بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
مسألهای را که وارد میشویم بعضی از مباحث مطرح در این مسأله در مسائل قبل ذکر شده ولیکن به صورت تجمیع این جا ذکر میشود مضافا که مطالب بسیار بیشتر و اضافهتر هم در این مسأله هست.
اقسام تلف
مطلب اول راجع به اقسام تلف است. تلفی که نسبت به عین مستأجره محقق میشود از نقطه نظری به دو قسمت تقسیم میشود:
تلف غیر اختیاری؛ مثل تلف سماوی، مثلا به زلزله دار منهدم شود، به صاعقه دابه از بین برود.
قسم دوم تلف اختیاری است که از آن تعبیر میکنند به اتلاف.
در هر دو قسم: تاره تلف مربوط به عین مستأجره است در اجاره اعیان. تاره تلف مربوط به محل عمل است در اجاره أعمال. مثلا شما پارچهای دادی به کسی که خیاطت کند، محل عمل پارچه و ثوب است حالا آن پارچه به تلف سماوی از بین برود یا کسی آن پارچه را اتلاف کند.
در هر یک از این اقسام در قسمی که تلف اختیاری باشد که اسم آن اتلاف بود: تاره اتلاف عین مستأجره از ناحیه مستأجر است.
تاره اتلاف عین مستأجره از ناحیه مؤجر و مالک است و ثالثهً از ناحیه اجنبی است.
این اقسام تلف.
حکم اقسام
یک به یک باید این صور مورد بحث قرار بگیرد.[۱]
۱. تلف غیر اختیاری
صورت اول عبارت است از این که تلف غیر اختیاری است مثل تلف سماوی، یا تلف حیوانات؛ مثلا حیوانی بیاید و مورد اجاره را از بین ببرد شما ظرفی اجاره کردید برای استفاده عروسی فرزندت، حالا حیوانی بیاید و آن ظرف را پا بزند و بشکند، این میشود تلف غیر اختیاری.
در این جا خود این مسأله سه صورت دارد: تاره این تلف قبل القبض است؛ یعنی قبل از این که شما عین مستأجره را به مستأجر قبض کنید تلف میشود. تاره بعد القبض است اما بلا فصل؛ یعنی هنوز مستأجر از عین مستأجره استیفاء نکرده، قبض کرده ظرف را تحویل گرفته ولی هنوز استفاده نکرده و تلف شده. ثالثهً تلف در اثناء است؛ یعنی شما ظرف را گرفتید و مدتی هم استفاده کردید بعد در اثر زلزله آن ظرف تلف شد. سه صورت پیدا میکند.
حکم هر سه صورت بطلان اجاره است. چرا؟ چون رکن اجاره عبارت است از منفعت، در اثر تلف شدن عین، منفعت هم تلف شده، نهایت اگر قبل القبض و بعد القبض بلافاصله باشد کل منفعت تلف شده اما اگر در اثناء باشد قسمتی از منفعت تلف شده، شما ظرف را گرفتید برای استفاده یک ماه، بعد از ده روز حالا این ظرف تلف شد این جا حکم میشود به بطلان نسبت به از حالا به بعد، نسبت به قبل از زمان تلف شرائط صحت اجاره متوفر است از این تاریخ به بعد چون منفعت معدوم است لذا اجاره میشود باطل.
(…)[۲]
در این جا پس یک حکم عبارت شد از بطلان و وجه بطلان هم معلوم شد که چیست.
نسبت به تلف در اثناء شخص مستأجر اختیار دارد که اجاره را ابقاء کند در نتیجه به مقداری که استفاده کرده بدهکار اجره المسمی است به مؤجر، به مقداری که تلف شده اجره المسمی را به آن مقدار از مؤجر و مالک پس میگیرد. و للمستأجر که استفاده کند از خیار تبعض صفقه یعنی بگوید من ملکی را که اجاره کردم، ظرفی را که اجاره کردم برای یک ماه بود و الان این متبعض شد فقط ده روز منفعت داشت، میشود مورد خیار تبعض، که اگر از خیار تبعض استفاده کند اصل معامله فسخ میشود، وقتی اصل معامله فسخ شد تمام اجره المسمی برمیگردد به مستأجر و مستأجر در ازای آن مدتی که از عین مستأجره استفاده کرده ضامن اجره المثل هست.
در این جا نسبت به عین ضمان بر کسی نیست.[۳] چرا؟ چون در باب اجاره عین از ملک مالک و مؤجر خارج نمیشود پس عین در ملک مالک تلف شده لذا کسی ضامن عین نیست.
البته شکی نیست آنچه که گفته شد نسبت به قبل القبض در صورتی است که متعلق اجاره شخصی باشد و الا اگر متعلق اجاره کلی باشد، قبل القبض این فردی را که مؤجر میخواست بدهد تلف شود، متعلق اجاره که تلف نشده، مؤجر باید فرد دیگر از کلی را تحویل مستأجر بدهد، اما اگر قبض دهد به مستأجر به قبض دیگر تعین پیدا میکند، یا در اثناء اگر باشد تعین پیدا میکند. این حکم این صورت.
(…)[۴]
در همین صورت اول حکم تلف شدن محل عمل در اجاره اعمال هم همین است؛ یعنی اگر ما ثوبی به شما دادیم که این را خیاطت کنید، قبل القبض یا بعد القبض بلافاصله صاعقه آمد و ثوب را سوزاند این جا اجاره باطل میشود چون محل عمل باطل شده.
(…)[۵]
۲. اتلاف مستأجر
صورت دوم حکم اتلاف مستأجر است؛ یعنی مستأجر عین مستأجره را قبض کرده و بعد از قبض مستأجر تلف کرده، اتلاف کرده. مثل این که ظرفی که گرفته برای استفاده خود او بشکند میشود اتلاف از ناحیه خود مستأجر.
در این جا اتلاف مستأجر به منزله قبض و استیفاء کل منفعت است در نتیجه شخص مستأجر [در صورت افراط و تفریط] ضامن میشود به اموری که خواهیم گفت و فرق نمیکند که این اتلافی که مستأجر کرده قبل القبض باشد ـ چون حالا قبل القبض است اما خود او برود بردارد و اتلاف کند، قبض محقق شده، استیفاء هم محقق شده. ـ یا بعد القبض باشد، مالک ظرف را به مستأجر داد بعد مستأجر اتلاف کرد، یا در اثناء باشد. در هر صورت اتلاف مستأجر به منزله قبض و به منزله استیفاء کل منفعت است.
در نتیجه احکامی که مترتب میشود:
حکم اول ضمان مستأجر نسبت به مسمی
یک این که مستأجر ضامن اجره المسمی هست. چرا؟ چون عقد صحیح است، قبض هم محقق شده، استیفاء منفعت هم شده پس اجرت ثابت میشود.
حکم دوم ضمان مستأجر نسبت به عین
دو [این که] مستأجر [در صورت افراط و تفریط] ضامن عین مستأجره هست اما مسلوب المنفعه. چرا؟ چون منفعت آن برای خود او بوده، به اجاره منفعت آن منتقل شد به من. این ظرف، این منزل اگر مسلوب المنفعه باشد یک سال قیمت آن مثلا صد میلیون است چون در یک سال شما حق سکونت ندارید. اما این منزل اگر مسلوب المنفعه نباشد از اول شما بتوانید در آن سکونت کنید قیمت آن صد و پنجاه میلیون است. پس متفاوت است. در ما نحن فیه چون عقد صحیح بوده منفعت ملک مستأجر شده، مستأجر ملک خودش را اتلاف کرده، عینی که اتلاف شده عین مسلوب المنفعه بوده پس ضامن قیمت عین هست اما قیمت عین مسلوب المنفعه.
(…)[۶]
حالا در اجاره أعمال چه میشود؟ شخص موجر در اجاره أعمال اسم او اجیر است. پس بنا بر این اگر اجیر محل عمل را تلف کند یعنی اجیر ثوبی را که اخذ کرده برای خیاطت آن ثوب را تلف کند، این جا [در صورت افراط و تفریط] ضامن عین که قطعا هست، ثوب شخص مستأجر را تلف کرده ضامن آن هست، ضامن قیمت عمل هم هست. چرا؟ چون خیاطت ثوب این شخص که خودش یک عمل است در اثر اجاره شد ملک من مستأجر و شما الان به از بین بردن ثوب این عملی را که ملک من بوده از بین بردی پس ضامن هستید. البته ضامن قیمت است که از آن تعبیر میشود به اجره المثل.
اینها همه در مستأجر بود.
(سؤال: در صورتی است که ظرف عمل مشخص شده باشد و الا اگر صرفا قرار بوده یک پیراهن برای او بدوزد) این که میشود کلی خدا خیرتان دهد.ـ
۳. اتلاف مؤجر
اما صورت سوم میشود اتلاف مؤجر برای عین مستأجره یعنی من مالک این ظرف را اجاره دادم به شما بعد پشیمان شدم نمیتوانم از شما پس بگیرم آن را میشکنم تا شما از آن استفاده نکنید. اینها پیش میآید مثلا کسی ظرفی را اجاره داده بعد متوجه میشود که این میخواهد ببرد در مجلس حرام استفاده کند و این هم راضی نیست که ظرفش در مجلس حرام استفاده شود، آدم متدینی است، راضی میشود که عین خودش را اتلاف کند اما در مجلس حرام نرود، میشود.
حالا اگر خود مؤجر عین مستأجره را تلف کند:
قبض از قبض
قبل القبض اگر باشد؛ پس اساسا قبضی محقق نشده، وقتی قبض محقق نشد اگر مورد اجاره عین شخصی است که این جا اجاره میشود باطل، اگر کلی باشد باید تعویض کند و یکی دیگر جای آن بگذارد.
بعد از قبض
اما اگر بعد القبض یا در اثناء باشد و شخص مؤجر اتلاف کند در این جا احکامی بر آن مترتب میشود، دیگر قبل القبض نیست که اجاره بشود باطل.
حکم اول
حکم اول این است که مستأجر در این صورت خیار عدم تسلیم عین مستأجره را دارد. چون اگر به خاطرتان باشد گفتیم یک فرقی بین بیع و اجاره هست؛ در بیع تسلیم عین یک مرتبه انجام میشود، همین که معامله انجام شد و کتاب را به مشتری داد تسلیم عین محقق میشود، اما در اجاره چون آنچه که متعلق اجاره هست و طرف اجرت قرار گرفته منفعت است و منفعت در طول زمان آنا فآنا متحقق میشود، پس مقصود از قبض، حدوث قبض و ابقاء بر قبض است یعنی باید استمرار داشته باشد قبض شخص مالک نسبت به عین مستأجره برای مستأجر. اگر من در وسط تلف کردم یعنی از حالا به بعد عمل به قبض نکردم، نمیشود بگوییم قبض اول که کردیم دیگر قبض محقق شد و دیگر خیار تعذر تسلیم جاری نیست بلکه استمرار قبض هم معتبر است، حدوثا و بقاءً قبض معتبر هست لذا ولو بعد القبض، ولو در اثناء اگر مؤجر اتلاف کند تعذر تسلیم محقق شده، خیار تعذر تسلیم برای شخص مستأجر پیش میآید. وقتی که پیش آمد مستأجر میتواند فسخ کند عقد را به لحاظ خیار تعذر تسلیم که اگر فسخ کند برمیگردد به اجره المسمی، اجره المسمی را میگیرد، و اگر در اثناء هست به مقداری که استفاده کرده اجره المثل را میدهد و میتواند عقد را ابقاء کند، در نتیجه به مقداری که قبض محقق نشده اجره المسمی را از شخص مؤجر و مالک بگیرد.
مجددا تکرار میکنم؛ ببینید من این ظرف را شکستم و اتلاف کردم، من مؤجر هستم و شما مستأجر هستید، این جا از وسط ماه به بعد قبض محقق نشده، خیار تعذر تسلیم میآید، خیار تعذر تسلیم یعنی چه؟ یعنی میتواند فسخ کند، میتواند ابقاء کند، اگر فسخ کند عقد من رأسٍ فسخ میشود کل اجره المسمی که داده به مالک برمیگردد به مستأجر، لا یذهب مال امرء مسلم هدرا[۷] در مقابل آن مقداری که از عین مالک استفاده کرده ضامن اجره المثل است. این اگر استفاده کند از خیارش. حالا اگر از خیار فسخ خود استفاده نکند، وقتی استفاده نکرد عقد تا این جا که شرائط صحت آن متوفر است میشود صحیح، اجره المسمی تا این جا را باید به مالک بدهد، از این جا به بعد که تلف شده اجره المسمی را در مقابل این مقدار تلف شده از مالک و مؤجر میگیرد.
آیا نسبت به عین کسی در این جا ضامن هست یا ضامن نیست؟ کسی ضامن نیست به خاطر این که خود او اتلاف کرده.
این جا را توجه کنید؛ در صورت بعد که میشود صورت چهارم بحث در اتلاف اجنبی است؛ در اتلاف اجنبی آمدند تفصیل دادند بین این که عین شخصی باشد یا کلی باشد، این یک. بین این که اتلاف اجنبی قبل القبض باشد یا بعد القبض، بین این که اتلاف اجنبی برای عین مستأجره باشد یا محل عمل، اما در اتلاف مؤجر این تفصیلات را ندادند، حتی در آن جایی هم که من گفتم کلی باشد و جزئی این تفصیل در کلمات نیست بلکه من اضافه کردم.
به نظر ما این تفصیلاتی که در اتلاف اجنبی هست، همه یا اکثر آنها در مورد اتلاف مؤجر و مالک هم میآید نهایت به خاطر این که بحث به هم نریزد ما بعد میآییم اتلاف اجنبی را میگوییم، اقسامی را که در اجنبی گفتند میگوییم بعد برمیگردیم دو مرتبه روی مؤجر. پس بحث مؤجر ما کامل نشده، برمیگردیم روی مؤجر ببینیم آیا در مؤجر باید این تقسیمات لحاظ شود یا خیر و احکام آن فرق میکند یا خیر؟
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) (سؤال: فرمودید یک موقع تلف است یک موقع اتلاف است، بعد فرمودید هر دو قسم، این خودش دو قسم است؟) نسبت به این که محل عمل باشد یا عین مستأجره باشد.
۲) (سؤال: در اثناء اجاره از اول باطل میشود؟) خیر، در اثناء از وسط باطل میشود، قبل از آن وجهی برای بطلان نیست.
۳) چنان که حضرت استاد در درس بعد تصریح میفرمایند مراد صورتی است که مستأجر در اجاره اعیان و اجیر در اجاره اعمال افراط و تفریط نکرده باشند.
۴) (سؤال: اگر تلف شود بحث امانت مطرح نمیشود؟) خیر، عین از مال خود او تلف شده چون تلف سماوی است (اگر کوتاهی نکرده باشد چه؟) تلف سماوی است، کوتاهی یعنی چه؟ سماوی غیر اختیاری است (اگر دابه است مثلا مریض شد و این شخص میتوانست مداوا کند، یعنی اگر سیل بیاید میتوانست دابه را جای دیگر ببندد) اینها حساب دیگر دارد، اینها میشود افراط، الان بحث این است که هیچ افراط و تفریطی در کار نیست فقط تلف، تلف سماوی است.
۵) (سؤال: یک پارچه دیگر را میدهم به او) فرض این است که این پارچه را داده، شما یک پارچهای دادید مثلا این پارچه را خریدید به سیصد هزار تومان شما این پارچه را دادید خیاط بدوزد، همین پارچه را صاعقه سوزاند، پارچه دیگر اگر بخواهید بدهید میبدوزد یک عقد اجاره دیگر، کلی که نبوده، شما نگفتی که یک ثوبی برای من بدوز (اجاره من با شخص بوده، شخص هم که سر جای خودش است، یک پارچه مثل آن را میدهم) خیر، متعلق عمل چه بوده؟ یک مرتبه کلی است؛ میگویید یک ثوبی برای من بدوز حالا هر پارچهای که به تو دادم، این پارچه تلف شد یک پارچه دیگر، اما اگر این پارچه را به او بدهی و بگویی این پارچه را بدوز، مورد بحث این جا است (کلی هم باشد بعد از این که این پارچه را میدهد تعین پیدا میکند) خیر، قبل از این که میخواهد بدهد تلف شده، یکی دیگر میدهد، در تلف کلی قبل القبض تصویر مسأله به این است که اراد أن یعطیه فتلف، همان طور که فقها هم همین طور تعبیر فرمودند.
۶) (سؤال: منفعت که تلف شد کشف نمیشود منفعت در ملک مؤجر نبوده؟) خیر، فرض این است که خودش تلف میکند (او تخیل کرده که منفعت تا آخر است) اتلاف اختیاری است، شما یک چیزی را اجاره کنید بعد خود شما از بین ببری، منفعت موجود است، قابلیت آن هم برای شما هست خود شما از بین میبری، در این هیچ شکی نیست، هیچ سیره عقلائیه هم بر خلاف این نیست (ظرف را اجاره کرد غیر اختیاری از دستش افتاد و شکست) در این جا هم همین است، چرا؟ به خاطر این که در قاعده اتلاف میدانید که ضمانت هست از احکام وضعیهای است که به اختیار ساقط نمیشود، (این که میفرمایید مسلوب المنفعه است این با حکم اولی منافات دارد، در حکم اول فرمودید این شخص باید اجره المسمی را هم بدهد) اجرت المسمی را به ضمان معاوضی باید به من بدهی. چون کاسه را گرفتی نخواستی از آن استفاده کنی، اجرت من از بین نمیرود، اجرت من را باید بدهی اما کاسه من شکسته شده باید قیمت آن به ضمان غرامت پرداخت شود (سؤال: اگر مثلی باشد میتواند بگیرد و یک سال خودش استفاده کند و بعد تحویل مؤجر دهد) خیر، اجازه مالک را میخواهد چون خصوصیت هم خودش در ملک مالک هست، شما تبدیل خصوصیت هم که بخواهید کنید باید از او اذن بگیرید، شما اگر یکی دیگر برای او ببرید، این آن عینی که متعلق اجاره بوده نیست، اگر یادتان باشد در یک بحث دیگر در مسأله دیگر این را داشتیم که میگفت حالا این را ببرد و یکی دیگر جای آن بیاورد، میگفتیم این متعلق اجاره نیست آن که متعلق اجاره بود آن ظرف بود نه این ظرف، چون متعلق اجاره شخصی بوده، کلی که نبوده تا شما بگویید آن رفت من یکی دیگر جای آن میگذارم، یا خودش بیاید یکی دیگر جای آن بگذارد، این که نمیشود. (اجاره در مثلیات که معنا ندارد) خیر، ایشان میخواهد بگوید وقتی تلف شده مستأجر مگر ضامن نیست، میرود یک ظرف دیگر مثل همین برمیدارد میآورد و میگذارد جای آن از استفاده میکند و اجاره میشود باقی.
۷) قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سباب المؤمن فسوق و قتاله کفر و أکل لحمه معصیه و حرمه ماله کحرمه دمه. الکافی (ط ـ الإسلامیه) ج۲ ص۳۶۰ و قال صلی الله علیه و آله و سلم لا یحل مال امرئ مسلم إلا عن طیب نفسه. عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه ج۲ ص۱۱۳