بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث در این بود که آیا اخبار من بلغ شامل فتوای فقیه میشود یا خیر. یعنی فقیهی مثل مرحوم محقق، مثل مرحوم علامه.
چون معنی فقه هم در طول زمان تغییر پیدا کرده الان به خاطرم نیست که گفته بوده اگر شهید مجتهد باشد شهید اول، من نصف مجتهد هستم. بله یعنی اجتهاد این است. علی ای حال دیگر دنیا همه چیز آن عوض شده خدا رحم کند دنیا همه چیز آن عوض میشود مشکل این است که آخرت عوض نمیشود، آخرت همان معیارهایی که هست سر جایش هست تکان نمیخورد.
میخواهیم ببینیم اگر مرحوم علامه فرمود فلان عمل مستحب است مثلا نماز غفیله مستحب است، صلاة عند رؤیة الهلال مستحب است، آیا مجتهد آخر میتواند فتوای علامه را بگوید از مصادیق اخبار من بلغ است و در نتیجه فتوا به استحباب بدهد.
الان هم روی چه مسلکی صحبت میکنیم؟ روی دو مسلک که مفاد اخبار من بلغ اسقاط شرائط حجیت باشد و یا مفاد اخبار من بلغ اثبات استحباب نفسی باشد.
گفتیم که نسبت به فتوای مجتهد، فتوای مجتهد إخبار عن حدس هست نه اخبار عن حس، من بلغه شیء من الثواب ظهور دارد در اخبار عن حس، پس شامل خبر حدسی یعنی فتوای مجتهد نمیشود. بعد پله بالاتر رفتیم گفتیم حتی اگر شک کنیم که آیا موضوع در اخبار من بلغ خصوص خبر حسی است یا اعم است، باز هم طبق قانونی که در عام و خاص ثابت شده باید أخذ کنیم به قدر متیقن که خبر حسی است.
نظریه مرحوم نائینی
بعد رسیدیم به نظریه مرحوم نائینی قدس سره؛ مرحوم نائینی میفرماید که ما باید تفصیل دهیم نسبت به فتوای مجتهدین نه این که مطلقا بگوییم فتوای مجتهدین مشمول اخبار من بلغ نیست و نه بگوییم مطلقا مشمول اخبار من بلغ هست، باید تفصیل دهیم، به این نحو:
صورت اول
اگر آن فقیه و مجتهد بنا و دیدنش و روش و منهج او بر القاء فتاوا است به مضمون روایات، این جا فتوای آن مجتهد مشمول اخبار من بلغ هست. مثل این که نسبت به کتاب نهایه مرحوم شیخ و مقنعه مرحوم صدوق و بعضی دیگر این طور گفتند که اینها کتب فتوایی است اما اینها برای بیان فتوا از متن روایت استفاده کردند یعنی به جای این که فتوا را به الفاظ خودش بیان کند، فتوا را به متن روایتی که قبول داشته بیان کرده لذا با کتاب نهایه مرحوم شیخ طوسی معامله اخبار مرسله میکنند، میگویند اینها متن خبر است ولی متن خبرهایی است که موافق با فتاوای مرحوم شیخ طوسی است. اگر این طور باشد میگوییم مشمول اخبار من بلغ هست. چرا؟ چون همان طور که اگر خبر مرسلی در تهذیب مرحوم شیخ بود مشمول اخبار من بلغ بود، حالا این جا خبر در کتاب نهایه [مرحوم] شیخ است، فرقی نمیکند این هم متن حدیث است میشود مشمول اخبار من بلغ.[۱]
صورت دوم
و اما اگر منهج و روش آن فقیه و مجتهد بیان احکام و انظار خودش به الفاظ وارده در نصوص و روایات نباشد، در این جا فتوای آن فقیه مشمول اخبار من بلغ نیست چون دو تا مشکل داریم:[۲]
مشکل اول موضوع در اخبار من بلغ
مشکل اول این است که مفاد اخبار من بلغ، موضوع در اخبار من بلغ بلوغ ثواب است، من بلغه ثوابٌ علی شیء و حال آن که کتاب فتوایی که فقیه مینویسد، مینویسد دعاء عند رؤیة الهلال مستحبٌ، نمینویسد [من] دعاء عند رؤیة الهلال له حوریةٌ، له ثوابٌ، حکم را ذکر میکند پس مشمول اخبار من بلغ نیست، موضوع در اخبار من بلغ بلوغ ثواب است.[۳] این مشکل اول.[۴]
جواب ۱. به اشکال اول
جواب اول این است که ما قبول داریم موضوع در اخبار من بلغ بلوغ ثواب است ولیکن به جهت قرینه داخلیه مقصود از این ثواب، عملی است که ثواب بر آن مترتب میشود و عملی که ثواب بر آن مترتب میشود همان مستحب است. به چه بیان؟ به این بیان که متن روایت این طور است «من بلغه شیء من الثواب فعمله»[۵] اگر کسی شیئی از ثواب به او برسد یعنی برسد که اگر این کار را انجام بدهی لک قصرٌ فی الجنه فعمله، پس آن ثواب را انجام بدهد؟ این ضمیر به ثواب که نمیتواند برگردد، ثواب، قصر را انجام بدهم، فعمله ضمیرش به چه چیزی برمیگردد؟ پس ما باید بگوییم مقصود از من بلغه شیء من الثواب یعنی عملی که بر آن عمل ثواب در روایت مترتب شده، آن مورد استحباب نفسی است. از این جهت اگر فقیه فتوا به استحباب بدهد شامل اخبار من بلغ میشود، این قرینه چیست؟ داخلیه.[۶]
جواب ۲. به اشکال اول
جواب دوم که قبلا گفته بودیم عبارت از این است که در إخبار به استحباب که فقیه خبر به استحباب داده در حقیقت به دو امر اخبار کرده: یکی به مطلوبیت عمل و استحباب عمل، که این میشود مدلول مطابقی خود لفظ و یکی هم به ترتب ثواب بر عمل که این میشود مدلول التزامی لفظ، چون هر مستحبی انجام آن ثواب دارد. پس مجتهد که گفت الدعاء عند رؤیة الهلال مستحبٌ دو خبر داده، الدعاء مستحبٌ و یترتب علیه الثواب، الدعاء مستحبٌ مشمول اخبار من بلغ نیست، چرا؟ چون موضوع اخبار من بلغ با فرض تسلم از اشکال اول بلوغ ثواب است اما مدلول التزامی آن چیست؟ بلوغ ثواب است و به بلوغ ثواب إخبار کرده، به آن جهت مشمول اخبار من بلغ میشود که اگر به خاطرتان باشد این را مفصل در درسهای گذشته گفتیم.
لا یقال کسی بگوید وقتی مدلول مطابقی مشمول اخبار من بلغ نبود و ساقط شد پس مدلول التزامی آن هم ساقط میشود.
گفتیم خیر، این جا فرق میکند چون موضوع بلوغ است. یا شما بگویید بلوغ ثواب هست یا بگویید بلوغ ثواب نیست. این را خوب دقت کنید یک مثالی آن روز برای شما زدم این مثال خیلی مثال خوبی است اگر یک آدم دروغگوی کاذبی بیاید بگوید نزل المطر، باران آمد، این دو إخبار کرده، یکی این که باران آمده و یکی این که زمین مرطوب است. درست شد تا این جا؟ بعد مولا به شمای عبد بگوید ایها العبد اگر به تو رسید رطوبت زمین ولو از یک آدم دروغگو، بیرون نرو، این جا رطوبت زمین به من رسیده یا نرسیده؟ رسیده چون ملازمه واقعیه است، اثر آن هم این است که باید بیرون نروم. اخبار من بلغ هم همین را میگوید. میگوید اگر ثواب مترتب شد انجام بده «و إن لم یقله». لذا این برای ما تولید اشکال نمیکند که شما میگوئید مدلول مطابقی را شامل نمیشود، پس مدلول التزامی آن هم شامل نمیشود چون عنوان بلوغ است و بلوغ در ملازمه واقعیه نسبت به مطابقی و التزامی هر دو هست در نتیجه اثر مترتب میشود.
مضافا بر این که علی الظاهر کسی مخالف در مسئله نیست که اخبار شامل میشود مواردی را که مضمون خبر ضعیف استحباب عمل باشد یعنی بلوغ ثواب اصلا نباشد استحباب عمل باشد بنا بر این از این جهت مشکلی در مقام نیست.[۷]
پس مشکل اول مندفع شد به دو جواب از خود مرحوم نائینی.
مشکل دوم ظهور در بلوغ حسی
اما مشکل دوم؛ مشکل دوم این است که ظاهر از عنوان بلوغ ثواب، عن النبی صلی الله علیه و آله این است که بلوغ به نحو متعارف از حضرت به شما برسد و بلوغ به نحو متعارف از معصومین علیهم السلام به صورت اخبار حسیه است، اخبار حسیه است که کلمات اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین را به ما میرساند و به ما ابلاغ میکند، به ما واصل میشود. بنا بر این ظاهر اخبار من بلغ عبارت است از اخبار حسی، و فتوای فقیه اخبار عن حدس هست، بنا بر این اخبار من بلغ شامل فتوای فقیه نمیشود.[۸]
از این اشکال مرحوم نائینی جواب ندادند، پس اشکال را مسجل گرفتند و در نتیجه اخبار من بلغ را شامل فتوای فقیه نمیدانند.
کلام والد معظم
والد معظم از این مشکل جواب دادند که نتیجهاش این میشود اخبار من بلغ شامل فتوای فقیه میشود، خیلی اثر دارد به خصوص برای خطبا، فقیهی اگر در کتابش گفته باشد سند هم برای این عمل مستحب ذکر نکرده باشد شما میتوانید روی منبر ذکر کنید، خیلی مهم است.
جواب از مشکل دوم در کلام مرحوم نائینی
جواب والد معظم عبارت از این است که بلوغ از جهت مفهومی اعم است از بلوغ حسی و بلوغ حدسی، شاهد بر مطلب صحت تقسیم بلوغ است بما له من المفهوم به بلوغ حسی و به بلوغ حدسی. الان اگر طبیبی برای شما تجویز بکند دوایی را، وصل الیک من الطبیب این دواء، بلغ الیک من الطبیب این دواء، و حال این که این بلوغ بلوغ حدسی است. بنا بر این وجهی نیست که ما اختصاص دهیم بلوغ را به بلوغ عن حس، تعارف هم که منشأ برای سقوط ظهور نمیشود. این را که دیگر میدانید همه شما، چون تعارف یعنی کثرت وجود، کثرت وجود سبب نمیشود که ظهور ساقط شود. بله کثرت استعمال اگر باشد که موجب تشکیک در صدق بشود له وجهٌ، اما تعارف در وجود این سبب برای اسقاط ظهور نمیشود. بنا بر این نتیجه این میشود که اگر فقیه فتوا داد به استحباب عملی مشمول اخبار من بلغ هست.[۹]
مختار در مسئله
در این جا ما قائل به تفصیل هستیم، توضیح مطلب این است که فتوایی که فقیه ذکر میکند و إخباری که در کتابش میآورد سه صورت دارد:
صورت اول این است که میگوید هذا العمل له ثوابٌ، مثلا مینویسد، هر کس بسمله بگوید در وضو له ثواب الغسل.
صورت دوم این است که در کتابش این طور مینویسد هذا العمل مستحبٌ.
صورت سوم این است که در کتابش این طور مینویسد که قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم هذا العمل علیه ثوابٌ أو مستحبٌ.
در قسم اول و دوم بلوغ ثواب هست اما عن النبی [صلی الله علیه و آله و سلم] نیست، عن الفقیه است. در قسم سوم، بلوغ ثواب یا استحباب است اما عن النبی است. در نتیجه ما قبول داریم که بلوغ اعم از حس و حدس است اما موضوع اخبار من بلغ صرف بلوغ نیست، بلوغ مقید است من بلغه شیء از معصوم علیه السلام، در بعضی از روایات حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود، در بعضی از روایات اعم بود سایر معصومین [علیهم السلام] هم شامل میشد.
بنا بر این موضوع در اخبار من بلغ، مجرد بلوغ نیست، بلوغ از حضرت است لذا به نظر ما در صورت اول و دوم که بلوغ هست صدق بلوغ را هم قبول داریم ولو عن حدس باشد چون بلوغ را اعم میدانیم اما چون عن النبی نیست مشکل داریم اما در قسم سوم را قبول داریم، در قسم سوم بلوغ هست، حدسی هم است، فرض این است که بلوغ را اعم میدانیم، قیدی هم که در اخبار من بلغ هست موجود است چون فقیه چه نوشته در کتابش؟ قال حضرت این مطلب را، عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم من فعل کذا فله کذا.
نتیجه بحث این میشود که ما هم فرمایش والد معظم را قبول داریم اما اعم از مدعا میدانیم، ما فتوای فقیه را مشمول اخبار من بلغ میدانیم ولی در قسم سوم، نه در قسم اول و دوم.
لکن روایتی هست: «محمد بن يعقوب عن علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله علیه السلام» سند آن تام است، «من سمع شيئا من الثواب على شيء فصنعه كان له و إن لم يكن على ما بلغه».[۱۰] این روایت را قبلا هم خوانده بودیم، مثل این که آن جا هم خودمان گفته بودیم اعم است، بر طبق این روایت بله، چون سند آن هم تام است، میشود اعم چون دیگر اختصاص به نبی و به ائمه علیهم السلام ندارد. آن وقت اگر این باشد دیگر اصلا ما مشکله حدس و حس و اینها را هم نداریم چون «سمع» موضوع است و «سمع» در مورد فتوا هم صادق است. کل این تنبیه جمع میشود دیگر، میشود یک خط با این روایت. فکر میکنم آن جا حتی من تذکر فتوای مجتهد را هم دادم.
(سؤال: من جواب والد معظم از مرحوم نائینی را متوجه نشدم، فرمود این که بلوغ تقسیم میشود به حسی و حدسی علامت این است که حقیقت در اعم است؟ خود والد معظم در بحث صحیح و اعم و مشتق مطلبی را دارد) آن جا فرق میکند، بله یک کلمه را من این جا اضافه کردم که در تقریر نیست (بما له من المفهوم گفتید) آفرین! فقط برای کسی که بگیرد، خذ فاغتنم برای این جاها است. آن بما له من المفهوم را برای همین گفتم، آن را والد معظم هم قبول دارد، در تقریر نیست اما ولد صاحب تقریر این جا نشسته.ـ
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) لا إشكال في الشمول فيما إذا كان الإفتاء بعين متن الرواية كفتاوى الشيخ في النهاية و علي بن بابويه قدس الله تعالى أسرارهم. أجود التقريرات ج۲ ص۲۱۲
۲) و اما الفتاوي الناشئة عن حدس و نظر فيشكل شمولها لها من وجهين. همان
۳) الأول؛ ان ظاهر بعض الاخبار هو ان يكون البالغ هو الثواب و من الضروري ان الفقيه لا يخبر عنه و إنما يخبر عن الاستحباب. همان
۴) (سؤال: به مستحب هم ثواب میدهند) بله به مستحب ثواب میدهند ولیکن ما باید ببینیم موضوع دلیل چیست. موضوع دلیل بلوغ ثواب است، اگر آن مجتهد در کتابش این طور بنویسد هر کسی در وقت وضو بسم الله الرحمن الرحیم بگوید ثواب غسل به او داده میشود، این مشمول اخبار من بلغ است، چرا؟ چون ثواب را ذکر کرده. اما اگر این طور بنویسد گفتن تسمیه گفتن بسمله در وقت وضو مستحب است، هیچ یک از اخبار من بلغ موضوع آن استحباب نبود، من بلغه شیء من الثواب، من الخیر فعمله.
۵) وسائل الشيعة ج۱ ص ۸۱
۶) و لكن هذا الإشكال ضعيف لا يلتفت إليه فإن المراد من المذكور فيها هو العمل المترتب عليه الثواب أعني به مطلق العمل الراجح بقرينة اسناد العمل إليه في قوله عليه السلام فعمله و لا يعتبر في شمولها كون البالغ هو خصوص الثواب و لذا لا ريب في شمولها لموارد الاخبار الضعيفة الدالة على الاستحباب فيكون فتوى الفقيه مشاركة للخبر الضعيف من هذه الجهة. أجود التقريرات ج۲ ص۲۱۳
۷) و لذا لا ريب في شمولها لموارد الاخبار الضعيفة الدالة على الاستحباب فيكون فتوى الفقيه مشاركة للخبر الضعيف من هذه الجهة. همان
۸) الثاني أن الظاهر من بلوغ الثواب هو ان يكون الاخبار عن الثواب بما انه مسند إلى النبي صلى الله عليه و آله فيكون ظاهرا في الاخبار المتعارفة المبنية على الحس و فتوى الفقيه ليست اخبارا عن الحس فالتعدي من مواردها و الحكم بالاستحباب الشرعي بمجرد الفتوى مشكل جدا. همان
۹) و لكن التحقيق عدم تمامية ما استندوا إليه في وجه عدم الشمول، فإن دعوى ظهور البلوغ في البلوغ الحسي وعدم شموله للإخبار الحدسي لا وجه له، حيث إن المتبادر من مفهوم البلوغ عرفا هو مطلق الوصول، سواء كان عن طريق الإخبار بالحس أو الحدس، فإنه لا ريب في صدق مفهوم البلوغ على إخبار الطبيب بمرض في الشخص مع أنه إخبار عن الرأي، وكذلك بأخبار سائر الخبراء عن أرائهم في الفنون المختلفة. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۳۴۰
۱۰) وسائل الشيعة ج۱ ص۸۱