ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

   

   

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بعضی مراجعه کردند در حبل المتین مرحوم شیخ بهائی توثیق برای احمد بن محمد بن یحیی نیست بلکه دارد مجهول الحال است. بخوانید عبارتش را. «و هذه الروایه ضعیفه لجهاله احمد بن محمد بن یحیی».[۱] لذا این مراجعه خیلی خوب است که بعد خودتان هم مراجعه کنید.

بحث رسید به توثیقات مرحوم علامه.

گفتیم که دو مشکل اساسی در توثیقات مرحوم علامه هست و بسیار این مسأله ذو اثر است. چون خیلی افراد را مرحوم علامه در خلاصه تصحیح کردند یا در فقه فرموده و فی الصحیح که خب کل رجال آن روایت به نظر مرحوم علامه می‌شوند موثق. اگر توثیقات مرحوم علامه تمام باشد خیلی اثر گذار است.

اشکالی که بر توثیقات مرحوم علامه هست این است که این‌ها حدسی است و حسی نیست و [دیگر این که] ایشان اصاله العداله‌ای هستند.

جواب از اشکال بر تصحیحات علامه

گفتیم باید یک بحث مستقلی نسبت به مرحوم علامه داشته باشیم.

جواب از انتساب اصاله العداله به علامه [۲]

مقدمه‌ی خلاصه را برای شما قرائت کردم در چهار مرحله ما نسبت به فرمایشات مرحوم علامه بحث می‌کنیم.

مرحله‌ی اول تحقیق در کلمات مرحوم علامه است در کتاب رجالی ایشان که یکی الخلاصه است و یکی ایضاح الاشتباه است.

مرحله‌ی دوم تحقیق در مسلک فقهی مرحوم علامه است که آیا از جهت فقهی در مواردی که عدالت شرط است مثل امام جماعت، مثل شاهد، مثل قاضی آیا مرحوم علامه به اصاله العداله عمل کرده است یا خیر.

مرحله‌ی سوم این است که در مواردی که دوران امر شده بین قول به این که عدالت ملکه است که نظر ما هم همین است و قول به این که اصل بر عدالت است آیا مرحوم علامه قدس سره کدام یک را ترجیح دادند.

مرحله‌ی چهارم هم بحث در مسلک قدماء بر مرحوم علامه است که آیا آن‌ها اصاله العداله‌ای بودند یا آن‌ها قائل به اعتبار ملکه بودند.

مرحله اول تحقیق در کتب رجالی علامه

اما مرحله‌ی اولی، والد معظم می‌فرماید از فرمایشات مرحوم علامه استفاده می‌شود در مواردی که ایشان قائل به اصاله العداله نیست.[۳] پس توثیقات مرحوم علامه مبتلا به این اشکال نیست. چون ما دو مشکل داشتیم یکی این که توثیقات مرحوم علامه مستند به اصاله العداله است یکی این که توثیقات حدسی است و حسی نیست.

توضیح مطلب این است که در عدالت یک نظر این است که عدالت عبارت است از ملکه‌ای که در شخص راسخ است و نتیجه‌اش اجتناب از محرمات و فعل واجبات است.

نظر دوم این است که عدالت عبارت است از ایمان و حسن ظاهر. هر کس مؤمن بود یعنی شیعه دوازده امامی بود و حسن ظاهر داشت حکم می‌شود به عدالت او.

نظر سوم این است که اصل در هر مؤمنی عدالت است. پس اگر ما شک داشته باشیم که این شخص عادل هست یا عادل نیست باید حکم کنیم به عدالت او.

حالا کلماتی از مرحوم علامه می‌خواهیم قرائت کنیم که مستفاد از این کلمات این است که مرحوم علامه قائل به اصاله العداله نیست. پس اشکال اول مندفع است.

عبارت اول در مقدمه‌ی خلاصه الاقوال است که دیروز خواندم. مجددا قرائت می‌کنم محل استشهاد را. می‌فرماید: «و إن‌ کان‌ فی‌ الطریق‌ من لا یحضرنا معرفه حاله من جرح أو تعدیل ترکناه ایضا…». [۴]

اگر در طریق روایت کسی باشد که الان بالفعل حالش برای ما معلوم نیست نه جرحی دارد نه تعدیلی، برای ما معلوم نیست، ترکناه. کسی که اصاله العداله‌ای هست نباید ترکش کند. وقتی جرح نبود تعدیل هم نبود اصل بر عدالت است.

عبارت دوم در مورد زید زراد در خلاصه این طور می‌فرماید:

«زید النرسی بالنون و زید الزراد قال الشیخ الطوسی رحمه الله لهما أصلان‌ لم‌ یروهما محمد بن علی الحسین بن بابویه و قال فی فهرسته لم یروهما محمد بن الحسن بن‌ الولید…» تا می‌رسد به این جا:

چون دیگر همه عبارت را نمی‌خواهم بخوانم بعد خودتان مراجعه می‌کنید. چرا صدر عبارت را می‌خوانم برای این که مبادا بگویید یک قرینه‌ای در صدر و ذیل کلام مرحوم علامه هست که خلاف آن چه که ما استفاده می‌کنیم از او استظهار می‌شود. و لکن چون شما اهل مطالعه هستید و خودتان هم مراجعه می‌کنید آن‌ها را من نمی‌خوانم. نخواندن من یعنی لازم است که شما مراجعه بفرمایید اگر می‌خواهید ملا بشوید.

«و الذی قاله الشیخ عن ابن بابویه و ابن الغضائری لا یدل على طعن فی الرجلین فإن کان توقف ففی روایه الکتابین» طعنی بر آن‌ها ثابت نمی‌شود. اگر هم توقفی است نسبت به کتابشان است. این جا محل استشهاد است «و لما لم أجد لأصحابنا تعدیلا لهما و لا طعنا فیهما توقفت عن قبول روایتهما».[۵]

شخصی که اصاله العداله‌ای است وقتی جرح و تعدیلی نسبت به شخص ندید بر طبق اصاله العداله این شخص می‌شود عادل و روایت او می‌شود حجت.

مورد سوم در خلاصه در ترجمه‌ی اسماعیل بن عمار اخو اسحاق می‌گوید:

«روى الکشی حدیثا فی‌ طریقه‌ ضعف‌ أن الصادق علیه السلام کان إذا رءاهما قال: و قد یجمعهما لأقوام یعنی الدنیا و الآخره. و قد ذکرنا سند الحدیث فی الکتاب الکبیر» محل استشهاد این جا است «و الأقوى عندی التوقف فی روایته حتى تثبت عدالته».[۶]

کسی که اصاله العداله‌ای هست احتیاجی به اثبات عدالت ندارد مرجعش می‌شود اصالت العداله. و الأقوى عندی التوقف فی روایته حتى تثبت عدالته، چرا؟

من دارم موارد متعدد می‌خوانم ـ والد معظم موارد متعدد نیاوردند دو سه مورد خواندند ـ برای این که روشن بشود مسلک این شخص چه بوده. چون اگر یکی دو مورد باشد ممکن است بگویند یکی دو مورد این طور گفته و لکن مسلکش شاید این نبوده باشد.

شاهد چهارم در الخلاصه در حسن بن سیف بن سلیمان التمار: «قال ابن عقده: عن علی بن الحسن أنه ثقه قلیل‌ الحدیث‌. و لم‌ أقف على مدح و لا جرح من طرقنا، سوى هذا، و الأولى التوقف فیما ینفرد به حتى تثبت عدالته.‌»[۷]

اگر اصاله العداله‌ای هست… تازه یک نفر هم شهادت داده بر وثاقت ولو حالا از طرق ما هم نباشد مظنون می‌شود عدالت او و لکن می‌فرماید که تا اثبات عدالت او نشود فائده‌ای ندارد.

این‌ها را خوب دقت کنید بین این دو تعبیر مهم است بعضی از تعبیرات بود توقف می‌کنم در آن، گفتیم خب این معلوم می‌شود که اصاله العداله‌ای نیست. چون اگر اصالت العداله‌ای باشد توقف دیگر معنی ندارد. مرجعش می‌شود اصالت العداله. و لکن این دو نقلی که خواندم تعبیر داشت حتی تثبت عدالته اصلا باید اثبات بشود عدالت او.

مورد پنجم در خلاصه در حسن بن صدقه مدائنی: «قال ابن عقده أخبرنا علی بن الحسن قال: الحسن بن صدقه المدائنی أحسبه أزدیا، و أخوه مصدق، رویا عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام و کانوا ثقات‌ و فی تعدیله بذلک نظر و الأولى التوقف».[۸]

ولو این‌ها تصدیقش کردند و توثیقش کردند و لکن چون از طرق ما نبوده من در این‌ها توقف می‌کنم.

(سؤال: این هم از عامه است، بحث ما در شیعه است) باشد بالاخره توقف کرده، این هم از عامه باشد. یعنی شما می‌خواهید بگویید شاید به جهت عامه بودنش است؟ بله حالا این هم خیلی شاهد نمی‌شود. چون اصل ایمانش ثابت نبوده حسن بن صدقه مدائنی.ـ

ششم در خلاصه الاقوال ثویر بن ابی فاخته: «ثویر بن أبی فاخته و اسم أبی فاخته سعید بن علاقه. روى الکشی عن محمد بن قولویه عن محمد بن عباد بن بشیر عن ثویر قال أشفقت‌ على‌ أبی جعفر من مسائل هیأها له عمرو بن ذروه ابن قیس الماصر و الصلت بن بهرام، و هذا لا یقتضی مدحا و لا قدحا. فنحن فی روایته من المتوقفین».[۹]

چون مدح و قدح ندارد پس من در روایتش متوقف هستم.

هفتم در خلاصه در کلیب بن معاویه الصیداوی: «کلیب بن معاویه الصیداوی روى الکشی عن علی بن إسماعیل عن حماد بن عیسى عن حسین بن مختار عن أبی أسامه أن الصادق علیه السلام ترحم علیه. و عن أیوب بن نوح عن صفوان بن یحیى عن کلیب بن معاویه عن أبی عبد الله علیه السلام… و ذکر ما یشهد بصحه عقیدته. و فی الأول حسین بن المختار واقفی‌، و الثانی‌ شهاده لنفسه، فنحن فی تعدیله من المتوقفین.»[۱۰]

مناقشه می‌کند در تعدیلها و توثیقاتی که شده می‌فرماید ما در تعدیل او متوقف هستیم. خب این تعدیلها ثابت نمی‌شود. می‌گوید تعدیلها ثابت نشد جرحی هم ثابت نیست. پس روی اصاله العداله باید بگوییم این آدم درست است.

هشتم درخلاصه الاقوال صفحه ۱۴۲: «محمد بن علی بن بلال‌ من أصحاب أبی محمد العسکری علیه السلام ثقه. و قال الشیخ فی کتاب الغیبه: من‌ المذمومین‌ أبو طاهر محمد بن علی بن بلال. فنحن فی روایته من المتوقفین».[۱۱]

از یک طرف توثیق داشته از یک طرف ذم داشته ایشان در مسأله توقف کرده.

(سؤال: نسبت به کسی که ظن ندارد اصالت العداله جاری می‌شود نسبت به این مورد ظن دارد تعارض نیست) توثیق هم داشت بلاخره با هم تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند مرجع می‌شود اصالت العداله. (…) چرا هر کسی که توثیقات… لذا می‌گوید جرح و تعدیل برایش نیست یا جرح و تعدیلش متعارض هستند می‌شود اصالت العداله.

نهم خلاصه الاقوال: «محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی… کان ثقه صحیح الحدیث، إلا أنه روى عن الضعفاء و کان یقول بالجبر و التشبیه، فأنا فی حدیثه من المتوقفین».[۱۲]

البته حالا ممکن است این توقفش به خاطر عقیده به جبر و تشبیه او باشد ولی علی ای حال توقف کرده و رجوع به اصاله العداله نکرده.

دهم در سفیان بن مصعب العبدی هم می‌فرماید: «سفیان بن مصعب العبدی‌ قال أبو عمرو فی أشعاره ما یدل على أنه کان من الطیاره و روى أن أبا عبد الله علیه السلام قال‌ علموا أولادکم شعره‌ و نحو ذلک من طریقین ضعیفین و لم‌ یثبت‌ عندی‌ عداله الرجل‌ و لا جرحه فنحن فیه من المتوقفین».[۱۳]

یازدهم در فضل بن حارث: ـ البته من بعضی از موارد را جمع کردم همه موارد را جمع نکردم ـ «الفضل بن الحارث‌ روى الکشی‌ أنه تعجب من أدمه أبی محمد بعد موت أبی الحسن الهادی علیه‌السلام… هذا الحدیث‌ یدل‌ على‌ أن‌ الفضل مؤتمن فی القول و لیس فی الحدیث عندی دلاله على مدح أو جرح فنحن فی روایته من المتوقفین».[۱۴]

تا این جا نتیجه این شد که حاصل از کتب رجال مرحوم علامه این است که ایشان قائل به اصاله العداله نیست.

این مرحله‌ی اولی.

مرحله دوم شاهد از کتب فقهی علامه

مرحله دوم شاهد از کتب فقهی است. این خیلی مهم تر است. چون در کتب فقهی نظر فقهی شخص فقیه مطرح می‌شود.

مورد اول در قواعد الاحکام جلد ۳ صفحه ۴۹۴ می‌فرماید: «الرابع العداله، و هی کیفیه نفسانیه راسخه تبعث على ملازمه المروءه و التقوى».

این دیگر عین این است که این آدم قائل به اصاله العداله نیست بلکه این آدم عدالت را ملکه می‌بیند. ببینید:

انسان را بعث می‌کند تحریک می‌کند به نحو مروت و تقوی. ملکه راسخه همان تعریف ملکه است صفت راسخه همان ملکه است.

بعد البته مطالبی دارد که آن‌ها را نمی‌خوانم. ایشان حالا وارد می‌شود در این که چه چیز‌هایی آدم را از عدالت خارج می‌کند، چه چیز‌هایی معتبر است الی آخر. آن‌ها را فعلا ما کار نداریم. حتی می‌فرماید مثلا آیا مخالفت در فروع ضرر دارد یا ندارد، مخالفت در اصول دین آیا ضرر دارد یا ندارد. این‌ها همه را دارد. این‌ها را مطالعه کنید خوب است برای شما. من برای این که وقت درس گرفته نشود، بعد همه از بزرگان هستید و فضلا هستید ان‌شاءالله، دیگر حذف می‌کنم.

(سؤال: استاد تنافی نیست بین اینکه اصاله العداله‌ای باشد و قائل باشند به ملکه‌ی عدالت) نه اصاله العداله یعنی ملکه لازم نیست. (اصل را بر این بگذاریم یعنی علامه مبنائش این باشد اگر شک بکنیم ملکه‌ی عدالت را دارد چه اشکال دارد؟) ملکه اثبات می‌خواهد، خدا خیرت بدهد. شک بکنیم حکم می‌شود به عدم آن. امر وجودی است استصحاب می‌کنیم عدم ازلی آن را. متوجه شدی؟ اگر ملکه باشد که باید استصحاب بکنی عدم ازلی آن را حکم می‌شود به عدم عدالت.

(سؤال: حسن ظاهر مقدم بر استصحاب است) کاری اصلا به حسن ظاهر ندارد. حسن ظاهر که باز اثبات ملکه که نمی‌کند. حسن ظاهر می‌گوید این ظاهرش خوب است ملکه یعنی صفت راسخه باشد یعنی ما بدانیم مقابل محرمات قرار گرفته و عمل نکرده، واجباتش را انجام داده، این باید با او محشور باشیم یا دو نفر شهادت بدهند بر این صفت در او. این‌ها را که خواندید دیگر.ـ

مورد دوم از مختلف الشیعه در جلد ۳ صفحه ۵۱: «مسأله: قال الشیخ فی النهایه: لا یجوز أن یؤم الصبی الذی لم یبلغ الحلم الناس… و لأن‌ العداله شرط إجماعا، و هی غیر متحققه فی طرف الصبی؛ لأنها هیئه قائمه بالنفس تقتضی البعث على ملازمه الطاعات و الانتهاء عن المحرمات».

خب این هم می‌شود تعریف ملکه.

مورد سوم ارشاد الاذهان جلد ۲ صفحه ۱۵۶: «الرابع: العداله و هی هیئه راسخه فی النفس تبعث على ملازمه التقوى، و تزول بمواقعه الکبائر التی أوعد الله علیها النار کالقتل، و الزنا، و اللواط، و الغصب و بالإصرار على الصغائر… تا آخر».

از این عبارت هم در می‌آید که عدالت ملکه است.

این هم مرحله دوم.

پس نتیجه‌ی مرحله دوم این شد که نظر فقهی مرحوم علامه هم اصاله العداله نیست بلکه نظر ایشان ملکه است. از کتب رجال در نمی‌آمد که نظر ایشان ملکه است فقط در می‌آمد که نظر ایشان اصاله العداله نیست اما از کتب فقهی استفاده شد که نه ما زاد بر این، هم اصاله العداله نیست، هم عدالت ملکه راسخه است.

مرحله سوم ترجیح قول به ملکه

گفتیم ترجیح داده مرحوم علامه قول به ملکه را بر قول به اصاله العداله.

در مختلف الشیعه جلد ۸ صفحه ۴۹۸ در مسأله ۷۷ می‌فرماید: «مسأله ٧٧: قال الشیخ فی النهایه: العدل الذی یجوز قبول شهادته للمسلمین و علیهم هو أن یکون ظاهره ظاهر الإیمان» خیلی عبارت مفصلی است، دو فتوا نقل می‌کند، دو نظر نقل می‌کند. یکی این که عدالت عبارت است از ملکه و یکی هم این که عدالت عبارت از ملکه نیست همان اصاله العداله است. آخرش این طور می‌فرماید: «و التحقیق: أن‌ العداله کیفیه نفسانیه راسخه تبعث المتصف بها على ملازمه التقوى و المروءه، و تتحقق باجتناب الکبائر و عدم الإصرار على الصغائر».

من عبارت ایشان را نخواندم دو سه صفحه است که در این دو سه صفحه اقوال مختلف را نقل می‌کند و در بین این اقوال قول به ملکه را تقویت می‌کند.

این هم مرحله‌ی سوم.

مرحله چهارم باشد برای بعد. فردا می‌خواهیم ببینیم آیا فرمایش والد معظم را ما می‌توانیم بفهمیم یا نه.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

۱) الحبل المتین ج۱ ص۱۰۸

۲) اصل اشکال از تحف العقول فی علم الاصول ۱/۱۰۶ با توضیحات حضرت استاد

۳) ولکن هذه المناقشه غیر وارده، والوجه فیه أولاً: هو أن مبنى العلامه فی العداله لیس هو أصاله العداله حیث إنه صرح فی کتبه الفقهیه من القواعد والمختلف والإرشاد بأن العداله هی الملکه ومعه لا یمکن لمثله أن یحکم بعداله شخص مبتنیاً على أصاله العداله مع کونها مخالفه لفتواه الفقهیه. تحف العقول فی علم الاصول ج۱ ص۱۰۶

۴) خلاصه الاقوال ج۱ص۴۳۵

۵) خلاصه الاقوال ج۱ ص۳۴۷

۶) خلاصه الاقوال ج۱ ص۳۱۷

۷) خلاصه الاقوال ج۱ص ۱۰۸

۸) خلاصه الاقوال ج۱ص ۱۰۹

۹) خلاصه الاقوال ج۱ ص ۸۷

 

۱۰) خلاصه الاقوال ج۱ ص ۲۳۲

۱۱) خلاصه الاقوال ج۱ ص۴۰۱

۱۲) خلاصه الاقوال ج۱ ص۲۶۵

۱۳) خلاصه الاقوال ج۱ ص۳۶۵

۱۴) خلاصه الاقوال ج۱ ص۳۸۶

   

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا