ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ شنبه ۲۲‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۰‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۲ ـ یکشنبه ۲۳‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۳ ـ دو‌شنبه ۲۴‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۴ ـ سه‌شنبه ۲۵‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۵ ـ چهار‌شنبه ۲۶‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۴‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۶ ـ شنبه ۲۹‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۷‏.۳‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۷ ـ یکشنبه ‏۳۰‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.
فهرست مطالب
    فهرست مطالب
    فهرست مطالب

       

       

      بسم الله الرحمن الرحیم

      الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

      چون بلندگو امروز درست نیست یعنی گفتند از فردا درست می‌شود و من هم نمی‌توانم بلند صحبت کنم؛ فقط یکی از تنبیهات را ذکر می‌کنم مختصر، درس را می‌گذاریم برای فردا برای این که امروز تعطیل نشود.

      بحث ما اگر به خاطرتان باشد در اخبار من بلغ بود. در اخبار من بلغ چند نظر بود:

      یک نظر این بود که مفاد اخبار من بلغ اسقاط شرائط حجیت است نسبت به مستحبات؛ یعنی اگر خبری قائم بشود بر مستحب ولو که مخبر ثقه نباشد آن خبر حجت است و مجتهد می‌تواند بر طبق آن خبر فتوا به استحباب بدهد.

      نظر دوم این بود که مفاد اخبار من بلغ عبارت است از اثبات استحباب نفسی عمل ولیکن مقید به یک قیدی که آن قید بلوغ عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم باشد؛ یعنی مثلا اگر بلغ از حضرت که صبح جمعه مستحب است دعای ندبه، در صورتی که شما دعای ندبه را به عنوان این که بلغ به شما و به شما رسیده از طرف حضرت، انجام دهید مستحب است اما خود عمل فی حد نفسه مستحب نیست.

      نظر سوم هم این بود که اخبار من بلغ بیش از حسن احتیاط و حسن انقیاد چیزی نیست مفاد اخبار من بلغ این است که هر جا خبر ضعیفی قائم شد بر استحباب، احتمال استحباب که داده می‌شود در هر احتمالی احتیاط حسن است.

      ما اگر به خاطرتان باشد نتیجه گرفتیم که مفاد اخبار من بلغ اسقاط شرائط حجیت نیست، استحباب نفسی هم نیست. مفاد اخبار من بلغ ارشاد به حسن احتیاط و انقیاد است.

      اما بنا بر این که قائل باشیم که مفاد اخبار من بلغ اسقاط شرائط حجیت است یا اثبات می‌کند استحباب نفسی را؛

      تنبیهی که وارد می‌شویم مربوط به این است که آیا اخبار من بلغ شامل اخباری که در کتب عامه وارد شده است می‌شود یا خیر.

      نسبت به مثلا در کتب صحیح بخاری، صحیح مسلم ـ البته اول همه این‌ها یک «نا» دارد، ناصحیح مسلم، ناصحیح بخاری ـ اگر یک روایتی نقل کرده است از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر استحباب عملی، آیا مشمول اخبار من بلغ هست به عنوان بلغه شیء و بتواند فتوا بدهد بر طبق آن بر استحباب یا خیر.

      این جا دو نظر هست:

      نظر اول عدم شمول

      یک وجه عبارت از این است که اخبار من بلغ شامل روایات وارده در کتب عامه نمی‌شود لذا به صرف وجود خبری ولو در صحاح نمی‌توان فتوای بر استحباب داد حتی بنا بر قول به اسقاط شرائط حجیت، که اصلا این بحث‌ها همه بر فرض این مبنا است. چرا؟ سرّ آن این است که روایات متعددی وارد شده که شما دین خود را از کسانی که خیانت کردند به خدا و رسول خدا، أخذ نکنید و هیچ خیانتی بالاتر از خیانت به ولایت اهل بیت علیهم السلام نیست چون این هم خیانت به خدا است هم خیانت به رسول خدا است. جهت آن هم این است که ولایت علی ابن ابی طالب صلوات الله علیه بر طبق آیه «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»[۱] دینی را که خداوند تبارک و تعالی راضی شده برای مردم عبارت است از دینی که اکمال شده است به نصب علی بن ابی طالب علیه السلام «و من یبتغ غیر الإسلام دینا فلن یقبل منه»[۲] اگر کسی خیانت بکند به ولایت این خیانت به خدا هست خیانت به قرآن هست خیانت به رسول خدا هم هست، صغری مسلّم است شکی در آن نیست بلکه در روایت صحیحه وارد است که اگر کسی شک بکند باید یک مقدار در مولِد خودش شک بکند. این قدر قضیه مهم است.

      بنا بر این بر طبق این روایات ما اگر بخواهیم به خبر وارد در کتب عامه حکم به استحباب بکنیم أخذ معالم دین است از خائن به خدا و رسول خدا، روایت آن از این قبیل است این روایات در کتاب قضا متعدد ذکر شده است یکی از آن‌ها را می‌خوانم:

      «[و] عن حمدویه و إبراهیم ابنی نصیر عن محمد بن إسماعیل الرازی عن علی بن حبیب المدائنی عن علی بن سوید السائی‌ قال: کتب إلی أبو الحسن علیه السلام و هو فی السجن و أما ما ذکرت یا علی ممن تأخذ معالم دینک» حضرت می‌فرماید اما سؤالی که کردی که از چه کسی معالم دین خود را أخذ بکنی «لا تأخذنّ» با نون تأکید «معالم‌ دینک عن غیر شیعتنا ـ فإنک إن تعدیتهم» اگر تعدی کردی و تجاوز کردی از شیعیان «أخذت دینک عن الخائنین الذین خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم» اصحاب [حضرت] رسول صلی الله علیه و آله و سلم آنچه که از حضرت دیدند و در محضر حضرت گرفتند این‌ها امانت در دست آن‌ها بوده باید منتقل کنند به جیل بعد و به نسل بعد، برای خود آن‌ها که نبوده، خیانت کردند، نه این که منتقل نکردند عکس آن را منتقل کردند «إنهم اؤتمنوا على کتاب الله» این‌ها ایمن شمرده شدند بر کتاب خدا «فحرفوه و بدلوه فعلیهم لعنه الله» این یکی «و لعنه رسوله» این هم دو تا «و لعنه ملائکته» این هم سه تا «و لعنه آبائی الکرام البرره» ائمه قبل از من، این چهار تا «و لعنتی» این پنج تا «و لعنه شیعتی إلى یوم القیامه فی کتاب طویل».[۳] با یک چنین روایتی چه طور می‌شود ما عمل بکنیم به روایتی که در کتب عامه هست.

      بنا بر این طبق این روایت أخذ معالم دین از عامه صحیح نیست.[۴] بنا بر این اخبار من بلغ شامل روایات موجود در کتب عامه نمی‌شود.

      این وجه اول.

      نظر دوم شمول

      وجه دوم این است که اخبار من بلغ شامل می‌شود اخبار موجود در کتب عامه را که مرحوم شیخ انصاری قدس سره این نظر را تقویت فرموده.[۵]

      بیان اول از مرحوم شیخ

      مرحوم شیخ اولا می‌فرماید که اخباری که مانع هستند از رجوع به عامه این‌ها اطلاقی ندارند که شامل آداب و سنن بشوند مقصود عبارت است از عدم أخذ از عامه نسبت به احکام الزامیه مثل صوم و صلاه و حج و الی غیر ذلک و الان موضوع بحث ما احکام الزامیه نیست بحث در مستحبات است لذا اساسا این روایات شامل روایات سنن و آداب نمی‌شود.

      اشکال در بیان اول شیخ

      مناقشه در این وجه و جواب روشن است چون معالم دین اطلاق دارد، معالم، مَعلَم است، مَعلَم یعنی آموزه‌های دینی؛ هر چه که آموزه دین باشد می‌شود جزء معالم دین لذا اعم می‌شود از واجبات و مستحبات و مکروهات، آداب و غیر ذلک؛ بنا بر این این جواب از مرحوم شیخ ناتمام است.

      جواب دومی که…[۶]

      بیان دوم از مرحوم شیخ

      جواب دومی که مرحوم شیخ می‌دهند جواب متینی است؛ ایشان می‌فرماید که ما باید ببینیم که آیا موضوع در اخبار من بلغ چیست. موضوع در اخبار من بلغ بلوغ ثواب و شنیدن ثواب از حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است و این بلوغ و سماع اطلاق دارد، صدق می‌کند حتی در مورد عامه و بعد از آن که خود حضرت فرمود هر کس بلغه شیء من الثواب انجام بدهد آن ثواب به او می‌رسد دیگر ما أخذ به قول عامه نکردیم، أخذ به این روایتی داریم می‌کنیم که از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام وارد شده، اگر این روایت را ما نداشتیم ابتداءً می‌خواستیم عمل کنیم به روایتی که در کتب عامه است این می‌شود أخذ معالم دین از عامه، اما اگر جایی خود امام علیه السلام ارجاع بدهد به عامه، مثل این که در باب احکام مواردی را ارجاع دادند ائمه علیهم السلام به صفات از عامه، این دیگر أخذ از عامه نیست لذا حق این است که اخبار من بلغ شامل اخبار وارد در کتب عامه می‌شود و این مشکل را ندارد.

      بحث بعدی هم فردا ان‌شاءالله.

      و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

       


      ۱) المائده ۳

      ۲) آل‌عمران ۸۵

      ۳) وسائل الشیعه ج‌۲۷ ص۱۵۰

      ۴) (سؤال: معالم یعنی احکام دین؟) احکام، عقائد، همه چیز؛ معالم دین اطلاق دارد همه چیز را شامل می‌شود.

      ۵) هل یعتبر فیها أن تکون مدونه فی کتب الخاصه أم لا؟ الأقوى هو الثانی، لإطلاق الأخبار. و قد حکی عن بعض منکری التسامح إلزام القائلین به بأنه یلزمهم أن یعلموا بذلک، مع ما ورد من النهی عن الرجوع إلیهم و إلى کتبهم. و فیه: أنه لیس رجوعا إلیهم، و مجرد الرجوع إلى کتبهم لأخذ روایات الآداب و الأخلاق و السنن مما لم یثبت تحریمه. رسائل فقهیه (للشیخ الأنصاری) ص ۱۵۷

      ۶) (سؤال: الان ما می‌گوییم لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه؛ مگر آن جا نمی‌گفتیم در ظاهر عموم اطلاق دارد شامل انسان نمی‌شود، این عرفا صدق می‌کند یا خیر؟ این جا گفتند خفاء صدق دارد؛ عذرخواهی می‌کنم، من می‌خواهم با پای چپ بروم دستشوئی یا با پای راست؛ این را معالم دین می‌گویند؟) بله (خفاء صدق دارد، اشکال شیخ انصاری همین است) بارک الله (شیخ می‌گوید عموم و اطلاق را می‌دانم خفاء در صدق عرفی دارد) خیر، قطعا این هم معالم دین است، اخلاقیات همه معالم دین است، تحف العقول جزء معالم دین است، روایات اخلاقی هم که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از ائمه اطهار آمده (آن اطلاق ندارد، خفاء صدق دارد) این‌ها همه معالم دین است خفاء صدق هم ندارد اتفاقا برای منبری‌ها جهر در صدق دارد نه خفاء در صدق، بیشتر کارشان با آن‌ها است. چون دیدم بعضی از منبری‌ها اول که منبر می‌روند حتی دو، سه تا مسئله هم نمی‌گویند و حال آن که امر به معروف و نهی از منکر در واجبات واجب است در مستحبات که مستحب است، از اولی که وارد می‌شود بحث‌هایی می‌کند که هیچ چیز آن واجب نیست یا روزنامه می‌خواند یا یک بحث‌هایی می‌کند که اصلا به درد نمی‌خورد در منابر اول مسئله بگویید، من خودم هر جا منبر رفته‌ام اول مسئله گفته‌ام خیلی هم منبرم گرفته است، من بالای منبر تیمم گرفته‌ام، این قدر هم مردم از من تشکر کردند که چه طور، گفتند آقا ما واقعا نمی‌دانستیم چه طوری است؛ در هر منبری عزیز من اول دو سه تا مسئله بگویید مردم مسئله را بلد نیستند آشنا به مسئله نیستند، آشنا به بعضی از مسائل مربوط به نکاح نیستند خیلی از نکاح‌ها حرمت ابدیه دارد، خبر ندارند، برای مردم این‌ها را بگویید… یک چیزهائی برای خودتان می‌گوئید، می‌بافید معلوم نیست از کجا به کجا می‌رود آخر هم هیچ فایده‌ای ندارد بله علی ای حال.

       

      دیدگاه‌ خود را بنویسید

      نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

      پیمایش به بالا