بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث گذشته مربوط به این بود که در محصور اگر شخص محصور با دوستانش قرار بگذارد که در موعد معین برای او ذبح کنند، در آن موعد این شخص محل میشود. بعد این مسئله مطرح شد که حالا اگر بعدا کشف شد که اینها برای این شخص ذبح نکردند، گفتیم باز هم محل میشود فقط واجب است بر این شخص که بعث هدی کند، بالاخره قربانی کردن بر او لازم هست و از زمانی که میخواهد قربانی کند یعنی بعث میکند، تا زمانی که قربانی میشود باید از نساء اجتناب کند. این بحثی بود که در جلسه گذشته گفتیم.
نکاتی در روایت زراره
روایتی که مربوط به این مبحث بود چند روایت بود شبیه به هم است یکی صحیحه زراره بود، در این روایت چند نکته بود که آن نکات باقی مانده بود.
روایت این بود:
«عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: المصدود يذبح حيث صد و يرجع صاحبه فيأتي النساء و المحصور يبعث بهديه فيعدهم يوما فإذا بلغ الهدي أحل هذا في مكانه قلت أ رأيت إن ردوا عليه دراهمه و لم يذبحوا عنه» حالا اگر پول او را برگرداندند و از طرف او قربانی نکرده بودند «و قد أحل فأتى النساء» این هم محل شده بود و اتیان نساء کرده بود «قال فليعد و ليس عليه شيء» فرمود هیچ مشکلی ندارد و چیزی بر عهده او نیست، کفاره بر عهده او نیست فقط هدی را اعاده کند «و ليمسك الآن عن النساء إذا بعث».[۱] اگر بعث کرد هدی را آن جا امساک کند از نساء تا قربانی انجام شود.
نکته اول
نکته اولی که در این روایت هست این است که تصریح شد در این روایت به حلیت نساء و اتیان نساء با این که هنوز ذبح نشده بود و روایت اطلاق دارد شامل میشود هم عمره مفرده را و هم حج را، چون در روایت هیچ قیدی راجع به عمره و حج نبود «المصدود يذبح حيث صد و يرجع صاحبه فيأتي النساء و المحصور يبعث بهديه فيعدهم يوما» الی آخر روایت. پس چه در عمره مفرده و چه در حج اگر قرار گذاشت ولو آنها انجام نداده باشند این محل میشود. فقط فرق حج و عمره در این بود که محل قربانی در عمره مفرده مکه بود و در حج منا بود.
ولیکن ولو روایت اطلاق دارد به حسب نظر ابتدایی اما در روایت یک قرینهای هست که این روایت را اختصاص میدهد به حج و آن قرینه عبارت است از این که در روایت دارد بعث هدی کرده است، بعث قربانی در حج است، در عمره بعث لازم نیست، در عمره اگر یادتان باشد گفتیم مخیر است بین این که در محل قربانی کند یا بعث قربانی کند، اما در روایت این طور است؛ «يبعث بهديه فيعدهم يوما». لذا از این قرینه استفاده میکنیم که این روایت اختصاص دارد به حج و شامل عمره مفرده نمیشود.[۲]
این نکته اول.
نکته دوم
نکته دوم این است که [بر فرض اطلاق] بین این صحیحه که صحیحه زراره است و بین روایاتی که در باب عمره مفرده بود که در عمره مفرده حکم شده بود که به قربانی کردن، نساء حلال نمیشود مگر این که شخص یک عمره مجدد انجام دهد [تنافی هست.] یادتان هست قضیه حضرت امام حسین علیه السلام را، در قضیه حضرت امام حسین علیه السلام حضرت امیر [صلوات الله علیه] که امام حسین [علیه السلام] را برگرداند یک عمره برای این که نساء حلال شود باید انجام داده شود. این جا این روایت صحیحه میگوید همین که بعث هدی کرد شخص محل میشود و نساء بر او حلال میشود، و حال آن که در آن روایات عمره مفرده حلیت نساء به صرف قربانی کردن محقق نمیشد.
میفرماید این هم تنافی ندارد چون این روایت بر فرضی که ما بگوییم در خصوص حج نیست و مطلق است هم شامل عمره مفرده میشود و هم شامل حج میشود، آن روایات مثل روایت قضیه امام حسین علیه السلام خاص به عمره مفرده است در نتیجه تقیید میکند این روایات مطلقه را، مشکلی پیش نمیآید، روایت امام حسین علیه السلام خاص است چون مربوط به عمره مفرده است، روایت صحیحه زراره را فرض میکنیم که اعم است، بر فرض اعم میگوییم آنها میآید و این را تقیید میکند بنا بر این باز مشکلی در روایت نخواهد بود.[۳]
نکته سوم
نکته سوم این است که این صحیحه مثل صحیحه بزنطی میشود؛ صحیحه بزنطی هم اطلاق دارد و ما به روایاتی که در باب عمره مفرده هست مثل قضیه امام حسین علیه السلام تقییدش میکنیم.[۴] صحیحه بزنطی این طور بود:
«عن أحمد بن محمد بن أبي نصر قال: سألت أبا الحسن علیه السلام عن محرم انكسرت ساقه» محرم، حالا محرم حج است یا عمره مفرده است؟ سؤال اطلاق دارد «أي شيء يكون حاله و أي شيء عليه» تکلیفش چیست؟ «قال هو حلال من كل شيء فقلت من النساء و الثياب و الطيب فقال نعم من جميع ما يحرم على المحرم» هر چه که بر محرم حرام است بر این شخصی که إنکسرت ساقه و مریض شده حلال میشود. البته شکی نیست که قربانی کردنش لازم است چون قربانی کردن او به دلیل دیگر ثابت میشود «ثم قال أ ما بلغك قول أبي عبد الله علیه السلام» همان دعایی که اول احرام آدم میخواند «حلني حيث حبستني لقدرك الذي قدرت علي [قلت أصلحك الله ما تقول في الحج قال لا بد أن يحج من قابل ف]قلت أخبرني عن المحصور و المصدود هما سواء فقال لا…»[۵] که دنباله حدیث است.
بنا بر این نتیجه بحث این میشود که در باب حج حلیت نساء میآید ولو اینها فراموش کرده باشند یا گوسفند پیدا نکردند و قربانی نکردند نهایت قربانی کردن بر عهده این آدم هست ولیکن در عمره مفرده قانون عبارت است از انجام عمره مفرده آخر تا حلیت نساء محقق شود.
این مسئله تمام شد.
مسئله ۴۵۰
مسئله بعد این است: «إذا أحصر عن مناسك مني أو أحصر من الطواف و السعي بعد الوقوفين»[۶] خود این دو فرع است: بعد از وقوفین تارة محصور میشود از مناسک منا، تارة محصور میشود از طواف و سعی. یعنی طواف و سعی را دیگر نمیتواند انجام دهد حالا تارة قبل از اعمال منا است و تارة بعد از اعمال منا است. اعمال منا روز دهم است، مقصود از اعمال منا یعنی اعمالی که روز دهم انجام میشود که عبارت است از رمی جمره عقبه، ذبح و حلق و تقصیر. حالا اگر این شخص وقوفین را انجام داد، اعمال منا را هم انجام داد، مریض شد طواف و سعی را نمیتواند انجام دهد. این یک فرع. فرع دوم این است که وقوفین را انجام داد، اعمال منا را هنوز انجام نداده و مریض شد و نتوانست بقیه اعمال حج را انجام دهد. حکم چیست؟
یک مرتبه دیگر بخوانم؛ «إذا أحصر عن مناسك مني أو أحصر من الطواف و السعي بعد الوقوفين» محصور شود از مناسک منا یا محصور شود از طواف و سعی یعنی مناسک منا را انجام داده فقط طواف و سعی حج را نمیتواند انجام دهد «فالحكم فيه كما تقدم في المصدود» حکم همان است که در مصدود گفتیم. «نعم إذا كان الحصر من الطواف و السعي بعد دخول مكة، فلا إشكال و لا خلاف في أن وظيفته الاستنابة».[۷]
اما توضیح مسئله: اگر شخص محصور شد از منا، اعمال منا را نمیتواند انجام دهد و محصور شد از دخول مکه یعنی داخل مکه هم نمیتواند بشود، طواف و سعی حج را نمیتواند انجام دهد، حکم آن حکم مصدود است.
فقط یک فرق است، در مصدود ما گفتیم که اگر شخص مصدود از طواف نساء شد بعد از وقوفین، احتیاط عبارت از این است که جمع کند بین استنابه و ذبح در محل، که آقای خوئی این احتیاط را داشتند، [این جا این احتیاط را ندارند.]
اگر به خاطرتان باشد… متن مسئله مربوط به مصدود این بود: «و إن كان عن الطواف و السعي بعد الموقفين» یعنی و ان کان الصد، ـ مسئلهی صد است ـ بعد از موقفین باشد «قبل أعمال مني أو بعدها» حالا چه قبل اعمال منا باشد و چه بعد از اعمال منا باشد «فعندئذ إن لم يكن متمكنا من الاستنابة» اگر متمکن از استنابه نیست «فوظيفته ذبح الهدي في محل الصد»[۸] وظیفهاش این است که در محل صد ذبح کند. اینها [مربوط به] مسئله قبل است که کامل بیان کردیم و الان داریم از مسئله استفاده میکنیم. اگر شخص متمکن از استنابه نیست همینجا یک گوسفند بکشد و محل شود. اما اگر متمکن از نیابت بود دو نظر است: یک نظر این است که وظیفه او استنابه است یعنی برای رمیش نائب بگیرد، گوسفندش را هم بدهد تا بکشند، حلق و تقصیرش را خودش انجام دهد، طواف و سعی مکهاش را هم نائب بگیرد، همه این اعمال به نیابت قابل انجام هست، چیزی که در اعمال حج قابل نیابت نیست یکی وقوفین است و یکی تقصیر است. تقصیر هم قابل نیابت نیست خود آدم باید تقصیر کند. این یک نظر است. نظر دوم این است که «المصدود یذبح حیث صد»، بر این شخص یصدق علیه المصدود، همینجا ذبح میکند و محل میشود.
مرحوم آقای خوئی قدس سره احتیاط فرمودند بین هر دو که جمع کند هم استنابه کند و هم ذبح در محل کند[۹] که البته گفتیم همان ذبح در محلش کفایت از قربانی در منا هم میکند و دو تا قربانی لازم نیست بدهد. اگر به خاطرتان باشد ما در بحث قبل نتیجه گرفتیم که باید استنابه کند، نائب بگیرد، احتیاط مستحبی این است که جمع کند اما نیابت کفایت میکند.[۱۰]
پس نتیجه این شد که اگر شخص محصور شد از طواف و سعی، حکم آن حکم مصدود است که حکم مصدود را گفتیم، فقط در مورد محصور مرحوم آقای خوئی میفرماید دیگر احتیاط به جمع نیست بلکه متعین بر او استنابه است، در مصدود گفتیم احتیاط به جمع است. ما که متعین میدانستیم استنابه را و در حکم صد گفتیم احتیاط استحبابی به جمع است، مرحوم آقای خوئی که در آن جا قائل به جمع شدند احتیاطا، در محصور میفرمایند متعین استنابه است. چرا؟ چون ما روایات متعدد داریم که در مورد مریض اعمالش همه قابل نیابت است. اینها را اگر به خاطرتان باشد روایاتش را هم در باب رمی قرائت کردیم و هم در باب طواف و هم در باب سعی، روایاتش متعدد است و حتی حضرت بر فرض صدور روایت اول میفرمایند: «یطاف به» یعنی ببرند او را و طوافش بدهند، بعد اگر نشد «یطاف عنه» یعنی نیابت کنند از او. لذا مرحوم آقای خوئی به خاطر وجود این روایات در مورد مریض میفرمایند جا برای احتیاط نیست و مسلماً همان استنابه است.
این مسئله هم تمام شد.
مسئله ۴۵۱
مسئله بعد؛ «إذا أحصر الرجل فبعث بهديه» اگر شخص محصور شد و قربانیش را هم بعث کرد و فرستاد «ثم آذاه رأسه» بعد سرش اذیتش کرد، سرش زخم شده یا شپش زده یا هر چه شده سرش اذیت میکند او را، میفرماید «إذا أحصر الرجل فبعث بهديه ثم آذاه رأسه قبل أن يبلغ الهدي محله» قبل از این که این قربانی به منا برسد، دو سه روز طول میکشد «جاز له أن يذبح شاة في محله» جائز است که در همان محل خودش گوسفند را بکشد و محل شود، با این که محصور باید بعث میکرد و مصدود در محل ذبح میکرد، اینها فرقهای بین مصدود و محصور است.
حالا اگر گوسفند ندارد، پول آن را ندارد «أو يصوم ثلاثة أيام» سه روز روزه بگیرد «أو يطعم ستة مساكين» یا شش مسکین را اطعام کند «لكل مسكين مدان، و يحلق»[۱۱] بعد هم حلق و تقصیر کند. البته کسی که سرش این طور شده باید حلق کند تا از آن مرض خلاص شود.
دلیل وجوب کفاره
آن که مهم است در این قسمت وجوب کفاره است که چرا باید کفاره دهد. چون [میفرماید:] «جاز له أن یذبح شاة» بعد محل شود. میفرماید وجوب کفاره به جهت این است که این شخص محرم است و هنوز از احرام درنیامده، و درآمدن از احرام به رسیدن قربانی به منا است و فرض این است که نرسیده بنا بر این باید یک کفاره دهد چون در حال احرام میخواهد حلق کند و حلق در حال احرام جایز نیست.
ولیکن ما در باب محرمات احرام یک قانونی داریم و آن قانون این است که اگر شخص مضطر شود به ارتکاب محرّم، جاز له، جائز است بر او ارتکاب محرم و کفارهای بر عهده او نیست، در جهل، نسیان، اضطرار کفاره نیست الا در موارد خاص مثل صید، مثل تظلیل. علی القاعده در ما نحن فیه هم باید بگوییم این آدم مضطر شده و کفاره بر عهده او نیست ولیکن نص خاص داریم که این جا باید قربانی کند. نص آن چیست؟
۱. آیه کریمه
یکی خود آیه کریمه است که آيه شریفه این طور است؛ «فإن أحصرتم فما استيسر من الهدي و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدي محله فمن كان منكم مريضا أو به أذى من رأسه ففدية من صيام أو صدقة أو نسك»،[۱۲] این یک دلیل که البته در روایات صیام تفسیر شده به سه روز، صدقه هم تفسیر شده به اطعام شش مسکین، هر مسکینی دو مد که الان خواندیم روایت آن را، یا این که باید نسک انجام دهد که همان تضحیه به شاة است.
۲. نصوص
وجه دوم روایاتی است که در مقام وارد شده، در وسائل الشیعه جلد ۱۳ صفحه ۱۸۵ ابواب إحصار باب پنجم:
«محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم عن عبد الرحمن عن المثنى عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: إذا أحصر الرجل فبعث بهديه ثم آذاه رأسه قبل أن ينحر فحلق رأسه فإنه يذبح في المكان الذي أحصر فيه أو يصوم أو يطعم ستة مساكين». این یک روایت.
روایت دوم را هم انشاءالله جلسه آینده میخوانم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۰
۲) و يظهر منها التحلل من النساء بالبعث في العمرة المفردة و الحج و لكن بقرينة تعين البعث عليه يظهر أن مورد الصحيحة هو الحج، لما تقدم منّا أن المحصور في عمرة مفردة يتخير بين بعث الهدي و الذبح في مكانه. موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۴۳
۳) فلا تنافي بين الصحيحة و بين ما تقدّم من أن في العمرة المفردة لا تحل له النساء حتى يأتي بعمرة أُخرى كما في قضية حصر الحسين عليه السلام. همان ص۴۴۴
۴) فتكون هذه الصحيحة حالها حال صحيحة البزنطي المتقدمة الدالة على أن المحرم إذا أُحصر حل له كل شيء حتى النساء، همان
۵) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۸
۶) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۴۴
۷) همان
۸) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۲۳
۹) و إن كان متمكنا منها فالأحوط الجمع بين الوظيفتين ذبح الهدي في محله و الاستنابة. همان
۱۰) (سؤال: بر مبنای آقای خوئی احتیاط چطور قابل تصور است؟) حکم مصدود جاری میشود یعنی خودش در محل صد یک گوسفند میکشد که این جا هم میتواند بعث هدی کند در منا کشته شود، بقیه را هم که نائب میگیرد؛ رمی جمره و غیره، حلق را هم که خودش این جا انجام میدهد، طواف و سعی را هم نائب میگیرد، جمع میشود. چیزی نیست که بخواهد جمع نشود چون در مصدود یک عمل بیشتر نیست، قربانی کردن گوسفند است حالا یا در این مکان یا بعث کند به منا (مثل امروز که نمیگذارند در آن جا ذبح شود و برخورد میکنند وظیفه چیست؟) الان که ما میگوییم بفرستد به منا یا در محل ذبح کند این بر فرض تمکن است، نشد، قانون دارد که مثلا در وادی محسَر، نشد در مکه، نشد در حرم، نشد در هر جایی.
۱۱) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۴۵
۱۲) البقرة ۱۹۶