خیلی سخت است! ما که هیچ کسی نیستیم نه پشمی داریم نه کلاهی، حاضر نیستیم یک جایی در مقابل یک کسی بگوییم آقا هر چه شما بگویید، امامی که دنیا یعنی ما سوی الله در دست امام مثل موم است! این را باید بفهمیم، شما موم را میدانید موم که چه چیزی است مثل خمیر در دستتان، هر رقم که بخواهید میتوانید آن را در بیاورید، امام رابطهاش با جهان خلقت این طور است مثل جهان برای او مثل موم است. همان طور که ما نفس داریم و در نفس خود هر چه اراده میکنیم محقق میشود الان اراده میکنیم یک درخت خرما رطبهای آن تازه تازه محقق شد یا نشد؟ در ذهن ما محقق شد. ما جانِ ذهن خود هستیم، امام علیه السلام جانِ جهان خارج است وقتی جان جهان خارج بود تا اراده بکند رطب تازه بر این درخت را، رطب تازه بر درخت میشود؛ اصلا این دلیل نمیخواهد فقط میخواهم بگویم اینها از قضایای بدیهی است آنچه که نظری است تصور موضوع آن است یعنی باید امام شناس بشود آدم اگر بشناسد که امام کیست امامت چیست این که حضرت نظر به پرده بکند بشود شیر اصلا امر غیر عادی نمیشود ولی باید امام را شناخت.
لذا باید دقت کرد یک چنین شخصیتی آن وقت در مجلس بفرماید «ذاک الی امیر المؤمنین ان صام صمنا و ان افطر افطرنا». ببینید چه کشیدند ائمه علیهم السلام! آن وقت حالا این آموزههای دینی به دست ما رسیده به دست من و شما رسیده ما حالا چطور داریم محافظت میکنیم خدا بخیر کند واقعا. خدا از سر تقصیرات ما بگذرد. علی ای حال…