بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
مسئله قبل تمام شد.
مسئله ۴۴۶:
مسئله بعد که آخرین مسئله مصدود است: «من ساق هديا معه ثم صد، كفى ذبح ما ساقه و لا يجب عليه هدي آخر».[۱]
مقدمةً در مباحث اول حج در بحث اقسام حج گذشت که ما سه قسم حج داریم: حج تمتع، حج إفراد و حج قران. و این سه حج با هم اشتراکاتی دارند و افتراقاتی دارند. مثلا اشتراک همه آنها وقوف در عرفات و وقوف در مشعر است. افتراقاتی دارند؛ نسبت به تقدیم طواف و سعی در حج إفراد و حال آن که در حج تمتع جایز نیست. یا در حج تمتع عمره و حج باید در یک سال انجام شود، یک عمل حساب میشود، استطاعت برای هر دو شرط است. در حج إفراد، حج إفراد و عمره مفرده دو عمل مستقل از هم هستند و هر کدام که انسان نسبت به آن استطاعت داشت واجب میشود.
یکی از افتراقاتی که بین حج تمتع و حج قران هست این است که در حج قران شخص جایز است که محرم شود به تلبیه یا به تقلید یا به إشعار، که اینها را مفصل توضیح دادیم که یعنی چه. تقلید این است که نعلین خودش را به گردن آن قربانی بیندازد، إشعار این است که شق کند یمین یا یسار آن قربانی را، و در حج قران به خصوص سوق هدی میکند یعنی قربانی را با خودش راه میبرد تا برساند به منا و در منا قربانی کند.
حالا که این نکته روشن شد، اگر کسی در حج قران سوق هدی کرد و بعد مصدود شد، ممنوع شد از اعمال حج آیا آن قربانی که برای صد و تحلل از احرام لازم است یک قربانی است و این قربانی که سوق کرده او را برای ذبح در منا یک قربانی دیگر است، هر دو را باید قربانی کند یا خیر؟ همان گوسفندی که شتری که با خودش سوق کرده و آورده برای تحلل از احرام، ذبح همان کافی است؟ مسئله در این است.
دو نظر در مسئله هست:
۱. نظر مرحوم صدوق، وجوب دو قربانی
نظر اول این است که هر دو قربانی بر عهده این شخص هست. چرا؟ چون قاعدهای که ما در اصول داشتیم عدم تداخل مسببات است عند تعدد اسباب.
اگر یادتان باشد یک بحثی داشتیم اذا تعدد السبب و التحد المسبب، اگر سببها متعدد بودند آیا مسبب متعدد میشود یا مسبب واحد است؟ مثلا در ماه رمضان کسی مرتکب دو عمل شود که هر دو موجب کفاره است، آیا دو کفاره تداخل میکنند یا هر کفاره جدا باید انجام شود؟ مقتضای قاعده عدم تداخل اسباب است. چرا؟ چون هر سببی اقتضا دارد مسبب خودش را. در نتیجه باید دو عمل انجام شود ولو دو عمل از نظر صورت خارجی یکی باشد.
آن وقت در ما نحن فیه یک سبب برای قربانی کردن سوق هدی بوده برای این که محرم شود پس یک سبب برای قربانی کردن احرام است، یک سبب برای قربانی کردن خروج از احرام است حالا که مصدود شده. پس تعدد سبب اقتضا دارد تعدد مسبب را لذا باید آن قربانی را بفرستد با کسی به منا که در منا ذبح شود، در محلی هم که مصدود شده یک قربانی کند تا از احرام خارج شود.
این نظر مرحوم صدوق قدس سره هست[۲] که میشود علی وفق القاعده.
۲. نظر مشهور کفایت مسوق
نظر مشهور عبارت از این است که همان حیوانی را که سوق کرده برای احرامش وقتی مصدود شد ذبح همان حیوان کافی است برای خروج از احرام و تحلل از احرام. چرا؟
اولا
وجه آن این است که ما قبول داریم قاعده عدم تداخل اسباب را، اگر سبب متعدد شد مسبب هم متعدد است ولیکن صغری باید محقق باشد یعنی باید در ما نحن فیه دو سبب محقق شده باشد تا بعد بگوییم تداخلی نیست. سببی که اقتضا میکند قربانی را برای تحلل از احرام، این محقق شده، صد است «یذبح حیث صد» اما سبب دیگر عبارت از این است که اگر کسی اعمال حج را انجام دهد یعنی وقوفین را انجام دهد رمی جمرهاش را بکند به منا برسد حالا باید قربانی کند. فرض این است که این شخص الان ممنوع شده از اعمال حج، امکان ادامه اعمال حج برای او نیست پس سببی برای قربانی کردن در منا برای این شخص محقق نشده. لذا اساسا تعدد سببی نیست تا حالا ما بحث کنیم آيا مقتضای قاعده در تعدد اسباب و وحدت مسبب، تعدد مسبب است یا وحدت مسبب است. این اولا.
ثانیا
ثانیا بحث تداخل اسباب در حکم تکلیفی است، دو واجب بر عهده انسان بیاید به دو سبب، بگویم هر واجبی اقتضاء خودش را دارد. در ما نحن فیه لو سلم، بر فرضی که ما قبول کنیم آن حیوانی که سوق کرده برای هدی قربانی او هم لازم است ذبح او هم لازم است اما ذبح او به جهت خروج از احرام در منا است، یک حکم وضعی است نه یک حکم تکلیفی. لذا شخص میتواند قربانی نکند و از آن جهت در احرام باقی باشد.
اگر چه نوبت به این بحث نمیرسد چون همان طور که توضیح دادیم اصلا دو سبب در ما نحن فیه نیست، روایتی هم که در مقام هست خود روایت صد است، روایت صد هم اطلاقش اقتضا میکند که کسی که مصدود شد با یک ذبح از احرام خارج میشود حالا میخواهد آن قربانی [را] سوق هدی [کرده] باشد یا سوق هدی نکرده باشد و یک قربانی از اول تهیه کند. روایت را بخوانم، این طور بود روایت: «المصدود يذبح حيث صد»[۳] ذبح میکند وقتی که مصدود شود، حالا اگر قربانی دارد همان را ذبح میکند و اگر ندارد باید تهیه کند.
ان قلت
فقط یک ان قلت این جا پیش میآید و آن ان قلت این است که اگر به خاطرتان باشد در بحث گم کردن قربانی، اگر کسی قربانی خود را گم کند آن جا این مسئله بود: اگر کسی قربانی خود را گم کرد قبل از این که وقت خارج شود قربانی خود را پیدا کرد مشکلی ندارد اما اگر قربانی خود را گم کرد و بعد رفت یک حیوان دیگر خرید، یک گوسفند دیگر خرید برای قربانی، بعد که گوسفند دیگر برای قربانی خرید، گوسفئد دوم را ذبح کرد پس قربانی خودش را انجام داده بعدا گوسفند اولی که برای قربانی خریده بود پیدا کرد، این جا هم ما باید بگوییم علی القاعده دیگر لازم نیست آن گوسفند را قربانی کند، تداخل اسبابی نیست، یک قربانی بر حاجی متمتع هست و این هم قربانی کرد و تمام شد ولیکن فتوا دادند که اگر قربانی اول پیدا شد آن را هم باید ذبح کند.
قلت
سرّ آن روایت خاصی است که در مقام وارد شده، تعبد خاص است و لذا بعضی به نحو فتوا هم حکم نکردند، به نحو احتیاط وجوبی حکم کردند چون دیدند بالاخره آن قربانی که بر عهده او بوده انجام داده، دیگر وجهی برای این که اولی را قربانی کند نیست. حتی اگر قربانی خرید هنوز ذبح نکرده، قربانی اولش پیدا شد، باز هم گفتند هر دو را بکشد، با این که قربانی اول پیدا شده دیگر. اینها به جهت تعبد خاص است.
روایتی که در مقام است این است، این مسئله را داشتیم که من ضل هدیه حکمش چیست. اگر پیدا کند قربانی اولش را بعد از این که حیوان دومی را ذبح کرده، اولی را هم باز باید ذبح کند، نهایت مثل مرحوم آقای خوئی و ما و اینها بنا بر احتیاط واجب میگوییم ولی نص میگوید حتما باید انجام دهد. نص این است:
«عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجل اشترى كبشا» کبش هم تازه خریده و میدانید کبش بزرگتر از گوسفند است «فهلك منه» هلاک شد از او، مقصود از هلاک اعم است چون بعد روایت دارد «قال يشتري مكانه آخر» حضرت فرمودند یکی دیگر باید بخرد، به صرف خریدن تکلیف ساقط نمیشود، باید بکشد «قلت فإن كان اشترى مكانه آخر» اگر جای اولی یک قربانی دیگر خرید «ثم وجد الأول» بعد اولی را پیدا کرد «قال إن كانا جميعا قائمين» اگر هر دو تا زنده هستند و موجود هستند «فليذبح الأول» همان قربانی اولی را بکشد «و ليبع الأخير» دومی را میتواند بفروشد «و إن شاء ذبحه» ببینید خود روایت دارد «و إن شاء ذبحه» یعنی خوب است که دومی را هم بکشد «و إن كان قد ذبح الأخير» اما اگر دومی را کشته «ذبح الأول معه»[۴] اما اگر دومی را کشته بعد که اولی را پیدا کرد اولی را هم باید بکشد. این نص خاص دارد.[۵]
بنا بر این در مصدود چون ممنوع از اعمال حج است اصلا موضوعی برای وجوب قربانی دیگر برای حج نیست، وقتی قربانی برای حج لازم است که بخواهد وقوفین را انجام دهد بقیه کارها را انجام دهد و تا آخر برسد. بنا بر این در این مسئله حق با مشهور است.
فرعٌ
مرحوم آقای خوئی یک فرعی را در این جا مطرح فرمودند[۶] و آن فرع این است، اگر کسی سوق قربانی کرد، سوق هدی کرد ولی هدی دیگری هم بر او واجب شد، حالا یا به کفاره، کاری انجام داد که موجب کفاره است یا به نذر، نذر کرده بود که اگر انشاءالله به سلامت به منا رسید یک گوسفند بکشد غیر از گوسفند قربانی یک گوسفند بکشد، این جا آیا تداخل میشود که گوسفند قربانی با گوسفند کفاره تداخل کند یا خیر؟ گوسفند قربانی با نذر تداخل کند یا خیر؟
نسبت به کفاره حکم روشن است چون کفاره یک سبب است، قربانی برای حج یک سبب دیگر است، خود حج تمتع یکی از واجبات در آن مثل وقوف، مثل رمی جمره، یکی از واجبات قربانی کردن است، بعد اگر مرتکب عملی شود که موجب کفاره شود آن یک سبب دیگر بنا بر این مسبب دیگر میطلبد. این جا شکی نیست که متعدد است.
اما در نذر تابع قصد ناذر است، ببینید همان طور که شخص میتواند نذر کند که نماز صبح را بخواند [این جا هم میشود نذر کند.] میشود دیگر نذر کند که نماز صبح بخواند، با این که نماز صبح واجب است اگر نذر کند این نذر منعقد است، اگر هم تخلف کند آثار بر آن مترتب است یعنی کفاره حنث نذر هم بر آن مترتب میشود. در ما نحن فیه بستگی دارد چطور نذر کرده باشد، اگر نذر کرده که مثلا در روز عید یک گوسفند علی حده بکشد، باید دو تا گوسفند بکشد، یکی برای حج یکی برای عمل به نذرش اما اگر نذرش این است که خدایا اگر من به منا رسیدم یک گوسفند قربانی میکنم، نذر میکنم که همان قربانی را در خود منا بکشم، این جا دو تا با هم منطبق میشود مثل نذر نماز صبح میشود.
بنا بر این در کفاره تداخل نیست، در نذر تابع قصد ناذر است که ناذر چطور نذر کرده.[۷]
لذا مرحوم آقای خوئی مثال میزنند میگویند اگر کسی نذر کند که روز پنجشنبه روزه بگیرد، حالا نذر کرده روزه بگیرد «فلا فرق حينئذ بين صيامه قضاء عن نفسه أو عن غيره أو كفارة»[۸] حالا اگر روزه قضا هم بر عهدهاش باشد و روز پنجشنبه روزه بگیرد نذر او ادا میشود، روزه از غیر هم باشد نذر او ادا میشود، روزه کفاره باشد ادا میشود، کسی نذر کرده روز پنجشنبه روزه بگیرد اتفاقا روز پنج شنبه مصادف شد با اول ماه رمضان، نذر او ادا میشود.
هذا تمام الکلام در مصدود.
مسئله ۴۴۷: تعریف محصور
«المحصور هو الممنوع عن الحج أو العمرة بمرض و نحوه بعد تلبسه بالإحرام».[۹]
ببینید اگر به خاطرتان باشد در بحثهای گذشته ما گفتیم در آیه شریفه که دارد «فإن أحصرتم»[۱۰] این اعم است از مصدود و محصور اصطلاحی یعنی ممنوع از اعمال حج، اما در روایات اصطلاح مصدود از اصطلاح محصور جدا شده.
مثلا مثل این روایت در وسائل الشیعه جلد ۱۳ صفحه ۱۷۷ میفرماید: «محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن معاوية بن عمار» اسناد مرحوم صدوق به معاویه بن عمار آن قدری که خاطرم هست تمام است «عن أبي عبد الله علیه السلام [أنه] قال: المحصور غير المصدود و قال المحصور هو المريض و المصدود هو الذي يرده المشركون كما ردوا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ليس من مرض» از جهت مرض نبود «و المصدود تحل له النساء و المحصور لا تحل له النساء».[۱۱]
پس به حسب روایات مصدود و محصور دو عنوان مستقل از هم، متفاوت و دارای احکام متفاوت هستند.
مسئله ۴۴۸: حکم اقسام محصور
اما از نظر احکام نسبت به محصور باز یک تقسیماتی داریم؛ اگر به خاطرتان باشد در مصدود تقسیماتی داشتیم: مصدود از وقوف به عرفه، مصدود از وقوف به مشعر، مصدود از وقوفین، مصدود از اعمال منا خاصةً، مصدود از ورود به مکه، اقسام مختلف داشتیم و احکام هر کدام را بیان کردیم.
در این جا هم سه قسم محصور داریم: یکی محصور در عمره مفرده، یکی محصور در عمره تمتع، یکی هم محصور در حج، حج یعنی از احرام بستن و رفتن برای وقوفین تا آخر، یک یک باید احکام اینها روشن شود.
فرع اول: محصور در عمره مفرده
۱. کیفیت خروج از احرام
نظر مشهور: لزوم بعث هدی
نسبت به عمره مفرده مشهور نظرشان این است که اگر شخصی محصور شد باید با رفقایش قرار بگذارد پول به آنها بدهد یا اگر قربانی هست قربانی را به آنها بدهد، صبر کند تا اصحابش برسند به مکه، در مکه ذبح را انجام بدهند تا این از احرام خارج شود. البته امروزه ذبح در مکه ممکن نیست در نتیجه میافتد به خارج از مکه ولی حکم اولش این است. پس در محصور این طور نیست که المحصور یذبح حیث حصر، هر جا که محصور شد همان جا بکشد، خیر، باید بعث کند تا رفقایش به مکه برسند آن جا بکشند بعد این از احرام درآید.
دلیل بر این نظر
۱. صحیحه معاویة بن عمار
دلیل بر این قول صحیحه معاویة بن عمار است. صحیحه معاویة بن عمار مشتمل بر چندین حکم است بعضی مربوط به ما میشود ولی کل صحیحه را قرائت میکنیم که البته قسمت آخرش باقی میماند. حدیث مفصل است:
«محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم عن صفوان عن معاوية بن عمار» روایت از جهت سند تمام است. «قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجل أحصر» محصور شد «فبعث بالهدي» هدیی که با خودش داشت بعث کرد و فرستاد «فقال يواعد أصحابه ميعادا» با اصحابش قرار بگذارد «فإن كان في حج» این فقره مربوط به حج است «فمحل الهدي يوم النحر» روز عید قربان است باید صبر کند تا آن روز «و إذا كان يوم النحر فليقصر من رأسه» تقصیر میکند و از احرام درمیآید «و لا يجب عليه الحلق حتى يقضي مناسكه» حلق هم بر او واجب نیست تا مناسکش را انجام دهد.
«و إن كان في عمرة» این مربوط به ما میشود «فلينتظر مقدار دخول أصحابه مكة» باید منتظر باشد به مقداری که رفقایش به مکه برسند، حالا زمان قدیم به زمان خودش الان هم به زمان خودش. الان که با قطار میروند از جده تا مکه چند دقیقه زمان میبرد بیست دقیقه یا ربع ساعت است، الان هم حج رفتن خیلی خوب شده «و الساعة التي يعدهم فيها» آن زمانی که با آنها قرار میگذارد «فإذا كان تلك الساعة قصر و أحل» به آن ساعت که رسید تقصیر میکند و محل میشود.
«و إن كان مرض في الطريق بعد ما أحرم» اما بعد از احرام در بین راه مریض شد «فأراد الرجوع إلى أهله» دید حالش خوب شدنی نیست که بخواهد ادامه دهد، میخواهد برگردد «رجع و نحر بدنة إن أقام مكانه» این جا باید یک بدنه نحر کند تا از احرام خارج شود اگر مقیم مکه است، این مربوط به حج بود.
«و إن كان في عمرة فإذا برأ فعليه العمرة واجبة» اما اگر در عمره باشد وقتی که حال او خوب شد باید یک عمره به نحو وجوب انجام دهد. «و إن كان عليه الحج» اما اگر حج بر او ثابت بوده «فرجع إلى أهله» و برگشت کرده به اهلش «و أقام ففاته الحج» و حج از او فوت شد و به حج نرسید، چون حج بر او ثابت بوده «كان عليه الحج من قابل» باید سال آینده به حج برود.
«فإن ردوا الدراهم عليه» اگر رفقایش پولهای او را به او برگرداندند «و لم يجدوا هديا ينحرونه و قد أحل» بعد که رفقایش آمدند گفتند ما قربانی پیدا نکردیم پولت را بگیر، این شخص هم محل شده بود و از احرام درآمده بود «لم يكن عليه شيء و لكن يبعث من قابل و يمسك أيضا»[۱۲] ولیکن سال آینده باید قربانی را انجام بدهد.
این یک روایت بود که البته این روایت تتمه دارد که از این قسمت به بعد را جلسه آینده خواهم گفت.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۳
۲) و نسب إلى الصدوق أنه يفتقر إلى هدي آخر و هو هدي التحلل لأصالة تعدد المسبب بتعدد السبب، و التداخل خلاف الأصل، فإن كان واجب معلقا على شرط و واجب آخر مثله كان معلقا على شرط آخر كقولنا: إن أفطرت عمدا فكفر و إن ظاهرت فكفر، فالظاهر من ذلك هو تعدد الكفارة، و قد ذكرنا في بحث الأصول أن الظاهر من تعليق الواجب على الشرط حدوث الوجوب بحدوث الشرط، فكل من الشرطين سبب لوجود هذه الطبيعة و يقتضي وجودها غير ما يقتضيه الشرط للآخر. موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۳
۳) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۰
۴) وسائل الشيعة ج۱۴ ص۱۴۴
۵) (سؤال: آیا راوی اشتباه نکرده، این با مذاق شارع سازگار نیست) خیر، شما هنوز چند صباحی درس ما میآیی چطور میخواهید مذاق شارع را به دست آوردید؟ مثلا در باب لقطه شما اگر مالی را پیدا کنید، شارع مقدس فرموده بعد از تعریف و همه اینها میتوانید صدقه دهید، حالا اگر صاحبش پیدا شد باید به او برگردانید پول آن را به صاحبش بدهید، این جا هم مثل همان است، اتفاقا از آن طرف هم نمونهاش هست. (این روایت «المصدود يذبح حيث صد» در ادامهاش دارد «و المحصور يبعث بهديه» از این نمیتوانیم استفاده کنیم که مقصود همین هدی است یعنی از این استفاده کنیم که میگوید مصدود همان جا بکشد، محصور هدیاش را بفرستد؛ یعنی میگوید همین هدی را قربانی کن) یعنی شما میخواهید بگویید این هم دلالت میکند بر همین که همین کافی است، ما همین را داریم میگوییم یعنی یک سبب بیشتر نیست.
۶) فرع: لو وجب عليه هدي كفارة أو نذرا فهل يكتفي بهدي التحلل أم لا؟ الظاهر هو التفصيل، أما بالنسبة إلى الكفارة فالصحيح عدم التداخل و عدم الاكتفاء بهدي التحلل، لأن الظاهر من الدليل هو وجوب الكفارة عليه وجوبا مستقلا غير هدي التحلل، و كل منهما أمر يباين الآخر، و لكل منهما حكم خاص مباين للآخر فإن الكفارة لا يجوز الأكل منها بخلاف الهدي فإنه يجوز للناسك أكله، فإن ذلك كاشف عن أن كلا منهما يباين الآخر. و أما النذر فتابع لقصده، فان كان من قصد الناذر تحقق الذبح منه بأي نحو كان فيكتفي بهدي واحد، نظير ما لو نذر صوم يوم الخميس بمعنى أنه يكون صائما في يوم الخميس، فلا فرق حينئذ بين صيامه قضاء عن نفسه أو عن غيره أو كفارة، لأن المقصود أن يكون صائما في هذا اليوم فحينئذ لا مانع للتداخل. و إن كان من قصد الناذر ذبح شاة مستقلا في قبال ما وجب عليه بسبب آخر و كان قصده متمحضا في النذر فلا بد من تعدد الهدي. موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۴ و ۴۳۵
۷) (سؤال: لغو نمیشود؟) خیر، چرا لغو؟ دو تا ثواب دارد و دو تا عقاب دارد، چطور لغو باشد دو تا حوریه میدهند کجای آن لغو است؟ (در نذر نماز صبح موجب اجتماع مثلین نمیشود؟) خیر، این را در فقه خواندیم که در این طور موارد موجب تأکد وجوب میشود مثل نذر نماز صبح موجب تأکد وجوب میشود، اجتماع مثلین نیست، چون دو مصلحت است، دو مصلحت در یک متعلق جمع میشود وجوب آکد میشود، این را در اصول خواندید.
۸) المعتمد في شرح المناسك ج۵ ص ۴۴۸
۹) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۳۵
۱۰) البقرة ۱۹۶
۱۱) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۷۷
۱۲) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۱