بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
ثمّ استظهر ببعض الوجوه تأییدا لما ذکره، و قال بعد ذلک:
فإن قلت: لا فرق فی ذلک بین العقلیّات و الشرعیّات؛ و الشاهد على ذلک ما نشاهد من کثره الاختلافات الواقعه بین أهل الشرع فی اصول الدین و فی الفروع الفقهیّه.
بررسی استنباط احکام شرعیه از راه مقدمات عقلیه
بحث ما مربوط به این بود که آیا طی مقدمات عقلیه برای استنباط احکام شرعیه، صحیح و جایز است یا خیر؟
دیدگاه مرحوم شیخ (قدس سره)
مرحوم شیخ (قدس سره) فرمودند: ما گفتیم که طریقیت قطع ذاتی است، «من أی سببٍ حصل»؛ چه از مقدمات عقلیه باشد و چه از مقدمات شرعیه. پس اگر مکلف از طی مقدمات عقلیه، قطع به حکم شرعی پیدا کرد، قطع او حجت است و باید بر طبق قطعش عمل نماید.
دیدگاه اخباریین
اخباریین در این مطلب، مخالف شدند و گفتند: قطع حاصل از مقدمات عقلیه معتبر نیست و تنها راه رسیدن به احکام شرعی، سماع از معصومین (صلوات الله علیهم أجمعین) است.
دیدگاه مرحوم امین استرآبادی (قدس سره)
مرحوم استرآبادی (قدس سره) بر این مطلب استدلالی کرد که استدلال ایشان را در بحث گذشته خواندیم. کلام مرحوم استرآبادی (قدس سره) تتمهای بر قولشان دارند که میفرماید: فإن قلت. نتیجه کلام مرحوم استرآبادی (قدس سره) تا اینجا اینگونه شد که در طی مقدمات عقلیه نسبت به احکام شرعیه، اشتباه و خطای بسیاری اتفاق میافتد، چون احکام شرعیه جزء معلومات نظریه است و مقدمات رسیدن به احکام شرعیه که اصول فقه است از علوم نظریه بعید عن الإحساس است؛ لذا خطا در آنها بسیار اتفاق میافتد. از این جهت ما فقط باید از طریق مقدمات شرعیه به احکام شرعی برسیم.
اشکال مرحوم شیخ بر مرحوم استرآبادی (قدس سرهما)
ان قلت همان کلامی است که مرحوم شیخ (قدس سره) به عنوان اشکال در گذشته مطرح میفرمود که إن قلت: ما میبینیم کسانی هم که برای رسیدن به احکام شرعیه، طی مقدمات شرعی کردند، به خطا و اشتباه میافتند! پس هم مقدمات شرعیه متضمن خطاست و هم مقدمات عقلیه.
پاسخ مرحوم استرآبادی (قدس سره)
مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) به این اشکال جواب میفرمایند که قلت: اگر دقت کنید میبینید که اگر هم خطا و اشتباهی اتفاق افتاده، به خاطر این است که مقدمه عقلیهای در ضمن مقدمات شرعیه آورده شده است و چون مقدمه آن کوچک بوده، شخص متوجه آن نشده است؛ والا اگر تنها از طریق شرع پیش بروید، ناراحتی نخواهید داشت، چرا؟ چون اگر خطا بکنید و صحیح باشد، شما معصوم از عذاب در قیامت خواهید بود، چون طریق شرعی را طی کردید. اما اگر از دلیل عقلی پیش رفتید و به اشتباه رسیدید، مورد مؤاخذه قرار خواهید گرفت.
تا اینجا کلام مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) بود که قسمتهای دیگری هم دارد و در تطبیق به آن اشاره میکنیم:
تطبیق کلام مرحوم شیخ به نقل از مرحوم استرآبادی (قدس سرهما)
فإن قلت: لا فرق فی ذلک؛ در وقوع خطا، بین العقلیات و الشرعیات، و الشاهدُ علی ذلک ما نُشاهد من کثره الاختلافات الواقعه بین أهل الشرع فی اصول الدین و فی الفروع الفقهیه؛ میبینیم که هم در اصول دین اختلاف وجود دارد و هم در فروع دین؛ مثلاً در کتب اعتقادی که در اصول دین نوشته شده، بسیاری از مسائل در آنها مورد اختلاف است! از مسائلی که مربوط به صفات باری تعالی است که چه صفتی ذاتی است و چه صفتی زائد بر ذات است، اینها مورد اختلاف است، تا چه رسد به احکامی که مربوط به عصمت نبی و عصمت امام است، خود اینها نیز مورد اختلاف است. در مسائل فقهیه نیز که اختلاف «کثیراً مّا» روشن است.
قلت: إنما نشأ ذلک؛ این خطا و اشتباه، من ضم مقدمه عقلیه باطله بالمقدمه النقلیه الظنیه أو العقلیه؛ اشتباه به خاطر این است که این شخص مجتهد، یک مقدمه عقلیه را داخل در مقدمات شرعیهاش آورده است یا داخل در آن مقدمات عقلیه قطعیه ضروریهای که من قبول کردم آورده است؛ لذا اشتباه پیش آمده است.
اشکال مرحوم استرآبادی (قدس سره) بر قانون عاصم از خطا در مواد
در اینجا مرحوم امین استرآبادی (قدس سره)، کلامی که در جلسه گذشته از ایشان مطرح شد را تکرار میکنند. در بحث گذشته فرمود که ما در منطق، قانونی نداریم که موجب شود برای پی بردن به خطا و صواب مواد. فرمود: آنچه ما در منطق داریم، قوانینی مربوط به هیئات است که هیئت قیاس شکل اول چه شرایطی دارد؟ اما اینکه این ماده قریب إلی الإحساس است یا این ماده یقینی است یا این ماده ظنی است یا این ماده مشهور است یا این ماده صحیح است یا این ماده غلط است، چنین قانونی نداریم!
اقامه شاهدی از سوی مرحوم استرآبادی (قدس سره)
اینجا دوباره به همین مطلب اشاره میکنند و شاهدی هم بر آن میآورند. یکی از شواهد بر این مطلب آن است که ما قانونی نداریم که موجب حفظ ما از خطای در مواد شود، زیرا منطق قانونی است که ما را از خطای در هیئات و صورت حفظ میکند. اما شاهد بر اینکه ما علم و قانونی نداریم که ما را از خطای در مواد حفظ کند این است که در فلسفه بحثی است که دو طرف، دو ادعای متناقض دارند و هر دو نیز میگویند کلام ما صحیح است و برهان نیز میآورند و قیاس هم تشکیل میدهند و آن مطلب مربوط به مسئلهای است که آن مسئله مبنای اثبات هیولا است.
تبیین بحث فلسفی درباره صورت اتصالیه اجسام
البته چون این مسئله فلسفی است و ممکن است با آن آشنایی نداشته باشید، توضیح میدهیم: در فلسفه بحثی وجود دارد که آیا جسم دارای صورت اتصالیه است یا دارای صورت اتصالیه نیست؟ این بحث بسیار مورد تنازع قرار گرفته است و به دنبال این بحث مسائلی مطرح شده است؛ از جمله این مسئله که میگویند: اگر آب کوزهای را به دو قسمت تقسیم کردیم، نیمی از آن را در یک کاسه و نیمی را در کاسه دیگر ریختیم. عدهای گفتند: چون این آب همان آب اول است، پس باید قسمت بر صورت اتصالیه جسم وارد شده باشد و دو قسمت شده باشد، یکی در آنجا و یکی در اینجا باشد. عدهای گفتند: خیر! وقتی شما این آب را در دو کاسه ریختید، إنعدم آن موجود اول که آب در کوزه بود و حدث دو موجود «علی حده» آخر؛ لذا یک صورت اتصالیهای نیست که بر آن قسمت وارد شود.
قائلین به قول اول چون میگویند که آب دو کاسه، همان آب کوزه اوّلی است با اینکه قسمت بر آن وارد شده است، گفتند که پس ما یک حافظ وحدتی بین آب کاسه و آب کوزه لازم داریم، چون ما میگوییم این همان آب است که به دو قسمت شده است. حافظ وحدت که نمیتواند صورت اتصالیه آب باشد، چرا؟ چون صورت اتصالیه آب از بین رفت. آبی که در کوزه به آن صورت بود، مسلماً از بین رفته است. اکنون مسلماً این آب صورت دیگری در این کاسه دارد. آب در آن کاسه نیز صورت دیگری دارد.
پس حافظ وحدت نمیتواند صورت اتصالیه باشد. حافظ وحدت چیزی به نام ماده آب است که از آن تعبیر به هیولا میکنند. آن هیولاست که هم در آب کوزه بود و هم در آب این دو کاسه است و همان حافظ وحدت است.
ملاحظه نمودید که مسئله اثبات هیولا که یکی از مسائل فلسفی است، مبتنی بر این استدلال شد. وقتی که دو طرف استدلال را بررسی میکنند، به نظر میرسد که استدلالها مناسب است؛ اما مسلماً هر دو قول صحیح نیست!
مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) میفرماید: در مباحث عقلیه، چون طی مقدمات عقلیه میشود که آنها بعید عن الإحساس هستند، این مقدار اشتباه و تفاوت اقوال زیاد است و اگر شما فلسفه را مطالعه داشته باشید خواهید دید که اصلاً اقوال متناقض در مقابل یکدیگر هستند. عدهای میگویند: حرکت در عالم وجود ندارد! عدهای میگویند: وجود حرکت در عالم طبیعت ضروری است! میبینید که بین این دو قول چه مقدار تفاوت است.
یک قول این است که وجود حرکت در عالم، محال و ممتنع است! یک قول در مقابلش است که از فلاسفه عصر یونان بوده و در عصر اخیر مرحوم ملاصدرا (قدس سره) آن را تقویت نمود که از آن به حرکت جوهریه تعبیر میکنند، میگویند اصلاً حرکت ضروری عالم طبیعت است! با این مثال دوم آشنایی بیشتری دارید که عدهای میگویند: تحقق حرکت در عالم خارج محال است که در این زمینه زِنون شبههای دارد که از مناقشات زِنون و پارادکسهای زنون است و همین شبهه را جناب فخر رازی نیز بسیار پَر و بال داده و اثبات نمود که محال است حرکت در جهان خارج محقق بشود.
پس از اینها پی میبریم که طی مقدمات عقلیه، «کثیراً ما یقع فیه الخطأ و الإشتباه». حالا اگر بخواهید مقدمات عقلیه را در استباط احکام شرعیه داخل کنید، همین نتیجه را خواهد داد. البته ممکن است این مثال را به خوبی متوجه نشوید، چون فهم این مثال مبتنی بر یک سری از مباحث فلسفی است؛ ولی فهم مثال دوم سادهتر است.
بنابراین ما گفتیم که بر استدلال قول اول، مسئله دیگری مبتنی شده که آن مسئله عبارت است از اثبات هیولای أولی. در ابتدا این دو مسئله را توضیح دادیم و گفتیم که یکی از ثمرات قول اول، اثبات هیولای أولی است و چون ایشان در کلامشان آوردند، ما نیز ذکر کردیم؛ و الا آنچه برای ما مثال بود، خود دو مسئله است و این اثبات هیولای أولی برای شاهدی که ما اکنون میخواهیم چندان لازم نیست.
تطبیق عبارت مرحوم شیخ (قدس سره)
و من الواضحات لما ذکرناه من أنه لیس فی المنطق قانونٌ یعصم من الخطأ فی ماده الفکر؛ از واضحات این است که نسبت به آنچه که ما ذکر کردیم در منطق که قانون عاصم از خطای در ماده نداریم ـ منظور ماده فکر است نه هیئت فکر ـ أن المشائیین؛ حکمای مشاء که رئیس ایشان در اسلام ابن سینا (قدس سره) است و رئیس اشراقیین شیخ اشراق (قدس سره) است، والا اینها از زمان یونان پیرو داشتند که رئیس مشائیین ارسطو و رئیس اشراقیین افلاطون است.
ادعوا البداهه فی أن تفرق ماء کوزٍ إلی کوزین؛ به دو کوزه یا دو کاسه. إعدامٌ لشخصه؛ این إعدام آن شخص آب است و آن شخص آب معدوم شد و دو موجود جدید پیدا شد. و إحداثٌ لشخصین آخرین. و علی هذه المقدمه بنوا إثبات الهیولی؛ اثبات هیولا را.
پرسشگر: آیا این دو باهم ارتباطی دارند یا خیر؟
پاسخ: نه، فقط وحدت ماده دارند و ماده هر دوی آنها هیولاست. هر دو در ماده آب مشترک هستند، نه در صورت.
پرسشگر: پس از جهت هیولا ارتباط دارند!
پاسخ: بله، حافظ وحدت آنها همین است.
از طرف دیگر: و الإشراقیین ادعوا البداهه فی أنه لیس إعداماً للشخص الأول؛ صفتی از صفاتش منعدم شده است؛ مثل اینکه شمعی که به صورت گلوله است، شما آن را به صورت مکعب مستطیل درآورید یا آن را پخش کنید. صفتی از صفاتش منعدم شده است که آن صفت در اینجا شکل است. شکل کره منعدم شده و شکل مکعب پیدا شده است. اما نه اینکه آن شخص اول از بین رفت و شخص دیگری پیدا شد!
گفتند: این «انعدامٌ لصفهٍ»، و إنما انعدمت صفهٌ من صفاته و هو الإتصال که آن صفت عبارت از اتصال است. اما قائلین به قول اول میگفتند که آن اتصال، صورت نوعیه جسم است و وقتی از بین رفت، اصلاً آن از بین رفته است، چون صورت اتصالیه، صورت نوعیه جسم است و به زوال صورت نوعیه، شیء از بین میرود و ماهیت از بین میرود. همانگونه که با زوال صورت نوعیه انسان، انسان هم از بین میرود. مثال سادهتر آن همان حرکت است که عرض شد.
ثم قال: إذا عرفت ما مهدناه من المقدمه الدقیقه الشریفه، فنقول: إن تمسکنا بکلامهم ـ علیهم السلام ـ فقد عصمنا من الخطأ؛ معصوم از خطا هستیم، و إن تمسکنا بغیرهم لم نُعصَم عنه، انتهی کلامه؛ کلام مرحوم امین استرآبادی (قدس سره).
نتیجه کلام مرحوم امین استرآبادی (قدس سره)
جمعبندی کلام استرآبادی (قدس سره) و نتیجه کلام ایشان در عبارت مرحوم شیخ (قدس سره) این شد که:
یک) عقل در محسوسات حجیت دارد.
دو) عقل در «ما یکون قریباً من الحس» حجیت دارد.
سه) عقل در غیر این دو حجیت ندارد، حتی در مورد ضروریات؛ مگر اینکه توافق تمام عقول عقلاء بر آن باشد.
مطلب اول، از کلام مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) استفاده شد و مطلب دوم نیز از کلام ایشان استفاده شد و مطلب سوم هم از کلمات مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) که در اینجا آمده، استفاده نشده است.
دیدگاه مرحوم استرآبادی (قدس سره) بر عدم حجیت عقل حتی در ضروریات
دوباره تکرار میکنیم که مطلب اول، حجیت عقل در مقدمات حسّیه است. مطلب دوم، حجیت عقل در مقدمات قریب به حس است. مطلب سوم، عدم حجیت است؛ یعنی عقل حجیت ندارد و حکم به عدم حجیت میکند در غیر این دو، حتی در مورد ضروریات. مگر اینکه عقول ناس بر آن متوافق باشد.
این مطلب سوم از عبارات مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) استفاده نشد! ما در یادداشتهای خودمان در سابق اینگونه نوشتهایم که این مطلب سوم حتی در کلام خود امین استرآبادی (قدس سره) در فوائد مدنیه او نیست. فقط محشیای که بر فوائد مدنیه حاشیه زده، این مطلب سوم را اضافه کرده و مرحوم شیخ (قدس سره) نیز از آنجا به اینجا اضافه فرمودند.
محشی در آنجا اینگونه دارد: و المستفاد من کلامه: عدم حجیه إدراکات العقل فی غیر المحسوسات و ما یکون مبادئه قریبه من الإحساس. بل و فیما یُقطع به علی سبیل البداهه، در این حجت نیست، إذا لم یکن محسوساً أو قریباً، إذا لم یکن مما توافقت علیه العقول و تسالمت فیه الأنظار که این کلام محشی امین استرآبادی (قدس سره) است، نه خود امین استرآبادی (قدس سره)!
بعد از این کلام، وارد در کلمات مرحوم جزائری (قدس سره) میشویم که ایشان نیز یک اخباری دیگری است و فرمایشات ایشان قریب به فرمایشات مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) است.
تطبیق عبارت مرحوم شیخ (قدس سره)
و المستفاد من کلامه: عدم حجیه إدراکات العقل فی غیر المحسوسات، یک مورد؛ و ما یکون مبادئه قریبه من الإحساس، إذا لم یتوافق علیه العقول، دو مورد؛ اما اگر «توافق علیه العقول» و قریب از احساس هم نبود، باز هم حجت است.
و قد استحسَن ما ذکره غیرُ واحدٍ ممن تأخر عنه، منهم السید المحدث الجزائری ـ قدس سره ـ فی أوائل شرح التهذیب علی ما حکی عنه، چون مرحوم شیخ (قدس سره) بعد میفرماید که من کتاب شرح تهذیب را نداشتم که خودم مراجعه نمایم؛ بلکه محکی شرح تهذیب را دیدم.
قال بعد ذکر الکلام المحدث المتقدم بطوله: اول خود مرحوم جزائری (قدس سره) کلام مرحوم استرآبادی (قدس سره) را ذکر کرده و بعد از آن فرمود: و تحقیق المقام یقتضی ما ذهب إلیه؛ تحقیق مقام اقتضاء دارد که ما نیز همین فرمایش مرحوم امین استرآبادی (قدس سره) را بگیریم.
اشکال مرحوم جزائری بر مرحوم استرآبادی (قدس سرهما) و پاسخ آن
بعد از این، طرح اشکال نمود و فرمود: إن قلت، بنابراین شما عقل را از کار انداختید و جایی برای عقل نمانده است. پس چه فایدهای بر این عقل مترتب است؟ به خاطر اینکه شما حجیت عقل را اصلاً قبول نکردید، حتی در ضروریات! مگر اینکه «توافقت علیه عقول العقلاء».
قلت: خودشان جواب میدهند: اما بدیهیات، عقل در آنها حاکم و حجت است. اما نظریات مورد بحث است که اگر نقل نیز حکم بر طبق عقل نظری کرد، أخذ میشود و الا أخذ نمیشود. پس شرکت در کلام مرحوم جزائری (قدس سره) مقداری از مرحوم استرآبادی (قدس سره) کمتر شد، چون کلام ایشان نرمتر بود.
پرسشگر: مراد از بدیهی چیست؟
پاسخ: اگر تا پایان بحث امروز یا تا پایان کلمات مرحوم شیخ انصاری (قدس سره) در ردّ فرمایشات اخباریین، این سؤال پاسخ داده نشد، پاسخ شما را میدهیم که مراد شما از این بدیهی چیست؟ اگر عقل از کار بیافتد، ما خداوند را به وسیله همین عقل میشناسیم؟ پس جواب این سؤال را خواهیم داد.
فإن قلت: قد عزلت العقل عن الحکم فی الأصول و الفروع؛ شما عقل را از حجیت انداختید! فهل یبقی له حکمٌ فی مسأله من المسائل؟
قلت: أما البدیهیات فهی له وحده، و هو الحاکم فیها؛ پس در اینجا قبول دارد. و أما النظریات: فإن وافقه النقلُ و حکَم بحکمه؛ اگر آن حکم عقل نظری، مورد حکم نقل نیز از طرف شارع بود، و حکم بحکمه قُدم حکمه علی النقل وحده؛ اینجا این حکم عقلیای که نقل نیز بر وفقش موجود است، مقدم بر حکم نقلی تنها میشود.
تفاوت دیدگاه مرحوم جزائری با مرحوم استرآبادی (قدس سرهما) در حجیت عقل
بنابراین در اینجا ملاحظه میکنید که مرحوم جزائری (قدس سره) برای عقل، مقداری شأن قائل شد و گفت: اگر دو نقل داشتیم، عقل با یکی از آنها موافق بود، آن نقل موافق با عقل را میگیریم؛ اما امین استرآبادی (قدس سره) میفرمود که اصلاً برای عقل در طی مقدماتی که بخواهیم به احکام شرعیه برسیم، شأنی نیست. اگر دو نقل با هم متعارض شدند، باید خودشان را لحاظ کنیم و قواعد تعارض را باید روی خودشان پیاده کنیم و عقل، مرجح نیست.
أما لو تعارض هو و النقلی؛ اما اگر حکم عقلی با نقلی تعارض پیدا کرد، این روشن است، فلا شک عندنا فی ترجیح النقل و عدم الإلتفات إلی ما حکم به العقل.
قال: و هذا أصلٌ یبتنی علیه مسائل کثیرهٌ؛ این اصلی است که بسیاری از مسائل بر آن مترتب میشود، چون تنها ارزشی که ایشان برای عقل قائل شد در جایی است که دو نقل متعارض داشته باشیم و عقل، مؤید یکی باشد.
پاسخ مرحوم شیخ به مرحوم جزائری (قدس سرهما)
مرحوم شیخ (قدس سره) میفرماید که خود کتاب که در دست من نیست که ایشان فرمود: و هذا أصلٌ یبتنی علیه مسائل کثیره تا من بررسی کنم چه مسائلی را بر این اصل مبتنی کرده تا متوجه بشوم حدّ فرمایش ایشان چه مقدار است!؟ لذا نظری که بخواهم نسبت به کلام جزائری (قدس سره) بدهم، در حد همین مقداری است که اینجا نقل شد.
این مقدار را تطبیق میکنیم تا آن چیزهایی را که سید جزائری (قدس سره) مبتنی کرده را بیان کنیم.
ثم ذَکر جمله من المسائل المتفرعه. أقول: لایحضرنی شرح التهذیب حیت الاحظ ما فرع علی ذلک؛ آن کتاب در نزد من نیست که نسبت به آنها صحبت کنم.
فروعاتی درباره حکم عقل به عدم احتیاط در موارد شک در تکلیف
جهت اطلاع شما و به آن مقدار که ما یادداشت کردیم، از جمله فروعاتی که ایشان مترتب نموده، یک مورد چنین است که احتیاط را در ادله عقلی در مورد شک در اصل تکلیف نفی میکند… و وحدت میبیند، قف عند الشبهات، فإن الوقوف عند الشبهات خیرٌ من الإقتحام فی الهلکات. إنما الأمور ثلاثه: أمرٌ بینٌ رشدُه فیُتبع، أمرٌ بینٌ غیه فیُجتنب، فشبهات بین ذلک. فمن اجتنب عن الشبهات نجی من المحرمات. ما اخبار بسیاری داریم که دلالت بر احتیاط میکند.
اما عقل در مورد شک در تکلیف، حکم به عدم احتیاط میکند از جهت «قبح عقاب بلا بیان».[۱] طبق فرمایش مرحوم جزائری (قدس سره)، این دو باهم تعارض نمیکنند. پس کدام را باید أخذ کرد؟ باید اخبار را گرفت.
یک مسئله دیگری نیز وجود دارد که در مسائل اصول اعتقادی است که آیا اراده خداوند عین ذات است، یا زائد بر ذات است؟ از نظر ادله فلسفیه باید اراده عین ذات باشد و بر طبق اخبار، اراده زائد بر ذات است. ما این دو نمونه را چون از سابق یادداشت کرده بودیم، برای شما عرض کردیم.
نقد مرحوم شیخ (قدس سره) نسبت به کلام مرحوم جزائری
حالا مرحوم شیخ (قدس سره) میخواهند نسبت به فرمایشات مرحوم جزائری (قدس سره) نظر بدهند. مرحوم شیخ (قدس سره) میفرماید: ما در این مطلب ماندیم که «إذا حصل قطع من العقل» بر یک حکمی، چگونه حصول قطع یا ظن از شرع بر نقیض یا بر ضدّ آن ممکن است؟ وقتی انسان قطع به شیئی پیدا میکند، بدین معناست که احتمال خلاف نمیدهد. پس اگر ما قطع پیدا کردیم که اکنون روز است، احتمال شب را نمیدهیم، تا چه رسد به اینکه گمان داشته باشیم که شب است و تا چه رسد به اینکه قطع پیدا کنیم که شب است.
ایشان فرض کرد که اگر در جایی حکم عقل قطعی داشتیم یا در جایی حکم نقلی قطعی داشتیم، در تعارض این دو کدام یک مقدم میشود؟ نقل است که مقدم میشود، در حالی که اصلاً محال است این در جهان محقق شود. اگر قطع از عقل پیدا شد، چگونه ممکن است که قطع حاصل بشود یا ظن حاصل بشود، بلکه شما اضافه کنید که یا شک و احتمال حاصل بشود، نسبت به خلافش از شرع!؟
بعد از این کلام، به کلام مرحوم محدث بحرانی (قدس سره) میپردازیم که ایشان چه فرمود؟ فلیت شعری؛ فقط این اشکال را بکنم: ای کاش من میدانستم إذا فُرض حکم العقل علی وجه القطع بشئ، کیف یجوز حصول القطع أو الظن من الدلیل النقلی علی خلافه؟ و کذا لو فُرض حصول القطع من الدلیل النقلی؛ اگر از دلیل نقلی قطع پیدا کردید، کیف یجوز حکم العقل بخلافه علی وجه القطع؟ از آن طرف هم نمیشود، پس چگونه ممکن است که عقل حکم قطعی بر خلافش داشته باشد؟
پرسشگر: اگر نقل هم بر خلاف عقل باشد چگونه است؟
پاسخ: اگر قطع به مطلبی پیدا کردید، یعنی احتمال خلاف نمیدهید و اگر نقل بیاید، فوراً آن را تکذیب میکنید. عقل میگوید: دو دو تا چهار میشود. حالا اگر یک حدیث ثقهای که تمام رجالش موثق هستند وارد شد که از حضرت پرسیدند: دو دو تا چقدر میشود؟ حضرت فرمود پنج میشود! آیا ممکن است شما از این دلیل نقلی قطع پیدا کنید که دو دو تا پنج تا میشود؟
پرسشگر: امکان ندارد ما چنین قطعی پیدا کنیم!
پاسخ: البته قطع به صدورش که ممکن نیست. چرا ما آن را نفی نکردیم؟ چون اگر یک روایت بخواهد قطعی بشود، باید سه چیز در آن قطعی بشود: دلالت، سند، جهت؛ لذا ممکن است که حتی دو مورد قطعی باشد و یک مورد ظنی باشد یا شکی باشد یا قطع بر خلافش داشته باشیم؛ لذا ممکن است قطعاً از امام صادر شده باشد، ولی میگوییم ما مراد را تشخیص نمیدهیم! پس اگر چنین خبری صادر شد، محال است که شما از این خبر قطع پیدا کنید که دو دو تا پنج تا میشود. میگویید یا راوی اشتباهاً شنیده است، چون زیرا العیاذ بالله معصوم که اشتباه نمیکند و یا نُسَخ به درستی ضبط نکردهاند و یا ما فکر میکنیم که این شخص ثقه است و در واقع ثقه نیست و انسان کذابی است که میخواهد امام را خراب کند. پس محال است که شما قطع پیدا کنید دو دو تا پنج تا میشود. حتی ظن هم پیدا نمیکنید. احتمال هم نمیدهید که دو دو تا پنج تا شود.
جهات سهگانه حجیت خبر در مقابل حکم قطعی عقلی
پرسشگر: پس با آن دلیل نقلی چه باید کرد؟
پاسخ: این سؤال خوبی است. در باب حجیت خبر بحثی وجود دارد که اگر خبری بخواهد حجت شود، باید سه جهت در آن تمام شود: سند، دلالت، و جهت. اگر روایتی منافی با حکم قطعی عقلی بود، از سه حال خارج نیست: یا هر سه جهت آن قطعی است؛ یعنی سند و دلالت و جهت قطعی است که چنین چیزی تاکنون محقق نشده است. باید حداقل یکی از آنها ظنی باشد؛ یا سند ظنی میشود یا دلالت ظنی میشود و یا جهت ظنی میشود.
ادله حجیت سند، میگویند: سندی حجت است که منافی با حکم عقل نباشد. پس این تخصصاً خارج از ادله حجیت است. ادله حجیت ظهور که سیره عقلاست میگوید ظاهری حجت است که منافی با نص نباشد، چون نص، مقدم بر ظاهر است. پس اصلاً چنین خبری مشمول ادله حجیت نمیشود تا ما گرفتار شویم. رأساً ساقط از حجیت است.
دیدگاه محدث بحرانی (قدس سره) درباره حجیت عقل فطری
و ممن وافقهما؛ موافقت کرده این دو نفر را، مرحوم جزائری و استرآبادی (قدس سرهما) را علی ذلک فی الجمله؛ البته «فی الجمله» موافقت کرده است، چون کلام ایشان را خواهیم خواند که کلام ایشان با این دو تفاوت دارد و ایشان مقداری از آن دو نفر نرمتر سخن گفته است.
جناب محدث بحرانی (قدس سره) فی مقدمات الحدائق، حیث نَقَل کلاماً للسید المتقدم که مرحوم جزائری (قدس سره) است، فی هذا المقام و استحسنه، إلا أنه صرح بحجیه العقل الفطری الصحیح؛ خلاصه کلام مرحوم محقق بحرانی (قدس سره) چنین است که ایشان میفرماید: عقل فطریِ صحیحِ خالیِ از شوائب و اوهام، بلاریب و لاشک حجت است و این عقلی است که مطابق با شرع است و شرع نیز مطابق با چنین عقلی است. اما گذشته از این مطلب، در احکام شرعیه چون توقیفیه هستند، مرجع در تشخیص حکم شارع فقط خود شارع است، چون حکم شرعی توقیفی است و باید بررسی کنیم که خود شارع چه گفته است.
اما در غیر امور توقیفیه، اگر حکم عقل قطعی به گونهای قطعی و بدیهی بود، ظاهر البداهه بود، مثل «الواحد نصف الإثنین» یا دو دو تا چهار تا است، اینجا حکم عقلی صحیح است و یُعمل به؛ اما اگر به اینگونه بدیهی و «ظاهر البداهه» نبود سه صورت دارد: اگر معارض از عقل و شرع ندارد، حکم عقل قطعی داریم؛ نه معارض حکم عقلی مخالفه داریم و نه معارض از نقل داریم. اینجا حکم عقلی متبع است. اما اگر معارض بود، معارض از دو حال است: یا نقل است و یا عقل. اگر معارض عقل بود و بر طبق یکی از این دو عقل، نقل هم بود، همان مقدم میشود؛ ولی اگر معارض نقل بود، اگر بر طبق آن حکم نقلی هم عقلی بود، باز آنجا نقلی که بر طبقش حکم عقلی است، همان حکم عقلی مقدم میشود. ولی این در حقیقت از تعارض دو حکم عقلی است و مرجّحیت نقل برای این حکم عقلی میباشد. اما اگر حکم عقلی داریم و در مقابل فقط نقل داریم، تعارض بین عقل و نقل است که در اینجا عقل مقدم است.
به عبارت دیگر؛ برای حکم عقلی یا هیچگونه معارضی نیست، در اینجا بدان عمل میشود و یا معارض وجود دارد و وقتی معارض وجود داشت، یا از عقل است یا از شرع است. جایی که معارض از شرع بود، یا یک حکم عقلی بر طبق این شرع وجود دارد که تعارض بین عقلیین میشود «و النقل مرجح»، یا وقتی این حکم عقلی در اینجاست و این حکم نقلی بر خلافش در آنجاست، حکم عقلی بر طبق این نقلی نیست؛ یعنی تعارض صرفاً بین عقل و نقل است و در اینجا نقل مقدم است.
میفرماید: إلا أنه صرح بحجیه العقل الفطری الصحیح، و حکم بمطابقته للشرع؛ این عقل مطابق با شرع است و مطابقه الشرع له. ثم قال: لامدخلَ للعقل فی شئ من الأحکام الفقهیه من عبادات و غیرها؛ و غیر عبادات، از معاملات یا هر چه که باشد. و لا سبیل إلیها؛ یعنی به احکام شرعیه، إلا السماع عن المعصوم ـ علیه السلام ـ لقصور العقل المذکور؛ همین عقل خالی از شوائب و اوهام، عن الاطلاع علیها. یا عقل مطلق است.
چرا شما عقل مطلق میگویید؟ همان عقل فطری صحیح را نفی میکند، چرا؟ چون فرمود: حجیه العقل الفطری که غیر عقل فطری را میگوید، چون در آنجا حکم به مطابقت شرع و مطابقت شرع با آن را ذکر کرده است. لقصور العقل المذکور عن الاطلاع علیها. ثم قال: نعم، یبقی الکلام بالنسبه إلی ما لایتوقف علی التوقیف که احکام شرعی نیست، فنقول: إن کان الدلیل العقلی المتعلق بذلک بدیهیاً ظاهر البداهه مثل: الواحد نصف الإثنین فلا ریب فی صحه العمل به، و إلا: فإن لم یُعارض دلیلٌ عقلیٌ و لا نقلیٌ فکذلک؛ باز به دلیل عقلی عمل میشود. و إن عارضه دلیلٌ عقلیٌ آخر: فإن تأید أحدهما بنقلی کان الترجیح للمتأید بالدلیل النقلی؛ ترجیح برای آن حکم عقلی است که مؤید به حکم نقلی شده است. و إلا فإشکالٌ.
و إن عارضه دلیلٌ نقلیٌ: حالا اگر معارض با آن حکم عقلی، دلیل نقلی بود، فإن تأید ذلک العقلی بدلیل نقلی کان الترجیح للعقلی إلا أن هذا فی الحقیقه؛ تعارض در نقلیات است و عقل مرجّح است، و إلا فقط تعارض عقل و نقل شده است. و إلا فالترجیح للنقلی، وفاقاً للسید المحدث المتقدم ذکرُه، و خلافاً للأکثر، مثل اصولیین. و هذا بالنسبه إلی العقلی بقولٍ مطلق این حرف و تقسیماتی که ما بیان کردیم. أما لو أرید به المعنی الأخص و هو الفطری الخالی عن شوائب الأوهام الذی هو حجه من حجج الملک العلام و إن شذ وجوده فی الأنام ففی ترجیح النقلی علیه إشکالٌ؛ بلکه در حد دلیل نقلی است، انتهی.
تفاوت کلام مرحوم بحرانی با مرحوم استرآبادی و جزائری (قدس سرهم)
پرسشگر: فرق کلام اینها با مرحوم جزائری (قدس سره) چه شد؟
پاسخ: تفاوت ایشان با مرحوم جزائری (قدس سره) این شد که تصریح به حجیت عقل فطری ظاهر البداهه نمود. عقل را نیز مرجح قرار داد و حال آنکه ایشان برای عقل، ارزش ترجیحی نیز قائل نشد. ایشان در یک جا قبول کرد که ترجیح برای عقل باشد؛ اما مرحوم جزائری (قدس سره) در هیچ جا ترجیحی برای عقل قائل نشد و به طور کلی عقل را از ارزش انداخت. اما ایشان قائل شد که ارزش ترجیحی دارد.
«و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
۱. مکاسب (محشی)، ج۵، ص۱۴۹.