بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث در حکم مصدود بود یعنی کسی که او را منع کردند از اعمال حج، چون دو تا داشتیم: یکی محصور و یکی مصدود. محصور آن است که متمکن از اتمام اعمال نیست لمرض و نحوه، مصدود آن است که ممنوع میشود از اتمام اعمال حج.
در این جا بحث منتهی شد به احکام مصدود. گفتیم که یکی از احکام مصدود این است برای این که از احرام خارج شود باید قربانی انجام دهد.
اینها را میگویم به خاطر این که فاصله شده بحث به یادتان بیاید.
در مقام استدلال بر لزوم هدی برای تحلل استدلال شده بود به آیه شریفه: «و أتموا الحج و العمرة لله فإن أحصرتم فما استيسر من الهدي و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدي محله فمن كان منكم مريضا أو به أذى من رأسه ففدية من صيام أو صدقة أو نسك»،[۱] الی آخر آیه شریفه.
تقریب استدلال آیه به این بیان بود که ولو در آیه عنوان «أحصرتم» اخذ شده ولیکن این حصر حمل میشود بر معنای لغوی آن که عبارت است از منع از اتمام حج، چه به سبب مرض باشد که اصطلاحا محصور میگویند چه به لحاظ منع سلطان و دشمن باشد که اصطلاحا مصدود میگویند. به جهاتی که در بحث گفتیم من جمله این فقره از آیه که دارد؛ «فمن كان منكم مريضا أو به أذى من رأسه». اگر «فإن أحصرتم»، مقصود حصر اصطلاحی باشد یعنی مریض، آیه این طور میشود اگر مریض شدی هدی بفرستید و حلق رأس نکنید تا هدی به محلش برسد پس هر کسی که از شما مریض است، معنا ندارد، اصلا از اول بحث در مورد مریض بود میگوید «فمن کان منکم مریضا»، پس هر کسی از شما که مریض بود یعنی بعضی از شما اگر مریض بودند معنا پیدا نمیکند لذا «أحصرتم» به معنی مطلق منع بود یادتان آمد بحث؟
پس آیه شریفه میفرماید کسی که ممنوع از حج میشود باید قربانی بفرستد و حلق رأس نکند تا این که قربانی به محل برسد یعنی برسد به منا حالا ممکن است در زمان قدیم سه چهار روز طول میکشیده تا این قربانی به محل برسد الان وسایل هست حتی الان گاهی وقتها وقتی خیلی ترافیک میشود مردم موتور میگیرند با موتور میروند و سریع خودشان را میرسانند یا از این اسکیتها میخرند و با اسکیت میروند، حالا را نباید حساب کرد، در آن زمان ای چه بسا یک روز دو روز طول میکشید تا از جایی که محرم شده تا وقتی که بخواهد برسد به موقف یا به مکه چند روز طول میکشیده لذا آیه شریفه میفرماید پس این نباید محل شود تا وقتی که قربانی به منا برسد. یک استتثناء داشت؛ «فمن كان منكم مريضا»، حالا اگر بعضی از شما مریض بود، «أو به أذى من رأسه»، که در سر او قمل بود، «ففدية من صيام أو صدقة أو نسك»، این جا یک فدیهای بدهد از صدقه یا صیام و نسک ـ که نسک را معنا کردیم حداقل آن شاة بود ـ و بعد محل شود، دیگر لازم نیست قربانی به منا برسد. به این بیان آیه شد اعم از محصور و مصدود و آیه اثبات کرد لزوم قربانی را در مصدود.
بعد مرحوم آقای خویی فرمود مشکلی که ما داریم روایت حریز است که مستفاد از او این است که این قسمت از آیه؛ «فمن كان منكم مريضا» دنباله فقره قبل نیست بلکه مستقلا نازل شده در قضیه انصاری که سر او مبتلا به قمل شده بود، بعد آيه نازل شد که «من کان منکم مریضا» این کار را انجام دهد و محل میشود. بنا بر این استدلال از دست ما گرفته میشود. ما استدلالمان به این بود که «فمن كان منكم مريضا» چون بعد از «فان أحصرتم» آمده پس حتما باید «إن أحصرتم» مطلق منع باشد. حالا اگر بنا شد دو آیه متمایز از هم باشند استدلال ساقط میشود.[۲]
اگر به خاطرتان باشد مرحوم آقای خویی جواب دادند که روایت حریز مردد بین إرسال و إسناد است چون مرحوم کلینی آن را مسندا ذکر فرموده.[۳]
ما اثبات کردیم که خیر، این روایت مسند است و مشکلی هم ندارد ـ مرحوم کلینی مرسل ذکر کرده بودند ـ و لذا روایت از جهت سند مشکل ندارد.
پس بنا بر این قرینیت «فمن کان منکم مریضا» به خاطر این روایت مشکل میشود.
تا این جا را آمده بودیم.
تأمل در اشکال به قرینیت ذیل آیه
به نظر ما مشکلی تولید نمیکند. چرا؟ چون بر طبق روایاتی که وارد شده ما باید اخذ کنیم به آنچه که الان در این کتاب عزیز در دست ما هست. در کتاب، «فمن کان منکم مریضا» به دنبال فقره اولی ذکر شده لذا استدلال میشود تمام. روایت حریز را هم قبول داریم، بیان آن شأن نزول آیه شریفه است، شأن نزول آیه شریفه این جهت بوده، قصه انصاری بوده، ولیکن میدانید شأن نزول مخصص آيه نمیشود، ما هستیم و آیه شریفه. آیه شریفه به حسب سیاقی که الان موجود هست خصوصا به خاطر «فاء» تفریعی که دارد؛ «فمن كان منكم مريضا»، از این فقره استفاده میشود که این طور نبوده که مستقلا این بخواهد نازل شود چون اگر میخواست این طور باشد این «فاء» به کجا برگشت میکند؟!
بنا بر این ما هستیم و ظاهر و سیاق آیه و به حسب سیاق آیه استدلال تام است، روایت حریز هم مشکل تولید نمیکند، بیان شأن نزول است بله شأن نزول آیه شریفه این بوده اما الان آیه دو مطلب را اثبات میکند: یک هر کس مریض شد و در سرش مشکل داشت میتواند محل شود بدون قربانی مستقلا. مطلب دوم این است که آیه شریفه میفرماید ممنوع از حج قربانی باید بدهد اما مریض احتیاج به قربانی دادن ندارد. لذا به نظر ما مشکلی در استدلال به آیه شریفه نیست.
(سؤال: ممکن است روایت در مورد انصاری در همان مورد صد مشرکین باشد، یعنی در همان واقعهای که مشرکین صد کردند در همان واقعه نازل شده باشد) خیر، واقعه دیگری بوده، ظاهرش این است که واقعه دیگری بوده آن طور که گفتند.ـ
بحث تمام شد. تا این جا نتیجه این شد که پس از جهت استدلال به آیه شریفه مستفاد از آیه شریفه لزوم هدی است برای تحلل از احرام.
وجه دوم نص
اما الروایات؛ در مقام، استدلال به روایات هم شده برای لزوم قربانی تا این که از احرام در بیاید.
روایت صحیحه زراره است در جلد سیزده، صفحه صد و هشتاد باب الاحصار، باب اول حدیث پنج:
«و عن حميد بن زياد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن أحمد بن الحسن الميثمي عن أبان عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: المصدود يذبح حيث صد» مفاد آن روشن است، مصدود باید ذبح کند همان مکانی که ممنوع شده «و يرجع صاحبه فيأتي النساء» این مال مصدود است «و المحصور» حکم آن چیز دیگری است که الان ربطی به ما ندارد. ولی چون من معتقدم روایت را حتی الامکان نباید تکه کرد قسمت محصور آن را میخوانم اما ربطی به بحث ما فعلا ندارد «يبعث بهديه فيعدهم يوما فإذا بلغ الهدي أحل هذا في مكانه» محصور باید قربانیش را بفرستد با دوستانش در یک زمان خاصی قرار بگذارد وقتی آن زمان رسید این جا محل میشود «قلت أ رأيت إن ردوا عليه دراهمه و لم يذبحوا عنه و قد أحل فأتى النساء قال فليعد و ليس عليه شيء» راوی سؤال میکند که حالا اگر این رفقایش یادشان رفته هر چه بوده، این را انجام ندادند پول این را هم به او برگرداندند، آيا این [شخص] محل شده، اگر با زنها مقاربت کرده مشکلی داشته؟ حضرت میفرماید خیر، اعاده کند به کس دیگری بگوید انجام دهد «و ليمسك الآن عن النساء إذا بعث». امساک کند از نساء تا این را بفرستد برای او انجام دهند بعد محل میشود.
این روایت دلالت آن تام است و سند آن هم تام است.
فقط یک مشکل در دلالت دارد و آن این است که شما بگویید این جا بود؛ «المصدود يذبح حيث صد»، و جمله خبریه دال بر وجوب نیست. مرحوم نراقی صاحب مستند الشیعه قائل هستند که جمله خبریه در مقام انشا دلالت بر وجوب نمیکند.
این اشکال مبنایی است نظر تحقیق این است که جمله خبریه در مقام انشا دلالت بر وجوب میکند بلکه دلالت آن بر وجوب آکد است نسبت به صیغه إفعل. وجه آکدیت آن چیست؟ وجه آکدیت آن همین است که در صیغه میگوید انجام بده، در جمله خبریه این قدر برای او مسلم است انجام این عمل که میگوید انجام شد یا انجام میشود لذا میگویند دلالت آن بر وجوب آکد است. پس از این جهت هم ما مشکلی نداریم.
(سؤال: «حیث» دلالت بر مکان دارد؟) بله، همان جایی که مصدود میشود همانجا محل میشود. (با آیه معارض نمیشود که آیه فرمود باید صبر کند تا هدی به محلش برسد و بعد همان جا ذبح کند) مکانش آن جا است زمانش را که تعیین نکرده روایت، این روایت اصل ذبح و مکان را تعیین کرده.ـ
وجه سوم فعل النبی
وجه سوم استدلال به فعل نبی صلی الله علیه و آله و سلم هست:
«و عنه عن صفوان عن معاوية بن عمار قال».
سند تمام است.
«سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الرجل يرسل بالهدي تطوعا» کسی که إرسال میکند قربانی را تطوعا یعنی قربانی بر عهده او نیست ولی مستحبا ارسال میکند مثل کسی که حج قران بر او است، میدانید که در حج قران و در حج إفراد قربانی لازم نیست اما اگر انجام دهد مستحب است «قال يواعد أصحابه يوما يقلدون فيه» بنا بر فرض صدور روایت فرمود با اصحابش قرار بگذارد، وعده بگذارد آن روزی که تقلید میکنند و محرم میشوند «فإذا كان تلك الساعة» وقتی که آن ساعت موعود رسید «من ذلك اليوم اجتنب ما يجتنبه المحرم» یعنی اگر آن ساعت از یومی که اینها تقلید میکنند و محرم میشوند، از آن زمان اجتناب میکند محرمات احرام را، چون میدانید محرم شدن یکی به تلبیه بود یکی به تقلید به و یکی به إشعار بود «فإذا كان يوم النحر أجزأ عنه» اگر روز نحر برسد یعنی روز عید قربان برسد مجزی از او هست. «فإن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حيث صده المشركون يوم الحديبية نحر بدنة و رجع إلى المدينة».[۴]
در این روایت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام استدلال کردند به عمل حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلم. استفاده میکنیم پس قربانی کردن واجب است.
ان قلت: فعل دلالت بر وجوب نمیکند چون فعل لسان که ندارد که بگوید این عملی که انجام گرفت علی وجه الوجوب بود یا علی وجه الاستحباب بود لذا صرف صدور عمل از معصوم حداکثر دلالت میکند بر جواز عمل، دلالت بر وجوب نمیکند. بنا بر این استدلال به این روایت ساقط میشود.
قلت: مرحوم آقای خویی جواب میدهند، میگویند بله، تارة روایت فعل معصوم را به عنوان قضیه تاریخی ذکر میکند، حضرت در سفری که داشتند این کارها را کردند ـ مثل این که سفر حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه از مدینه به خراسان کاملا ضبط شده، ضبط کردند که حضرت وقتی نماز میخواندند چطور اذان میگفتند، چطور اقامه میگفتند، سورهای که میخواندند در رکعت اول إنا أنزلناه بوده، در رکعت دوم قل هو الله بوده، ذکر رکوع و سجود را سه مرتبه میگفتند در تمام اینها صلوات میفرستادند، واقعا معرکه است! ـ این دلالت بر وجوب نمیکند. چرا؟ چون راوی در صدد بیان این است که اتفاقاتی که در این سفر افتاده چیست. تارة کسی میآید خدمت امام علیه السلام سؤال میکند از مسئله که آيا در حج اگر مصدود شدیم چه کنیم، حضرت میفرماید حضرت رسول صلی الله علیه و آله که مصدود شدند این کارها را کردند یعنی تو هم باید این کارها را بکنی. بنا بر این این جا فعل معصوم دال بر حکم و وجوب هست، لذا استدلال به این روایت هم تام است.
یک نکتهای من میخواستم بگویم فرصت نیست، فقط یادداشت کنید باز این قصه یادمان نرود که این اشکالی که مرحوم آقای خویی این جا جواب دادند که استدلال به فعل معصوم مشکل ندارد چون در مقام جواب حکم شرعی است، ما از همین بیان استفاده کردیم در چند جا علیه خود مرحوم آقای خویی ببینید با آنها فرق دارد یا خیر.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) البقرة ۱۹۶
۲) نعم يظهر من رواية حريز الحاكية لمرور النبي صلى الله عليه و آله و سلم على كعب بن عجزة الأنصاري و القمل يتناثر من رأسه و هو محرم فأنزلت هذه الآية «فمن كٰان منكم مريضا» أن هذه الآية نزلت في مورد آخر، و لم تكن من متممات آية الحصر، فلا تكون هذه الفقرة قرينة على أن المراد بالحصر هو مطلق المنع. موسوعة الإمام الخوئي؛ ج۲۹، ص: ۴۱۶
۳) و لكن الرواية لم تثبت صحتها، لأن الشيخ رواها مسندة عن حريز و الكليني رواها عن حريز عمن أخبره فلم يعلم أن الرواية مرسلة أو مسندة، فلا يمكن الاعتماد عليها فالعبرة بظاهر الآية الكريمة. همان
۴) وسائل الشيعة ؛ ج۱۳ ؛ ص۱۹۱