ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث در استدلال به استصحاب عدم ازلی بود برای اثبات برائت. خلاصه‌ای از آنچه که در سابق گفتیم تکرار می‌کنیم که در این تکرار فائده هم هست که سلسله ارتباط مباحث با هم حفظ بشود. جریان استصحاب عدم ازلی برای اثبات برائت به دو تقریب است: یکی از باب استصحاب عدم ازلی حکم انشائی و یکی از باب استصحاب عدم ازلی حکم فعلی.

توضیح مطلب این است که شما همه آشنا هستید که مراتب حکم در نزد مرحوم آخوند چهار مرتبه است مرتبه اقتضا که ملاکات است، مرتبه انشاء حکم و جعل حکم که در این مرحله مولا انشا می‌کند ایجاد می‌کند اعتبار می‌کند حکم را حتی با فرض موضوع ولو هیچ موضوع محقق نباشد، مثل «و لله على الناس حج البيت من استطاع إليه سبيلا».[۱]

مرحله سوم حکم فعلی است یعنی همان حکم انشائی است، حکم دیگری ایجاد نمی‌شود همان حکم انشائی وقتی موضوع آن محقق بشود اسم آن می‌شود حکم فعلی، زیر این حکم دیگری انشا نمی‌شود، یک خط بکشید.

مرحله چهارم هم مرحله تنجز حکم است یعنی حکم به سر حدی برسد که اگر عبد مخالفت کند مستحق عقاب است. در این جا هم باز یک حکم جدیدی پیدا نمی‌شود همان حکم انشائی در ظرف قیام حجت بر حکم عند المکلف اسم آن می‌شود حکم متنجز، حکم منجز و الی آخر.

نظر دیگر این است که برای حکم دو مرتبه است: یکی مرتبه انشا یکی مرتبه فعلیت.

پس هر دو گروه متفق هستند در این که حکم یک مرتبه انشا دارد و یک مرتبه فعلیت دارد.

لذا ما یک بحث طرح می‌کنیم نسبت به استصحاب حکم انشائی، یک بحث طرح می‌کنیم نسبت به حکم فعلی.

المقام الاول فی استصحاب الحکم الانشائی

خود استصحاب عدم ازلی حکم انشائی دو تقریب دارد: یک تقریب عبارت است از استصحاب عدم جعل، استصحاب عدم انشاء حکم، یک تقریب آن عبارت است از استصحاب عدم خود حکم.

تقریب اول

اما تقریب اول از این جهت جریان دارد که جعل احکام و انشاء احکام از حوادث است از قدما نیست پس مسبوق به عدم است حالا ما شک داریم قطعا حرمت برای شرب توتون جعل نشده بود یقین به عدم جعل داریم شک داریم بعد جعل حرمت شده است یا خیر استصحاب می‌کنیم عدم جعل را. این تقریب اول استصحاب عدم جعل.[۲]

اشکال اول بر تقریب اول

بر این تقریب اشکال شده که اشکال آن را جلسه گذشته گفتیم. گفتیم که مستصحب یا باید حکم شرعی باشد یا موضوع حکم شرعی باشد. در حکم شرعی در صورتی عدم جعل مستند به شارع می‌شود که وعاء، وعاء تشریع باشد در وعاء تشریع اگر شارع مقدس جعل حکم نفرماید ابقاء عدم جعل مستند به شارع مقدس می‌شود اما قبل از وعاء تشریع چون تشریع اساسا نیست پس عدم تشریع هم مستند به شارع نخواهد بود.

حالا که این نکته روشن شد ما سؤال می‌کنیم می‌گوییم شما که استصحاب عدم جعل حرمت می‌کنید مقصودتان استصحاب عدم حرمت است بعد از آمدن شریعت یا قبل از آمدن شریعت؟

اگر بگویید مقصود استصحاب عدم جعل است بعد از آمدن شریعت فرض این است که بعد از آمدن شریعت از اول ما شک داریم که جعلی نسبت به حرمت شرب توتون بوده یا نبوده نه این که یک برهه‌ای از زمان جعل حرمت نبوده، دو سه سال اول بعثت نبوده بعدا شک داریم که آیا حرمت جعل شده یا نه. پس اگر مقصود عدم جعل انشاء و حرمت است در وعاء تشریع رکن اول استصحاب مفقود است یقین به عدم آن نداریم.

اگر مقصود استصحاب عدم ازلی قبل از تشریع است، یقین سابق داریم چون در ازل قطعا جعل احکام نبوده ولیکن استصحاب عدم ازلی جعل حرمت قبل از تشریع برای اثبات عدم حرمت در وعاء تشریع اصل مثبت است.

و بعبارة اخری آنچه را که شما استصحاب می‌کنید عدم جعلی است که مستند به شارع نیست. چرا؟ چون وعاء تشریع نیست، آنچه که می‌خواهید اثبات بکنید چه چیزی هست؟ عدم جعل حرمت است مستند به شارع مقدس است. پس آنچه که لازم دارید می‌شود غیر آنچه که استصحاب می‌کنید. البته اگر عدم جعل قبل از تشریع باقی باشد تا بعد از تشریع لازمه‌اش این است که بعد از تشریع عدم مستند به شارع می‌شود اما این لازم است و خود آن نیست و می‌شود اصل مثبت.[۳]

و بعبارة اخری عدمی که شما استصحاب می‌کنید عدم به معنای «لیس» تامه است عدم محمولی است، عدم الجعل است، الجعل معدوم، عدمی که ما لازم داریم، عدم نعتی است لیس الجعل بعد التشریع. لیس الجعل بعد التشریع «لیس» تامه است یا ناقصه؟

(سؤال: «لیس» تامه است الجعل موجود …) اجازه بدهید ببینم اول ملا مغنی را به میدان بیاورم لیس الجعل بعد بقاء التشریع اسم «لیس» چیست؟ (جعل است) جعل است، خبرش چه چیزی هست؟ (بعد بقاء است) می‌شود «لیس» ناقصه. لیس الجعل می‌شود «لیس» تامه. این که ملا مغنی. (یک وقت من وجود جعل را فرض می‌کنم بعد از تشریع …) من به این‌ها کار ندارم، مغنی، مغنی چه شد؟ حالا بعد از مغنی. خدا خیرتان بدهد آن که شما استصحاب می‌کنید عدم جعلی است که مستند به شارع نیست آن که می‌خواهید اثبات بکنید عدم جعلی است که مستند به شارع است، عدم الجعل مستند بالشارع می‌شود عدم موصوف، عدم منعوت، می‌شود عدم نعتی اما عدم قبل از شرع می‌شود عدم ازلی و محمولی. لذا سر از اصل مثبت می‌آورد و حجت نیست (این اشکال به صاحب کفایه هم هست؟) این اشکال بر هر کسی است که استصحاب عدم ازلی را جاری می‌کند، صاحب کفایه هم دارد.ـ

جواب مرحوم آقای خوئی از اشکال

مرحوم آقای خوئی اگر به خاطرتان باشد از این اشکال جواب دادند. فرمودند ما استصحاب می‌کنیم عدم جعل در وعاء تشریع را. شما گفتید یقین سابق ندارد اشتباه کردید یقین سابق دارد چرا چون جعل احکام به تدریج است پس اول بعثت هیچ کدام از این احکام مجعول نبود یک یک جعل شد وجوب زکاة جعل شد، وجوب خمس جعل شد… شک دارم حرمت شرب توتون هم جعل شد یا نشد استصحاب می‌کنم عدم جعل بعد از وعاء تشریع را هم یقین سابق دارد هم اصل مثبت نیست.

این جواب مرحوم آقای خوئی قدس سره هست در موسوعه جلد ۴۷ صفحه ۳۳۴.[۴]

اشکال والد معظم بر مرحوم آقای خوئی

والد معظم اگر به خاطرتان باشد اشکال فرمودند. فرمودند آنچه که ما دلیل داریم بر تدریجیت، نسبت به بیان احکام است بیان احکام به نحو تدریج بوده اما دلیلی نداریم بر این که جعل احکام هم به نحو تدریج باشد بل الدلیل علی خلافه.

نقلا

دلیل بر خلاف من النقل «إنا أنزلناه في‏ ليلة القدر»[۵] قرآن تماما در لیله قدر بر قلب مطهر حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي‏ء».[۶]

عقلا

و اما العقل از نظر عقلی هم جعل تدریجی نیست و زمان بردار نیست به دو وجه:

وجه اول

وجه اول این است که این جعل احکام مستند به باری تعالی است و افعال باری تعالی زمانی نیست، افعال باری تعالی فوق زمان است لذا «إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون»[۷] این یک وجه. ولو این وجه قابل برای بعضی از صحبت‌ها هست…

چه کسی می‌گوید چه صحبتی؟ (لازمه‌اش این است که افعال خدا ازلی باشد) باشد هر کس خربزه می‌خورد پای لرزش هم می‌نشیند (صفات فعل که حادث هستند همه افعال خدا حادث هستند) آفرین. تنها شبهه‌ای که این جا هست این است که نسبت به صفات فعل ما دلیلی نداریم که این‌ها در زمان واقع نشود مثل رزاقیت باری تعالی، شفای مریض این‌ها در زمان واقع می‌شود چون این‌ها مربوط به فعل باری تعالی است و مربوط به ذات باری تعالی نیست. این یک جهت.

جهت دوم این است که اگر مقصود از شارع مقدس نفس نبوی و ولوی باشد در آن‌ها افعال‌شان زمانی است و به تدریج است.

وجه دوم

وجه دوم وجه قویی است، البته وجه قوی که می‌گویم هر چیزی را که بگذاریم این جا بالاخره زیر و رویش می‌کنیم حالا این را می‌گوییم. خلاصه خدا حفظ کند والد معظم را.

توضیح این وجه این است که اگر در موردی ما فاعلی داشته باشیم و قابلی، قابل قابلیت آن تام باشد و هیچ نقصی در قابلیت قابل نباشد، فاعل هم فاعلیت آن تام باشد و هیچ نقصی در فاعلیت فاعل نباشد، این جا تأثیر فعل فاعل در قابل، زمان بردار نخواهد بود.

در ما نحن فیه هدف از احکام رسیدن به کمال است. البته کمال به مراتب آن: یک کمال داریم کمال مقداد است یک کمال داریم کمال سلمان است یک کمال داریم کمال علی بن ابی طالب علیه السلام یک کمال داریم کمال حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم « فكان قاب قوسين أو أدنى‏»[۸] الی آخر.

نفس محمدیه صلی علیه و آله و سلم هیچ نقصی در قبول تمام آنچه که موجب کمال بشریت هست نداشته، هیچ نقصی در نفس حضرت نبوده، از آن طرف هیچ نقصی هم در افاضه و فاعلیت باری تعالی نبوده پس حداقل موجبة جزئیة نسبت به خود حضرت تمام احکام دفعة جعل شده و زمان بر نداشته لذا تدریجیت نسبت به جعل احکام دلیل بر خلاف آن داریم.

بنا بر این آنچه که مرحوم آقای خوئی فرمودند ناتمام است.

اشکال دوم، روی آن حالا فکر کنید ببینم چه کار می‌کنید.

(سؤال: این الان ثابت کرد احکام تدریجی هست یا نیست؟) ثابت کرد جعل، تدریجی نیست دیگر، جعل تدریجی نیست بیان تدریجی است. چون همه احکام یک جا باید برای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم جعل شده باشد. (کمال شخص مهم نیست، شخص کامل باشد شرایط آن هم مهم است؟) آخر فرض این است که هیچ نقصی نبوده در حضرت که بگوییم … (در حضرت نقصی نبوده ولی شرایط و زمان) همه چیز آن مهیا بوده، هیچ چیزی نبوده، برای حضرت نقصی نبوده ما هستیم که گیر و گور داریم از اول آن گیر است تا آخر آن هم گور است بله. (حضرت رسول از بدو خلقت کمال ایشان کمال بالقوه نبوده که به جعل احکام بخواهد بالفعل بشود پس از همان اول بالفعل بوده چه جعل احکامی بوده باشد چه نبوده باشد) نه آن یک چیز دیگر است، آن قبل از دائره احکام و تکالیف است. بحث ما در مرحله احکام و تکالیف است این نفوس دو جهت داشتند یک جهت قبل از تکالیف داشتند یک جهت بعد از تکالیف داشتند ما الان بحث‌مان بعد از تکالیف است و الا خلقت نوری حضرت از زمانی بوده و در آن زمان این تکالیف را که حضرت نداشتند. (حتی در وعاء تشریع) در وعاء تشریع دیگر نمی‌توانیم بگوییم نقص می‌شود همه آن باید یک جا باشد (کمال حضرت بالقوه بوده که نیاز به جعل احکام داشته بالفعل بشود؟) شکی نیست که خود حضرت با نماز به کمال می‌رسیدند بله با هر نمازی حضرت به کمال می‌رسیدند شکی نیست اگر این طور باشد که می‌شود نامحدود. پس بنا بر این شما صلوات که می‌فرستید معنای صلوات چیست؟ (یعنی درود و رحمت مضاعف بر قبل برسان) اگر کامل تمام شده دیگر چه چیزی را به حضرت برساند همه آن هست دیگر. لذا آن جا هر چه هست کمال حد که ندارد. (اصل استدلال چیزی را که ثابت نکرد ما در مورد خودمان که قابل نیستیم که احکام برای ما دفعة جعل بشود داریم صحبت می‌کنیم) ما و پیامبر در تکالیف فرقی نداریم، جعل نسبت به ما هر دو یکی هست. (استدلال شد به نحو موجبه جزئیه) جعل نسبت به ما هر دو یک طور است بیان آن دو طور است حضرت بیان نکردند چون استعداد نبوده اما نسبت به خود حضرت که استعداد کامل بوده.ـ

یادم آمد یک بحثی را من در یکی از همایش‌هایی که راجع به حضرت زهرا علیها السلام بود طرح کردم حیف که دنبال نشد. یک بحثی ما طرح کردیم که اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود بعد این را آمدیم تقسیم بندی کردیم گفتیم اگر حضرت زهرا علیها السلام قبل از خلقت عالم نبود چه می‌شد، اگر حضرت زهرا علیها السلام بعد از خلقت آدم، آدم خلق شد اما حضرت زهرا نبود چون ما قائل هستیم که حضرت زهرا بودند آن زمان، اگر حضرت زهرا سلام الله علیها در زمان آمدن پیامبر خاتم نبود چه اتفاق‌هایی می‌افتاد همین طور ادامه دادیم تا این که اگر حضرت زهرا علیها سلام بعد از مردن مردم نبود یعنی در عالم برزخ دیگر حضرت زهرایی نبود و اگر حضرت زهرا در عالم قیامت نبود چه می‌شد. یکی از این‌ها را یادم هست در آن جلسه توضیح دادم فکر می‌کنم آن را هم که توضیح دادم مال این بود که بعد از آن که حضرت رسول آمدند اگر حضرت زهرا نبود چه می‌شد. ولی خیلی بحث عمیقی است. شما اگر مراجعه بکنید به روایات اگر حضرت زهرا نباشد کُمیت قیامت لنگ است یعنی قیامت می‌ماند همین طوری در هوا، حل نمی‌شود مسئله قیامت. مراجعه کنید به روایات، خیلی خلاصه حضرت مقاماتی دارد که اصلا ما غافل هستیم و در فکر ما خطور نکرده. همین چند جمله‌ای که من گفتم شما روی یکی از آن‌ها فکر کنید. روی همین فکر کنید که اگر حضرت زهرا علیها السلام در قیامت نبود بعد ببینید چه می‌شود چون در قیامت همه مردم پناه می‌برند به پیامبران‌شان می‌گویند بابا کاری از دست ما بر نمی‌آید ما خودمان توی وانفساه هستیم همه می‌آیند خدمت حضرت رسول، حضرت رسول باز به حضرت زهرا ارجاع می‌دهند که بعد آن قضایایی که گفتن آن سخت است اتفاق می‌افتد.

اشکال دوم بر تقریب اول

اشکال دوم مرحوم آقای خوئی قدس سره، خوب دقت کنید این است که آنچه که اثر دارد یعنی باعث است نسبت به مکلف و زاجر است نسبت به مکلف عبارت است از حکم فعلی. حکم انشائی که هنوز موضوع آن محقق نشده در واجبات باعثیت ندارد در محرمات زاجریت ندارد پس اثر مال حکم فعلی است و اثری بر حکم انشائی بار نیست. لزوم اطاعت، حرمت معصیت این‌ها مال چه حکمی است؟ این‌ها مال حکمی است که به سر حد فعلیت برسد. «و لله على الناس حج البيت من استطاع إليه سبيلا»[۹] چه وقت واجب است اطاعت؟ وقتی مستطیع بشوید تا مستطیع نشوید وجوب اطاعتی نیست حرمت معصیتی نیست.

پس آنچه که ما لازم داریم برای باعثیت و زاجریت وجود تکلیف فعلی است و آنچه که ما لازم داریم برای ایمنی از عقاب عدم حکم فعلی است استصحاب عدم حکم انشائی برای اثبات عدم حکم فعلی باز می‌شود اصل مثبت. چون آنچه که ما لازم داریم عدم حکم فعلی است آنچه که می‌خواهد استصحاب بشود عدم حکم انشائی است. البته لازمه بقاء عدم حکم انشائی تا زمانی که موضوع آن محقق بشود این است که حکم فعلی نیست یعنی [لازمه] استصحاب و بقاء عدم حرمت خمر تا زمانی که خمر محقق بشود این است که خمر حرمت فعلیه ندارد می‌شود اصل مثبت و اصل مثبت حجت نیست.[۱۰]

جواب مرحوم آقای خوئی

مرحوم آقای خوئی قدس سره از این اشکال دو جواب می‌فرمایند شکر الله سعیه و رفع الله مقامه:

(سؤال: اشکال والد بود یا اشکال آقای خویی) نه اشکال را آقای خویی طرح می‌کنند و جواب می‌دهند (خودش؟) بله در مصباح الاصول این‌ها همه هست.ـ

اشکال نقضی

اشکال نقضی را بگو ییم. اما اشکال نقضی این است که شکی نیست یکی از مسلّمات استصحاب عدم نسخ است. همه استصحاب عدم نسخ را قبول دارند که اگر حکمی در شریعت سابقه بوده مادامی که آن حکم در شریعت ما نسخ نشده استصحاب می‌کنیم عدم نسخ آن حکم را. آنچه که شما دارید استصحاب می‌کنید مستصحب شما عدم نسخ حکم شریعت سابقه است آنچه که می‌خواهید اثبات بکنید وجود آن حکم است در شریعت ما به نحو حکم فعلی. این هم می‌شود اصل مثبت. آن که استصحاب کردی چه چیزی بود؟ مثلا وجوب صوم که در زمان حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السلام بوده نسخ نشده ما استصحاب می‌کنیم عدم نسخ وجوب صوم را در آن شریعت برای این که ثابت بکنیم فعلیت وجوب صوم را در شریعت خودمان. می‌شود مستصحب غیر آنچه که ما لازم داریم و این می‌شود اصل مثبت و اصل مثبت حجت نیست.[۱۱]

این اشکال نقضی.

اما حل، در حل ایشان می‌فرماید که اساسا…

بقیه بحث را باید بگذاریم فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



۱) آل‏عمران‏ ۹۷

۲) أمّا تقريب الاستدلال باعتبار المرتبة الاُولى: فهو أنّ الأحكام الشرعية لمّا كانت في جعلها تدريجية، فالحكم المشكوك فيه لم يكن مجعولاً في زمان قطعاً، فنستصحب ذلك ما لم يحصل اليقين بجعله. موسوعة الامام الخوئی ج۴۷ ص۳۳۴

۳) و اُورد على هذا التقريب بايرادين: أحدهما: أنّ عدم الجعل المتيقن عدم محمولي، و العدم المشكوك فيه هو العدم النعتي المنتسب إلى الشارع، و لا يمكن إثبات العدم النعتي باستصحاب العدم المحمولي إلّا على القول بالأصل المثبت. و بعبارة اُخرى: العدم المتيقن هو العدم قبل الشرع و الشريعة، و هو غير منتسب إلى الشارع. و العدم المشكوك فيه هو العدم المنسوب إلى الشارع بعد ورود الشرع من قبله، فالمتيقن غير محتمل البقاء، و ما هو مشكوك الحدوث لم يكن متيقناً سابقاً. همان

۴) و فيه: أنّ المستصحب إنّما هو العدم المنتسب إلى الشارع بعد ورود الشرع، لما عرفت من أنّ جعل الأحكام كان تدريجياً، فقد مضى من الشريعة زمان لم يكن الحكم المشكوك فيه مجعولاً يقيناً، فيستصحب ذلك. مع أنّ الانتساب يثبت بنفس الاستصحاب.

۵) القدر ۱

۶) النحل‏ ۸۹

۷) يس‏ ۸۲

۸) النجم‏ ۹

۹) آل‏عمران‏ ۹۷

۱۰) ثانيهما: أنّ المحرّك للعبد – أعني الباعث أو الزاجر له – إنّما هو التكليف الفعلي لا الانشائي، فالحكم الانشائي ممّا لا يترتب عليه أثر، و من الواضح أنّه لا يمكن إثبات عدم التكليف الفعلي باستصحاب عدم الجعل، إلّا على القول بالأصل المثبت. موسوعة الامام الخوئی ج۴۷ ص۳۳۳

۱۱) و فيه أوّلاً: النقض باستصحاب عدم النسخ و بقاء الجعل الذي لا خلاف في جريانه، فلو كان نفي الحكم الفعلي باستصحاب عدم الجعل من الأصل المثبت، كان إثبات الحكم الفعلي باستصحاب بقاء الجعل و عدم النسخ أيضاً كذلك. همان ص۳۳۴

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا