بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث منتهی شد به طرح نظریه مرحوم شیخ انصاری قدس سره که فرمایشات ایشان را از خود رسائل مرحوم شیخ طرح میکنیم.
کلام مرحوم شیخ
۱. طرح بحث
مرحوم شیخ ابتدا که وارد بحث میشوند این طور طرح بحث میفرماید که اگر منشأ احتمال وجوب خبر ضعیف باشد ما دیگر برای اثبات مشروعیت و استحباب شرعی آن عمل احتیاجی به اخبار احتیاط نداریم که حالا در اخبار احتیاط بحث کنیم آیا اخبار احتیاط مفید استحباب شرعی هست یا مفید حسن انقیاد و ارشاد عقلی است. چرا احتیاج نداریم؟ چون در احتمال وجوب اگر مستند به خبر ضعیف باشد اخباری داریم به نام اخبار من بلغ که مفاد این اخبار همین است که اگر عملی خبر ضعیف بر آن قائم شد حکم میشود به استحباب آن عمل.[۱] بنا بر این با وجود اخبار من بلغ خیلی کار راحت میشود.[۲]
۲. ذکر اخبار من بلغ
بعد مرحوم شیخ وارد میشوند در ذکر اخبار. من دیگر اخبار را مجددا قرائت نمیکنم. ما دو طائفه اصلی از اخبار داشتیم: یک طائفه از اخبار این بود «من بلغه شیء من الثواب فعمله کان له ذلک الثواب» یا «أجر ذلک» یکی قید اضافه داشت «من بلغه شیء من الثواب فعمله التماس ذلک الثواب» یا «طلب قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم».
۳. ذکر اشکالات بر استفاده استحباب نفسی
بعد از ذکر اخبار مرحوم شیخ قدس سره سه ایراد ذکر میکنند بر استفاده استحباب نفسی از اخبار من بلغ و بعد در صدد جواب از این اشکالات برمیآید.
اشکال ۱. عدم دلالت ثبوت اجر بر استحباب
اشکال اول مرحوم شیخ این است که این روایات اثبات میکند ثواب و اجر را بر عمل و اثبات ثواب بر عمل دلالت بر استحباب عمل ندارد. چرا؟ چون ثواب دو صورت دارد: تارة ثواب به جهت امتثال امر شرعی است. حالا چه امر الزامی و وجوبی باشد، چه امر استحبابی باشد جایی که امر ثابت است. تارة أخری ثواب بر عمل تفضل از ناحیه پروردگار متعال است نه این که ثواب در ازای امتثال امر شارع باشد چون اساسا در متن واقع امری از شارع نبوده، که اسم این میشود ثواب تفضلی. بنا بر این ترتب ثواب میشود اعم از اثبات امر شرعی و شما هم در منطق خواندید که اعم مثبت اخص نیست، ثواب اعم است آن که ما به آن محتاج هستیم اخص است که اثبات امر باشد.[۳]
پس اشکال اول این شد که اخبار من بلغ دلالت میکند بر ترتب ثواب بر عمل و ترتب ثواب بر عمل اعم است از این که این ثواب به خاطر امتثال امر متعلق به عمل باشد یا به خاطر تفضل باشد؛ یعنی مکلف به احتمال امر و به احتمال محبوبیت للمولی کار را انجام داده پروردگار متعال هم تفضلا به او ثواب عنایت میفرماید.[۴] این اشکال اول بود.
اشکال ۲. لزوم دور
اشکال دوم شیخ عبارت از این است که همان طور که در امر به احتیاط گفتیم ما نمیتوانیم عبادیت عمل را به امر به احتیاط نسبت به آن عمل درست کنیم. نمیدانم یادتان هست یا خیر، که این مستلزم دور بود، چرا؟ چون میگفتیم عبادیت عمل متوقف است بر امر به احتیاط، امر به احتیاط متوقف است بر خود احتیاط از باب توقف هر امری بر متعلقش، احتیاط هم در ما نحن فیه بالفرض احتیاط در عبادت است متوقف است بر قصد قربت، قصد قربت هم در ما نحن فیه هیچ چیزی برای آن نیست الا همین امر به احتیاط. یادتان آمد؟
مرحوم شیخ میفرماید چطور گفتیم تصحیح عبادیت عمل به امر به احتیاط مستلزم دور است کذلک در ما نحن فیه قصد قربتی که مأخوذ است در فعل مأمور به، این قصد قربت را نمیشود به خود این اخبار اثبات کرد، اگر بخواهیم عبادیت و قصد قربت را به خود این اخبار اثبات کنیم این هم مستلزم محذور دور و محال است.
حالا در ما نحن فیه تقریب آن این طور است: شمول اخبار من بلغ مثلا نسبت به دعاء عند رؤیة الهلال که خبر ضعیف بر آن قائم شده، متوقف بر وجود موضوع است یعنی باید موضوع اخبار من بلغ درست بشود تا اخبار من بلغ شامل آن بشود. موضوع اخبار من بلغ خودش عمل عبادی است از جهت این که جزء موضوع قربة الی الله تبارک و تعالی است، پس موضوع اخبار من بلغ متوقف است بر قربت و عبادیت، و این قربت و عبادیت را ما الان میخواهیم به چه درست کنیم؟ به خود همین اخبار من بلغ درست کنیم، لذا میشود دور.
پس اشکال دوم مرحوم شیخ عبارت از این میشود که درست کردن استحباب شرعی این اعمال و عبادیت این اعمال به این اخبار مستلزم دور هست.
جناب شیخ پس این اخبار مفادش چیست؟ میفرماید اختصاص دارد مورد این اخبار به جایی که استحباب از قبل از اخبار من بلغ درست شده باشد نه این که استحباب آن به خود اخبار من بلغ درست بشود، اگر استحباب قبل از اخبار من بلغ درست شده پس اخبار من بلغ چه کار میکند؟ میگوییم اخبار من بلغ آن ثواب خاص را درست میکند. قبل از اخبار من بلغ میگفتند ثواب میدهند اخبار من بلغ میگوید حوریه چهارده بهاره تو پُر نمکین میدهند.[۵]
پس نتیجه این شد که ببینید همه جهات را مرحوم شیخ متوجه است تا میشود دوری میگوید پس معنی اخبار چه میشود؟ میگوید معنی اخبار این است که اخبار اختصاص دارد به موردی که استحباب از قبل درست شده باشد، تا این را بگویید، باز طرف میگوید اگر استحباب از قبل درست شده پس اخبار من بلغ چه میکند؟ میگوید اخبار من بلغ آن ثواب خاص را مورد تسامح قرار میدهد میگوید این ثواب خاص مترتب میشود.[۶]
اشکال ۳.
اشکال سوم هم عبارت از این است که اخبار من بلغ مفادش این است من بلغه ثوابٌ علی عمل، پس اختصاص دارد به موردی که ثواب بر عمل قائم بشود حالا اگر خبری قائم بشود بر این که بر ارتکاب این عمل عقاب هست و شخص ترک کند، ما باید بگوییم دیگر چنین آدمی ثوابی به او نمیرسد و حال آن که ظاهر اخبار من بلغ این است که این آدم هم مورد ثواب هست.[۷]
پس اشکال سوم هم این است که روایات فقط شامل مواردی میشود که خبر قائم بر ثواب باشد اما اگر خبر قائم بر عقاب باشد محضا یا قائم بر عقاب و ثواب باشد اینها را دیگر شامل نمیشود.
۴. رد اشکال سوم
مرحوم شیخ میفرماید اشکال سوم مردود است به خاطر این که اخبار من بلغ ولو از جهت لفظی دارد من بلغه ثوابٌ ولیکن اطلاق دارد اعم از این که ثواب مستقیما باشد یا ثواب از جهت ترک حرام یا عملی باشد که نسبت به آن نهی وارد شده لذا شامل عقاب هم میشود چون ترک عملی که بر آن عقاب هست آن هم موجب ثواب است. بنا بر این اشکال سوم مندفع است و مشکلی نیست.[۸]
۵. رد اشکال دوم
میآییم سر اشکال دوم، اشکال دوم دور بود.
از اشکال دوم که دور است مرحوم شیخ یک جوابی فرمودند که ما در این گونه موارد میگوییم امر تعلق میگیرد به بدنه و به هیکل عمل نه به عمل مقید به قصد امر، اگر امر تعلق بگیرد به صلاة به قصد امر دور میشود اما اگر به بدنه صلاة تعلق بگیرد دور نیست.
من این را در باب صلاة تطبیق بکنم که شما با آن آشنا هستید. در باب صلاة، قصد أخذ امر در صلاة مستلزم دور است؛ یعنی اگر ما بگوییم وجوب رفته روی صلاة مقید به قصد امر، همه شما بلد هستید در کفایه در کتابهای قبل خواندهاید این مستلزم دور است. چرا؟ چون امر متوقف بر متعلق است، متعلق آن چیست؟ صلاة به قصد امر است، صلاة به قصد امر متوقف بر قصد امر است، میشود قصد امر متوقف بر قصد امر، میشود دور.
این جا چطور جواب میدهند؟ میگویند در امور عبادی امر تعلق میگیرد به بدنه عمل، پس امر صلّ تعلق گرفته به نفس اعمال نه به اعمال با قصد امر تا مستلزم دور باشد لذا مشکل دور در مقام نیست.
در ما نحن فیه هم به همین بیان مشکل را حل میکنیم میگوییم در اخبار من بلغ هم امر تعلق گرفته به عمل نه عمل مقید به امری که از ناحیه خود اخبار من بلغ در بیاید بلکه امر از اخبار من بلغ استفاده میشود، متعلق میشود به پیکره و نفس عمل.[۹]
این هم نسبت به اشکال دوم.
۶. بررسی اشکال اول
میرسد به اشکال اول؛ نسبت به اشکال اول مرحوم شیخ میفرماید: «فالإنصاف أنه لا يخلو عن وجه»[۱۰] اشکال اول اشکالی است که خالی از وجه نیست. چرا؟ به خاطر این که ترتب ثواب اعم است از این که به خاطر استحباب نفسی باشد یا به خاطر تفضل باشد به خصوص با توجه به ظهور روایات که در روایات عمل متفرع شده بر بلوغ ثواب، چون روایات این طور است «من بلغه شيء من الثواب… فعمله» هر کسی شیئی از ثواب به او برسد پس انجام بدهد یعنی پس به خاطر بلوغ ثواب انجام دهد، میشود انجام به احتمال امر، وقتی شد انجام به احتمال امر میشود حسن انقیاد، استحباب شرعی درست نمیکند.
بعد مرحوم شیخ میفرماید[۱۱] مؤید مطلب تقیید عمل است در غیر واحدی از این اخبار به آن فقره «طلب قول النبي صلی الله علیه و آله» یا «التماس ذلك الثواب» این دیگر ظهور صد در صد دارد که انجام عمل به خاطر التماس ثواب است، به احتمال امر است و این میشود انقیاد چون مورد حکم استقلالی عقل است.
که میگوید چرا شیخ فرمود «و یؤید»؟ (به خاطر سند) خیر، به سند که کار نداریم الان، خدا خیرت بدهد (شیخ به ادلهای استناد میکند که آن «التماس ذلک الثواب» ندارد آن ادله ظهور دارد…) میگوید اینها مؤیّد آن هستند، چرا دلیل نیست مؤید است؟ چون این یکی که ظهورش صدرصد التماس ذلک الثواب (ارشاد است) پس ما باید بگویم هرکس جواب بدهد اشتباه باشد باید چه چیزی بیاورد، شیرینی بیاورد، بله؟ جواب بدهم یا روی آن فکر میکنید؟ (داعی است …) باشد داعی باشد پس بالاخره به احتمال امر میشود. فکر میکنید إنشاءالله.
برگردیم به بحث؛ نتیجه این شد که پس اخبار من بلغ اثبات میکند انجام عمل را به احتمال امر و این میشود انقیاد.
۷. بررسی مدلول اخبار
حالا که این قسمت روشن شد تا این مقدار ثابت شد میآییم مدلول خود اخبار را در نظر میگیریم. دو صورت در اخبار هست: یک صورت این است که مدلول اخبار اصل ثواب باشد، اثبات میکند اصل ثواب را. یک قسم این است که اثبات میکند ثواب خاص را، میگوید همان ثواب خاصی که در خبر آمده است به تو خواهند داد.
صورت اول اصل ثواب
بنا بر صورت اول که ثابت به این اخبار اصل ثواب باشد یعنی اخبار من بلغ میفرماید من بلغه شیء من الثواب فعمله کان له الثواب بنا بر این مفاد اخبار من بلغ میشود مساوی با حکم عقل به استحقاق ثواب، عقل هم همین را میگوید، عقل هم میگوید اگر کسی به احتمال ثواب و به احتمال امر انجام داد مستحق ثواب هست نهایت عقل اصل ثواب را اثبات میکند مقدار ثواب و حدود ثواب را نمیتواند تعیین کند.
بنا بر این بنا بر صورت اول که ثابت به این اخبار اصل ثواب باشد مفاد اخبار میشود مؤکِّد و مساوی با حکم عقل و میشود حکم ارشادی.[۱۲]
حالا که این شد باز دو احتمال در این حکم هست که دو احتمال آن را فردا خواهم گفت.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) ثم إن منشأ احتمال الوجوب إذا كان خبرا ضعيفا، فلا حاجة إلى أخبار الاحتياط و كلفة إثبات أن الأمر فيها للاستحباب الشرعي دون الإرشاد العقلي؛ لورود بعض الأخبار باستحباب فعل كل ما يحتمل فيه الثواب. فرائد الأصول ج۲ ص۱۵۳
۲) (سؤال: احتمال وجوب یا احتمال ثواب؟) احتمال وجوب و احتمال ثواب، فرقی نمیکند ملازم با هم هستند، در کلام شیخ احتمال وجوب است ولیکن احتمال ثواب هم باشد چون اخبار من بلغ دارد و ملازم هستند دیگر، چه خبر دال بر وجوب باشد چه خبر دال بر ثواب باشد هر دو را شامل میشود. (ملازم و مساوی که نیستند) چرا دیگر (میتواند وجوب نباشد ثواب داشته باشد، مستحب) خیر، حالا آنها اشکالات آن هست، حالا طرح بحث این است تا برسیم به خود بحث.
۳) (سؤال: قرینهای هم نیست؟) خیر، آنچه که هست فقط همین است، من بلغه ثواب علی عمل فعمله (ثواب بر عمل لازم اعم است؟) بله، چون ثواب بر عمل تارة به خاطر این است که آن عمل مورد امر مولا بوده، تارة به خاطر این است که آن عمل مورد امر مولا نبوده، شما تخیل امر کردید شارع مقدس باز بر همان عمل به شما ثواب میدهد اما تفضلا (این انقیاد است دیگر) انقیاد میشود بله (ثواب انقیادی ثواب بر عمل است؟) بله، ثواب بر عمل است به جهت انقیاد، لذا کسی که دعا عند رؤیة الهلال را میخواند ثواب را به خاطر دعا خواندن او میدهند اما سبب آن عبارت است از انقیاد. یک چیزهایی در ذهنتان هست که اینها را قبلا گفتیم، گفتند؛ یکی از استدلالهایی که بود که همه شما هم دیدید چون روایت دارد کان له اجر ذلک العمل، اجر را میزند به خود عمل پس معلوم میشود اجر مربوط به عمل است وقتی که اجر مربوط به عمل شد پس مربوط به حسن انقیاد و احتیاط و اینها نیست پس عمل خودش میشود مستحب، اینها همه را گفتیم و گذشت و مورد بحث قرار گرفت. شما حالا صبر کنید ببینیم شیخ چه میگوید.
۴) و إن كان يورد عليه أيضا: تارة: بأن ثبوت الأجر لا يدل على الاستحباب الشرعي. فرائد الأصول ج۲ ص۱۵۵
۵) و اخرى: بما تقدم في أوامر الاحتياط: من أن قصد القربة مأخوذ في الفعل المأمور به بهذه الأخبار، فلا يجوز أن تكون هي المصححة لفعله، فيختص موردها بصورة تحقق الاستحباب، و كون البالغ هو الثواب الخاص، فهو المتسامح فيه دون أصل شرعية الفعل. همان
۶) (سؤال: ثواب بر آن ذکر شده) فقط این است که مستحب است، اخبار من بلغ میگوید من بلغه استحباب عملی را، هر ثوابی که به آن داده باشد هر ثوابی که برای آن باشد در متن واقع همان ثواب را به او میدهند و إن لم یقله، اگر چه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این را نفرموده باشند، این ثواب واقعی را به آن میدهند. (نمیگفت هم مشخص بود) خیر، از کجا مشخص بود؟ استحباب اصل ثواب را درست میکند، اما این که آن ثواب واقعی را فرض این است که نیست، فرض این است که خبر ضعیف است، نیست، عمل مستحب است، بر عمل مستحب یک قصر میدهند ولی خبر ضعیف میگوید که همان حوریه آن چنانی را میدهند، اخبار من بلغ میگوید بله، همان را میدهند، با این که خبر ضعیف است اما ثواب را میدهند پس تسامح در ثواب خاص است، تسامح در اصل اثبات استحباب نیست (…) بله، اخبار من بلغ همین است و جهت آن هم عبارت است از منتی که پروردگار متعال بر امت محمدیه صلی الله علیه و آله و سلم گذاشته، بله، امت حضرت که در بین همه امم ممتاز هست بیخود و بیجهت نیست، اینها هست، خیلی خصوصیات برای امت حضرت هست که اگر یک کسی همینها را جمع کند یعنی خصوصیت خاصی که برای امت حضرت هست و در امم سایر انبیاء نبوده؛ مثلا یکی از مهمترین خصوصیات وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها است، نداشتند امم دیگر چنین آدمی، یکی علی بن ابی طالب علیه السلام است، یکی امام حسین علیه السلام است، اینها اصلا خصوصیاتی است که هیچ امتی نداشته و مهمترین امور برای امت ما همینها است لذا امت ما یک امتی است یعنی امت حضرت یک امت ممتازی است، علی ای حال حیف که ما قدر نمیدانیم (ثواب خاص قبل از اخبار من بلغ …؟) ثواب خاص نبوده قبل از اخبار من بلغ اصل ثواب هست، اخبار من بلغ ثواب خاص را اثبات میکند.
۷) و ثالثة: بظهورها فيما بلغ فيه الثواب المحض، لا العقاب محضا أو مع الثواب. فرائد الأصول ج۲ ص۱۵۵
۸) لكن يرد هذا: منع الظهور مع إطلاق الخبر. همان
۹) و يردّ ما قبله ما تقدّم في أوامر الاحتياط. همان
۱۰) و أما الإيراد الأول، فالإنصاف أنه لا يخلو عن وجه؛ لأن الظاهر من هذه الأخبار كون العمل متفرعا على البلوغ و كونه الداعي على العمل. فرائد الأصول ج۲ ص۱۵۵
۱۱) و يؤيده: تقييد العمل في غير واحد من تلك الأخبار بطلب قول النبي صلى الله عليه و آله و التماس الثواب الموعود، و من المعلوم أن العقل مستقل باستحقاق هذا العامل المدح و الثواب. همان
۱۲) و حينئذ: فإن كان الثابت بهذه الأخبار أصل الثواب، كانت مؤكدة لحكم العقل بالاستحقاق. همان