بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
نسبت به بحث قبل که آیا اگر متمکن از هدی نشد صیام بدل از هدی میشود در مورد مصدود یا خیر؟ گفتیم یک روایت هست که آن روایت در محصور است نهایت از روایت مرحوم آقای خوئی استفاده فرمودند تعمیم را نسبت به مصدود.
تعمیمی که مرحوم آقای خوئی استفاده میفرمایند عبارتشان این است که این تعمیم به جهت قیاس نیست، به جهت این که مصدود أشد است از محصور از این جهت هم نیست بلکه سؤال سائل اساسا منحصر به محصور نیست بلکه سائل که سؤال کرده مقصود و غرض او مطلق کسی است که متمکن از هدی نباشد حالا چه محصور باشد چه مصدود باشد، نظر سائل این است چون نظر سائل این است و سؤال عام است جوابی هم که در مقام وارد شده عام خواهد بود. میفرماید: «بل لأن المحصور ورد في كلام السائل، و نظر السائل و غرضه ليس هو المحصور بخصوصه» محصور به خصوص مراد سائل نبوده «بل الظاهر أن نظره إلى عدم التمكن من الهدي فيتعدى إلى المصدود، للقطع بعدم الفرق بين موارد عدم التمكن من الهدي».[۱] این استدلال مرحوم آقای خوئی قدس سره هست.
ببینید روایت این طور است: «عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قال: في المحصور و لم يسق الهدي قال ينسك و يرجع فإن لم يجد ثمن هدي صام».[۲] ما به چه بیان بگوییم که نظر سائل با این که سؤال کرده از محصور، عام است و مطلق عدم تمکن است؟! این هم که ایشان فرموده «للقطع بعدم الفرق» این هم مشکل است با توجه به این که ملاکات احکام شرعیه در دست ما نیست، ما چه خبر داریم؟! مثلا در باب مصدود حج در قابل هست، در باب محصور نیست یا بالعکس، طواف نساء در یکی هست در یکی نیست، احکام اینها با هم متفاوت است لذا ما نمیتوانیم بگوییم قطع داریم به عدم تفاوت، اگر متمکن نشد محصور هر حکمی که در محصور است در مصدود هم هست.
(سؤال: یعنی عرف هم فرق میگذارد؟) بله، ببینید دو بحث است: یک مرتبه استدلال به آیه میکنیم «فإن أحصرتم»[۳] میگوییم حصر در آیه مطلق منع است، گفتیم این استدلال خوب است اگر به خاطرتان باشد. یک مرتبه استدلال به روایت میکنیم، در روایات اصطلاح محصور در مقابل مصدود است، در خود روایات بود که روایاتش را هم خواندیم؛ المحصور غير المصدود»[۴] لذا در روایات عنوان مصدود و محصور متفاوت است. (آقای خوئی میفرماید راوی یکی از افراد جامعه و عرف بوده، در جامعه بین محصور و مصدود فرقی نمیگذارند) خیر، به خاطر این که موضوع یک موضوع استنباطی شرعی است، عرف فرق نمیگذارد، نگذارد، لذا مشکل است به همین جهت هم ایشان احتیاط وجوبی کردند، ما هم احتیاط وجوبی کردیم.ـ
این نکته از درس قبل مانده بود که توضیح دادم.
***
ادامه بحث در مسئله ۴۴۵:
بحثی را که وارد شده بودیم راجع به این بود که اگر کسی حجش را فاسد کند و بعد مصدود شود، آیا این جا احکام مصدود جاری است یا جاری نیست؟ گفتیم دو نوع فساد حج داریم: یکی فساد حج به جماع، یکی فساد حج به عدم انجام طواف و سعی است طوری که به رکن از وقوف عرفات نرسد که توضیح خواهم داد.
۱. فساد حج به جماع
فعلا بحث در فساد به جماع است؛ اگر کسی در حج مرتکب جماع شد عن علمٍ و عمدٍ.
دو نظر در مقام
این جا دو نظر در مقام هست:
یک نظر این است همین حجی که در آن جماع کرده، حجة الاسلام او است نهایت عقوبتی برای او جعل شده که آن عقوبت عبارت است از انجام حج در سال بعد.
نظر دوم این است که این حجی که در آن جماع کرده این حج فاسد شده ولیکن واجب است بر او ادامه اعمال مثل باب روزه. در باب روزه اگر کسی عمدا در بین روز افطار کند روزهاش باطل است، آن روزه قضا دارد و کفاره بر او واجب میشود، اما واجب است که تا غروب امساک کند از کل مفطراتی که در باب صوم هست. در باب حج، نظر دوم این است که این حج فاسد است ولیکن باید اعمال را اتمام کند و تا آخر انجام دهد، حج حجة الاسلام او حجی است که سال بعد انجام میدهد.
پس دو نظر در مسئله هست.
حالا ما گفتیم حجة الاسلام [از باب] مثال بود و الا ممکن است حجة الاسلام نباشد حج نذری باشد و… الی آخر.
بنا بر نظر اول
بنا بر مسلک اول پس همین حج، حج او است و این حج، حجٌ صحیحٌ، نهایت مرتکب خلاف شده مثل کسی که در حج مرتکب صید شده، مرتکب سایر محرمات شده، وقتی حجٌ صحیحٌ احکام مصدود بر او بار میشود «المصدود يذبح حيث صد»[۵] لذا باید به همان قربانی کردن از احرام خارج شود.
مرحوم آقای خوئی اشاره میکنند،[۶] ما روایت آن را آوردیم، روایتی که مستفاد از آن روایت این است که این حج، حج اصلی او است و حج سال آینده به عنوان عقوبت بر او جعل شده. روایت این است:
«و عن علي بن إبراهيم عن أبيه عن حماد عن حريز عن زرارة قال: سألته عن محرم غشي امرأته و هي محرمة» خودش محرم بوده، همسرش هم محرم بوده «قال جاهلين أو عالمين» اینها جاهل بودند یا عالم بودند؟ «قلت أجبني في الوجهين جميعا» ـ این راویها خوب راویهایی هستند ـ «قال إن كانا جاهلين استغفرا ربهما و مضيا على حجهما و ليس عليهما شيء» اگر جاهل بودند مشکلی نیست «و إن كانا عالمين» اما اگر عن علمٍ این کار را انجام دادند «فرق بينهما من المكان الذي أحدثا فيه» از آن جایی که این کار را انجام دادند باید بینشان تفرقه باشد، یکی در یک اتاق و یکی در اتاق دیگر «و عليهما بدنة» باید یک بدنه هم کفاره بدهند «و عليهما الحج من قابل» سال آینده هم باید حج انجام دهند «فإذا بلغا المكان الذي أحدثا فيه» دو مرتبه «فرق بينهما» تا دیگر از این غلطها نکنند «حتى يقضيا نسكهما و يرجعا إلى المكان الذي أصابا فيه ما أصابا» تا این که برسند به آن مکانی که این کار انجام شده. این جا مهم است «قلت فأي الحجتين لهما» کدام یکی از این دو حج، حج آنها است؟ «قال الأولى التي أحدثا فيها ما أحدثا و الأخرى عليهما عقوبة»[۷] آن حج اولی حج آنها است، آن حج صحیح است، دومی عقوبت است.
روشن شد که پس از نظر مقتضای قاعده به حسب اولی هم ما اگر بخواهیم به حسب قاعده و اصل اولی عمل کنیم باید بگوییم حج اول آنها صحیح است چون وجهی برای بطلان نیست الا این که مرتکب کار حرامی شدند.[۸]
این بنا بر مسلک اول.
بنا بر نظر دوم
اما بنا بر مسلک دوم که بگوییم حج اول فاسد است و حج اصلی آنها حج بعد است اما علی ای حال اینها تکلیف دارند به اتمام اعمال این حج و چون تکلیف به اتمام اعمال این حج را دارند و متمکن از اتمام نیستند به خاطر منع دشمن، به خاطر صد، باز احکام صد بر آنها جاری میشود. بله، اگر اتمام اعمال لازم نبود، بحثی بود، فرض این است که اتمام اعمال واجب است، نهایت اگر میگفتیم حج اینها صحیح است اتمام اعمال به همان امر اول بود یعنی همان امری که خورده بود به این حج، همین امر اقتضا میکند انجام اعمال را تا آخر، اگر گفتیم حج فاسد است بنا بر این محتاج به امر دوم هستیم نسبت به اتمام بقیه اعمال. علی ای حال پس امر داریم نسبت به اتمام اعمال حالا یا بگویید به امر اول یا به امر دوم و چون متمکن از انجام اعمال به خاطر صد نیست احکام صد بر او جاری میشود.[۹]
این نسبت به فساد به جماع بود.
۲. فساد حج به فساد حقیقی
اما اگر فساد حج به جماع نباشد، جایی که فساد حج به جماع نیست دو مورد را برای شما مثال بزنم:
مثال اول عمره تمتع
یک مورد در عمره تمتع است، در عمره تمتع شخص باید اعمال عمره تمتع را طوری انجام دهد که حداقل رکن از وقوف در عرفات را درک کند یعنی مثلا پنج دقیقه ولو شده از نزدیک غروب صحنه عرفات را درک کند. حالا اگر کسی وارد مکه شد برای عمره تمتع، تارة به انجام اعمال عمره تمتع نمیرسد عن عذرٍ، این حکمش جدا است؛ مثلا مثل زنی که حائض است، این جا میگوییم تبدیل میشود به حج إفراد. تارة عن جهلٍ یا عن عمدٍ طواف را انجام نمیدهد تا این که دیگر به رکن وقوف از عرفات نمیرسد. این جا دو نظر هست:
بنا بر نظر اول
یک نظر این است که این عمره تمتع تبدیل میشود به عمره مفرده و به عمره مفرده باید از احرام خارج شود، حجة الاسلام او هم باقی میماند به گردن او.
[در عمره مفرده چون زمان ندارد اصلا صد معنا پیدا نمیکند. چرا؟ به خاطر این که الان مصدود است، به احرام باقی است، ماه دیگر اعمال را انجام دهد. مگر این که به طور کل مصدود باشد که آن جا میگویند احکام صد بر او جاری میشود که آقای خوئی هم این را متعرض شدند.]
بنا بر نظر دوم
نظر دوم هم این است که خیر، وقتی که طواف را انجام نداد کشف میشود که اساسا احرامی را هم که بسته باطل بوده لذا اگر در بین مرتکب محرمات احرام شده باشد کفاره بر او لازم نیست چون محرم نبوده.
دلیل بر این مطلب چیست؟ دلیل این را در اول بحث طواف عمره تمتع گفتهایم. وجه آن این است که حج مثل صلاة میماند، در صلاة أجزاء نماز وجوبشان مطلق نیست بلکه هر جزئی اگر در وسط باشد دو شرط دارد: یکی مسبوق باشد به جزء سابق یعنی قبل از آن جزء سابق آمده باشد، یکی ملحوق باشد به جزء لاحق ـ تکبیرة الاحرام یک شرط دارد، باید ملحوق باشد به جزء لاحق. سلام ـ بنا بر این که از اجزاء نماز باشد چون در سلام بحث است که آیا مخرج از صلاة است یا آیا از اجزاء صلاة است ـ یک شرط دارد باید مسبوق باشد به اجزاء سابق ـ لذا اگر کسی در نماز سوره را بیاورد فاقد این شرط، یعنی قبلش قرائت حمد را انجام نداد، اصلا این سوره مأمور به نیست، جزء میشود متروک. وقتی که جزء متروک شد، به ترک جزء کل ترک شده و در نتیجه اصلا تکبیرة الاحرام او تکبیرة الاحرام نبوده.
در باب حج هم این طور است، احرامی صحیح است که بعد از آن طواف و سعی و تقصیر در عمره تمتع انجام شود و شخص به رکن وقوف عرفات برسد، این چنین احرامی صحیح است، حالا اگر احرام بست اما طواف را انجام نداد، سعی را انجام نداد ـ تقصیر حسابش جدا است، این دو تا رکن است ـ تا این که [وقت تنگ شد] به رکن وقوف عرفات نمیرسد در این جا کشف میشود که اصلا احرام او صحیح نبوده. وقتی که نتیجه گرفتیم احرام صحیح نبوده پس دیگر امری به ادامه اعمال ندارد نه به امر اول چون امر اول منتفی شد، نه به امر ثانی چون ما امر ثانی هم نداریم.
لذا در این قسم از فساد حج احکام مصدود جاری نمیشود بلکه در این قسم شخص اصلا محرم نبوده تا بخواهد به قربانی کردن از احرام خارج شود.[۱۰]
(سؤال: ظاهرا در فساد واقعی قصد داشتید دو مثال مطرح کنید) یکی برای تمتع بود…
مثال دوم حج تمتع
یکی در حج است، در حج هم همین طور است کسی که مثلا نتواند یک قسمت از اعمال حج را انجام دهد حتی در ذی الحجه هم نتواند انجام دهد [و حجش باطل شود و بعد از آن مصدود شود در این قسم از فساد حج هم احکام مصدود جاری نمیشود بلکه اصلا محرم نبوده تا بخواهد به قربانی کردن از احرام خارج شود].
«و أما الإفساد الحقيقي…» إفساد است نه فساد یعنی خودش به اختیار خودش انجام ندهد، صد این است که دشمن مانع شود «فيتصور في الحج أو في عمرة التمتع» که مثال آن را برای شما زدم «[كما إذا ترك طواف عمرة التمتع عالما عامدا حتى ضاق وقت الحج و ترك الوقوفين عمدا و نحو ذلك مما يفسد حجه حقيقة.] و أما العمرة المفردة فلا يتصور فيها الفساد» چرا؟ «للتمكن من إعمالها» یعنی انجام دادن اعمال عمره مفرده «في أي وقت شاء، لأنها غير مؤقتة بوقت خاص، فلو ترك الطواف أو السعي فيها» در عمره مفرده «فيأتي بذلك فيما بعد في أي وقت كان» بنا بر این فساد فقط در حج و در عمره تمتع هست در عمره مفرده نیست «[فالفساد إنما يتصور في الحج و عمرة التمتع،] و الظاهر عدم إجراء أحكام الصد عليه»[۱۱] در صد از احکام عمره مفرده احکام صد جاری نیست، تا آخر.
ظاهرا بحثی در این مسئله نمانده.
الان فقط یک مسئله مانده؛ که مسئله ۴۴۶ هست که «من ساق هديا معه ثم صد، كفى ذبح ما ساقه و لا يجب عليه هدي آخر»[۱۲] احکام مصدود تمام میشود، احکام محصور را هم میگوییم انشاءالله حج تمام میشود.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۰
۲) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۷
۳) البقرة ۱۹۶
۴) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۷۷
۵) الكافي (ط – الإسلامية) ج۴ ص۳۷۱
۶) أما بناء على عدم فساد الحج بالجماع كما هو المختار و إن وجب عليه الحج من قابل كفارة و عقوبة كما في صحيح زرارة الدال على أن الحجة الأولى التي جامع فيها هي حجته و الثانية عقوبة عليه فالأمر واضح، إذ لا فساد حقيقة، و إطلاق الفاسد على الحجة الأولى مجازي باعتبار وجوب الحج عليه من قابل عقوبة، فلا موجب لرفع اليد عن أحكام المصدود إذا صد عن بقية الأعمال بعد تحقق الجماع منه. موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۱
۷) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۱۲
۸) (سؤال: نهی از آن موجب فساد نمیشود؟) خیر، نهی از محرمات احرام که موجب فساد حج نیست. (دلیل اینها فقط همین روایت است؟) بله، اگر روایات دیگر هم باشد الان یادم نیست چون بحث این را قبلا انجام دادیم (مشهور از این روایت اعراض کردند؟) خیر، چرا اعراض کنند؟ (سند روایت چگونه است؟) سند روایت خوب است، صحیحه است.
۹) (سؤال: تعلق دو امر به یک مطلب درست است؟) دو امر نیست، توجه نکردید، آن برای وقتی بود که صحیح باشد اگر صحیح باشد که یک امر دارد و به همان حج اولی خورده، اگر فاسد باشد اعمال قبلی امر داشت وقتی فاسد شد دیگر بقیه اعمال امر ندارد، فاسد شده مثل روزه میماند، در روزه امساک بقیه وقت را تا غروب شما به امر صوم درست نمیکنید چون آن صوم باطل شد (ادله صد مخصوص حاجی نبود؟) خیر، کجا نوشته بود حاجی؟ «المصدود حیث صد» مصدود و ممنوع از انجام اعمال حج (میفرمایید اعمال حج، اعمال حج نیست دیگر) اعمال حج که هست، حج او فاسد است و الا اعمال، اعمال نماز نیست، اعمال خمس هم نیست، اعمال امر به معروف و نهی از منکر نیست، الان میرود وقوفین، میرود کجا و کجا، اینها اعمال حج است، اعمال غیر حج نیست، بله اعمال حج صحیح نیست مثل این که در روزه امساک او با امساک صوم صحیح که فرق نمیکند (نیت نمیخواهد آن جا) بله که نیت میخواهد، نیت میخواهد، واجب است بر او امساک، باید امساک کند (نیت امساک نیاز ندارد) عجیب است، برای چه نیاز نداشته باشد، واجب تعبدی است یا توصلی؟ در روزه امساک تعبدی است.
۱۰) (سؤال: فرض مصدود چگونه میشود؟) فرض مصدود به این که گفتیم این قسم دو مثال دارد: یکی در عمره تمتع است و یکی در عمره حج است (بحث ما الان در مصدود حج است دیگر، در مصدود حج چگونه میشود؟) یکی در عمرهاش هست و یکی در حجاش هست. در حج هم همین طور است؛ مثلا احرام عمره حج را در مکه بست، رفت برای وقوف به عرفات و اینها، احرام را بست مصدود شد از ادامه حج، به وقوفین نمیرسد و کلا دیگر نمیتواند تا آخر کار را انجام دهد، کشف میشود که اصلا احرام او رأسا باطل بوده، چرا؟ به خاطر این که در باب حج باید اعمال حج در ذی الحجه انجام شود، اگر از ذی الحجه بگذرد دیگر انجام اعمالش درست نیست. مثال واضح آن در عمره تمتع است، در عمره تمتع الان اگر کسی بعد از آن مصدود شود احتیاج به ادامه حج ندارد اگر طواف را انجام ندهد بعد مصدود شود از انجام سعی که دیگر حکم مصدود بر آن جاری نیست (مصدود از حج نشد) مصدود از حج است چون عمره تمتع جزء اعمال حج است، جزء اول حج است (ما یک مصدود از عمره داشتیم) آن عمره مفرده است، مصدود از حج عمره مفرده یک حساب دارد، مصدود از عمره مفرده حساب آن جدا است، در عمره مفرده چون زمان ندارد اصلا صد در عمره مفرده معنا پیدا نمیکند، چرا؟ به خاطر این که الان مصدود است، به احرام باقی است، ماه دیگر اعمال را انجام دهد. مگر این که به طور کل مصدود باشد که آن جا میگویند احکام صد بر او جاری میشود که آقای خوئی هم این را متعرض شدند و آن را میخوانم (یعنی درتمام حالات باطل میشود یعنی عامد و ناسی را شامل میشود؟) بله همه را شامل میشود، ناسی هم اگر باشد و طواف را انجام ندهد حج او از بین میرود.
۱۱) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۲
۱۲) همان