بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث ما در این بود که نسبت به شبهه وجوبیه بالنسبه به عمل عبادی چگونه در شبهات وجوبیه ما قصد تقرب کنیم و عمل مشکوک الوجوب را به عنوان عبادت اتیان کنیم. چون یک فرق اساسی بین تعبدی و توصلی هست؛ در توصلی تحقق غرض مشروط به قصد قربت و قصد امر نیست پس قصد امر هم که نکنید، اگر شک دارید که جواب سلام واجب است یا واجب نیست جواب بدهید غرض محقق شده و تکلیف هم ساقط میشود. اما در باب عبادیات چون صرف انجام عمل محقِّق غرض نیست بلکه قصد قربت و قصد امر لازم است و بالفرض ما شبهه وجوبیه داریم، شک در وجوب داریم احتمال امر میدهیم. تارة قائل میشویم که صرف احتمال امر قصد آن برای تحقق عبادت کافی است، مشکلی نداریم. تارة میگوییم خیر در تحقق عبادت محتاج هستیم به قصد امر جزمی، ما در صدد درست کردن یک امر جزمی در شبهات وجوبیه بودیم.
یک راه این بود که بگوییم امری که به احتیاط شده، چون احتیاط هم منطبق بر شبهه وجوبیه هست پس ما شبهه وجوبیه را به قصد امر متعلق به احتیاط اتیان میکنیم که این بحث گذشت.
یک راه که مشغول بحث آن بودیم این بود که ما امر را از راه اخبار من بلغ درست کنیم، بگوییم اخبار من بلغ مفاد آن این است که اگر بلوغ ثواب از حضرات معصومین علیهم السلام رسید و شما به نیت آن انجام دادید ولو در متن واقع نباشد ثواب به شما داده میشود پس معلوم میشود یک امری در مقام هست ما آن امر را قصد میکنیم.
بحث ما رسید به استفاده امر در شبهات وجوبیه از طریق قاعده اخبار من بلغ. بعضی از مطالب را گفتیم. مطلب منتهی شد به نظریه مرحوم آخوند قدس سره.
مطلب ۴. تحقیق در این دو احتمال
الف. دلیل مرحوم آخوند بر استحباب نفس عمل
مرحوم آخوند در این باب چند مطلب دارند که این مطالب را همه من تعرض میکنم تا به آن اساس مطلبی که مربوط به ما هست برسیم.
مقدمه بیان چند مطلب از ایشان
۱. جهت طرح بحث اخبار من بلغ
مطلب اول این است که وجه پنجمی است برای تصحیح مشکوک العباده و آن اتیان مشکوک العباده است به امری که ثابت بشود از طریق اخبار من بلغ. این مطلب اول است که اصل عنوان بحث است، دنبال چه میگردیم.
۲. اشکال بر استفاده امر از این اخبار
مطلب دوم این است که ایشان میفرماید که ولو ما قبول کنیم که اخبار من بلغ مفید امر هست که حالا خود آن را بعدا بحث خواهیم کرد ولیکن باز مشکل ما حل نمیشود.[۱]
اولا اخصیت وجه از مدعا
أخص از مدعا است چرا؟ چون اختصاص پیدا میکند به مواردی که یک خبر ضعیفی قائم شده باشد بر استحباب عمل حالا اگر ما شبهه وجوبیه داریم، شک در استحباب داریم خبر ضعیفی هم قائم نشده ـ مثلا فرض کنید فتوای بعضی از مجتهدین است و اخبار من بلغ شامل فتوا نمیشود، برای این که فقط باید بلوغ از حضرات معصومین علیهم السلام باشد ـ این جا را شامل نمیشود و حال آن که ما میخواهیم تصحیح کنیم عبادیت را به هر شبهه وجوبیه و شبهه استحبابیهای که در مقام باشد. این اشکال اول.
ثانیا خروج از محل بحث
اشکال دوم این است که اگر ما توسط اخبار من بلغ امر درست کردیم مثل این که خبر صحیح اثبات امر کرده، اگر خبر صحیح اثبات امر بکند دیگر تصحیح عبادت در شبهه نیست، عبادتی است که خود آن امر دارد. نهایت امر آن را اخبار من بلغ درست کرده. تارة امر را خبر صحیح اثبات میکند، تارة امر را خبر ضعیف اثبات میکند، اخبار من بلغ امر اثبات میکند.
۳. لا یقال
مطلب سوم این است که ایشان میفرماید که گفته نشود که این اشکال ـ خروج از موضوع بحث ـ وقتی وارد است که مفاد اخبار من بلغ استحباب خود عملی باشد که بلغ علیه الثواب اما اگر مفاد اخبار استحباب به عنوان ما بلغ علیه الثواب باشد اشکال وارد نیست و اخبار من بلغ اثبات استحباب اتیان به عنوان احتیاط میکند. ما در این جا از طریق ترتب ثواب استکشاف امر میکنیم به کشف إنی. چرا؟ به خاطر این که ثواب بر عمل و استحقاق ثواب در صورتی است که عنوان اطاعت بر عمل منطبق بشود و انطباق عنوان اطاعت هم وقتی است که امتثال امری در میان باشد. پس از این که روایت میفرماید هر کس ثوابی به او برسد آن ثواب به او داده میشود اثبات ثواب میکند به کشف إنی، کشف میکنیم که پس امر ثابت است. بنا بر این امر درست میشود و ما این امر را قصد میکنیم و [احتیاط در] عبادت محقق میشود.
این مطلب را مرحوم آخوند به صورت لا یقال مطرح میکند میفرماید که «لا يقال هذا لو قيل بدلالتها على استحباب نفس العمل الذي بلغ عليه الثواب بعنوانه…».[۲]
فانه یقال
اولا امر به احتیاط توصلی است
ایشان میفرماید که بله این خوب است ولیکن یک مشکل دارد؛ مشکل آن عبارت از این است که خود امر به احتیاط، مولوی [اگر باشد] توصلی است، خود آن که امر تعبدی نیست چون امر به احتیاط برای ادراک واقع است شما قصد هم نکنید اما موارد احتیاط را انجام بدهید عمل به احتیاط شده است. این اولا.[۳]
ثانیا دوری است
ثانیا اگر بخواهد عبادیت عمل به امر به احتیاط درست بشود مستلزم دور است به یک تقریبی، مستلزم خلف است ـ ما فرضته متقدماً صار متأخرا ـ به یک تقریب دیگر.[۴] یادتان هست مشهور تقریب به دور کردند مرحوم اصفهانی[۵] تقریب به اجتماع متقابلین کرد.
دور که مشهور است تقریب کنیم چون قصد امر متوقف است بر امر به احتیاط، امر به احتیاط متوقف است بر احتیاط از باب توقف هر امری بر متعلق خود، احتیاط هم چون عمل عبادی است متوقف است بر قصد امر به احتیاط، چون امر دیگری که فرض این است که نداریم. حالا نگاه کنید قصد امر متوقف شد بر قصد امر و این میشود دور. لذا ما نمیتوانیم به این وسیله اثبات بکنیم عبادیت عمل را.
بیان ایشان در اثبات استحباب نفس عمل
مطلب چهارم مرحوم آخوند تعریضی است بر مرحوم شیخ قدس سره. اگر به خاطرتان باشد یکی از اشکالاتی که مرحوم شیخ مطرح فرمودند این بود که مفاد اخبار من بلغ ترتب ثواب بر نفس عمل نیست بلکه بر اتیان عمل به داعی بلوغ ثواب است، به داعی احتمال امر است، بنا بر این خود عمل مستحب نمیشود. یادتان هست، گفتند اخبار این طور بود «من بلغه… رجاء ذلک الثواب» «التماس ذلک الثواب»،[۶] کسی که عمل را انجام میدهد به امید این که ثواب به او برسد این میشود اتیان عمل به احتمال امر، اتیان عمل به احتمال امر اسم آن چیست؟ انقیاد است، انقیاد هم حسن عقلی دارد، وقتی حسن عقلی داشت از آن استفاده یک امر شرعی مولوی نمیشود.[۷]
مرحوم آخوند از این فرمایش شیخ جواب میفرماید.
۱. اثبات استحباب نفس عمل به ظهور صحیحه هشام
میفرماید اولا اخبار ظاهر است در این که اجر و ثواب مترتب بر نفس عمل است چون تعبیری که در روایات بود این بود «کان أجر ذلک له»[۸] اجر آن عمل را به او میدهند؛ یعنی اگر آن عمل اجر آن دو تا حوریه است، دو تا میدهند، سه تا است، سه تا میدهند. پس معلوم میشود که اجر برای خود عمل است اگر هم امری باشد برای خود عمل است، عمل را به داعی خود امر متعلق به عمل میآورد نه به داعی احتمال امر که بشود انقیاد.[۹]
خیلی نکته جالبی دارد میگوید مرحوم آخوند؛ میفرماید در روایت ندارد که ثواب بر عمل برای بلوغ است، نه ثواب بر عمل است. البته عملی که چنین صفتی دارد ولی ثواب روی خود عمل است. مثل این که شما عالم را اکرام میکنید اما عالمی که عادل است، عدالت را اکرام نمیکنید.
۲. دفع استظهار مرحوم شیخ از روایت
ثانیا ایشان میفرماید که اساسا انجام عمل به داعی رسیدن به ثواب است ولیکن داعی هیچگاه عنوان عمل نمیشود که قید برای عمل قرار بگیرد. یک مرتبه دیگر بگویم، در روایت این است که بله عمل را انجام بده به داعی رسیدن به ثواب، اگر داعی وجه عمل بشود، عنوان عمل بشود، قید عمل بشود، فرمایش شما حق است، ولیکن داعی هیچگاه عنوان عمل نمیشود.[۱۰]
۳. دفع استظهار مرحوم شیخ از اخبار مقیده
یک بیان عقلی دارد که بعد میگوییم. یک بیان مقام اثباتی دارد.
اول: بیان اثباتی
۱. عدم تقیید به جهت عدم منافات بین دو طائفه
بیان مقام اثباتی این است که مرحوم آخوند میفرماید که ما دو دسته از روایات داریم: یک دسته ثواب را مترتب بر خود عمل میکند هیچ قیدی ندارد، یک دسته ثواب را مترتب کرده بر عملی که به داعی بلوغ ثواب انجام شود ولیکن چون این دو روایت مثبتین هستند وجهی برای تقیید روایات مطلقه به مقیده نیست، لذا از نظر اثباتی این جا جای اطلاق و تقیید نیست، مثبتین هستند.[۱۱]
(…)[۱۲]
این اشکال که گفتیم اشکال اثباتی بود؛ یعنی از نظر اثباتی مرحوم آخوند فرمود وجهی برای تقیید نیست.
۲. تربت ثواب بر نفس عمل و ان اتی بداعی البلوغ
اشکال دوم اثباتی این است که ظاهر از روایات عبارت از این است که ولو شخص عمل را به داعی احتمال امر بیاورد اما آن ثواب را به خود آن عمل میدهند نه به عمل مقید به احتمال امر. مثال بزنم واضح بشود. شما که نماز میخوانید اگر نماز بخوانید به قصد اطاعت امر مولا، ثوابی که به شما میدهند به خاطر نماز خواندن شما است یا به خاطر اطاعت امر مولا است؟ به خاطر نماز خواندن است میخواهم بگویم که قصد اطاعت موجب نمیشود که ثواب بر قصد اطاعت باشد، ثواب بر قصد اطاعت نیست، ثواب بر خود عمل هست. این هم نکته جالبی هست.
پس دو تا اشکال اثباتی دارد، یک اشکال اثباتی این است که وجهی برای تقیید نیست، یک اشکال اثباتی این است که ظاهر روایت این است که ثواب بر خود عمل است نه این که ثواب بر آن قید باشد، بر قید ثواب نیست.
عبارت ایشان را هم میخوانم اگر متوجه نشدید بعد توضیح میدهم.
[اشکال اثباتی اول] «و إتيان العمل بداعي طلب قول النبي صلى الله عليه و آله و سلم كما قيد به في بعض الأخبار و إن كان انقيادا إلا أن الثواب في الصحيحة إنما رتب على نفس العمل» ثواب بر خود نفس عمل مترتب شده «و لا موجب لتقييدها به» این اشکال دوم ایشان است «لعدم المنافاة بينهما» چون منافاتی بین آنها نیست، چرا منافات بین آنها نیست؟ لانهما مثبتین، چون هر دو مثبتین هستند، نافی و مثبت که نیست، وحدت تکلیف هم نیست.
[اشکال اثباتی دوم] «بل» این «بل»، بل تأکید بر آن اشکال اول است «بل لو أتى به كذلك أو التماسا للثواب الموعود كما قيد به في بعضها الآخر لأوتي الأجر و الثواب على نفس العمل لا بما هو احتياط و انقياد» اخبار من بلغ میگوید ما ثواب میدهیم به خاطر انقیاد یا میگوید ثواب میدهیم به خاطر عملی که انجام دادید؟ میگوید ثواب میدهیم به خاطر خود عمل، پس ثواب مترتب بر خود عمل میشود و وجهی برای تقیید نیست. من مثال برای آن نوشتم کما اذا صام بقصد اطاعة امر بالصوم، یؤتی الثواب علی الصوم و همین طور نسبت به بقیه. «فيكشف عن كونه بنفسه مطلوبا و إطاعة» عبارت مرحوم آخوند است «فيكون وزانه وزان من سرح لحيته أو من صلى أو صام فله كذا».[۱۳]
این دو تا اشکال اثباتی.
دوم: اشکال ثبوتی
اما اشکال ثبوتی؛ [بر عدم امکان تقیید عمل به داعی به وجوهی استدلال شده است.]
۱. لزوم تسلسل
اشکال ثبوتی اول که ظاهر از فرمایشات والد معظم نیست عبارت از این است که اگر ترتب ثواب مترتب بر قصد باشد پس ما باید بگوییم تعلق گرفته امر به قصد چون ترتب ثواب بر قصد است، پس قصد میشود مأمور به، تعلق امر به قصد مستلزم قصد متعلق است، چون شما اگر بخواهید متعلق را اتیان کنید به عنوان امتثال باید قصد کنید، متعلق این جا الان چیست؟ خود قصد است، شما بخواهید امتثال کنید، باید این قصد را قصد کنید، این قصد دوم هم فرض این است که متعلق امر میشود این هم اگر بخواهد امتثال باشد باید انجام بشود عن اختیارٍ و انجام آن عن اختیارٍ متوقف بر این است که قصد بشود. حالا یکی از دو تا مشکل درمیآید یا مستلزم تسلسل میشود، هر قصدی باید مجددا قصد دیگر بشود، یا اساسا قصد قابل قصد نیست که از بعضی از عبارتهای مرحوم آخوند به دست میآید که قصد قابل قصد نیست. این اشکال ثبوتی اول.
۲. لزوم اجتمال متقابلین
اشکال ثبوتی دوم این است که اگر ترتب ثواب مترتب بر عمل به عنوان احتیاط باشد مستلزم اجتماع متقابلینی است که بیان آن را باید بعدا بگویم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) فظهر أنه لو قيل بدلالة أخبار من بلغه ثواب على استحباب العمل الذي بلغ عليه الثواب و لو بخبر ضعيف لما كان يجدي في جريانه في خصوص ما دل على وجوبه أو استحبابه خبر ضعيف بل كان عليه مستحبا كسائر ما دل الدليل على استحبابه. كفاية الأصول (طبع آل البيت) ص۳۵۱
۲) لا يقال هذا لو قيل بدلالتها على استحباب نفس العمل الذي بلغ عليه الثواب بعنوانه و أما لو دل على استحبابه لا بهذا العنوان بل بعنوان أنه محتمل الثواب لكانت دالة على استحباب الإتيان به بعنوان الاحتياط كأوامر الاحتياط لو قيل بأنها للطلب المولوي لا الإرشادي. همان
۳) فإنه يقال إن الأمر بعنوان الاحتياط و لو كان مولويا لكان توصليا. همان
۴) مع أنه لو كان عباديا لما كان مصححا للاحتياط و مجديا في جريانه في العبادات كما أشرنا إليه آنفا. همان
۵) نهاية الدراية في شرح الكفاية ج۴ ص۱۵۸
۶) وسائل الشيعة ج۱ ص۸۲
۷) و أمّا الإيراد الأوّل، فالإنصاف أنّه لا يخلو عن وجه؛ لأنّ الظاهر من هذه الأخبار كون العمل متفرّعا على البلوغ و كونه الداعي على العمل – و يؤيّده: تقييد العمل في غير واحد من تلك الأخبار بطلب قول النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و التماس الثواب الموعود -، و من المعلوم أنّ العقل مستقلّ باستحقاق هذا العامل المدح و الثواب. فرائد الاصول ج۲ ص۱۵۵
۸) وسائل الشيعة ج۱ ص۸۱
۹) ثم إنه لا يبعد دلالة بعض تلك الأخبار على استحباب ما بلغ عليه الثواب فإن صحيحة هشام بن سالم المحكية عن المحاسن «عن أبي عبد الله عليه السلام قال: من بلغه عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم شيء من الثواب فعمله كان أجر ذلك له و إن كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لم يقله»، ظاهرة في أن الأجر كان مترتبا على نفس العمل الذي بلغه عنه صلى الله عليه و آله و سلم أنه ذو ثواب. کفایة الاصول ص۳۵۲
۱۰) و كون العمل متفرعا على البلوغ و كونه الداعي إلى العمل غير موجب لأن يكون الثواب إنما يكون مترتبا عليه فيما إذا أتى برجاء أنه مأمور به و بعنوان الاحتياط بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له وجها و عنوانا يؤتى به بذاك الوجه و العنوان. همان
۱۱) توضیح بیشتر این بیان در ابتدای درس آینده آمده است.
۱۲) (سؤال: اگر وحدت تکلیف باشد) اگر وحدت تکلیف باشد، این جا که وحدت تکلیف نیست، مثل اکرم العالم و اکرم العالم العادل، بله اگر وحدت تکلیف باشد مثل این که بگوید إن افطرت فاعتق رقبةً، إن افطرت فاعتق رقبةً مؤمنه ما میدانیم یک کفاره بیشتر بر ما نیست، بالاخره یا عتق است یا عتق رقبه مؤمنه است این جا میشود احراز وحدت تکلیف. (در مورد اخبار من بلغ هم وحدت تکلیف است…) خیر وحدت تکلیف نیست، آیا محال است که ما بگوییم خدا هم به انجام عمل ثواب بدهد هم به کسی که عمل را به داعی بلوغ ثواب انجام بدهد ثواب میدهد؟ (خیر محال نیست) تمام شد (یعنی دو تا ثواب بدهد) خیر، هر دو آنها ثواب دارد؛ یعنی اگر شما خوب دقت کنید، یعنی شما اگر التفات داشته باشید و بگویید من این عمل را انجام میدهم چون بلغ علیه الثواب، به تو ثواب میدهند حالا اگر التفات نداشته باشید اما همین که منبری بالای منبر گفته که این ثواب بر آن مترتب است وقتی که دارید غسل را انجام میدهید یا وقتی دارید آن نماز را میخوانید اصلا التفات به بلوغ ثواب من النبی صلی الله علیه و آله وسلم ندارید، اصلا التفات به آن ندارید، فقط دارید عمل را انجام میدهید باز هم ثواب به شما میدهند. (کسی اول غذا نمک میخورد به قصد سلامتی این را هم شامل میشود؟) بله چون به قصد باشد چه بدون قصد باشد (خیر اصلا نمیداند در دین وارد شده) بله (میتواند خدا ثواب بدهد) بله ثواب میدهد، در صورتی که… چرا؟ اخبار من بلغ چون دو تا روایت داریم، اگر نبود بله، چون روایتی میگوید من بلغ علیه الثواب فعمل، بلغ علیه الثواب و انجام داد، ندارد و عمل به نیت بلوغ ثواب، فعمل، ثواب دارد یک روایت دیگر هم هست میگوید من بلغ علیه الثواب فعمله التماس ذلک الثواب، هر دو آنها هست به هر دو آنها هم ثواب داده میشود (پس مقدار ثواب است بعضی برای اصل ثواب است، بعضی مقدار ثواب است، این مقدار ثواب را میگوید) خیر، چه مقدارش چه اصلش برای ما فرق نمیکند چون ما اثبات امر را میخواهیم، امر ثابت میشود حالا میخواهد به اصل ثواب باشد یا به مقدارش باشد آن دیگر برای ما خیلی فرق نمیکند. (این هم میشود مثل همان إن افطرت که چه مؤمنه باشد چه غیر مؤمنه تکلیف انجام شده این هم چه به التماس ذلک الثواب باشد چه غیر التماس ذلک الثواب باشد أن هم انجام داده تمام میشود…) خیر شما آن جا میدانید که کفاره در متن واقع یک چیز بیشتر نیست یا کفاره مطلق است یا عتق رقبه مؤمنه است، میدانیم یک کفاره بیشتر نیست، اگر مطلقه کافی باشد چرا قید مؤمنه را آورده؟ چون وحدت تکلیف است میشود لغو، اما اگر وحدت تکلیف نباشد لغو نیست، میگوییم برای ارشاد به افضل الافراد است، چرا در مثبتین این را میگوییم؟ میگوییم ارشاد به افضل الافراد است، میگوییم صل، و صل فی المسجد، قید نمیزند، نماز را مقید به مسجد نمیکند هم نماز مستحب است هم نماز در مسجد مستحب است.ـ
۱۳) كفاية الأصول (طبع آل البيت) ص۳۵۳