ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

   

   

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث در وجوهی بود که برای وثاقت «احمد بن محمد بن یحیی العطار» ذکر شده.

وجه چهارم کلام مرحوم نجاشی بود در ترجمه حسن بن سعید و حسین بن سعید که آن جا نقل می‌کند از ابوالعباس که کتب این دو معول علیه بین اصحاب است و سندی که برای کتاب ذکر می‌کند در سند «احمد بن محمد بن یحیی» است که دیروز مفصل توضیح دادیم.[۱]

مرحوم آقای خوئی دو اشکال فرمودند: یکی اشکال کبروی که اشکال کبروی را دیروز بحث کردیم و جواب دادیم؛ اشکال دوم اشکال صغروی است.

(سؤال: اشکال کبروی را توضیح دهید.)

ببینید در اشکال کبروی مرحوم آقای خوئی فرمودند[۲] که ممکن است شهادتی که بزرگان دادند بر صحت روایتی که «احمد بن محمد» در آن هست از باب اصاله العداله باشد؛ یعنی مسلک قدما بر این بوده که اگر کسی از او فسقی ظاهر نبوده، اصل اولی را در مسلمین عدالت می‌دانستند و اگر عدالت ثابت بشود شخص می‌شود معتبر چون در نزد این‌ها عدالت اخص از وثاقت است. ما در بحث‌هایی که قبلا داشتیم نسبت بین عدالت و وثاقت را عموم و خصوص من وجه قرار دادیم اگر به خاطرتان باشد اما در اصطلاح این‌ها عدالت اخص است یعنی اگر کسی عادل باشد قطعا ثقه هست بنا بر این شهادت قدما اثری ندارد.ـ

بر این اشکال مرحوم آقای خوئی، والد معظم جواب فرمودند: جواب اول جواب نقضی است و آن عبارت از این است که مسلک مرحوم شیخ مفید اصاله العداله است و در عین حال بزرگان و من جمله خود مرحوم آقای خوئی به توثیقات مرحوم مفید عمل می‌کنند و اعتنا دارند.[۳] این اولا.[۴]

(سؤال: جایی که مرحوم مفید تصریح به وثاقت کرده باشد آیا شبهه اصاله العداله هست؟) بله از باب اصاله العداله می‌گویند ثقه است. (یک وقت می‌گوید به این خبر عمل می‌کنم می‌گوییم از باب اصاله العداله هست اما وقتی می‌گوید این آقا ثقه است دیگر از باب اصاله العداله نیست) مثل این که شهادت بدهد عادل است می‌گوییم روی اصاله العداله است شهادت بر وثاقت هم که می‌دهد می‌شود روی اصاله العداله.ـ

جواب دوم عبارت از این است که عبارت نجاشی جمع مضاف بود «ما علیه اصحابنا و المعول علیه».[۵] کتب این دو چیزی است که اصحاب ما بر آن اعتماد دارند و مورد تعویل و اعتبار اصحاب است. اگر می‌فرمود بعض الاصحاب می‌گفتیم ممکن است این بعض الاصحاب قائل به اصاله العداله باشند اما وقتی می‌فرماید همه اصحاب قطعا در بین اصحاب کسانی بودند که مسلک آن‌ها اصاله العداله نبوده.[۶]

این مطلب را که قطعا در بین علما کسانی بودند که مسالک آن‌ها اصاله العداله نبوده در وجه توثیق علامه به تفصیل بیشتری توضیح خواهم داد شاهد آن را از مفتاح الکرامه خواهم آورد و الی آخر.

(سؤال: جواب اول که نقضی بود را متوجه نشدیم) مرحوم شیخ مفید، آقای خوئی به توثیق ایشان عمل می‌کنند با این که ایشان هم اصاله العداله‌ای است و حال آن که اگر بنا باشد اصاله العداله اثری برای توثیق آن نباشد نباید به آن عمل بشود.ـ

ثالثا

اشکال سومی که والد معظم فرمودند این است که ـ این اشکال، اشکال ظریف و دقیقی است احتیاج دارد به تتبع و این‌ها خیلی نکات بسیار اساسی است این‌ها نکات واقعا کلیدی است ـ ظاهر از کتب فقهیه و رجالیه این است که مبنا و مسلک علما در باب اشتراط امام، صلاه جماعت به عدالت، یا در اشتراط عدالت در کتاب قضا در باب شهادت، متفاوت است با مبنای علما در شهادت بر عدالت در رجال سند.

در باب صلاه جماعت و کتاب قضا اگر شخص حسن ظاهر داشته باشد حکم می‌کنند به عدالت او و همین مقدار را کافی می‌دانند اما در باب رجال به این مقدار کفایت نمی‌کنند دنبال شهادت حسی هستند بر ملکه برای این که اجتناب داشته از معاصی، بر این که متحرز از کذب بوده، و الا هر کسی در رجال نه تعدیل داشته باشد نه جرح، باید رجالیون بگویند که این آدم درست است. بنا بر این اگر در مباحث رجالی گفتند یک روایتی سند آن صحیح است، این توثیق دیگر بر مبنای اصاله العداله نیست بر مبنای تدقیق و دقتی است که در مورد رجال حدیث دارند.[۷]

(سؤال: فرض این است که داریم کسانی که ادعا می‌کنند اصاله العداله‌ای هستیم) نه بعضی موارد که هستند همه این طور نیستند، همان (همه این طور نیستند).ـ

این سه تا اشکال.

رابعا

اشکال چهارم یک بحثی است که ان‌شاء‌الله در بحث اصاله العداله در فرمایشات مرحوم علامه باز خواهم گفت. دو جا تا به حال این جا ما به شما وعده دادیم ان‌شاء‌الله که به این وعده وفا خواهیم کرد.

پس اشکال کبروی مرحوم آقای خوئی ساقط شد.

اما اشکال صغروی مرحوم آقای خوئی

مرحوم آقای خوئی اشکال صغروی‌شان این بود که محتمل است آنچه که مرحوم نجاشی فرموده در اعتماد به سند کتب حسن بن سعید وحسین بن سعید که معول علیه الاصحاب هست این مربوط به سند اولی است که ایشان نقل کرده پس شامل سند دوم که احمد در آن هست نمی‌شود و در نتیجه بر فرضی هم که ما کبری را قبول بکنیم در ما نحن فیه شهادتی نداریم این که اصحاب اعتماد کردند بر «احمد بن محمد بن یحیی». دو سند ایشان ذکر می‌کند و این اعتماد و معول علیه ربط به سند اول پیدا می‌کند. این اشکال مرحوم آقای خوئی.[۸]

جواب این اشکال این است که الان ما عبارت را می‌خوانیم مرحوم نجاشی دو سند را با هم عطف می‌گیرد و تعبیر می‌کند که مورد اعتماد اصحاب است و بعد سند سومی که می‌آورد چون مثل دو سند قبل نیست به کلمه «اما» جدا می‌کند از قبل. پس این کاشف از این است که این دو سند با هم مورد اعتماد اصحاب بوده حالا من بخوانم عبارت را خوب دقت کنید.

«فأما ما علیه أصحابنا و المعول علیه ما رواه عنهما أحمد بن محمد بن عیسى، أخبرنا الشیخ الفاضل أبو عبد الله الحسین بن علی بن سفیان البزوفری فیما کتب إلی فی شعبان سنه اثنتین و خمسین و ثلاثمائه قال: حدثنا أبو علی الأشعری أحمد بن إدریس بن أحمد القمی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى، عن الحسین بن سعید بکتبه الثلاثین کتابا. و أخبرنا أبو علی أحمد بن محمد بن یحیى العطار القمی قال: حدثنا أبی و عبد الله بن جعفر الحمیری و سعد بن عبد الله جمیعا، عن أحمد بن محمد بن عیسى. و أما ما رواه أحمد بن محمد بن خالد البرقی، فقد حدثنا أبو عبد الله [محمد بن أحمد الصفوانی]»[۹] یک سند دیگر می‌آورد.

ببینید این دو تا را با هم جمع کرده بود، ابتدایش فرمود «فاما ما علیه اصحابنا و المعول علیه» چیست؟ «ما رواه عنهما احمد بن محمد بن عیسی. و اخبرنا ابو علی احمد بن محمد بن یحیی». بنا بر این ظاهر از عبارت ابوالعباس عبارت از این است که هر دو سند مورد اعتماد اصحاب بوده.[۱۰]

این هم وجه چهارم.

وجه پنجم عبارت است از استدلال به این که «احمد بن محمد بن یحیی»…

ما به خاطر این که نخواهید اسم مفصل بنویسید از حالا می‌گوییم «احمد» دیگر آقای آن و جناب حجه الاسلام آن را هم حذف می‌کنیم.

(سؤال: وقتی اشکالات جواب داده شد این وجه تمام می‌شود؟) معلوم است که وجه تمام است حالا البته ما چه خواهیم کرد یک [حرف] دیگر است ولی الان وجه هر کسی قدرت دارد بسم الله.

(سؤال: اگر کسی گفت چند استاد داشتم حسن و حسین و علی و اما آن که خیلی بهتر بود جعفر بود و مثلا یعقوب و عبدالله و … ظاهر کلام این است که در بین چند راوی که آورده بود همان که قبلش آن نکته را آورده بود، همان مراد است) چه کسی می‌گوید اتفاقا برعکس است ظاهرش این است که همه آن‌ها این طور هستند اگر شما بگویید آقا من ده تا استاد داشتم فلانی و فلانی و فلانی و اما فلانی و فلانی خیلی درس‌شان خوب بود (نه این طور، آن طوری که من عرض کردم) نه و اما خوب بود درس فلانی و فلانی فقط به اولی می‌خورد؟ (نه عین همان عبارت و اما استادی که خیلی قوی بود حسن بود و حسین و علی و اکبر و جعفر و نقی و تقی و همین طور برود پایین) چه می‌شود؟ همه را می‌گیرد (ولی ظهور آن در این که همانی که قبلش تذکر داده بود) نه، شکی نیست که همه را می‌گیرد قطعا (ضمن این که کاش معول علیهما می‌آورد) معول علیهما یعنی چه (چون دو طریق است) معول علیه نه، کتب را دارد می‌گوید کتاب ابن سعید معول علیه است دیگر در مرجع ضمیر خیلی گُم نشوید.

(سؤال:خود احمد بن محمد … چطور روایت او توثیق می‌شود) خدا خیرت بدهد بار‌ها گفتم قدما اگر روایتی را معتبرمی‌کنند می‌گویند معول علیه الاصحاب است، به لحاظ رجال سند است، نه به لحاظ قرائنی که در هوا یا روی زمین است قرائنی در کار نیست این جا. این‌ها را دقت کنید این‌ها را چند بار گفتم. قدما وقتی یک سندی را تصحیح می‌کنند مثلا مرحوم صدوق در آن زیارت برای حضرت امام حسین علیه‌السلام می‌گوید هذا اصح سندا، اصح روایهً این‌ها به لحاظ رجال سند است.ـ

۵. کونه من مشایخ النجاشی

وجه پنجم این است که احمد بن محمد بن یحیی از رجال نجاشی است و رجال نجاشی ثقه هستند و این بسیار اثر بخش است خیلی از اسناد در آن‌ها شیوخ نجاشی هستند و ما دلیلی بر توثیق آن‌ها نداریم الا این که شیخ نجاشی است خود این که شیخ نجاشی باشد کاشف از توثیق نجاشی هست نسبت به آن شخص به چه لحاظ؟ با توجه به دو نکته:

نکته اول هدف نجاشی از تألیف کتاب

نکته اول ملاحظه هدف از تألیف کتاب رجال نجاشی است.

واقعا آدم غصه می‌خورد وقتی این مقدمات کتب را می‌بیند، ببینید حکومتی که سر پا بوده بنای آن بر محو احادیث خود پیامبر صلی الله علیه و آله بوده تا چه برسد به احادیث ائمه علیهم‌السلام. دیگر همه شما می‌دانید منع از حدیث از دومی را؛ چه کرد بر مسلمین! بعد در چنین محیطی با یک چنین حکومتی و با یک چنین اختناقی که علمای شیعه چه می‌کشیدند! قضیه ابن ابی عمیر معروف است. آن یک [مورد] است بقیه هم همین طور بودند تا وقتی که حضرت دستور می‌فرمایند به علی بن یقطین که مدت‌ها به روش آن‌ها وضو بگیرد و نماز بخواند. این‌ها شوخی‌بردار نیست. یا ابن ابی عمیر را صد تازیانه زدند آن هم تازیانه‌های آن زمان، آن هم آدم‌های آن زمان. این‌ها یک عبدهایی می‌آوردند از آفریقا و از این طرف و آن طرف که هر کدام از آن‌ها چهار آدم بودند. این همه زجر کشیدند کتابی نمانده برای شیعه. لذا اگر بنا بود آثار شیعه حفظ بشود به حسب حساب احتمالات نه روی گُتره و در هوا ـ حساب احتمالات خودش یک علمی است و بسیار علم مهمی هم است و آثاری هم بر آن مترتب است ـ به حسب حساب احتمالات حداقل صد برابر آثار امروز ما اثر از شیعه داشتیم. حساب بکنید کتب ابن ابی عمیر همه از بین رفته، بعد از محفوظات خودش نقل می‌کرده کتاب‌خانه مرحوم شیخ طوسی که بسیار کتاب‌[خانه] عظیمی بوده از بین بردند و این قصه حتی تا امروزی که من این جا نشسته‌ام هم جریان دارد متأسفانه.

یکی از اساتید ما نقل می‌کرد در یکی از کتاب‌خانه‌های مهم تهران بعد از مدتی بنا می‌شود که قفسه‌ها را گرد‌گیری کنند وقتی رفتند برای گرد‌گیری دیدند جلد کتاب هست اما محتوای کتاب نیست؛ یعنی کتاب‌داری که آن جا بوده محتوا‌ها را برداشته جلد آن را گذاشته. چه بگوید آدم؟!

یهود آقا خیلی به اسلام ضربه زده و می‌زند این‌ها یک برنامه‌ای دارند در قدیم هم بوده زن‌های‌شان را به عنوان رخت شستن می‌فرستادند در منازل. رخت که می‌شستند می‌گفتند ما از شما پول نمی‌خواهیم کاغذ پاره هر چه دارید بیاورید بدهید به ما. آن کتاب‌هایی هم که آن جا بوده خیلی از این ورثه اصلا متوجه نبودند که این چه کتابی است آن کتاب‌ها را برمی‌داشتند به این‌ها می‌دادند به عنوان اجرت که بسیاری از کتب به این صورت از دست رفته.

یک مقدار وقت درس گرفته می‌شود چاره‌ای نیست می‌خواهم آقا بدانید چه خبر است. در زمان کرونا، می‌دانید در آمریکا کنگره آمریکا یک قانونی دارد که هر کتابی در هر جای دنیا می‌خواهد چاپ بشود باید یک نسخه‌اش این جا باشد و این هست الان. در زمان کرونا کنگره آمریکا برای یک مدتی دانلود بعضی کتب را آزاد گذاشته بود من خودم ساعت‌ها نشستم کتاب‌های بسیار عجیب، قرآن‌های بسیار عجیبی را، دانلود کردم. بعد چه کتاب‌هایی! در جفر، در علوم غریبه، عجیب.

یکی از اساتید ما نقل می‌کرد که دستگاه بخار، می‌دانید که این دستگاه لوکوموتیوها این ماشین‌ها این‌ها همه از نیروی بخار اول درست شده. نقشه دیگ بخار در کتب شیعه بوده از علما شیعه بوده و دزدیده شده، رفته به اروپا و غرب و آن‌ها این ماشین‌ها را درست کردند و الی آخر.

می‌خواهم بگویم آقا باید این‌ها را آدم در نظر داشته باشد وقتی که می‌خواهید بحث بکنید حتی بحث فقهی، بحث اصولی، بحث اعتقادی بدانید چه خبر بوده، چه به ما رسیده.

علی ای حال مرحوم نجاشی می‌فرماید که عامه بر ما عیب و ایراد می‌گرفتند به قِلّت کتب و مؤلفین آن‌ها شما کتاب‌های‌تان کم است مؤلف‌های شما کم است…

(سؤال: مؤلف‌های شیعه یا خودشان؟) نه، به شیعه اعتراض می‌کردند عامه به شیعه اعتراض می‌کردند که شما مؤلف ندارید کتاب ندارید یکی نبود به آن‌ها بگوید فلان فلان شده‌ها شما هر چه دارید از خود ما است.ـ

بعد مرحوم شیخ طوسی الفهرست را نوشته مرحوم نجاشی به توجیه مرحوم سید مرتضی کتاب رجال نجاشی را نوشته.

ببینید پس مرحوم نجاشی در این کتاب در صدد این است که بگوید ما مؤلف داریم کتب داریم این اگر بخواهد از یک افراد ضعیفی نقل بکند که نقض غرض می‌شود می‌گویند آقا این کسی که تو از آن نقل کردی اصلا آدم درستی نیست. این یک جهت.

نکته دوم عدم نقل از ضعفا

جهت دوم این است که در مقدمه کتابش مرحوم نجاشی بعد از همین قصه، قصه را نقل می‌کند:

«أما بعد، فإنی وقفت على ما ذکره السید الشریف أطال الله بقاءه و أدام توفیقه من تعییر قوم من مخالفینا أنه لا سلف لکم و لا مصنف و هذا قول من لا علم له بالناس و لا وقف على أخبارهم، و لا عرف منازلهم».

کجا لا سلف لنا؟! هر چه هست برای شیعه هست هر چه هست برای شیعه است. من یک وقتی در همین درس معارف در نقد کلام بحث کردیم که آیا مبتکر علم کلام چه کسی هست ـ الان شما در اینترنت سرچ بکنید مبتکر علم کلام را می‌نویسند چه کسی هست؟ بروید نگاه کنید فردا برای من بیاورید ـ در آن بحث ثابت کردیم مبتکر علم کلام علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است و در آن بحث من ثابت کردم که تازه هر موضوعی که متکلمین بحث کردند حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه دارند یک. در ثانی متکلمین در موضوعات‌شان حلقه مفقوده دارند که این را خیلی‌ها متوجه نشدند یعنی از یک موضوعی پریدند به یک موضوع دیگر وسط آن گُم است حلقه مفقوده دارند ولی در کلام علی بن ابی طالب علیه السلام هیچ حلقه مفقوده‌ای نیست. این‌ها باید کار بشود واقعا کار نشده، موضوعات کلامی در بیاید. حالا می‌خواهم بگویم که فلانی گفته لا سلف لکم، هر چه هست برای ماست هر چه هست برای امام ما است.

تا می‌رسد به این جا که می‌گوید تصریح می‌کند ـ می‌خواهم بگویم این مقدمه را بخوانید که روشن بشود که منافات دارد که بخواهد از غیر ثقه‌ای نقل بکند ـ در مواردی که اگر کسی مورد تضعیف بقیه هم باشد من از او نقل نمی‌کنم. در ترجمه احمد بن محمد بن عبد الله می‌گوید: «أحمد بن محمد بن عبید الله‌ بن الحسن بن عیاش بن إبراهیم بن أیوب الجوهری أبو عبد الله» و مطالب دیگری می‌گوید که حالا من آن‌ها را حذف می‌کنم که وقت شما گرفته نشود دیگر می‌روید می‌خوانید تا می‌رسد به این جا: «له کتب، منها: کتاب مقتضب الأثر فی‌ عدد الأئمه الاثنی عشر، کتاب الأغسال» تا می‌رسد به این جا: «رأیت هذا الشیخ، و کان صدیقا لی و لوالدی» با او دوست بودم، دوست پدرم من هم بوده «و سمعت منه شیئا کثیرا»خیلی چیز‌ها از او یاد گرفتم خیلی چیز‌ها از او شنیدم «و رأیت شیوخنا یضعفونه، فلم أرو عنه شیئا و تجنبته».

شیعه این است! آن وقت عامه از چه کسی نقل می‌کند؟ از ابوهریره. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. این شیعه است: «و کان صدیقا لی و لوالدی» یعنی با آن بوده خودش را تضعیف نمی‌کند، نمی‌گوید عادل نبود، نمی‌گوید ثقه نبود «و سمعت منه شیئا کثیرا» اگر آدم بی‌خودی بوده، کذابی بوده که نمی‌رفته از او چیزی یاد بگیرد مگر وقت او اضافه بوده؟! آن هم چنین شخصیتی ولی چون شیوخ تضعیفش کردند من از او روایت نکردم…

(سؤال: … اتهام غلو زدند به…) بله، بوده که آن خودش باز یک بحثی دارد یک وقتی باید برای شما بگویم.ـ

علی ای حال «و کان من أهل العلم و الأدب القوی و طیب الشعر و حسن الخط، رحمه الله و سامحه، و مات سنه إحدى و أربعمائه».[۱۱]

آدم مهمی هم بوده طرف ولی لم أرو عنه. می‌خواهم حساب کنید این طرف شیعه چطور دقت داشتند آن طرف عامه از چه کسانی روایت می‌کردند آن وقت صحیح بخاری بگوید من از حضرت صادق علیه‌السلام روایت نمی‌کنم چون تردید دارم در وثاقتش. حالا البته نمی‌دانم ظاهرا شبیه به این تعبیر را دارد یک چیزی دارد نسبت به حضرت صادق علیه‌السلام که می‌گوید از حضرت روایت نمی‌کنم نگاه کنید تعبیر چه هست من خلاف مضمون نگفته باشم. چون ما ولو بخواهیم با کسی مقابله بکنیم باید به حق مقابله بکنیم چون حق هستیم با حق و به حق مقابله می‌کنیم. این عبارت او را حالا یا پیدا کنید یا پیدا می‌کنم.

جواب آن فردا ان‌شاءالله.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

۱) الرابع: أن أبا العباس أحمد بن علی بن نوح السیرافی قد کتب إلى النجاشی فی تعریف طرقه إلى کتب الحسین بن سعید الأهوازی: «فأما ما علیه أصحابنا، و المعول علیه: ما رواه عنهما الحسین و الحسن ابنی سعید الأهوازی: أحمد بن محمد بن عیسى. أخبرنا الشیخ الفاضل أبو عبد الله الحسین بن علی بن سفیان البزوفری فیما کتب إلی فی شعبان سنه ۳۵۲، قال: حدثنا أبو علی الأشعری أحمد بن إدریس بن أحمد القمی، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى، عن الحسین بن سعید بکتبه الثلاثین کتابا، و أخبرنا أبو علی أحمد بن محمد بن یحیى العطار القمی، قال: حدثنا أبی و عبد الله بن جعفر الحمیری، و سعد بن عبد الله جمیعا، عن أحمد بن محمد بن عیسى. ذکره النجاشی فی ترجمه الحسین بن سعید الأهوازی، و فی هذا الکلام دلاله ظاهره على اعتماد الأصحاب على أحمد بن محمد بن یحیى». معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ج‌۳ ص ۱۲۲

۲) و یرده: أولا: ما عرفت من أن اعتماد القدماء على روایه شخص لا یدل على توثیقهم إیاه، و ذلک لما عرفت من بناء ذلک على أصاله العداله، التی لا نبنی علیها. همان

۳) به دو مورد از موارد عمل مرحوم آقای خوئی به شهادت شیخ مفید اشاره می‌کنیم:

و هی کما ترى واضحه الدلاله معتبره السند إذ لیس فیه من یغمز فیه ما عدا یعقوب بن سالم الأحمر الذی هو عم علی بن أسباط حیث انه لم یتعرض له فی کتب الرجال بمدح أو ذم، و لکن وثقه المفید فی رسالته العددیه صریحا حیث ذکر جماعه من رواه ان شهر رمضان‌ قد ینقص و قد یکمل کبقیه الشهور، و منهم الرجل و قال فی حقهم انهم فقهاء اعلام أمناء على الحلال و الحرام لا یطعن فیهم بشی‌ء. و هذا کما ترى من أعلى مراتب التوثیق. فالظاهر أن السند مما لا اشکال فیه کالدلاله. المستند فی شرح العروه الوثقى؛ الصوم‌۱ ص ۴۲۹

و السند معتبر، فإن أبا الجارود قد وثّقه المفید و مدحه مدحاً بلیغاً مضافاً إلى أنه من رجال تفسیر علی بن إبراهیم و رجال کامل الزیارات و لا یضر فساد عقیدته بوثاقته. فمقتضى السیره القطعیه و خبر أبی الجارود لزوم ترتیب جمیع الآثار من الوقوف و سائر الأعمال کمناسک منى. موسوعه الإمام الخوئی ج‌۲۹ ص ۱۹۶

۴) فیه أولاً: النقض بأنه یلزم على تقدیر کون وثیقات الوارده من القدماء مبتنیه على أصاله العداله – إسقاط جمیع وثیقات الوارده عن الشیخ المفید وذلک لما هو المسلم فی مسلکه من حکم بعداله کل مؤمن ثبت إیمانه ولم یثبت فسقه فلا ریب فی کونه من قائلین بأصاله العداله مع عدم التزامهم بسقوطه. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۵

۵) رجال النجاشی ص۵۹

۶) وثالثاً: بأنه لیس مسلک جمیع القدماء هی أصاله العداله، بل لهم فی ذلک ثلاثه أقوال کما یظهر ذلک بالمراجعه إلى المتون الفقهیه فمنهم من یقول بأصاله العداله، ومنهم من یعتمد على حسن الظاهر، ومنهم من یقول بکون العداله هی الملکه، وقد صرح المحقق الأردبیلی وغیره من أعاظم الفقهاء بأنه هو المشهور بینهم، وظاهر عباره السیرافی هو اعتماد جمیع الأصحاب من السلف على الطریقین لا بعضهم حتى یحتمل کونه مبتنیاً على أصاله العداله. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۶

۷) وثانیاً: حلا بأن القائلین باصاله العداله دیدنهم على الاعتماد على أصاله العداله فی مثل الاقتداء فی صلاه الجماعه والشهادات على الدعاوى وغیرها فی مقابل القائلین بکون العداله هی الملکه اعتماداً على الأمارات الأخر من حسن الظاهر وغیره، وأما بالنسبه إلى الرواه فی علم الرجال فلهم طرق أخر لوثاقتهم من الاعتماد على الإخبارات الحسیه أو الطرق الاجتهادیه، کما یشهد على ذلک توثیقات الشهید الثانی من المتأخرین والشیخ الطوسی من القدماء مع کونهما من القائلین بأصاله العداله. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۵

۸) و ثانیا: أن ذلک إنما یتم، لو کان الطریق منحصرا بروایه أحمد بن محمد بن یحیى، لکنه لیس کذلک، بل إن تلک الکتب المعول علیها، قد ثبتت بطریق آخر صحیح، و هو الطریق الأول الذی ینتهی إلى أحمد بن محمد بن عیسى. و لعل ذکر طریق آخر، إنما هو لأجل التأیید. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ج‌۳ ص ۱۲۲

۹) رجال النجاشی ص۵۹

۱۰) والظاهر عدم ورود هذه المناقشه على هذا الوجه حیث إن ظاهر عباره السیرافی کون کل واحد من الطریقین مورداً لاعتماد الأصحاب قد عولوا علیهما فإنه بعد ذکر کتبهما قال: «أخبرنا بهذه الکتب غیر واحد من أصحابنا من طرق مختلفه کثیره فمنها ما کتب إلی به أبو العباس أحمد بن على بن نوح السیرافی فی جواب کتابی إلیه والذی سألت تعریفه من الطرق إلى کتب الحسین بن سعید الأهوازی، فقد روى عنه أبو جعفر أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری القمی وأبو جعفر أحمد بن محمد خالد البرقی»، وذکر ثلاثه آخرین من الرواه ثم قال: «واما ما علیه أصحابنا والمعول علیه ما رواه عنهما أحمد بن محمد بن عیسى» إلى أن قال «وأخبرنا أبو علی أحمد بن محمد بن یحیى العطار» فذکره أولاً الطرق الخمسه ثم ذکره هذین الطریقین وکونهما مما عول علیه الأصحاب واضح الظهور على کون کل منهما مما اعتمد علیه الأصحاب والمعول علیه عندهم لا خصوص الأول منهما، وإلا لما جمع بینهما بواو العطف، بل ذکر الثانی بعنوان التأیید کما هو دأب الفقهاء والرجالیین فی کتب الفقه والرجال من التفریق فی التعبیر بین الدلیل التام وغیر التام بجمله تؤکد فی الأول وتؤید فی الثانی. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۴

۱۱) رجال النجاشی ص۳

   

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا