بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
اشکال سوم والد معظم را توضیح خواستید؛
اشکالی که مرحوم شیخ فرمود به عنوان اشکال مشترک این بود که روایت صحیحه عبد الرحمن بن الحجاج[۱] علی ای حال مربوط به شبهه قبل الفحص است حالا اعم از این که شک در تکلیف باشد یا شک در مکلف به باشد اعم از این که حکم نفس واقعه باشد یا حکم فتوا دادن نسبت به مجهول الحکم باشد علی ای حال روایت دلالت میکند که تا زمانی که سؤال نکردید و قبل الفحص باید احتیاط کنید و این ربطی به مطلوب و مدعای مورد بحث ما ندارد چون مطلوب و مدعای بحث ما اثبات احتیاط است بعد الفحص.[۲]
اشکال والد معظم این است که در روایت این طور است «فعليكم بالاحتياط حتى تسألوا عنه فتعلموا» یعنی مادامی که علم به حکم پیدا نکردید باید احتیاط بکنید حالا چه قبل الفحص چه بعد الفحص حالا بعد الفحص هم اگر ما فحص کردیم اما علم به حکم پیدا نکردیم میشود صغرای روایت و روایت اثبات میکند احتیاط را. بنا بر این روایت با التفات به «حتی تعلموا» یعنی حتی تعلموا حکم واقعه را، اطلاق دارد چه قبل الفحص چه بعد الفحص مادامی که حکم شرب توتون را نمیدانی باید احتیاط کنی. ما هم فحص کردیم ولی هنوز به حکم شرب توتون نرسیدیم، پس باید احتیاط کنیم.
تا این جا نتیجه این شد که استدلال به صحیحه عبد الرحمن، سالم از [بعضی از] اشکالاتی است که مرحوم شیخ فرمودند.
اشکال والد معظم بر روایت عبد الرحمن
ولیکن علی ای حال استدلال به این صحیحه برای اثبات احتیاط در شبهات بدویهای که مورد بحث ما است صحیح نیست. چرا؟
سرّ آن این است که خوب دقت کنید آنچه که از نظر عقلی مهم است برای مکلف تحصیل مؤمِّن هست نسبت به احکام شرعیه، تحصیل معذِّر و عذر هست نسبت به احکام شرعیه. یعنی مکلف وظیفه دارد فحص کند از احکام مولا یا واصل به حکم مولا بشود حکم مولا بر او منجز میشود یا اگر واصل به حکم مولا نشد دنبال یک مؤمِّنی بگردد معذری بگردد که در نتیجه او جواز ارتکاب پیدا کند در شبهه تحریمیه، جواز ترک پیدا بکند در شبهه وجوبیه.
تحصیل مؤمِّن اعم است چه به حکم واقعی برسد و چه به حکم ظاهری برسد، اگر به حکم واقعی برسد که شرب توتون حرام نیست مؤمِّن دارد نسبت به ارتکاب شرب توتون. حالا اگر دلیل قائم شود که اگر شما علم به حرمت نداشتید رفع عنکم الحرمة، حرمت از شما برداشته شده این جا هم من مؤمِّن دارم نسبت به ارتکاب شرب توتون، «الناس فی سعة ما لا یعلمون»[۳] «کل شیء لک حلال حتی تعرف الحرام»[۴] خود شارع مقدس اگر بفرماید اگر فحص کردید و به حکم من نرسیدید بر تو حلال است خود شارع برای من مؤمِّن جعل کرده، عذر جعل کرده، با وجود مؤمِّن و عذر دیگر جا برای احتیاط نیست.
حالا میگوییم مفاد حدیث شریف این طور است: «اذا أصبتم بمثل هذا فلم تدروا فعلیکم بالاحتیاط حتی تسألوا عنه فتعلموا»[۵] علم پیدا کنید علم به چه چیزی پیدا کنید به آنچه که وظیفه شمای مکلف است نسبت به این حکم مجهول، چه وظیفه واقعیه خبر ثقه قائم بشود، چه وظیفه ظاهریه اصول عملیه قائم بشود. بنا بر این ادله برائت میشود حاکم بر این حدیث شریف یعنی موضوع این حدیث را منتفی میکند.[۶]
به نظر شما حکومت است یا ورود است؟ (…) اختلاف امتی رحمة. یک مقدار یک چیزهایی میگویید… ببینید این روشن است که حکومت است شما این قانون در دستتان همیشه باشد رابطه ادله شرعیه با اصول عملیه عقلیه ورود است اما رابطه با اصول عملیه شرعیه حکومت بود وجه آن این است ببینید حتی لا تعلموا یعنی حتی لا تعلموا بالوظیفه حدیث برائت خودش که مخرج هست تعبدی است وظیفهای را هم که تعیین میکند وظیفه وجدانی را تعیین نمیکند وظیفهای که درست میکند وظیفه تعبدی است پس مخرج ما که حدیث رفع است و ادله برائت است تعبدی است، مخرج میشود تعبدی، خروج هم تعبدی است چرا؟ چون وظیفه تعبدا برای ما روشن شده نه واقعا، وقتی خروج تعبدی باشد مخرج هم تعبدی باشد میشود حکومت.
(سؤال: حاج آقا «حتی تعلموا» دارد) نتیجه اجازه بدهید بحث ندارد یک مقدار فکر بکنید انشاءالله به آن میرسید جمله شرطیه گفتند که صدق آن متوقف بر صدق طرفین نیست متوقف بر ملازمه است.ـ
نتیجه این شد تا این جا که استدلال به صحیحه عبد الرحمن برای اثبات برائت در شبهات بدویه که مورد کلام ما هست تمام نیست.
روایت دوم
این حدیث در تهذیب است جلد ۲ صفحه ۲۵۹ در وسائل هم هست جلد ۴ صفحه ۱۷۶:
«عن الحسن بن محمد بن سماعة عن سليمان بن داود عن عبد الله بن وضاح قال:…»
روایت از جهت سند موثقه است پس میشود حجت.
اما از جهت متن:
«كتبت إلى العبد الصالح علیه السلام يتوارى القرص و يقبل الليل ثم يزيد الليل ارتفاعا و تستتر عنا الشمس و ترتفع فوق الجبل حمرة و يؤذن عندنا المؤذنون فأصلي حينئذ و أفطر إن كنت صائما أو أنتظر حتى تذهب الحمرة التي فوق الجبل فكتب إلي أرى لك أن تنتظر حتى تذهب الحمرة و تأخذ بالحائطة لدينك».
اما معنای حدیث:
معنای حدیث برای این که روشن بشود اول یک مقدمه ذکر میکنم.
مقدمه
آن مقدمه این است که آیا دخول وقت نماز مغرب به چیست. دو نظر در بین فقهای شیعه هست: یک نظر این است که به استتار قرص است که این نظر عامه هم هست یعنی همین که شمس مستتر شد و در افق پنهان شد وقت نماز مغرب داخل شده وقت افطار صوم محقق شده. نظر دوم این است که وقت عبارت است از زوال حمره مشرقیه. حالا زوال حمره مشرقیه چیست؟ قصه را برای شما نقل بکنم روشن شود.
ما نجف که بودیم شبهای جمعه با والد معظم میرفتیم کربلا برای زیارت. ماشینهایی بود در نجف به عنوان ماشین امانی اینها ماشینهای دولتی بود که به حساب سرعتهای آن مشخص بود و معین بود و نباید از سرعت مجاز بیشتر میرفت و بسیاری از اوقات من یادم هست که والد معظم کل مسیر را ایستاده بودند، یعنی بین نجف تا کربلا چون صندلیها پُر بود ما میایستادیم. من خیلی کوچک بودم شاید دوازده سالم بود. در یکی از این سفرها بین راه ماشین خراب شد. آن زمان هم بین نجف و کربلا یک قهوهخانه بود آن هم در خان نص، و این قهوهخانهای هم که در خان نص بود مجموع مساحت آن فکر کنم به اندازه همین اتاق درس ما بود یک مقدار حالا شاید کم یا بیشتر یعنی اصلا این خبرهایی که الان هست [نبود.] الان خان نص خودش شهری شده. هیچ آمدیم پایین و غروب هم بود بعد استتار قرص که شد والد معظم آن جا به من فرمودند که آن حمرهای که میبینی از آن جا بلند شده و دارد میگذرد و میرود به طرف مغرب وقتی از بالای سر ما رد بشود وقت مغرب داخل شده. اسم این را میگذارند زوال حمره مشرقیه.
نظر مشهور فقهای شیعه این است که نماز مغرب وقت آن به زوال حمره مشرقیه داخل میشود. یعنی وقتی که یک چیزی هست مثل همین نیم کره قرمز رنگ هست همین طور از آن جا بلند میشود از مشرق میآید و از بالای سر همین طور رد میشود تا میرود به طرف مغرب. البته بعضیها هم احتیاط میکنند در این فاصله آن طور که به خاطرم هست والد معظم احتیاط وجوبی دارند نسبت به این مقطع.
حالا که این روشن شد روایت را میخوانیم و معنا میکنیم معنای تحت اللفظی، عمیق نمیخواهیم معنا کنیم تا بعد ببینم چه طور معنا شده.
معنای حدیث
«كتبت إلى العبد الصالح علیه السلام يتوارى القرص» قرص پنهان شده «و يقبل الليل» شب اقبال کرده «ثم يزيد الليل ارتفاعا» و لیل بالا آمده «و تستتر عنا الشمس» و شمس از ما مستتر شده «و ترتفع فوق الجبل حمرة» و بالای کوه یک حمره و سرخی هم بالا آمده «و يؤذن عندنا المؤذنون» یعنی مؤذن عامه اذان میگوید «فأصلي حينئذ» وقت داخل شده که نماز مغرب بخوانم «و أفطر إن كنت صائما أو أنتظر حتى تذهب الحمرة التي فوق الجبل» یعنی حمره مشرقیه «فكتب إلي أرى لك أن تنتظر حتى تذهب الحمرة و تأخذ بالحائطة لدينك» جواب این طور است میبینم برای تو که منتظر باشی تا آن حمره برود و اخذ میکنی به احتیاط در دین خود. این معنای تحت اللفظی روایت.
تقریب استدلال
تقریب استدلال به این حدیث بر لزوم احتیاط در شبهات بدویه عبارت از این است که این که فرمود «اری لک ان تنتظر و تأخذ بالحائطة لدینک» جمله خبریه است ولیکن این جمله خبریه در مقام انشا است و در اصول ثابت شد که جمله خبریه در مقام انشا دال بر وجوب است بلکه بعضی فرمودند دلالت آن بر وجوب اقوی است از صیغه إفعل چون میگوید انجام میدهی یعنی مفروغ عنه گرفته است انجام عمل را. حالا دلالت این جمله خبریه بر وجوب مورد همان بحثی است که در دلالت صیغه امر بر وجوب هست.
در دلالت صیغه امر بر وجوب انظار مختلفی است عمده چند نظر است:
یک نظر این است که دلالت به ظهور لفظی است یعنی صیغه إفعل وضع للدلالة علی الوجوب که در معالم این را مفصل انشاءالله دیدید.
سابق بر این معالم را میخواندند واقعا هم چقدر حوزه روز به روز عمیقتر! میشود. سابق بر این معالم را میخواندند و همراه معالم دوتا حاشیهای که خوانده میشد یکی حاشیه مرحوم قزوینی بود یکی هدایة المسترشدین بود. هدایة المسترشدین را ببینید چطور کتابی است و چه ابتکاراتی مرحوم صاحب هدایه داشتند!
علی ای حال این یک نظر است.
نظر دوم این است که دلالت صیغه إفعل و من جمله جمله خبریه در مقام انشاء بر وجوب به حکم عقل است یعنی چطور؟ به این بیان که این الفاظ شکی نیست که دلالت میکند بر مطلوبیت این عمل عند المولی اگر مطلوب نباشد که به آن امر نمیکند پس مطلوب مولا هست و عقل حکم میکند آنچه که مورد حب مولا است مادامی که مرخِصی بر آن نیاورده است وظیفه عبودیت و رقیت اقتضا میکند انجام عمل را پس دلالت به حکم عقل است.
نظر سوم این است که دلالت به مقدمات حکمت و به اطلاق است یعنی وقتی مولا گفت انجام بده اگر مقید میکرد به جواز ترخیص پس ترک آن جائز بود اما وقتی گفته بیاور و هیچ قیدی بر جواز ترک آن نیاورده مطلق گفته بیاور رها گفته بیاور اطلاق اقتضا میکند انجام عمل را.
آن وقت این مبانی اثر دارد یعنی هر مبنایی را که شما اخذ بکنید، در جمع بین روایات و در حمل صیغه إفعل بر غیر وجوب و اینها خیلی فرق میکند ظهور لفظی باشد یک اقتضائاتی دارد به حکم عقل باشد یک اقتضائاتی دارد مثلا یک نمونه را برای شما بگویم ببینید چقدر بحث عمیق میشود؛
اگر ما بگوییم به ظهور لفظی است إغتسل للجمعه و الجنابة میشود استعمال لفظ در اکثر از معنا و باطل چون إغتسل للجمعه برای استحباب باید باشد برای جنابت برای وجوب باشد، یک إغتسل هم بیشتر نیست نمیتواند هم ظاهر در وجوب باشد هم ظاهر در استحباب باشد.
اما اگر به حکم عقل باشد هیچ مشکلی ندارد چون إغتسل آنچه را که افاده کرده است اصل مطلوبیت است نه وجوب نه استحباب عقل میگوید اگر دلیل بر ترخیص نیست واجب است در جنابت دلیل بر ترخیص ندیدیم میگوییم واجب است اگر دلیل بر ترخیص هست واجب نیست در جمعه دلیل بر ترخیص دیدیم میگوییم واجب نیست. دیدید چه قدر اثر میکند!
حالا تقریب استدلال این است که این جمله خبریه علی ای حال دلالت میکند بر وجوب اما بالظهور اللفظی أو بادراک العقل أو باطلاق و مقدمات الحکمة، پس کبری درست میشود که اخذ به احتیاط در دین لازم است. این کبری. و اما صغری آیا شک در حرمت شرب توتون از دین هست یا از دین نیست لا شک أنه من الدین کبری هم اثبات شد. فرمود هر چه که از دین هست در آن باید احتیاط کنیم پس در شرب توتون باید احتیاط کرد. این میشود تقریب استدلال به این حدیث شریف.
مرحوم شیخ قدس سره…
واقعا اینها زحمت کشیدن طوری زحمت کشیدند که وقتی آدم میخواند خجالت میکشد وقتی من برای شما میگوید دو تا خجالت میکشم چقدر زحمت کشیدند چقدر کار کردند ما خیلی هنر داشته باشیم تازه حرفهای اینها را شکسته پکسته تحویل بدهیم خدا از سر تقصیرات ما بگذرد، چه خدمتی ما به دین کردیم چه کار کردیم چه آوردیم چهار رکعت نماز خواندیم که آن درویش به او گفتند چرا نماز نمیخوانی گفت آقا نماز آن بود که علی بن ابی طالب خواند دیگر اینها نماز نیست لذا ما نمیخوانیم گفتند چرا روزه نمیگیری گفت ما در این دنیا قصد اقامت نکردیم مسافر هستیم.
مناقشه مرحوم شیخ در استدلال به موثقه
مرحوم شیخ میفرماید که در تحقق وقت، وقتی میگوییم در تحقق وقت مقصودمان وقت صلاة مغرب و وقت افطار است دیگر روشن باشد در تحقق وقت دو مسلک هست: یک مسلک استتار قرص است و یک مسلک زوال حمره مشرقیه است. بر هر دو مسلک ما روایت را باید بررسی کنیم.
اشکال بر مسلک استتار قرص
بر مسلک اول که وقت به استتار قرص داخل میشود [چند اشکال میکند:]
اشکال اول
اشکال اول این است که این روایت مربوط به شبهه موضوعیه است نه شبهه حکمیه و مورد کلام ما شبهه حکمیه است. چطور شبهه موضوعیه میشود؟
به این بیان که سائل میدانسته که دخول وقت به استتار قرص است، از کجا میدانسته؟ فرض ما این است دیگر، گفتیم دو تا مسلک داریم: مسلک اول این است که دخول وقت به استتار قرص باشد پس سائل میدانسته که دخول وقت به استتار قرص است ولیکن سائل شک داشته که آیا استتار قرص شده است یا استتار قرص نشده. چرا؟ چون هنوز سرخی را بالای کوه میدیده و شاید این سرخی بالای کوه اماره بر وجود شمس در افق باشد بنا بر این شبهه میشود شبهه موضوعیه. میدانسته که دخول وقت به استتار قرص است نمیدانسته که آیا استتار قرص شده است یا استتار قرص نشده.
این کیفیت بیان شبهه موضوعیه بود.
حالا به چه دلیل شما روایت را حمل بر شبهه موضوعیه میکنید؟ میگوید وجه آن این است که اگر شبهه حکمیه باشد شأن امام بیان حکم شرعی است مجتهد است که وقتی حکم را بلد نیست بگوید احتیاط کن امام علیه السلام که معقول نیست از او که نسبت به حکم شرعی بفرماید احتیاط کن، او عارف به احکام است بلکه به نظر تحقیق او جاعل حکم هست و در روایت امام علیه السلام ارجاع به احتیاط دادند پس ارجاع به احتیاط با سؤال از شبهه حکمیه سازگار نیست لذا حمل میشود بر شبهه موضوعیه.[۷]
این اشکال اول.
(سؤال: در تعادل و تراجیح بعضی وقتها سؤال از شبهه حکمیه است میفرماید احتیاط کن حتی تلقی امامک) بله آن عیب ندارد آن برای مجتهد است نه برای خودش برای مجتهدین که حکم را نمیدانند حکم به احتیاط کرده است اما از خود امام اگر بپرسید هیچ وقت احتیاط نمیفرماید حکم شرعی را بیان میکند. در باب تعارض یکی از احکام مجعول از طرف خود شارع مقدس احتیاط است یکی تخییر است لذا دو تا حکم است و آن جا هم بحث است که آیا در تعارض مرجع احتیاط است یا تخییر است یا تساقط است.ـ
اشکال دوم
اشکال دوم این است که شبههای که در این حدیث شریف است شبهه وجوبیه است.[۸] چون نسبت به دخول وقت نماز مغرب است و موضوع کلام شیخ شبهه تحریمیه است چون مرحوم شیخ شبهه تحریمیه را اول بحث میکنند بعد شبهه وجوبیه را طرح میکنند لذا میگوید مربوط به شبهه تحریمیه نمیشود.
ولیکن این اشکال خیلی مهم نیست روایت از جهت صلاة اگر شبهه وجوبیه است از جهت افطار صوم میشود شبهه تحریمیه.
اشکال سوم محض خاطر سهشنبه روز سهشنبه.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) علي بن إبراهيم عن أبيه و محمد بن إسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعا عن ابن أبي عمير و صفوان بن يحيى جميعا عن عبد الرحمن بن الحجاج قال: سألت أبا الحسن علیه السلام عن رجلين أصابا صيدا و هما محرمان الجزاء بينهما أو على كل واحد منهما جزاء فقال لا بل عليهما أن يجزي كل واحد منهما الصيد قلت إن بعض أصحابنا سألني عن ذلك فلم أدر ما عليه فقال إذا أصبتم مثل هذا فلم تدروا فعليكم بالاحتياط حتى تسألوا عنه فتعلموا. الكافي (ط – الإسلامية) ج۴ ص۳۹۱
۲) هذا، مع أن ظاهر الرواية التمكن من استعلام حكم الواقعة بالسؤال و التعلم فيما بعد، و لا مضايقة عن القول بوجوب الاحتياط في هذه الواقعة الشخصية حتى يتعلم المسألة لما يستقبل من الوقائع. و منه يظهر: أنه إن كان المشار إليه ب «هذا» هو السؤال عن حكم الواقعة، كما هو الثاني من شقي الترديد: فإن اريد بالاحتياط فيه الإفتاء بالاحتياط لم ينفع فيما نحن فيه، و إن اريد من الاحتياط الاحتراز عن الفتوى فيها أصلا حتى بالاحتياط، فكذلك. فرائد الأصول ج۲ ص۷۹
۳) عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج۱ ص۴۲۴
۴) كل شيء يكون فيه حلال و حرام، فهو حلال لك أبدا حتى تعرف الحرام منه بعينه، فتدعه. الكافي (ط – دارالحديث) ج۱۰ ص۵۴۱
۵) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۴۶
۶) والحق في الجواب بالنسبة إلى صحيحة عبد الرحمن أن مدلولها هو وجوب الاحتياط ما دام لم يحصل العلم بالحكم بواسطة السؤال عنه، فإن كان المراد من العلم في الغاية هو العلم بالحكم الواقعي لتم الاستدلال بها على وجوب الاحتياط في الشبهة الحكمية بعد الفحص، وأما إن كان المراد من العلم هو العلم بما هو وظيفة المكلف لا العلم بما هو الواقع سقط الاستدلال بها؛ لأن أدلة البراءة بعد تماميتها تعين الوظيفة. والظاهر هو الثاني، حيث إنّ مقتضى الشرع وحكم العقل هو فحص العبد عما هو الوظيفة من ناحية المولى بلا فرق بين كون الوظيفة المعلوم هي الحكم الواقعي أو الظاهري، حيث يكون كل منهما مؤمناً عن العقاب ومعذراً للعبد، فهذه القرينة توجب كون المراد من العلم هو العلم بالوظيفة بمعنى الأعم. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۲۲۶
این مطلب هر چند فرمایش والد معظم است و اشکال ایشان وارد است اما خود والد معظم از این اشکال به نحوی جواب دادهاند که: وأما الإشكال بأنه بمقتضى أدلة البراءة يحصل العلم، فهو مندفع بأن الكلام في مدلول هذه الرواية مع قطع النظر عن سائر الأدلة، وقد اتضح أن مدلولها هو لزوم الاحتياط حتى بعد السؤال والفحص ما لم يحصل العلم بحكم الواقعة. فإيراد الشيخ بكونها دالة على لزوم الاحتياط قبل الفحص لا بعده، أيضاً غير وارد. همان ص۲۱۶
۷) و الظاهر أن مراده الاحتياط من حيث الشبهة الموضوعية لاحتمال عدم استتار القرص و كون الحمرة المرتفعة أمارة عليها؛ لأن إرادة الاحتياط في الشبهة الحكمية بعيدة عن منصب الإمام عليه السلام؛ لأنه لا يقرر الجاهل بالحكم على جهله. فرائد الأصول ج۲ ص۷۹
۸) و لا ريب أن الانتظار مع الشك في الاستتار واجب. لأنّه مقتضى استصحاب عدم الليل، و الاشتغال بالصوم، و قاعدة الاشتغال بالصلاة. همان