بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
مسئله ۴۵۱ در این جهت است که اگر شخص محصور شد وظیفه او این است که یا بعث قربانی کند و یا در محل قربانی کند و محل شود. حالا اگر شخص بعث قربانی کرده ولیکن قبل از این که قربانی به محلش برسد که منا است و روز عید «أذاه رأسه»، سر او بیماری داشت، مشکلی داشت که مورد اذیت واقع شد، این جا حکم این است که میتواند حلق کند و خودش را از مریضی نجات دهد ولیکن چون محرم است و حلق کرده باید یک کفاره بدهد. اما این آدم هنوز محل نشده، محل شدن او به این است که آن قربانی که فرستاده در منا، به منا برسد و ذبح شود، این قربانی که الان دارد میکند برای چیست؟ برای جواز حلق رأس است چون محرم است و حلق رأس بر محرم جائز نیست.
این مسئله نص دارد و چون نص دارد ما مشکلی نداریم که روایت آن را الان میخوانیم.
پس مسئله این است: «إذا أحصر الرجل فبعث بهديه ثم أذاه رأسه قبل أن يبلغ الهدي محله» قبل از این که قربانی به منا برسد «جاز له ان يذبح شاة في محله أو يصوم ثلاثة أيام أو يطعم ستة مساكين لكل مسكين مدان، و يحلق»[۱] اصلا کفارهاش همین است، کفارهاش به نحو تخییر است که یا یک گوسفند بکشد یا سه روز روزه بگیرد یا شش مسکین را اطعام کند.
ادامه اقامه دلیل بر وجوب کفاره
دلیل بر وجوب کفاره خود مقتضای قاعده است چون این شخص محرم است، محل که نشده و شخص محرم اگر حلق رأس کند موجب کفاره میشود و باید کفاره بدهد.
فقط استدلال به مقتضای قاعده یک مشکل دارد و مشکل آن این است که در باب محرمات احرام در مورد جهل و اضطرار و نسیان، در بسیاری از محرمات کفاره ساقط است، در این جا این شخص هم مضطر شده، «أذاه رأسه»، سر او مشکلی پیدا کرده که باید موی سرش را کوتاه کند.
این جا دلیل داریم، نص خاص داریم که ولو مضطر هست اما کفاره بر عهده او هست ولی در بعضی از محرمات احرام اگر مضطر شود کفاره بر عهده او نیست.
۱. آیه شریفه
دلیل بر کفاره؛ وجه اول آیه شریفه است: «فإن أحصرتم فما استيسر من الهدي و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدي محله» حلق رأس نکنید تا هدی به محلش یعنی منا برسد «فمن كان منكم مريضا أو به أذى من رأسه ففدية من صيام أو صدقة أو نسك»[۲] این یک دلیل که دلالت آن روشن است.
در روایات تفسیر شده «صیام»، چون دارد صیام، چند روز؟ در روایات تفسیر شده «صدقه»، چه صدقهای بدهد؟ در روایات تفسیر شده لذا مستند اساسی برای کل حکم بالاخره میشود روایات اهل بیت عصمت و طهارت [علیهم السلام]. این است که قرآن بدون اهل بیت راه به جایی نمیبرد. آن کسی که گفت کفانا کتاب الله، او از اول افتاده داخل چاه، از همان اول بی راهه رفته.
۲. نصوص
اما نصوص در وسائل الشیعه جلد ۱۳ صفحه ۱۸۵ ابوب إحصار باب پنجم این احادیث جمع شده:
روایت اول
«محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم عن عبد الرحمن عن المثنى عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: إذا أحصر الرجل فبعث بهديه ثم آذاه رأسه قبل أن ينحر فحلق رأسه فإنه يذبح في المكان الذي أحصر فيه» ذبح باید انجام دهد «أو يصوم أو يطعم ستة مساكين».
این جا باز ستة مساکین در صدقه مشخص شده اما صیام مشخص نشده که روایت دیگر آن را هم مشخص کرده.
روایت دوم
«عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إذا أحصر الرجل فبعث بهديه فآذاه رأسه قبل أن ينحر هديه فإنه يذبح شاة في المكان الذي أحصر فيه أو يصوم أو يتصدق على ستة مساكين و الصوم ثلاثة أيام و الصدقة نصف صاع لكل مسكين»[۳] که میشود همان مدان من الطعام.
بنا بر این مشکلی از جهت حکم نیست.
این حکم کفاره اختصاص به محصور ندارد، حالا غیر محصور هم اگر دارد میرود برای انجام اعمال حج، أذاه رأسه، مضطر شد به این که حلق رأس کند، این هم باز باید یک گوسفند بکشد یا صوم ثلاثة أیام یا اطعام ستة مساکین.[۴]
پس اختصاص به محصور ندارد. صاحب جواهر هم این مسئله را طرح کرده.
و این نکته را توجه داشته باشید این گوسفندی که قربانی میکند به این گوسفند احلال از احرام پیدا نمیکند، این فقط به خاطر این است که جائز شود بر او حلق، وقتی گوسفند او در منا ذبح شد آن وقت محل میشود.[۵]
مسئله ۴۵۲
اما مسئله بعد؛ مسئله بعد هم روشن است. میفرماید: «لا يسقط الحج عن المحصور بتحلله بالهدي، فعليه الإتيان به في القابل إذا بقيت استطاعته أو كان مستقرا في ذمته».[۶]
در محصور ولو این که به قربانی کردن محل میشود اما حج از او ساقط نمیشود در نتیجه اگر حج بر این آدم مستقر بوده از قبل یعنی سالهای قبل مستطیع شده بود و باید حج میرفته و نرفته و حج بر او مستقر شده، کسی که بر او مستقر شده، ولو متسکعا یعنی با زحمت هم باید حج خود را برود، این آدمی هم که محصور شده امسال، سال بعد بالاخره باید حج برود چه استطاعت داشته باشد و چه استطاعت نداشته باشد. اما اگر این سالی که محصور شده سال اول استطاعت او است، همین امسال مستطیع شده آمده به حج و محصور شده، این جا هم میگوییم حج از او ساقط نیست نهایت اگر استطاعت او باقی بود یا سالهای بعد مستطیع شد باید حج را دو مرتبه انجام دهد. اگر هم مستطیع نشد کشف میکنیم که حج بر او واجب نبوده.
در مسئله هم فرقی نیست هم در مصدود جاری است و هم در محصور جاری است چون در مصدود هم اگر یادتان باشد در روایت داشت که «عليه الحج من قابل» که روایت آن را الان باز میخوانم.
سند این روایات تام است.
روایت اول
روایت این است:
«سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجل أحصر فبعث بالهدي فقال يواعد أصحابه ميعادا فإن كان في حج فمحل الهدي يوم النحر و إذا كان يوم النحر فليقصر من رأسه و لا يجب عليه الحلق حتى يقضي مناسكه و إن كان في عمرة فلينتظر مقدار دخول أصحابه مكة و الساعة التي يعدهم فيها فإذا كان تلك الساعة قصر و أحل و إن كان مرض في الطريق بعد ما أحرم» که میشود محصور «فأراد الرجوع إلى أهله رجع و نحر بدنة إن أقام مكانه و إن كان في عمرة فإذا برأ فعليه العمرة واجبة و إن كان عليه الحج فرجع إلى أهله و أقام ففاته الحج» حالا برگشت و دیگر نتوانست برگردد و خودش را به حاجیها برساند «كان عليه الحج من قابل»[۷] باید حج را در سال آينده انجام دهد.
روایت دوم
روایت دوم که روایت مرسله بود:
«محمد بن محمد المفيد في المقنعة قال: قال [علیه السلام] المحصور بالمرض إن كان ساق هديا أقام على إحرامه حتى يبلغ الهدي محله ثم يحل و لا يقرب النساء حتى يقضي المناسك من قابل» که این مورد بحث واقع شد و مفصل بحث کردیم «[هذا] إذا كان حجة الإسلام فأما حجة التطوع فإنه ينحر هديه و قد أحل مما كان أحرم منه فإن شاء حج من قابل و إن شاء لا يجب عليه الحج»،[۸] اگر حج او مستحبی باشد محصور شد محل شد، دیگر حجی بر عهده او نیست، اگر خواست بیاورد و اگر نخواست نیاورد اما اگر حج بر او واجب باشد و حجة الاسلام او باشد بستگی دارد اگر استطاعت او باقی باشد باید سال آینده بیاورد، اگر حج بر او مستقر است علی ای حال باید بیاورد.
وجه سرایت این روایت به مصدود این است که اولا علما فرقی نگذاشتند بین محصور و مصدود، و ثانیا حصر را اگر یادتان باشد به وجهی که در تفسیر آيه شریفه گفتیم اعم شد از صد و حصر اصطلاحی.
(سؤال: در آيه چنین است اما در روایات این گونه نیست، در روایات اگر اگر حصر آمد همان حصر است) باشد، اینها چون دارد «المحصور بالمرض» ولیکن اگر این را نداشت و عنوان محصور باشد میشود مثل آیه شریفه (یعنی اگر قید «بالمرض» نبود چنین حمل میکردیم؟) بله، «عن رجل أحصر فبعث بالهدي»[۹] حالا به خاطر مرض یا به خاطر صد، اگر گفتیم حصر اعم است، در آیه شریفه چرا میگوییم اعم است. علی ای حال وجه اساسی این است که کسی فرق نگذاشته بین صد و حصر.ـ
مسئله ۴۵۳
مسئله آخر: «المحصور إذا لم يجد هديا و لا ثمنه صام عشرة أيام على ما تقدم».[۱۰]
گفتیم محصور گوسفند را میکشد و محل میشود، باید بعث به هدی کند و برود به منا یا در مکانش بکشد که ما تقویت کردیم تخییر را، بعضی گفتند خاصا باید بعث هدی کند که به مشهور هم نسبت داده شده حالا اگر این آدم لم یجد هدیا، گوسفند پیدا نمیکند یا پول آن را ندارد که گوسفند بخرد، حکم آن حکم کسی است که واجد قربانی در حج نیست؛ «فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام في الحج و سبعة إذا رجعتم».[۱۱] چرا؟ روایت در مقام وارد است.
صحیحه معاویة بن عمار
«عن أبي عبد الله علیه السلام في المحصور و لم يسق الهدي قال ينسك» یعنی ذبح میکند «و يرجع» و برمیگردد به اهلش «قيل فإن لم يجد هديا» حالا اگر نمیتواند نسک را انجام دهد، نمیتواند نسک را انجام دهد «قال يصوم» روزه بگیرد، این «یصوم» اشاره است به همان صومی که در باب فقدان هدی هست که سه روز در مکه است و هفت روز در وطن. در وسائل الشیعه جلد ۱۳ صفحه ۱۸۷.
روایت صحیحه دیگر
«عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قال: في المحصور و لم يسق الهدي قال ينسك و يرجع فإن لم يجد ثمن هدي صام».[۱۲]
فقط یک نکته در این دو روایت بود و آن نکته این است که هر دو روایت در مورد کسی است که سوق هدی نکرده، اگر کسی سوق هدی کرده پس هدیش را دارد، پس این دیگر مشکلی ایجاد نمیکند.
بحث مسائل حج تمام شد.[۱۳]
کلام مرحوم نراقی در مسئله ۴۴۸
مرحوم نراقی در این مسئله اقوال بیشتری ذکر کردند و روایات بیشتری را هم ذکر کردند من دیدم حیف است که این را ما نگوییم ولیکن چون شما هم با روایات آن آشنایی دارید و هم با استدلالهایی که تا به حال [مطرح] شده لذا این قسمت را به سرعت پیش میرویم.
مثلا اگر به خاطرتان باشد در مورد محصور دو نظر بود ـ یک نظر این بود که فقط باید بعث هدی کند به محلش که عبارت است از منا، مرحوم آقای خوئی قائل به تخییر شدند به حساب دو روایتی که وارد شده بود در قضیه عمره حضرت امام حسین علیه السلام که در آن جا حضرت علی صلوات الله علیه در محل شتر گرفتند و نحر کردند و حضرت امام حسین علیه السلام محل شد. بعد بین دو روایت ما جمع کردیم به نص و ظاهر و نتیجه گرفتیم تخییر را، آن جا مرحوم آقای خوئی دو تا مناقشه ذکر کرد: یک مناقشه این است که شاید مضطر بودند، امکان بعث هدی نبوده، این را آقای خوئی جواب دادند، شاید اصلا حضرت محرم نبودند به عمره که این را آقای خوئی جواب داد، «خرج معتمرا»، یادتان هست، مناقشاتی آن جا بود همه را مرحوم آقای خوئی جواب دادند و نتیجه گرفتند تخییر را ـ مرحوم نراقی شش قول در مسئله نقل میکند که ما دو قول نقل کردیم: یکی لزوم بعث قربانی به منا بود تعیینا، یکی تخییرا بین بعث به منا و ذبح در محل.
اقوال در مسئله و ادله آن
من اقوال را از مرحوم نراقی میخوانم؛ ایشان میفرماید:
۱. وجوب بعث به منا
القول الاول «وجوب بعثه الی منی»، معینا باید بفرستد به منا «كما صرح به جماعة» عدهای به این مطلب تصریح کردند که در پاورقی مستند الشیعه آدرسها را داده، از مجمع الفائده و صاحب مدارک و الی آخر.
دلیل که بر این قول است چیست؟ استدلال کردند یکی به آيه شریفه «و استدل له بظاهر قوله سبحانه و لا تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدي محله» پس معینا باید بعث هدی شود به منا.
«و المضمرة و الموثقة المتقدمتين في المسألة السابقة» دوم، مضمره زراره «عن رجل أحصر في الحج قال فليبعث بهديه إذا كان مع أصحابه»[۱۴] این باید هدیش را بعث کند اگر با اصحابش است و قرار بگذارد تا در منا در روز عید قربانی کند و محل شود. این دو تا.
سوم موثقه زراره است: «و المحصور يبعث بهديه و يعدهم يوما»[۱۵] محصور باید بعث هدی کند و قرار بگذارد یک روزی را. تا آخر.
چهارم؛ «صحيحة ابن عمار: عن رجل أحصر فبعث بالهدي، قال: «يواعد أصحابه ميعادا، إن كان في الحج فمحل الهدي يوم النحر، فإذا كان يوم النحر فليقصر من رأسه، و لا يجب عليه الحلق حتى يقضي المناسك، و إن كان في عمرة…» این قول اول و ادلهاش.
واقعا نراقی معرکه بوده! نراقی را در سه محل خوب میتوان شناخت: یکی حج است، يکی ارث و یکی دماء ثلاثه.
۲. ذبح در مکان حصر
قول دوم «و عن المقنع [أنه ذهب إلى ذبحه في مكان الحصر]» که فرموده باید ذبح شود در مکان حصر، فقط همین است که در مکان حصر باید ذبح شود.
«و يدل عليه ذيل صحيحة ابن عمار السابقة» دلیل آن ذیل صحیحه معاویة بن عمار است که الان خواندیم چون آن جا این طور دارد «[و فيها:] فإن الحسين بن علي صلوات الله عليهما خرج معتمرا، فمرض في الطريق، و بلغ عليا عليه السلام [ذلك و هو في المدينة،] فخرج في طلبه فأدركه في السقيا و هو مريض بها، فقال: يا بني ما تشتكي؟ فقال: أشتكي رأسي، فدعا علي عليه السلام ببدنة فنحرها و حلق رأسه و رده إلى المدينة».
چرا میگوییم منحصرا باید در مکان [باشد]؟ چون این فعل امام است و فعل امام هم دلیل بر این است که محل شدن از احرام به همین عمل هست.
روایت دوم هم همین است مربوط به قضیه امام حسین علیه السلام هست اما در صحیحه رفاعه است نه در [صحیحه] زراره «و صحيحة رفاعة: خرج الحسين عليه السلام معتمرا و قد ساق بدنة حتى انتهى إلى السقيا، فبرسم فحلق شعر رأسه و نحر مكانه، ثم أقبل…». این هم قول دوم.
دلیل سوم هم مرسله فقیه است «و مرسلة الفقيه: المحصور و المضطر ينحران بدنتهما في المكان الذي يضطران فيه». این هم دلیل سوم.
دلیل چهارم صحیحه ابن عمار است «[و صحيحة ابن عمار] في المحصور و لم يسق الهدي، قال: ينسك و يرجع، فإن لم يجد ثمن هدي صام».
این هم قول دوم با چهار دلیل بر قول دوم.
۳. تخییر
قول سوم «و عن الإسكافي: التخيير [بين البعث و الذبح حيث أحصر]» همین که آقای خوئی تقویت کردند «[مع أولوية الأول. و قواه في المدارك، و استقربه في الذخيرة]» دلیل آن هم «جمعا بين الأخبار».
۴. تفصیل بین واجب و مستحب
قول چهارم «و عن ظاهر المفيد و الديلمي: التفصيل، فيبعث في الحج الواجب، و يذبح في محل الحصر في التطوع» در حج واجب باید بفرستد به منا، در مستحبی در محل ذبح میکند.
دلیل آن «و لعله لورود بعض أخبار الذبح في محل الحصر في المتطوع» شاید به خاطر این بوده که اخبار ذبح در مورد مستحب بوده نه در مورد واجب مثل خبر عمرهای که مربوط به امام حسین علیه السلام بوده، عمره، عمره مستحبی بوده نه عمره واجب.
۵. تفصیل بین من ساق الهدی و غیره
قول پنجم «و عن الجعفي: فيذبح مكانه مطلقا ما لم يكن ساق الهدي» اگر سوق هدی نکرده میتواند در محل حصر بکشد، اگر سوق هدی کرده باید بفرستد به منا «[و له صحيحة ابن عمار الأخيرة]» دلیل آن صحیحه ابن عمار است که الان خواندیم: «في المحصور و لم يسق الهدي» موضوع آن عدم سوق هدی است «قال ينسك و يرجع فإن لم يجد ثمن هدي صام».
ایشان خیلی زحمت کشیده، ما الان به سادگی رد میشویم، ایشان شش قول را از روایات درمیآورد، من یادم هست در کتاب طهارت بحث وضوی جیبره همین کار را کردیم یعنی در بحث وضوی جبیره از کتب فقهیه بحث نکردیم بلکه از روایات شروع کردیم به بحث کردن و بعد آمدیم ببینیم به کجا میرسیم، با این که معمول بحثها الان روی کتب فقهیه است یعنی شما الان موسوعه آقای خوئی و مستمسک را بردارید در خیلی از بحثها مشکل پیدا میکنید، در جیبره ما این کار را کردیم که البته آن هم به حساب تمرینی بود غرض این بود که بگوییم این گونه هم میشود بحث کرد. البته کار هم میبرد چون وقتی کتب فقهیه است آدم قشنگ به صورت دسته بندی شده بحث میکند مثل همین الان، الان شما کتاب مرحوم نراقی را بگذارید کنار، این شش قول را بخواهید از روایات دربیاورید خیلی کار مشکلی است.
۶. اختصاص جواز ذبح به مورد ضرر
القول السادس «و ربما قيل باختصاص جواز الذبح مكانه إذا أضر به التأخير»[۱۶]. یعنی فقط اگر ضرر داشته باشد برای او میتواند در مکانش ذبح کند، دلیل آن همین روایاتی است که دلالت میکرد که «آذاه رأسه» پس بنا بر این همان جا ذبح کند.
این شش قول و ادلهاش بود تحقیق آن انشاءالله جلسه آينده.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) المعتمد في شرح المناسك ج۵ ص ۴۶۰
۲) البقرة ۱۹۶
۳) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۶۷
۴) (سؤال: روایت دارد «يذبح شاة في المكان الذي أحصر فيه») بله، آن در محصور بود ولی حکم عام است، چرا؟ به خاطر این که در مسائل قبل در جلد ۲۸ موسوعه در مسئله ۲۶۰، ما یک مسئلهای داریم که کلا این مسئله را مورد بحث قرار داده که آن مسئله را میخوانم؛ «إذا حلق المحرم رأسه من دون ضرورة فكفارته شاة» چیز دیگری برای تخییر نیست «و إذا حلقه لضرورة فكفارته شاة أو صوم ثلاثة أيام، أو إطعام ستة مساكين لكل واحد مدان من الطعام» مفصل در آن جا این بحث شده.
۵) (سؤال: اول این کار را بکند و بعد حلق کند یا این که جائز است حلق کند و بعد کفارهاش را بدهد؟ چون کفاره بعد از اتیان عمل است) روایت قبل این طور بود: «إذا أحصر الرجل فبعث بهديه ثم آذاه رأسه قبل أن ينحر فحلق رأسه فإنه يذبح في المكان»؛ حلق رأسه بعد یذبح فی المکان.
۶) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۴۵
۷) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۱ و ۱۸۲
۸) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۰
۹) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۱
۱۰) موسوعة الإمام الخوئي ج۲۹ ص ۴۴۶
۱۱) البقرة ۱۹۶
۱۲) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۷
۱۳) (سؤال: ده روز را از کجا میآوریم؟) عرض کردیم این صیام به خاطر عدم وجدان هدی است، صیام به خاطر عدم وجدان هدی در شریعت یک صیام است که سه روز در مکه است و هفت روز در وطن (دو تا مسئله است، آیه قرآن برای یک مسئله است، این روایت که میگوید یصوم برای یک مسئله دیگر است) خیر، در مورد عدم وجدان هدی است، قبلی در مورد کفاره بود که سه روز روزه بود، فرق داشت (این عدم وجدان هدی است بر محصور و آن مورد دیگری است) این فرقی نمیکند، محصور موردش است، این جا قید که نیست که بخواهد مختص به محصور باشد، کلا در باب حج در مقابل قربانی اگر نتوانست قربانی کند تبدیل به صیام میشود (آیه شریفه مخصوص محصور است؟) آیه شریفه برای اذیت رأس و غیره اینها را توضیح دادم، در محل خودش ثابت شده که حکم اعم است، خود این بحث که اگر کسی واجد هدی نبود و واجد ثمن هدی نبود حکم آن عبارت از روزه است سه یا چهار مسئله داشت، مفصل بحث کردیم.
۱۴) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۲
۱۵) الكافي (ط ـ الإسلامية) ج۴ ص۳۷۱
۱۶) مستند الشيعة في أحكام الشريعة ج۱۳ ص ۱۴۳