بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
تنبیه چهارم شمول اخبار من بلغ نسبت به مکروهات
تنبیه چهارم مربوط به این است که آیا اخبار من بلغ شامل مکروهات هم میشود یا خیر. یعنی اگر خبر ضعیفی قائم شد بر کراهت عمل میتوان فتوا داد به این که آن عمل مکروه هست یا خیر.
بنا بر مسلک ارشادیت
در این جا بنا بر مسلک ارشادیت که بگوییم اخبار من بلغ مفاد آن اخبار به حسن انقیاد است یعنی اگر احتمال دادی که این مطلوب مولا است انجام بده، اگر ارشادی باشد معنی آن این است که اگر احتمال دادید که مبغوض مولا است، مکروه مولا است آن را ترک کنید.
بنا بر این بر مسلک این که مفاد اخبار ـ مفاد اخبار دیگر مقصود اخبار من بلغ است ـ ارشاد به حسن انقیاد باشد، اخبار شامل مکروهات هم میشود ولیکن نتیجه آن فتوا به کراهت عمل نیست فقط نتیجه آن اخبار به حسن ترک عملی است که خبر ضعیف بر کراهت آن قائم شده.
(سؤال: عنوان انقیاد شامل میشود یا ملاک در انقیاد شامل میشود) خیر، خودش انقیاد است.ـ
بنا بر مسلک اسقاط شرائط حجیت یا استحباب عمل
اما بر مسلک این که مفاد اخبار اسقاط شرائط حجیت و طریقیت نسبت به مستحبات باشد یا مفاد اخبار اثبات استحباب نفسی عمل باشد آیا بنا بر این دو مبنا شامل میشود مکروهات را یا خیر؟
به نظر ابتدائی باید گفت شامل نمیشود چون مفاد اخبار من بلغ جعل طریق و اسقاط شرائط حجیت نسبت به مستحب است، مورد ما مکروه است و المکروه غیر المستحب، یا روی نظر دوم مفاد اخبار اثبات استحباب نفسی است، در باب کراهت استحباب نفسی نیست.[۱]
وجوه شمول
به وجوهی استدلال شده است برای شمول اخبار نسبت به مکروهات.
وجه ۱. تنقیح مناط
وجه اول وجهی است که مرحوم نائینی قدس سره در أجود التقریرات ذکر فرموده و مناقشه کرده در جلد ۳ صفحه ۳۶۸.
در فوائدِ مرحوم نائینی این جا که میرسد مقرر که کاظمینی است مبحث طرح مکروهات و این تنبیهات را دیگر نمیآورد میگوید: «و لكن حيث لم تكن بتلك المثابة من الأهمية طوينا الكلام فيها…»[۲] کلام در آن را بستیم، پیچاندیم، نگفتیم، ولیکن مرحوم آقای خوئی قدس سره در أجود ذکر فرمودند.
وجه اول از باب تنقیح مناط است به این بیان که مستفاد از اخبار من بلغ این است که شارع مقدس به جهت ترغیب مردم نسبت به انجام مستحبات، از آن شدت و شرائطی را که در احکام الزامیه قرار داده که باید خبر خبر ثقه باشد یا خبر عادل باشد در باب مستحبات صرف نظر فرموده و آن شدت را به خرج نداده. اگر مستفاد از اخبار من بلغ این باشد، کراهت هم همین طور است در باب کراهت هم نظر به این است که مردم مکروهات را انجام ندهند و از مکروهات فاصله بگیرند و لذا در باب مکروهات هم اعمال آن شدت و شرائط حجیت را نفرموده. لذا ولو اخبار من بلغ در باب مستحبات است اما مناط برای اسقاط شرائط حجیت که عبارت است از ترغیب مکلفین نسبت به انجام مستحبات، این مناط نسبت به مکروهات هم در ترک آن هست. لذا اخبار من بلغ ولو به لفظ شامل مکروهات نشود اما به مناط شامل مکروهات میشود.
اشکال بر این وجه، ظنی بودن تنقیح مناط
اما جوابی که مرحوم نائینی میفرماید عبارت از این است که تنقیح مناط در صورتی حجت است که قطعی باشد. ما از کجا قطع پیدا کنیم به این که مناط اسقاط شرائط حجیت در مستحبات، در مکروهات هم هست؟! «ان دین الله لا یصاب بالعقول»[۳] ملاکات که در دست ما نیست، ممکن است در باب مستحبات چون اعمال است شارع مقدس اسقاط شرائط حجیت فرموده باشد اما در باب مکروهات نفرموده باشد. لذا این تنقیح مناط میشود ظنی «و الظن لا یغنی من الحق شیئا».[۴] تعبیر مرحوم نائینی این جا تعبیر شیرینی است میفرماید: «و لكن التحقيق أنّ شمولها» اخبار من بلغ «للخبر الضعيف الدال على الكراهة و ان كان قريبا غايته» اگر چه خیلی نزدیک است «باعتبار ان الذوق الفقهي يساعد على كون الملاك في هذه الاخبار هو المسامحة في مطلق الأحكام الغير الإلزامية…»[۵] ذوق فقهی هست، اما این ذوق فقهی یکی از ادله نیست مگر به مرحله قطع برسد، اگر کسی قطع پیدا کرد قطع حجت است ولیکن ما که قطع پیدا نمیکنیم. پس این وجه ناتمام است.
وجه ۲. شمول اطلاق اخبار من بلغ
وجه دوم عبارت از این است که ما ادعا میکنیم که اخبار من بلغ شامل مکروهات میشود به این مناط که در مکروهات ترک عمل محبوب است و ترک عمل مورد ثواب است اخبار من بلغ هم میگوید «من بلغه شیء من الثواب»[۶] هر کسی شیئی از ثواب به او برسد، در باب مکروهات هم اگر خبر ضعیف قائم شد بر کراهت عملی قطعا بر ترک آن ثواب هست، پس بلغ الثواب، میشود مشمول اخبار من بلغ و در نتیجه حکم میکنیم به کراهت.
اشکال بر این وجه، استلزام ترکیب در احکام
این وجه هم اشکال آن روشن است احکام تکلیفیه، وجوب، حرمت، استحباب، کراهت، اینها بسیط هستند، مرکب نیستند. یعنی وجوب مرکب نیست از امر به شیء و نهی از ضد، حرمت مرکب نیست از نهی از عمل و امر به ضد، کراهت مرکب نیست از نهی از عمل و امر به ترک، این طور نیست. لذا در مسئله امر به شیء مقتضی نهی از ضد ثابت شد که امر به شیء مقتضی نهی از ضد شرعا نیست یعنی ما اگر امر داشتیم به صلاة حرمتی نسبت به ترک صلاة دیگر نداریم، در باب کراهت اگر نهی داشتیم از عملی، استحباب نسبت به ترک آن نداریم. بنا بر این، این وجه هم میشود ناتمام مگر بر مسلک کسانی که بگویند احکام تکلیفیه مرکب هستند و بگویند خبر دال بر کراهت در حقیقت دلالت میکند بر استحباب ترک، تا دلالت بر استحباب ترک کرد، دلالت میکند بر ثواب بر ترک تا دلالت بر ثواب بر ترک کرد، موضوع اخبار من بلغ محقق میشود.
این وجه هم ناتمام شد.
(سؤال: ثواب مگر فقط برای انجام مستحبات است) حالا در وجه سوم روشن میشود.ـ
وجه ۳. شمول اطلاق به وجه دیگر
وجه سوم وجهی است که مرحوم محقق اصفهانی ذکر کرده و این متوقف بر یک مقدمه است.
مقدمه
آن مقدمه این است که در واجبات عمل به واجب و امتثال واجب موجب استحقاق ثواب است ـ اینها را همه در یک سطر بنویسید ـ و ترک واجب موجب استحقاق عقاب است. این در واجبات است.
میآییم در محرمات؛ در محرمات ترک محرمات و امتثال محرمات موجب استحقاق ثواب است، فعل محرمات موجب استحقاق عقاب است. این نسبت به حکم الزامی.
میآییم نسبت به حکم غیر الزامی که استحباب است؛ در باب مستحبات فعل مستحب و امتثال مستحب موجب استحقاق ثواب است ـ البته اشکال نکنید که ما قائل به استحقاق ثواب نیستیم ما حالا داریم علی رأی مشهور میگوییم ـ ترک مستحب موجب حزازت است موجب استحقاق عقاب نیست، منزلت را پایین میآورد نه این که عقاب بخواهد بشود طرف.
در باب مکروهات ترک مکروه موجب استحقاق ثواب است، فعل مکروه موجب حزازت است یعنی موجب تنزل منزلت است، تنزل مقام است.
اگر یادتان باشد یک وقتی گفتم والد معظم این را نقل فرمودند، کسی بوده که صاحب کرامات بوده، کسی بخواهد به کرامات برسد به نحو شرعی و به تقوا خیلی مشکل است. بله یک ریاضات خاصی هست بعضی انجام میدهند، یک کارهایی هم بعد از آن انجام میدهند آنها به موت از آدم گرفته میشود، اما اگر کسی از راه تقوا به کراماتی برسد آنها دیگر از آدم گرفته نمیشود با آدم حتی در برزخ هم هست. ایشان نقل میفرمودند کسی که صاحب کرامات بوده به یک عمل مکروه قسمتی از کرامات از او گرفته شده یعنی مثلا به یک بار داخل شدن در مرافق صحیه و دستشویی رفتن به پای راست. بله مکروه است مستحب است واجب نیست قسمتی از کرامات از او گرفته شد، منزلت را پایین میآورد اما موجب استحقاق عقاب نیست.
بیان وجه شمول
حالا که این مقدمه روشن شد در ما نحن فیه خوب دقت کنید ترتب ثواب علی عمل کشف میکند إناً از این که آن عمل متعلق امر است به خاطر این که عنوان اطاعت بر آن منطبق شده و در اثر انطباق عنوان اطاعت ثواب داده شده، همچنین ترتب ثواب بر ترک عملی کشف میکند إنا از تعلق نهی تنزیهی به عمل.
حالا که این شد ما میگوییم اگر روایت دلالت کرد بر کراهت عمل یعنی خبر ضعیف متضمن نهی اما میدانیم نهی آن نهی الزامی نیست، نهی تنزیهی است، تا نهی تنزیهی درست شد به ملازمهای که گفتیم بر ترک آن ثواب مترتب میشود. اگر بر ترک آن ثواب مترتب شد ترتب ثواب کاشف از امر است پس ترک میشود مأمور به در نتیجه مشمول اخبار من بلغ میشود. چون اخبار من بلغ مفاد آن این است که «من بلغه شیء من الثواب»[۷] یا «من بلغه شیء من الخیر»[۸] و لذا تسری دادند آن را به این که جایی که امر وارد بشود، فقط لازم نیست ثواب باشد. به این وسیله اگر خبری ضعیفی دال بر نهی شد میگوییم بر ترک آن که ثواب مترتب است وقتی بر ترک آن ثواب مترتب شد میشود مشمول اخبار من بلغ. دیگر بیشتر از این که شما نمیخواستید بگوئید این را هم مرحوم اصفهانی فرموده.[۹]
مرحوم اصفهانی این را در جلد چهارم صفحه ۱۸۹ دارند:
«و إمّا دعوى: أن ترك المكروه إطاعة للنهي التنزيهي» اگر کسی ترک بکند مکروه را از باب اطاعت نهی تنزیهی، یعنی به قصد خدا انجام بدهد «مما یثاب علیه قطعا فقد بلغ الثواب على الترك على حد بلوغ الثواب على الفعل في المستحب» پس بنا بر این بلوغ ثواب بر ترک شد همان طور که بلوغ ثواب بر فعل میشود در مستحب «الذي لا ريب في إناطة ترتب الثواب عليه باطاعة الأمر الاستحبابي» ما هم میخواستیم چه چیزی را ثابت کنیم، در اخبار من بلغ اگر ثواب بر عمل بود استحباب را ثابت میکردیم این جا هم کراهت را ثابت میکنیم چون ثواب بر ترک هست وقتی ثواب بر ترک بود نتیجه میگیریم پس متعلق نهی تنزیهی است پس میشود مکروه «و بلوغ الثواب على الترك لازم كراهة الفعل. و تقرير هذا الثواب البالغ و اثباته على أي تقدير جعل ملزومه، و هي الكراهة. فيكون مقتضى أخبار من بلغ جعل الاستحباب تارة، و جعل الكراهة أخرى. و مثله متعارف» که نمونه هم دارد در باب استصحاب لا تنقض الیقین بالشک فقط برای جایی است که حکم حکم وجودی باشد؟ نه، حکم حکم عدمی هم باشد شامل میشود. «كما في أدلة حجية الخبر و حرمة نقض اليقين بالشك المتكفلة لجعل احكام مماثلة لمواردها ايجابا و تحريما».[۱۰]
این هم وجه سوم.
اشکال بر وجه سوم
خود مرحوم اصفهانی قدس سره از این وجه جواب میفرماید.[۱۱] میفرماید که ما یک اصلی داریم ـ البته من توضیح دارم میدهم ـ به نام اصالة الاحترازیه. مفاد این اصل این است که هر عنوانی که در لسان دلیل أخذ بشود ما باید اقتصار کنیم بر همان عنوان. چون آن عنوان موضوعیت دارد. اصالة الاحترازیة و اصالة الموضوعیة فی العناوین المأخوذة فی الادلة الشرعیة این یک اصل مسلمی است بلا ریب و لا شک. عنوانی که در اخبار من بلغ أخذ شده است عنوان وجودی است من بلغه شیءٌ من الثواب علی عملٍ، ما میخواهیم تعمیم بدهیم این اخبار من بلغ را نسبت به من بلغه شیء من الثواب علی ترک عمل، ترک عمل عنوان عدمی است، عنوان مأخوذ در اخبار من بلغ امر وجودی است، إسراء حکم ثابت برای موضوع وجودی بالنسبه به موضوع عدمی میشود إسراء حکم از موضوعی به موضوع آخر و هذا باطلٌ. لذا این وجه هم ناتمام است. نمیتوانیم بگوییم اگر خبر قائم شد بر نهی پس خبر دلالت میکند بر ثواب بر ترک، خب خبر دلالت کند بر ثواب بر ترک اما اخبار من بلغ چه چیزی را درست کرده؟ ثواب بر فعل را درست کرده نه ثواب بر ترک را، پس شامل مکروهات نمیشود.
وجه چهارم انشاءالله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) (سؤال: کراهت نفسی نداریم) ولی اخبار میگوید ثواب بر عمل باید باشد، کراهت که عمل نیست، ترک عمل است (اگر بگوید ترک بکنی ثواب میدهند) حالا اگر را میگویند در قم کاشتند که درنیامد، نمیدانم جای شما بکارند چیزی درمیآید یا خیر (خیر، داریم در روایات میگوید اگر ترک بکنی …) کجا نوشته (مثلا ترک …) میدانم کجای روایت نوشته اگر ترک بکنی؟ حالا گوش بدهید همه اینها میآید، گوش بدهید اینها همه میآید.
۲) فوائد الاصول ج۳ ص۴۱۶
۳) كمال الدين و تمام النعمة ج۱ ص۳۲۴
۴) يونس ۳۶
۵) …من دون أن يكون لخصوص الاستحباب خصوصية خاصة و عليه يثبت الكراهة بالخبر الضعيف كما كان يثبت الاستحباب به إلاّ انه مع ذلك يشكل الفتوى بالكراهة بمجرد دلالة خبر ضعيف عليه و ذلك لعدم ثبوت الملاك القطعي و اختصاص الاخبار بموارد بلوغ الثواب الظاهرة في المستحبات. أجود التقريرات ج۲ ص۲۱۲
۶) وسائل الشيعة ج۱ ص۸۱
۷) همان
۸) وسائل الشيعة ج۱ ص۸۲
۹) (سؤال: چه نیاز داریم که کاشف از امر باشد) حالا آن را هم میگوییم به خاطر این که مواردی را هم که به صورت امر باشد شامل میشود و الا خود ثواب آن کافی است.
۱۰) نهاية الدراية في شرح الكفاية ج۴ ص۱۸۹
۱۱) هذا الوجه وجيه، لو لا ظهور الروايات في الأفعال و الوجوديات، لا التروك و العدميات. همان