ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث نسبت به دلالت حدیث حجب تمام شد و معلوم شد که حدیث حجب مربوط به مدعایی که مورد بحث ما هست نیست؛ یعنی دلالت بر برائت نسبت به شبهات حکمیه نمی‌کند.

اما از جهت سند

سند حدیث این طور است:

«عن أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنه عن أبيه عن أحمد بن محمد بن عيسى عن ابن فضال عن داود بن فرقد عن أبي الحسن زكريا بن يحيى عن أبي عبد الله»[۱]

«احمد بن محمد بن یحیی» همان شخصی است که در رجال حدیث رفع بود و مورد بحث واقع شد و ما نتیجه گرفتیم قوت و اعتبار این شخص را.

«محمد بن یحیی» که پدر «احمد بن محمد بن یحیی» است اشکالی در وثاقت او نیست نجاشی می‌فرماید:

«محمد بن‏ يحيى‏ أبو جعفر العطار القمي، شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث. له كتب، منها: كتاب مقتل الحسين [عليه السلام‏]، و كتاب النوادر، أخبرني عدة من أصحابنا، عن ابنه أحمد، عن أبيه بكتبه».[۲]

من یک وقتی این مقاتل را نگاه می‌کردم این کتاب را ندیدم در مقاتل؛ یک مراجعه‌ای کنید ببینید الان موجود است یا نه، چون در کتاب‌هایی که الان موجود هست مقتل محمد بن یحیی العطار قمی را من ندیدم، ولی نجاشی دارد شهادت می‌دهد که این شخص مقتل داشته.

(سؤال: خیلی از کتب نرسیده) بله خیلی‌ها نرسیده، حالا مقتل‌ها را چون جمع کردند اخیرا هم زحمت زیادی روی آن کشیده بودند باز هم این‌هایی که اهل تتبع هستند یک تتبعی بکنند ببینند.ـ

علی ای حال این شخص که کارش تمام است.

احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی است که این هم «ثقة له کتاب»[۳] و مرحوم شیخ این شخص را در اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء ذکر کرده.[۴]

داوود بن فرقد که شخص بعد است…

(سؤال: ابن فضال؟) ابن فضال هم که وثاقت او تمام است ولو از جهت مذهب مشکل داشته باشد.ـ

داوود بن فرقد، نجاشی در موردش می‌گوید:

«داود بن فرقد مولى آل أبي السمال الأسدي النصري و فرقد يكنى أبا يزيد، كوفي، ثقة».[۵]

در این هم بحثی نیست.

می‌ماند «زکریا بن یحیی»، زکریا بن یحیی مشترک است بین زکریا بن یحیی واسطی که ثقه است[۶] و غیر واسطی که وثاقت او برای ما ثابت نیست و راهی هم برای تمیز او نیست از طریق راوی و مروی عنه نمی‌شود تمییز داد، مروی عنه او که امام است راوی او هم داود بن فرقد است.

در جامع الرواة می‌گوید چون راوی داوود بن فرقد است پس معلوم می‌شود که این شخص زکریا بن یحیی واسطی است ولی این دلیل نمی‌شود چون زکریای غیر واسطی هم از کسانی است که قابل برای این هست که داوود بن فرقد از آن‌ها روایت بکند.

بنابر این روایت از جهت سند از جهت زکریا بن یحیی به جهت اشتراک ناتمام می‌شود.

(سؤال: یعنی زکریا مطلق آمده) بله زکریا بن یحیی، بله همین قدر است (امکان دارد که همان شخص باشد؟) بله ممکن که هست (آن یکی ثقه نیست، یا اصلا حرفی در موردش نزدند؟) نه دلیل بر وثاقت او نیست، چرا ذکر شده معجم الرجال را نگاه بکنید زکریا بن یحیی چند نفر است.ـ

بحث ما در حدیث حجب به حول الله و قوته تمام شد.


 

 

الکلام فی حدیث الحل

نسبت به حدیث حل مطالبی را باید در نظر داشت:

امر ۱. متون احادیث حل

مطلب اول بررسی متن احادیثی است که دلالت می‌کند بر حلیت مشتبه. متن این احادیث را من می‌خوانم، افتراقی که بین متن‌ها هست تذکر می‌دهم تا بعد عند التحقیق معلوم بشود که باید چه بکنیم.

روایت اول در وسائل الشیعه جلد ۱۷ صفحه ۸۷. الان کاری به اسناد آن هم نداریم، اسناد آن را عند التحقیق کار می‌کنیم فعلا از جهت متن کار می‌کنیم.

(سؤال: چرا اول متن را بررسی می‌کنید بعد سند را؟) چرا به خاطر این که کار متن اگر درست بشود از جهت سند بعضی‌ها هستند عمل مشهور را جابر می‌دانند بعضی‌ها هستند که خود ذکر روایت را در کتب اربعه معتبر می‌دانند؛ لذا جهات مختلفی هست، روی مبانی مختلف درست می‌شود، بحث دلالی آن خیلی مهم است، الان نظریه‌ای هست، نظریه مرحوم نائینی یا نظریه مرحوم آخوند که روایات کتب اربعه را معتبر می‌دانند (چه ربطی به ما دارد؟) چه ربطی به ما دارد؟! چون ما بناء هست ان‌شاء‌الله مجتهد بشویم، مجتهد درست و حسابی (شما می‌خواهید روایات را بر مبنای خودتان بررسی کنید؟) نه ما می‌خواهیم شما مجتهد بشوید، مجتهد درست و حسابی باید روی همه انظار این‌ها را شما متوجه بشوید چه می‌شود حالا آمدیم فردا شما نظرت شد حجیت اخبار کتب اربعه، می‌شود که احتمال آن که هست بله؟ ایشان از همین الان پایه اجتهاد خودش را زد؛ می‌گوید بله احتمال آن هست که ما مجتهد بشویم و نظر ما هم این باشد که روایات کتب اربعه معتبر است آن وقت بحث دلالی آن را الان تمام کردیم.ـ

حدیث اول

«محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن الحسن بن محبوب‏عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله علیه السلام قال: كل‏ شي‏ء فيه‏ حلال‏ و حرام فهو لك حلال أبدا حتى تعرف الحرام منه بعينه فتدعه».[۷]

نکاتی که در این حدیث باید از جهت متن باید توجه داشت:

یکی این است موضوع «کل شیء فیه حلال و حرام» است، موضوع «کل شیء» است با این تتمه «فیه حلال و حرام»، حکم هم که «فهو لک حلال» است که حکم آن در همه یکی است.

(سؤال: حکم چه هست؟) حکم «هو لک حلال» است، حلیت است چون در همه یکی است دیگر روی حکم خیلی تکیه‌ای نداریم.ـ

نکته دوم این است که غایت «حتی تعرف الحرام» است.

(سؤال: حدیث سعه را بناء ندارید بگویید؟) «الناس فی سعة ما لا یعلمون»؟ درس طول خیلی می‌کشد و الا ما حرفی نداریم بله رأی‌گیری می‌کنیم اگر رأی بر این شد که باید بگوییم، می‌گوییم اگر هم رأی بر این شد که نگوییم، نمی‌گوییم کفی المؤمنین که نگوییم (چون سندش را بحث کردند معمولا گفتند مرسله است در رسائل دیدیم مسند هم آورده) دیگر حالا می‌گویم خیلی طول می‌کشد و الا خواستید برای‌تان بحث می‌کنم عیب ندارد، ولی حدیث حل خیلی مهم است.

پس غایت «حتی تعرف الحرام منه» است.

نکته سوم کلمه «بعینه» است، «حتی تعرف الحرام منه بعینه» یعنی باید بشخصه حرام را بشناسد.

حدیث دوم

روایت دوم در همین جلد ۱۷ صفحه ۸۹:

«و عن علي بن إبراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن أبي عبد الله علیه السلام قال سمعته يقول‏ كل شي‏ء هو لك حلال حتى تعلم أنه حرام بعينه فتدعه من قبل نفسك و ذلك مثل الثوب يكون عليك قد اشتريته و هو سرقة أو المملوك عندك و لعله حر قد باع نفسه أو خدع فبيع قهرا أو امرأة تحتك و هي أختك أو رضيعتك و الأشياء كلها على هذا حتى يستبين لك غير ذلك أو تقوم به البينة».

نکته اول این است که این دیگر آن «فیه حلال و حرام» را ندارد «کل شیء هو لک حلال».

نکته دوم «حتی تعلم» غایت است آن جا «تعرف» بود این جا «تعلم» است خیلی فرق نمی‌کند.

نکته سوم «انه حرام بعینه فتدعه»، کلمه «بعینه» هست این نکته سوم.

نکته چهارم تطبیقاتی است که در روایت است و این خیلی برای ما مهم است چون ما یک شبهه حکمیه داریم یک شبهه موضوعیه داریم؛ بحث ما در علم اصول در شبهات حکمیه است اگر لحم إرنب معلوم نباشد که حلال است یا حرام می‌خواهیم حکم آن را بفهمیم، یک شبهه موضوعیه داریم نمی‌دانیم این لحمی که این جا هست لحم شاة است یا ارنب است این می‌شود شبهه موضوعیه. مدعا در ما نحن فیه شبهات حکمیه است، تطبیقاتی که در روایت هست همه آن‌ها شبهه موضوعیه است.

(سؤال: تطبیقات باید در موضوعات باشد) نه تطبیق در احکام هم می‌شود؛ ذلک مثل شرب التتن لا تعلم انه حرام او حلال، ذلک مثل لحم الارنب لا تعلم انه حرام او حلال ولیکن این مثال‌ها ذکر نشده؛ مثال‌هایی که ذکر شده این است ببینید؛ «ذلک مثل الثوب یکون علیک» این لباسی که بر تو هست لباسی که خریدی این می‌شود یک موضوع جزئی «قد اشتریته و هو سرقة»، خریدی آن را ولی احتمال می‌دهید که سرقت باشد می‌شود شبهه موضوعیه، «او المملوک عندک» این عبدی که پهلوی تو است پیش تو است این یک موضوع جزئی است، «و لعله حر قد باع نفسه»، حُرّی بوده به خاطر بدهکاری خودش را به صورت عبد در آورده و فروخته، «أو خدع فبیع قهرا»، یا خدعه شده فریب داده شده و قهرا فروخته شده «او امرأة تحتک و هی اختک او رضیعتک» یا زوجه‌ای که در نزد تو است ممکن است خواهر تو باشد یا رضاعی باشد با تو، این‌ها شبهات همه شبهات موضوعیه شد.

آخر حدیث باز می‌آید یک قانون کلی به دست می‌دهد «و الاشیاء کلها علی هذا» که حکم می‌شود به حلیت «حتی تستبین لک» تا این که روشن بشود برای تو «غیر ذلک او تقوم به البینة» یا بینه بر خلاف آن قائم بشود.

این هم چهار نکته در این حدیث.

(سؤال: چون مصداق بیان شده یعنی نمی‌شود به آن أخذ بکنیم؟) چرا ولی ممکن است یک کسی بگوید ولو صدر روایت عام است و شبهات حکمیه را می‌گیرد ولی چون تطبیقاتی که امام علیه السلام فرمودند همه در شبهه موضوعیه است. پس روایت خاص به شبهات موضوعیه می‌شود جا برای این حرف هست (…) عزیز من! گفتیم جا برای این حرف هست تحقیق که نمی‌خواهیم بکنیم تحقیق آن را گذاشتیم وقتی که شما ان‌شاءالله مجتهد بشوید فعلا داریم متن را می‌خوانیم.

حدیث سوم

روایت سوم جلد ۲۵ صفحه ۱۱۷:

«محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى عن أبي أيوب عن عبد الله بن سنان عن عبد الله بن سليمان قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن‏ الجبن» سؤال کرده از پنیر از بازار رفته پنیر خریده «فقال‏ لقد سألتني عن طعام يعجبني ثم أعطى الغلام درهما» بعد حضرت به غلام یک درهم دادند «فقال يا غلام ابتع لنا جبنا ثم دعا بالغداء فتغدينا معه» بعد هم سفره را پهن کردند و حضرت همان نان و پنیر را میل فرمودند «فأتي بالجبن» جبن را آوردند «فأكل و أكلنا» هم حضرت خوردند و هم ما خوردیم «فلما فرغنا من الغداء قلت ما تقول في الجبن» راوی گفت شما نظرتان در این پنیر چیست یعنی آیا حلال است حرام است؟ «قال أ و لم ترني آكله» مگر نمی‌بینی که من دارم می‌خورم…

به قول آن شاعر می‌گفت بغُرید بر من که عقلت کجاست؛ چو دانی و پرسی سؤالت خطاست این راوی‌ها برای این سؤال می‌کردند که از حضرت اخذ علم بکنند و نشر بدهند این‌ها را بدانید چون خیلی از این راوی‌ها از اصحاب خاص بودند در عین این که می‌دانستند سؤال می‌کردند به دو جهت: یکی اصلا این که امام دهانش را باز کند صحبت بکند برایشان کیف داشت الان شما فکر بکن مثلا اگر حضرت حجت صلوات الله علیه باشد آدم سؤال هم نداشته باشد یک چیزی هم بلد باشد می‌رود از او سؤال می‌کند که حضرت یک چیزی بگویند، آن یهودی بوده دیگر حضرت رفتند در خانه یک یهودی که شفاعت بکند برای آن عبد سلام کردند یهودی‌ها جواب نداد دو مرتبه سلام کردند حضرت، باز جواب نداد سه مرتبه که سلام کردند آمدند جواب دادند حضرت فرمودند چرا جواب نمی‌دهید گفتند ما می‌خواستیم صدای شما را بشنویم سه مرتبه سلام شما را بشنویم این یهودی‌اش بوده علی ای حال.

«قلت بلى و لكني أحب أن أسمعه منك» ولکن من دوست دارم بشنوم از شما «فقال سأخبرك عن الجبن و غيره» محل استشهاد این جا است «كل ما كان فيه حلال و حرام فهو لك حلال حتى تعرف الحرام بعينه فتدعه».

سؤال از شبهه موضوعیه بود ولی جوابی که امام علیه السلام بر فرض صدور روایت دارند عام و مطلق است و این حدیث باز «فیه حلال و حرام» را دارد کلمه «بعینه» را هم دارد.

پس چهار نکته شد: سؤال از شبهه موضوعیه است جواب امام علیه السلام مطلق است، «فیه حلال و حرام» را دارد، «بعینه» هم دارد.

حدیث چهارم

حدیث چهارم در وسائل الشیعه جلد ۲۵ صفحه ۱۱۸:

«و عن أحمد بن محمد الكوفي عن محمد بن أحمد النهدي عن محمد بن الوليد عن أبان بن عبد الرحمن عن عبد الله بن سليمان عن أبي عبد الله علیه السلام‏ في الجبن قال كل شي‏ء لك حلال حتى يجيئك شاهدان يشهدان أن فيه ميتة».

نکته اول «فیه حلال و حرام» را ندارد «کل شیء لک حلال، حتی یجیئک شاهدان یشهدان»، غایت «تعلم» نیست، غایت مجیء بینه و شاهدان است، «ان فیه میتة»، کلمه «فیه» دارد اما «بعینه» در این روایت نیست. سه نکته در این روایت است، این روایت کلمه «بعینه» را نداشت به خاطرتان باشد روی آن بحث خواهیم کرد.

(سؤال: خصوصیت جبن چه هست که این همه در روایات آمده؟) حالا پنیر زیاد مصرف می‌کردند جهت آن هم این بوده که پنیر را از مایه‌ای که می‌گرفتند ممکن بوده که او غیر مذکی باشد پنیرمایه‌اش حرام باشد لذا پنیر حرام بشود. جهت آن این است. (الان پنیرمایه …) نه الان پنیرمایه که دیگر شیمیایی شده سابق پنیرمایه را از یک قسمت از گوسفند می‌گرفتند از شیردان گوسفند می‌گرفتند زمان ما همین طور بود زمان ما هم پنیرمایه را از گوسفند می‌گرفتند، حالا دیگر متجدد شده پنیر‌ها این طور شدند و اصلا مزه ندارد، معلوم نیست پنیر است یا منیر است.ـ

حدیث پنجم

جلد ۲۵صفحه ۱۰۹:

«عن اليقطيني عن صفوان عن معاوية بن عمار عن رجل من أصحابنا قال: كنت عند أبي جعفر علیه السلام فسأله رجل‏ عن‏ الجبن‏ فقال‏ أبو جعفر علیه السلام إنه لطعام يعجبني فسأخبرك عن الجبن و غيره كل شي‏ء فيه الحلال و الحرام فهو لك حلال حتى تعرف الحرام فتدعه بعينه».

نکته اول این است که «فیه حلال و حرام» را دارد غایت هم که «حتی تعرف الحرام» است کلمه «بعینه» را هم دارد البته یک جا به جایی شده روایت قبلی این طور بود «حتی تعرف الحرام بعینه فتدعه»، تا حرام را بشخصه بشناسی بعد ترکش بکنی، این روایت دارد «حتی تعرف الحرام فتدعه بعینه»، تا این که حرام را بشناسی و او را بشخصه ترک بکنی این جا به جایی تفاوتی در معنا ایجاد نمی‌کند.

این پنج تا روایتی که ما پیدا کردیم حالا شما هم ان‌شاءالله می‌گردید ببینید متن‌های دیگری پیدا می‌کنید یا نه.

امر ۲. نظر مرحوم شیخ نسبت به حدیث حل

نظریه اول نظریه مرحوم شیخ انصاری قدس سره است. مرحوم شیخ عبارت‌شان این است:

«و قد يستدل على المطلب» یعنی بر برائت در شبهات حکمیه «أخذا من الشهيد في الذكرى‏ بقوله عليه السلام: كل شي‏ء فيه حلال و حرام فهو لك حلال حتى تعرف الحرام منه بعينه فتدعه».[۸]

ظاهر از کلام مرحوم شیخ این است که این روایتی که مرحوم شیخ آوردند روایت اول است فقط یک کلمه «ابدا» جا افتاده. روایت اول ببینید چه طوری بود «كل‏ شي‏ء فيه‏ حلال‏ و حرام فهو لك حلال أبدا حتى تعرف الحرام منه بعينه فتدعه». روایتی که مرحوم شیخ آوردند این است چون روایتی که مرحوم آخوند آوردند[۹] یک چیز دیگر است.

مرحوم شیخ می‌فرماید که استدلال شده به این حدیث برای خصوص شبهات تحریمیه پس ربطی به شبهات وجوبیه ندارد و بعد ایشان تقریب استدلال را از کتاب وافیه به تفصیل ذکر می‌کند.[۱۰]

ملخص تقریبی که ذکر می‌فرماید این است که: افعال انسان و اعیان خارجی به سه دست تقسیم می‌شود:

یک قسم افعالی که متعلق حکم نیستند مثل افعال اضطراریه انسان چون فعل اضطراری مورد حکم نیست. مقصود حکم تکلیفی است چون می‌دانید حکم وضعی به اضطرار برداشته نمی‌شود مثل تلف مال غیر به اضطرار و همچنین اعیانی که مرتبط به فعل مکلف نیستند یکی از اعیان خورشید است الان فعلی مکلف نسبت به خورشید ندارد. پس می‌شود یک دسته از افعال و اعیانی که متعلق حکم نیستند.

البته اشکال نکنید که حالا الان دارند یک سفینه‌هایی درست می‌کنند و این‌ها را می‌فرستند و این‌ها تا نزدیک خورشید رفتند ولی هنوز داخل خورشید نرفتند دارند می‌روند به کُرات، کُرات را دارند تسخیر می‌کنند و برای خودشان سند می‌نویسند بعد هم دارند اجاره می‌دهند بعضی از جاهای کره مریخ را هم دارند می‌فروشند و عده‌ای هم دارند می‌خرند ما هم این جا نشسته هستیم دنبال تهیه اجاره خانه هستیم.

قسم دوم افعال و اعیانی است که دارای حکم است سخن انسان یکی از افعالی است که دارای حکم است کذب باشد حرام است، صدق باشد حلال است، اعیان خارجیه ماء شرب آن حلال است خمر شرب آن حرام است.

قسم سوم هم افعال و اعیانی است که قسمی از آن‌هاحلال است و قسمی از آن‌هاحرام است. مثلا در باب اعیان لحم و گوشت یک قسمت آن حلال است گوشت گوسفند، یک قسمت آن حرام است گوشت کلب و خنزیر، در باب افعال خود سخن گفتن یک قسمت آن حلال است کلام مفید، یک قسمت آن حرام است کذب و بهتان.

حالا اگر ما شک کنیم که این عین آیا از قسم حلال است یا از قسم حرام است، لحم ارنب نمی‌دانم از قسم گوشت حلال است یا از قسم گوشت‌های حرام است لحم شیء فیه حلال، یعنی فی اللحم حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف که این خود لحم ارنب حرام.

پس روایت مربوط می‌شود به شبهات حکمیه تحریمیه.

این نظر مرحوم شیخ، فردا نظر مرحوم آخوند.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



۱) التوحيد (للصدوق) ص۴۱۳

۲) رجال النجاشي ص۳۵۳

۳) رجال الطوسي ص۳۵۱

۴) أحمد بن‏ محمد بن‏ عيسى‏، الأشعري، من أصحاب الرضا. رجال الطوسي ص۳۷۳

۵) رجال النجاشي ص۱۵۸

۶) زكريا بن‏ يحيى‏ الواسطي‏، ثقة، روى عن أبي عبد الله عليه السلام، ذكره ابن نوح. له كتاب‏. رجال النجاشي ص۱۷۳

۷) وسائل الشيعة ج‏۱۷ ص۸۷

۸) فرائد الأصول ج‏۲ ص۴۵

۹) كل شي‏ء لك حلال حتى‏ تعرف‏ أنه حرام‏ بعينه. كفاية الأصول ص۳۴۱

۱۰) تقريب الاستدلال كما في شرح الوافية أن معنى الحديث أن كل فعل من جملة الأفعال التي تتصف بالحل و الحرمة و كذا كل عين مما يتعلق به فعل المكلف و يتصف بالحل و الحرمة إذا لم يعلم الحكم الخاص به من الحل و الحرمة فهو حلال. فخرج ما لا يتصف بهما جميعا من الأفعال الاضطرارية و الأعيان التي لا يتعلق بها فعل المكلف و ما علم أنه حلال لا حرام فيه أو حرام لا حلال فيه و ليس الغرض من ذكر الوصف مجرد الاحتراز بل هو مع بيان ما فيه الاشتباه. فصار الحاصل أن ما اشتبه حكمه و كان محتملا لأن يكون حلالا و لأن يكون حراما فهو حلال سواء علم حكم كلي فوقه أو تحته بحيث لو فرض العلم باندراجه تحته أو تحققه في ضمنه لعلم حكمه أم لا. و بعبارة أخرى أن كل شي‏ء فيه الحلال و الحرام عندك بمعنى أنك تقسمه إلى هذين و تحكم عليه بأحدهما لا على التعيين و لا تدري المعين منهما فهو لك حلال. فيقال حينئذ إن الرواية صادقة على مثل اللحم المشترى من السوق المحتمل للمذكى و الميتة و على شرب التوتون و على لحم الحمير إن لم نقل بوضوحه و شككنا فيه لأنه يصدق على كل منها أنه شي‏ء فيه حلال و حرام عندنا بمعنى أنه يجوز لنا أن نجعله مقسما لحكمين فنقول هو إما حلال و إما حرام و إنه يكون من جملة الأفعال التي يكون بعض أنواعها أو أصنافها حلالا و بعضها حراما و اشتركت في أن الحكم الشرعي المتعلق بها غير معلوم انتهى. فرائد الاصول ج‏۱ ص۳۲۸

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا