امیر المؤمنین
«إن للنكبات غايات لا بد أن تنتهي إليها فإذا حكم على أحدكم بها فليطأطئ لها و يصبر حتى تجوز فإن إعمال الحيلة فيها عند إقبالها زائد في‏ مكروهها.»
تحف العقول ص ۲۰۱

این هم روایت عجیبی است. خلاصه‌ی روایت این می‌شود که حضرت می‌فرماید که بدبختی‌هایی برای انسان پیش می‌آید بالاخره زندگی است اصلا زندگی اگر بدبختی نداشته باشد زندگی نیست ولیکن بدبختی‌ها سر انجام دارد پایان دارد نهایت دارد و سپری می‌شود. بعد بر طبق روایتی که وارد شده می‌فرماید اگر یک بدبختی بر سر شما فرود آمد شما شکیبایی را پیشه کنید، صبر کنید دنبال چاره جویی نسبت به حل آن بدبختی نروید آن مکروه شما را زیاد می‌کند.
توضیح روایت این است که مشکلاتی که برای انسان پیش می‌آید دو رقم مشکلات است. یکی مشکلاتی است که به وجهی خود انسان یا دیگران دخیل در تحقق آن مشکلات هستند این جا باید سعی کرد و آن مشکل را حل کرد. تارة امری هست مقدر برای شخص است در اموری که مقدر برای شخص هست، دیگر مقدر این شخص است. شما هر چقدر هم بالا پایین بکنی اثری نمی‌کند. مقدر شخصی این شده که حالایی که به دنیا آمده نابینا به دنیا آمده یا مثلا دست او معیوب است یا جایی از بدن او معیوب است این الان هر چی بخواهد کاری بکند بیشتر متوجه ناراحتی خودش می‌شود و زیاد می‌شود مکروه او این باید صبر کند تا اگر نعمتی برسد شفائی برسد، کاری چیزی بشود، حل بشود.
مقصود این است که باید توجه داشت در بعضی از مشکلاتی که برای ما پیش می‌آید این طور نباشیم که بریم دنبال این که حالا این مشکل را حل بکنیم یک مقدار باید صبر بکند انسان، اگرمشکل ساخته‌ی خود ما نباشد، فرق می‌کند.
علی ای حال روایت یک بار دیگر بخوانم روایت از حضرت امیر علیه السلام بود:
«إن للنكبات غايات» برای نکتب‌ها و بدبختی‌ها و غایات و نهایت و پایانی است «لا بد أن تنتهي إليها» لابد است که خود آن منتهی به آن غایت بشود «فإذا حكم على أحدكم» اگر حکم شد بر یکی از شما یعنی شما خودت سبب آن نبودی «فإذا حكم على أحدكم بها فليطأطئ لها» خویشتن‌داری کند «و يصبر» صبر کند «حتى تجوز» تا این که آن نکبت بگذرد «فإن إعمال الحيلة فيها» بخواهی اعمال حیله بکنی و چاره اندیشی بکنی در او «عند إقبالها» وقتی که برای شما پیش آمد «زائد في‏ مكروهها.» این خودش زیادی در مکروه آن نکبت و بدبختی خواهد بود.

پیمایش به بالا