بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
تنبیه هشتم در شمول فضائل و مصائب اهل بیت و تاریخ
امر هشتم مربوط به این هست که آیا اخبار من بلغ شامل اخبار ضعافی که وارد شده در فضائل اهل بیت علیهم السلام یا در مصائب اهل بیت علیهم السلام یا در اخلاق و آداب آن حضرات، آیا اخبار من بلغ شامل این امور میشود یا خیر، و یا اخبار من بلغ شامل قضایای تاریخیه میشود. مثلا خبر ضعیفی قائم شود بر این که غزوه أحد در فلان روز اتفاق افتاد یا در فلان جنگ یا غزوه فلان شخص کشته شد، آیا اینها مشمول اخبار من بلغ هست یا نیست؟
اثر آن این است که اگر اینها مشمول اخبار من بلغ باشند شخص میتوان مستقیما إخبار کند بگوید غزوه أحد در روز چند شنبه واقع شده، اما اگر اخبار من بلغ شامل نشود مستقیما نمیتواند إخبار کند چون حجتی بر صحت این خبر که ندارد لذا باید به عنوان نقل بیان کند، این طور نقل شده، در کتب این طور آمده است و الا که میشود قول به غیر علم.
پس نتیجه بسیار مهمی دارد به خصوص برای خطبا چون از یک طرف هم اگر یک کسی بالا منبر همهاش بگوید این طور نقل شده و این طور گفتند و این طور در کتب آمده، مستمعها شاید جا بزنند بگویند حالا کتاب چه کتابی هست، کجا نقل شده؟ مشکل است.
اقوال در مسئله
از نظر اقوال منسوب به شهید ثانی در درایه که در علم رجال نوشته شده این است که اکثر اصحاب قائل هستند به شمول. میگویند اخبار من بلغ شامل اینها میشود. ایشان این طور فرموده: «جوز الاکثر العمل بالخبر الضعیف فی نحو القصص و المواعظ و فضائل الاعمال، لا فی نحو صفات الله المتعال و احکام الحلال و الحرام»؛ صفات الله میدانید که توقیفیه است دلیل خاص دارد، احکام هم که دلیل خاص دارد که باید حتما از ثقه باشد یا بر طبق آنچه که در حجیت خبر انتخاب کردیم. بعد خود شهید میفرماید: «و هو حسن حیث لا یبلغ الضعف حد الوضع»[۱] این خوب است ولیکن تا جایی که آن خبر ضعیف به حد وضع نرسد که بشود خبر موضوعه یعنی خبری باشد که مبنی به وضع باشد، کتبی نوشته شده در احادیث وضع شده و در وضاعین، به خصوص عامه چون خیلیها در آن وضاع بودند کتاب هم در این قسمت زیاد نوشتند.
شهید اول در ذکری در باب تلقین میت دعایی ذکر میکند از بعضی از کتب عبارتی میآورد که عمل به این دعا در مورد تلقین میت مشکلی ندارد و مورد اجماع هست با این که سند ندارد، آن طور که به خاطرم هست روایت عامی است. [میفرماید:] صاحب روضه میفرماید: «هذا التلقين استحبه جماعة من أصحابنا» در ذکری جلد دوم صفحه ۳۴ تلقین را ذکر کرده غیر از این تلقینی است که ما الان در مفاتیح داریم. «استحبه جماعة من أصحابنا منهم: القاضي حسين، و صاحب التتمة، و نصر المقدسي في كتابه التهذيب و غيرهم، و نقله القاضي حسين عن أصحابنا مطلقا. و الحديث الوارد فيه ضعيف، لكن أحاديث الفضائل يتسامح فيها عند أهل العلم».[۲] این اشاره به این اخبار من بلغ و تسامح در ادله سنن هست.
بعضی دیگر هم از بزرگان حتی متأخرین هم این قول را قوی شمردند.
این از نظر اقوال.
بررسی تحقیق در مقام
از نظر تحقیق ابتدا نظر مرحوم شیخ انصاری قدس سره و استدلال و مناقشه ایشان را ذکر میکنیم تا ببینیم مطلب به کجا منتهی میشود.
کلام مرحوم شیخ
مرحوم شیخ تقویت فرموده شمول اخبار من بلغ را برای فضائل اهل بیت علیهم السلام به آنچه که ذکر کردیم. در رساله تسامح که رساله مستقلی است که ایشان نوشتند در ادله به دو وجه استدلال کرده:
دلیل اول حکم عقل
وجه اول حکم عقل است.[۳] به چه بیان؟ به این بیان که عمل به کل شیء علی حسب ذلک الفعل. عمل به مستحب انجام او است وقتی گفتند دعاء عند رؤیة الهلال مستحب است یعنی بروی آن را انجام بدهی. عمل نسبت به فضائل اهل بیت و مصائب اهل بیت [علیهم السلام] معنا ندارد که انجام از طرف ما باشد، پس عمل نسبت به فضائل و مصائب میشود نقل مصائب و فضائل. در نتیجه اخبار من بلغ میگوید: «من بلغه عن النبي صلی الله علیه و آله وسلم شيء من الثواب فعمله» آن را انجام بده حالا اگر فضیلتی از اهل بیت رسید ما انجام دهیم، یعنی چه کار کنیم؟ آن را نقل کنیم «كان أجر ذلك له»[۴] ثواب داده میشود.
حتی از جهت دیگر شکی نیست که نقل فضائل ائمه علیهم السلام البته اگر به صورت درست و مناسب با مجلس ذکر شود موجب ازدیاد ایمان و استحکام عقائد میشود. یک واقعیت است نهایت باید گوینده هنر داشته باشد که آن فضیلت اهل بیت علیهم السلام را کجا نقل کند، چطور نقل کند که ایجاد شبهه و شک نکند. واقعا اگر اینها ذکر شود مردم عقیدهشان نسبت به امامت متفاوت میشود، دیگر هر کسی را با امام معصوم [علیه السلام] قیاس نمیکنند.
یک وقتی من یادم هست والد معظم در درس فرمودند از شیخ طوسی تا شیخ انصاری…
شیخ طوسی خیلی مقام دارد. شما حساب کنید ببینید این مرد چه کرده، در حدیث، استبصار و تهذیب را نوشته، در فقه استدلالی مبسوط را نوشته که استدلالهایی که در مبسوط است شبیه استدلالهای صاحب جواهر است قرن حال، برای هزار و خردهای سال پیش است. در کلام تمهید الاصول نوشته کتابی است به این قطر، در دعاء چند کتاب نوشته برای کسی که خیلی بخواهد دعا بخواند، برای کسی که کمتر بخواهد دعا بخواند. در رجال دو کتاب نوشته. این آدم چکار میکرده؟! این آدم مویَّد بوده قطعا. و بعد از هزار و خردهای سال در نجف وقتی که میخواستند آن باب طوسی را گسترش دهند قبر ایشان باز شد، بدن و کفن همه سالم بوده و دیدند که کوتاه بوده بعد پی بردند که قد مرحوم شیخ طوسی متوسط نبوده کمی کمتر از متوسط بوده. بعد شما حساب کنید بعد از شیخ طوسی چه کسانی آمدند، مرحوم شهید اول. عزیز من شوخیبردار نیست این آدم در زندان در مدت شش روز لمعه را بنویسد، یک دوره کامل فقه و چقدر هم شرح بر آن گفته شده. شهید ثانی، بعد مرحوم مقدس اردبیلی، صاحب جواهر، صاحب ریاض، میرزای قمی که این جا خوابیده، اصلا علمای شیعه قابل تصور نیستند که اینها چه افرادی بودند از نظر فکر، از نظر استعداد، از نظر هوش، از نظر دیانت، از نظر تقوا، از نظر عمل.
والد معظم میفرمودند از شیخ طوسی تا شیخ انصاری ارزش یک ناخن امام زمان [صلوات الله علیه] را ندارند. این هم یک معرفت به امام زمان است. البته این را گاهی وقتها یک کسی میگوید که فهمیده و میگوید، یک وقتهایی هم کسی نقل میکند. کسی بفهد بگوید خیلی…، بفهد که همه اینها ارزش یک ناخن امام زمان را ندارند. شما الان میگوئید یک خرده همچنین خیلی هم جور درنمیآید معرفت این طوری است.
علی ای حال گاهی وقتها ذکر فضائل اهل بیت علیهم السلام موجب ازدیاد ایمان و استحکام عقائد میشود پس خودش میشود یک امر حسن و مستحب. وقتی شد امر حسن و مستحب مشمول اخبار من بلغ میشود. یا خود ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام، متعدد کسانی که به هیچ چیز هدایت نشدند به یک روضه امام حسین [علیه السلام] هدایت شدند، به یک روضه حضرت علی اصغر [علیه السلام]هدایت شدند، یکی دو تا نیست. بنا بر این اینها حسن عقلی دارد و مورد استحباب است از جهاتی در نتیجه مشمول اخبار من بلغ میشود.
این دلیل عقلی.[۵]
دلیل دوم روایات
اما دلیل نقلی دو روایت مرسله است.
روایت اول
مرحوم ابن طاووس در اقبال از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل میکند؛ «من بلغه شيء من الخير فعمل كان له ذلك و إن لم يكن الأمر كما بلغه».[۶]
تقریب استدلال به این روایت از این جهت است که «من بلغه شيء من الخير فعمل» خبری که قائم میشود بر فضیلت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این قطعا بلغه شیء من الخیر، فعمله هم که گفتیم، عمل نسبت به این امور عبارت است از نقل آنها، پس میشود مشمول اخبار من بلغ و میشود حجت.
روایت دوم
روایت دوم نبوی است که از «عبد الرحمن الحلواني أنه رفع إلى جابر بن عبد الله الأنصاري، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من بلغه من الله فضيلة فأخذ بها و عمل بها إيمانا بالله و رجاء ثوابه أعطاه الله ذلك، و إن لم يكن كذلك».
این روایت را هم مرحوم شیخ انصاری در رساله تسامح آوردند در صحفه ۱۴۳ ولی در کنز العمال که یکی از کتب حدیثی عامه است در جلد ۱۵ صفحه ۷۹۱ هم ذکر شده.
مفاد این حدیث این است؛ «من بلغه من الله فضيلة» هر کس که به او فضیلیت از ناحیه پروردگار متعال برسد مثل فضائل اهل بیت علیهم السلام «فعمل به» عمل کند حالا خود فضیلت را انجام بدهد یا آن را نقلش کند «إيمانا بالله و رجاء ثوابه أعطاه الله ذلك».
این هم دلیل نقلی.
مؤید مطلب
بعد مرحوم شیخ میفرماید: «و ربما یؤید بان نقل الاحادیث الضعاف الوارده فی الفضائل یوجب تقویة الاعتقاد و زیادة الایمان»[۷] مؤید مطلب این است که نقل احادیث ضعافی که وارد شده در فضائل، خودش موجب تقویت اعتقاد و زیادی ایمان میشود و این از مصادیق برّ و تقوا است «تعاونوا على البر و التقوى»[۸] این که صد در صد است، ذکر فضیلت اهل بیت علیهم السلام هم که مصادق تعاون بر برّ و تقوی است پس میشود مطلوب و محبوب مولا.
البته اگر خوب دقت کنید با این بیان دیگر از اخبار من بلغ بیرون رفت. یعنی خود آیه شریفه اثبات میکند که تعاون بر برّ محبوب است، هر تعاونی بر برّ دیگر طبق آیه شریفه میشود محبوب، یکی از مصادیق آن ذکر فضائل اهل بیت [علیهم السلام] است، این دیگر میشود حجت قطعی، احتیاجی به اخبار من بلغ ندارد.[۹]
اشکال مرحوم شیخ بر مؤید
در این جا نسبت به این تأیید که خود مرحوم شیخ ذکر کرده، خود مرحوم شیخ مناقشه فرموده. فرموده ما قبول داریم تعاون بر برّ و تقوا مطلوب مولا است و محبوب مولا است ولیکن قطعا ادله تعاون در کتاب و سنت به اجماع قطعی مقید است به این که آن تعاون به سبب حرام نباشد. مثل آن بنده خدائی که انار میدزدید میرفت صدقه میداد، این هم تعاون بر برّ است اما سبب آن حرام بوده. دلیل اجماع یک دلیل قطعی است که تعاون باید به سبب حلال باشد، به سبب صحیح باشد. وقتی به سبب صحیح است که شما احراز کنید که این خبر حجت است و هذا اول الکلام. فرض این است خبر قائم بر فضیلت اهل بیتی که الان در دست ما است این خبر ضعیف است لذا این تأیید مفید فائده برای ما نیست.[۱۰]
این فرمایش مرحوم شیخ انصاری قدس سره بود.
اشکالات والد معظم بر مرحوم شیخ
اشکال بر مؤید
والد معظم میفرمایند که اشکالی که مرحوم شیخ بر تأیید فرمود اشکال تامی است ولیکن خالی از مسامحه نیست. یعنی چه؟ یعنی ما باید از لحاظ فنی و منطقی حساب کنیم ببینیم قبل از دلیل بر تقیید ادله تعاون اصلا اطلاقی برای ادله تعاون هست که هم سبب حلال را بگیرد هم سبب حرام را بگیرد تا بعد اجماع سبب حرام را خارج کند بالتقیید، یا از اول از قبیل ضیق فم الرکیه است، از اول تعاون بر برّ و تقوا شامل سبب محرم نمیشود چون اصلا سبب محرم مصداق برای تعاون بر برّ و تقوا نیست. لذا حق مطلب این است که این طور اشکال کنیم بگوییم ادله تعاون بر برّ و تقوا اطلاق ندارد نسبت به سبب محرم ولو سلم که اطلاق داشته باشد اجماع قطعی مقید او است.
این مناقشهای که والد معظم بر اشکال مرحوم شیخ دارند در قسمت تأیید.[۱۱]
اشکال بر دلیل عقلی مرحوم شیخ
اشکال دومی که والد معظم دارند بر وجه عقلی است که مرحوم شیخ فرموده.
استدلال مرحوم شیخ این بود که نقل فضائل اهل بیت علیهم السلام و مناقب اهل بیت علیهم السلام و مصائب این حضرات، حسن عقلی دارد و موجب ازدیاد ایمان و تحکیم عقائد میشود.
ایشان میفرماید بله، ما این را قبول داریم، نه این که این مطلوب است بلکه از واجبات عقلیه است آنچه که موجب میشود برای تحکیم عقائد، به خاطر این که اینها همه مصداق شکر منعم میشود. شکر منعم شکی نیست که واجب است و لذا به دلیل عقلی وجوب شکر منعم ما قائل شدیم به لزوم معرفت باری تعالی. خود مرحوم شیخ انصاری[۱۲] در رسائل این مطلب را دارد در بحث این که آیا حجیت ظن شامل مسائل اعتقادی میشود یا خیر. بحث مفصلی مرحوم شیخ آن جا داشت که ما این را مفصل بحث کردیم و فکر میکنم در درس عربی به تفصیل بیشتری که در درس فارسی داشتیم بیان کردیم، آن جا همین مطلب را مرحوم شیخ طرح میفرماید که معرفت اهل بیت علیهم السلام چون واسطه در فیض هستند باز از باب شکر منعم میشود واجب. چطور معرفت باری تعالی واجب است چون مصداق شکر منعم هست، شکر منعم ممکن نیست مگر به معرفت منعم پس باید معرفت منعم را مقدمةً تحصیل کرد. میفرماید ائمه اطهار علیهم السلام چون واسطه در فیض هستند، واسطه در نعمت هستند پس اینها هم میشوند منعم بالواسطه، وقتی منعم بالواسطه شدند شکر آنها میشود واجب، شکر منعم بالواسطه متوقف بر معرفت منعم بالواسطه است لذا معرفت اهل بیت علیهم السلام عقلا میشود واجب. این بحث را آن جا مرحوم شیخ مفصل دارد.
پس در ما نحن فیه ما اینها را قبول داریم. ذکر فضائل اهل بیت علیهم السلام در راستای معرفت اهل بیت [علیهم السلام] است بلکه بالاتر ذکر مثالب و مطاعن دشمنان اهل بیت علیهم السلام هم از واجبات عقلیه است چون تا دشمن را نشناسید دوست را تشخیص نمیدهید کیست، این هم واجب عقلی است مطاعن و مثالب دشمنان اهل بیت هم لازم است چون تا آنها را نشناسید خود ائمه علیهم السلام را درست نمیشناسیم، شما تا متوجه نشوید ظلمی که به حضرت زهرا [سلام الله علیها] شده چه ظلمی هست فرحی که در عید الزهراء برای شما پیدا میشود نمیفهمید چه فرحی است. کسی میفهمد که آن را فهمیده باشد. لذا مردم متفاوت هستند، در همه چیز متفاوت هستند.
علی ای حال والد معظم میفرماید: اینها را قبول دارم ولیکن ثبت العرش ثم أنقش؛ ثابت بشود این فضیلت اهل بیت علیهم السلام است بعد میگوییم واجب عقلی است، بعد میگوییم از مصادیق تعاون برّ و تقوا است ولی فرض این است خبری که ما داریم که قائم بر فضیلت است خبر ضعیف است، خبر ضعیف که مثبت فضیلت نمیشود.
بنا بر این استدلال عقلی مرحوم شیخ ناتمام است چون استدلال مرحوم شیخ این بود ذکر فضائل موجب زیادت ایمان میشود، سلمنا فضیلت آن ثابت بشود تا ذکر آن موجب زیادت ایمان بشود، ما خبری که داریم خبر ضعیف است اثبات فضیلت نمیکند.[۱۳]
اشکال بر دلیل نقلی مرحوم شیخ
اشکال سندی
اما دلیل نقلی هر دو روایت که عامی است، علاوه بر این که عامی است مرفوعه هم هست؛ یعنی در خود عامه هم سند ندارد، در نتیجه این استدلال به نقل هم میشود ناتمام.[۱۴]
بنا بر این اخبار من بلغ شامل اخبار ضعاف دال بر فضائل و مصائب و این امور مربوط به اهل بیت علیهم السلام نمیشود.
نسبت به قضایای تاریخیه انشاءالله فردا بحث خواهیم کرد.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) الرعایة فی علم الدرایة الشهید الثانی ج۱ ص۹۴
۲) ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة ج۲ ص ۳۴
۳) ثم إن الدليل على جواز ما ذكرنا من طريق العقل: حسن العمل بهذه مع أمن المضرة فيها على تقدير الكذب. رسائل فقهية ص۱۵۸
۴) وسائل الشيعة ج۱ ص۸۱
۵) (سؤال: الان ما استحباب را ثابت کردیم بحث ما در جایی است که رسیده باشد به ما ثوابی که نمیدانیم مستحب است یا نیست) یعنی یک چیزی که دلالت بر استحباب کند، شکی نیست که ذکر فضیلت اهل بیت علیهم السلام یک عملی است مستحب، حالا آن خبری که دال بر فضیلت است ضعیف است، میشود خبر دال بر استحبابی که ضعیف است، اخبار من هم میگفت خبر ضعیف دال بر استحباب را من حجت میکنم.
۶) إقبال الأعمال (ط ـ القديمة) ج۲ ص۵۵۶
۷) و ربما يؤيد جواز نقل هذه الأخبار بما دل على رجحان الإعانة على البر و التقوى. رسائل فقهية ص۱۵۸
۸) المائدة ۲
۹) (سؤال: نیاز به اخبار من بلغ نداریم خصوص روایات در مورد فضائل امیرالمؤمنین است شما فضائل علی علیه السلام را بگویید، هر مقدار که میتوانید بگویید «قولوا فينا ما شئتم» به تنقیح مناط بقیه ائمه هم شامل میشود) به شرط این که ثابت شود. میشود تمسک به دلیل در شبهه موضوعیه خود دلیل. فضیلتی اگر ثابت بشود «قولوا لنا» آن را نشر دهید.
۱۰) و فيه: أن الإعانة و الإبكاء قد قيد رجحانهما ـ بالإجماع ـ بالسبب المباح، فلا بد من ثبوت إباحة السبب من الخارج حتى يثبت له الاستحباب بواسطة دخوله في أحد العنوانين، فلا يمكن إثبات إباحة شيء و عدم تحريمه بأنه يصير مما يعان به على البر، و لو كان كذلك لكان لأدلة الإعانة و الإبكاء قوة المعارضة لما دل على تحريم بعض الأشياء، كالغناء في المراثي و العمل بالملاهي لإجابة المؤمن و نحو ذلك. رسائل فقهية ص۱۵۹
۱۱) و هذه المناقشة وإن كانت تامة، ولكنها لا تخلو من المسامحة، حيث إن التقييد والتخصيص فرع الإطلاق والعموم، ولا مجال لهما فيما كان الموضوع المأخوذ في الدليل من البدو خاصا، ومن المعلوم كون الأدلة الآمرة بالتعاون على البر وبالإبكاء كذلك، ضرورة أنها غير شاملة لما كان بالأسباب المحرمة كالتعاون على البر والصدقة على الفقراء بالسرقة والغيلة ونحوهما من المحرمات، كما يشهد عليه اعترافه بأنه يلزم من شمولها التعاون والإبكاء بالأسباب المحرمة وقوع التعارض بينهما وبين أدلة المحرمات، ومن المعلوم عدم التعارض بينهما. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۳۶۰
۱۲) فرائد الأصول ج۱ ص۵۵۸
۱۳) و أما ما استدل به من الوجهين، فيرد على الوجه العقلي أن نقل فضائل الأئمة ومناقبهم ومصائبهم وإن كان حسنا عقلا موجبا لازدياد الإيمان وإظهار الحزن والبكاء، بل هو من الواجبات العقلية، لكونه من مصاديق شكر المنعم؛ لأنهم وسائط الفيض، كما أن ذكر مثالب أعدائهم أيضا من الواجبات العقلية من دون حاجة في إثبات الوجوب إلى ورود الأمر به من الشارع لمن كان أهل العلم والعقل ولكنه متفرع على ثبوت الفضيلة والمصيبة بحجة شرعية، وإلا كان من مصاديق القول بغير العلم القبيح عقلا والمنهي عنه نقلا. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۳۶۱
۱۴) و يرد على دليله النقلي أولا: عدم تمامية النبوي فإنه عامي مضافا إلى كونه مرفوعا، وكذا رواية ابن طاوس فإنها مرسلة. همان