱، ص: ۵۵۶

۸ ـ تذكرة الفقهاء (ط – الحديثة)؛ ج‌۸، ص: ۳۸۵

۹ ـ منتهى المطلب في تحقيق المذهب؛ ج‌۱۳، ص: ۱۵

۱۰ ـ فما عن ابن إدريس و ظاهر المحكي عن علي بن بابويه من سقوط الهدي و ربما مال اليه بعض متأخري المتأخرين للأصل الممنوع أو المقطوع بما عرفت، و ما عساه يظهر من المحكي عن‌ الفقه المنسوب الى الرضا عليه السلام الذي لم تثبت حجيته عندنا، قال: «و إن صد رجل عن الحج و قد أحرم فعليه الحج من قابل، و لا بأس بمواقعة النساء، لأن هذا مصدود و ليس كالمحصور» على أنه مطلق يقيد بما سمعت. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج‌۲۰، ص: ۱۱۶

۱۱ ـ و المصدود بالعدو إذا منع من الوصول إلى البيت، كان له أن يتحلل، لعموم الآية، ثم ينظر، فإن لم يكن له طريق إلا الذي صد فيه، فله أن يتحلل بلا خلاف، و إن كان له طريق آخر، فإن كان ذلك الطريق، مثل الذي صد عنه، لم يكن له التحلل، لأنه لا فرق بين الطريق الأول و الثاني، و إن كان الطريق الآخر، أطول من الطريق الذي صد عنه، فإن لم يكن له نفقة تمكنه أن يقطع بها الطريق الآخر، فله أن يتحلل، لأنه مصدود عن الأول، و إن كان معه نفقة تمكنه قطع الطريق الأطول، إلا أنه يخاف إذا سلك ذلك الطريق، فاته الحج، لم يكن له التحلل، لأن التحلل انما يجوز بالصد، لا بخوف الفوات، و هذا غير مصدود هاهنا، فإنه يجب أن يمضي على إحرامه في ذلك الطريق، فإن أدرك الحج جاز، و إن فاته الحج لزمه القضاء، إن كانت حجة الإسلام، أو‌ نذرا في الذمة، لا معينا بتلك السنة، و إن كانت تطوعا، كان بالخيار، هذا في الحصر و الصد العام. السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى؛ ج‌۱، ص: ۶۴۲

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا