ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

   

   

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

(سؤال: در بحث دیروز فرق بین حسن ظاهر را با اصاله العداله متوجه نشدیم) در حسن ظاهر ما باید یک امر وجودی را کسب کنیم و این که ببینیم این آدم حسن ظاهر دارد یعنی کار خلافی از او نبینیم این می‌شود حسن ظاهر، اما در مورد اصاله العداله هیچ چیزی هم از او ندیده باشید حکم می‌کنید به عدالت او. بنا بر این اگر کسی الان غائب از شما هست در شهر دیگر هست نمی‌دانید عادل هست یا عادل نیست، مؤمن هست فسقش هم برای شما ثابت نیست حکم می‌شود به اصاله العداله اما اگر حسن ظاهر را لازم داشته باشیم باید دیده باشید و ببینید که حسن ظاهر دارد یا یک کسی که آن جا هست بیاید برای شما شهادت بدهد که او حسن ظاهر دارد.ـ

تا این جا بحث این شد که مرحوم آقای خوئی قدس سره اشکال اولشان بر توثیقات و تضعیفات مرحوم علامه این بود که مرحوم علامه توثیقاتش مبتنی بر اصاله العداله هست و چون مسلک اصاله العداله را ما قبول نداریم پس توثیقات مرحوم علامه برای ما مفید نیست.

این که توثیقات را مورد بحث قرار می‌دهیم چون الان بحث ما در مورد توثیقات است و الا وجوهی که نسبت به نظرات مرحوم علامه هست متفاوت است. یک نظر این است که هم توثیقات مرحوم علامه معتبر است هم تضعیفات مرحوم علامه معتبر است. یک نظر این است که نه توثیقات مرحوم علامه معتبر است و نه تضعیفات مرحوم علامه، هیچ کدام معتبر نیست. وجه سوم این است که توثیقات مرحوم علامه معتبر است اما تضعیفات ایشان معتبر نیست. نظر چهارم احتیاط در مسأله هست که والد معظم ما از نظر فنی توثیقات ایشان را قبول دارند اما احتیاط می‌کنند. نظر پنجم هم که نظر ما است از نظر فنی قبول نداریم اما احتیاط می‌کنیم. یعنی عملا مطابق با والد معظم هستیم اما در مستند متفاوت هستیم، که این‌ها ان‌شاءالله به مرور روشن خواهد شد.

(سؤال: این جا چطور احتیاط می‌کنند؟) احتیاط می‌کنیم یعنی اگر روایتی باشد که رجال آن را مرحوم علامه توثیق کرده باشد بر خلافش فتوا نمی‌دهیم، اما بر طبقش هم فتوا نمی‌دهیم احتیاط می‌کنیم.ـ

تا این جا اشکال مرحوم آقای خوئی ذکر شد که توثیقات مرحوم علامه مبتنی بر اصاله العداله هست. والد معظم اشکال فرمودند به شواهدی که آوردند که مرحوم علامه قائل به اصاله العداله نیست بلکه عدالت را ملکه می‌داند به تعبیر خود مرحوم علامه: «العداله کیفیه نفسانیه راسخه تبعث المتصف بها على ملازمه التقوى و المروءه»[۱] بنا بر این، این اشکال مندفع است.

تأمل در اشکال اول والد معظم

در این جا تأملی که هست عبارت از این است که با مراجعه به کتب مرحوم علامه روشن می‌شود که در موارد متعددی مسلک ایشان اصاله العداله است نه این که مسلک ایشان ملکه باشد. من جمله در منتهی المطلب بعضی از موارد را ذکر می‌کنم. می‌توانید خودتان هم تتبع بکنید موارد بیشتری به دست بیاورید. منتهی المطلب از کتاب‌های مهم مرحوم علامه است و لذا اسم آن را هم گذاشته‌اند منتهی المطلب، مهم تر از تذکره و قواعد و تحریر و این‌ها است.

در منتهی المطلب فی تحقیق المذهب در جلد ۴ صفحه ۲۰۱ می‌فرماید: «السادس: لو لم یعلم حال المخبر و شک فی إسلامه و کفره لم یقبل قوله» جایی که شک در اسلام و کفرش داریم قول آن مقبول نیست «إلا إذا أفاد الظن، بخلاف ما إذا لم یعلم عداله المسلم و فسقه، لأن حال المسلم یبنى على العداله.» می‌فرماید به خلاف جایی که ما علم نداریم می‌دانیم که این مسلمان هست و لکن نمی‌دانیم آیا عادل هست یا فاسق است، این جا حکم می‌کنیم به عدالت او. بخلاف ما اذا لم یعلم عداله المسلم و فسقه، این جا قولش قبول است، خبرش قبول است. چرا؟ لأن حال المسلم یبنی علی العداله. این دیگر دقیقا می‌شود اصاله العداله.

در صفحه ۲۰۴ همین منتهی المطلب می‌فرماید:

«الثالث: یکتفی فی العلم بالتذکیه وجوده فی ید مسلم، أو فی سوق المسلمین، أو فی البلد الغالب فیه الإسلام، و عدم العلم بالموت» اگر شک در تذکیه حیوانی داشتیم اگر در ید مسلم باشد، سوق مسلم باشد بلدی باشد که غالب در آن اسلام باشد و علم به موتش هم نداشته باشیم حکم می‌کنیم به تذکیه آن، «لان الاصل فی المسلم العداله» چون اصل در مسلم عدالت است. این هم می‌شود مبنای اصاله العداله.

(سؤال: شاید مبنایش سوق المسلمین باشد) نه برای همین تأکید کردم، سوق مسلمین خودش بنفسه حجت است، اگر تعلیل نمی‌فرمود و علت نمی‌آورد ما هم ساکت بودیم، اما علت می‌آورد، می‌فرماید چون اصل در مسلم عدالت است این کاشف از این است که حیوانی که در دست او هست، علتش سبب می‌شود که ما این استفاده را بکنیم.ـ

در تحریر الاحکام جلد ۱ صفحه ۱۹۳ می‌فرماید:

«و لو وجد للمشرکین کالنصارى قبله إلى المشرق فی محاریبهم، ففی جواز الاستدلال بها على المشرق تردد. و لو أخبره مسلم لا یعرف عدالته و لا فسقه، فالأقرب القبول» اما اگر مسلمی خبر بدهد که عدالت و فسقش برای ما معلوم نیست «فالاقرب القبول و لو لم یعلم حال المخبر و شک‌ فی إسلامه و کفره، لم یقبل قوله بدون الظن، بخلاف الشک فی عداله المسلم لان حاله یبنی علی العداله» چون حال مسلم مبنی بر عدالت است. این هم می‌شود اصاله العداله.

واقعا العصمه لاهلها! مرحوم علامه آقا شخصیتی است! یعنی واقعا آدم گیج می‌شود که این آدم چه جور آدمی بوده! این همه کتاب! این همه تسلط بر آراء عامه! در عقائد دارد در کلام دارد، اصلا معرکه کرده این آقا، در اصول دارد، در فقه دارد! واقعا این‌ها مؤید بودند.

در همین تحریر الاحکام عبارتی که خواندم مستفاد از آن اصاله العداله بود، در همین تحریر الاحکام در جلد ۵ صفحه ۲۴۶ می‌فرماید: «الأول: العداله شرط فی قبول الشهاده، فلا تقبل شهاده الفاسق إجماعا، قال الله تعالى: إن‌ جاءکم‌ فاسق‌ بنبإ فتبینوا. و العداله کیفیه راسخه فی النفس تبعث على ملازمه التقوى و المروه…».

این جا می‌فرماید عدالت ملکه است. مگر این که بگوییم عدالت در مورد مثلا تذکیه با عدالت در مورد شهادت فرق می‌کند. این هم بعید فی الغایه.

(سؤال: اصل در مسلمان این است که این کیفیت نفسانی را دارا هست) یعنی اصل در مسلمان این است که همه ملکه عدالت را دارند؟ (طبق فرمایش ایشان دیگر) خیلی خوب. ملکه صفت نفسانی است ممارست می‌خواهد (اصل این که مسلمان ممارست دارد) نه کی کجا؟ خدا خیرت بدهد، اگر داشته باشند که مملکت این جور نبود.

(سؤال:ظاهر کلامشان این نیست) چرا؟ (چون می‌گوید ملکه است ولی برای خود شخص ملکه هست ولی ما می‌خواهیم عدالت کشف بکنیم) نه ما باید کشف بکنیم، وقتی عدالت ملکه شد و شرط یک امری عدالت شد من باید احراز کنم شرط را (اگر ملکه باشد لازم نیست من احرازش بکنم) عجب است، شرط است یا شرط نیست، احراز شرط لازم است. خیلی خب.ـ

باز در تذکرۀ الفقهاء در جلد ۱۷ صفحه ۳۱۵ در مسأله ۴۱۰ می‌فرماید: «مسأله ۴١٠: من‌ ظاهر حاله الأمانه إلا أنه لم یختبر حاله، لا ینتزع من یده؛لأن‌ ظاهر المسلم العداله» ظاهر مسلم عدالت است.

در نهایت الاحکام جلد صفحه ۳۸۱ می‌فرماید: «و لو ذکر الصحیح الجلد أنه لا کسب له، أعطی منها و قبل قوله بغیر یمین إذا لم یعلم کذبه، لأنه علیه السلام أعطى الرجلین و لم یحلفهما، و لأن الأصل فی المسلم العداله و الصدق…»

نتیجه

علی ای حال، به نظر ما نمی‌توانیم بدست بیاوریم که آیا مسلک مرحوم علامه در عدالت ملکه است، یا مسلک مرحوم علامه در عدالت اصاله العداله است. مگر این که شما بگویید ایشان عدالت در باب حجیت خبر را ملکه می‌داند، عدالت در این مواردی را که خواندیم اصاله العداله می‌داند. این هم خیلی بعید است. یکی از این موارد قبول قول مخبر بود. لذا به نظر ما نمی‌توانیم استناد بدهیم به مرحوم علامه که مسلک او اصاله العداله است یا مسلک او ملکه نفسانیه است.

جواب از اشکال حدسی بودن توثیقات علامه

جهت دوم که در مسأله خیلی مهم است این است که اشکال فرمودند مرحوم آقای خوئی که شهادات مرحوم علامه حدسی است و مبتنی بر حدس است به جهت وجود فاصله زمانی که بین مرحوم علامه و بین کسانی که آن‌ها را مرحوم علامه توثیق می‌کند. آن‌ها از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام، از اصحاب حضرت امام رضا علیه السلام، از اصحاب ائمه هستند. حداقل فکر می‌کنم با نجاشی دویست سال فاصله دارند. با مرحوم علامه که می‌گویند قرن هفتم هست خیلی فاصله می‌شود. پس این‌ها همه می‌شود حدسی و شهادت حدسی مفید نیست در شهادت باید شهادت عن حس باشد تا معتبر باشد.

والد معظم بر مرحوم آقای خوئی دو اشکال می‌کنند:

اشکال اول نقض

اشکال اول ایشان اشکال نقضی است و آن این است که اگر بخواهد شهادت مرحوم علامه به خاطر فاصله زمانی رد بشود باید شهادت مرحوم شیخ و نجاشی هم به خاطر فاصله زمانی رد بشود. بالاخره آن هم فاصله‌اش نزدیک دویست سال است. پس شهادت عن حس نیست.[۲]

این اشکال نقضی.

اشکال دوم حل

اما اشکال حلی که هم حل مشکل بکند در شهادت مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ طوسی و هم حل اشکال بکند در شهادت مرحوم علامه و این‌ها را مشمول ادله‌ی شهادت بکند متوقف بر بیان دو مقدمه است:

مقدمه اول

مقدمه اول این است: در بحث حجیت خبر واحد اگر به خاطرتان باشد گفتیم اشکال در حجیت خبر واحد از سه جهت است؛ یکی از جهت احتمال کذب است که شاید مخبر دروغ گفته باشد. یکی از جهت احتمال غفلت است. مخبر دروغگو نیست، و لکن غفلت کرده و اشتباه نقل می‌کند. مشکل سوم از جهت احتمال خطا هست. دروغگو نیست غفلت هم نکرده آدم ملتفتی است اما خطا کرده. سه احتمال هست.

احتمال کذب مندفع است عقلاء به وثاقت راوی. چون اگر راوی ثقه باشد احتمال کذب در ثقه که انسانی است که متحرز از کذب است عقلاء ملغا و ساقط است.

احتمال غفلت هم مندفع است به سیره عقلائیه. سیره عقلائیه قائم است بر این که اقوال اشخاص و افعال اشخاص حمل بر التفات می‌شود و الا هر کسی که در دادگاه هم اعتراف بکند که به فلانی مدیون است بعد می‌گوید من غفلت داشتم. بنا و سیره عقلاء بر عدم غفلت است در اقوال و در افعال عقلا. پس این اشکال هم مندفع است.

احتمال خطا مندفع است به این که ما خبر واحد ثقه را در حسیات حجت می‌دانیم نه حدسیات و خطا در حسیات باز عقلاء مندفع است. کسی در حسیات خطا بکند قرمز را سبز ببیند، روز را شب ببیند این خیلی بعید است. در حدسیات چون مبتنی بر حدس و استنباط است خطا پیش می‌آید. لذا می‌بینید اختلاف آراء در مجتهدین و در فقها، اختلاف آراء در اطباء، این طبیب می‌گوید باید این عمل قلب باز بشود این طبیب می‌گوید باید عمل قلب باز نشود، اگر عمل قلب باز بشود می‌میرد. دو رأی کاملا در مقابل هم. اختلاف در همه ابواب علم است در هندسه و در غیر ذلک. پس چون خبر در حسیات مورد بحث ما است احتمال خطاء در حسیات عقلاء مندفع است.

مقدمه دوم

مقدمه دوم این است که اگر خبری به ما برسد مردد باشد بین این که این خبر عن حس هست یا این خبر عن حدس هست، این جا حمل می‌شود این خبر بر حس. مدرک این حمل هم سیره عقلا است.

مثلا اگر یک کسی برای ما خبر بیاورد که آقا دکتر شما این گونه دستور داد که این قرص را بعد از غذا بخورید، ما احتمال بدهیم که این ممکن است خودش استنباط کرده که می‌گوید بعد از غذا بخورید یا نه از دکتر شنیده و نقل او را دارد برای ما بازگو می‌کند، سیره عقلا قائم است بر حسیت. پس هر جا دوران امر بود بین خبر حسی و خبر حدسی حمل می‌شود بر حس.

اشکال

در نتیجه والد معظم زحمتی که کشیدند این است که نسبت به اخبار مرحوم علامه ایجاد تردید کردند که خبر علامه آیا عن حس هست یا عن حدس هست. همین که این تردید محقق بشود که آیا خبر علامه عن حدس هست یا عن حس هست، می‌شود مشمول ادله حجیت خبر.[۳]

(سؤال: احتمال این که حدیث عن حس باشد خیلی کم است، فاصله‌ی طولانی که هست چه طور ممکن است) دیگر حالا اگر ما توانستیم کاری بکنیم که شما هم به شک بیفتید که اخبار مرحوم علامه عن حس است یا عن حدس درست می‌شود. (وقتی قرینه بر خلاف نباشد درست است) آن قرینه هم می‌گوییم بر خلاف هم نیست. (قرینه بر خلاف هست با این فاصله‌ی زمانی) فاصله زمانی قرینه نمی‌شود. حالا می‌گوییم چرا. صبر کنید، صبر می‌خواهد.ـ

تعلیقه بر اشکال والد معظم

در مقام خوب دقت بکنید. چون نقضی که طرح شد این نقض یک دایره وسیعی پیدا کرد که شهادات مرحوم شیخ و نجاشی را هم شامل شد و این خیلی مهم است. حالا ما مرحوم علامه را نتوانیم شهاداتش را درست بکنیم، اما شهادات مرحوم شیخ و مرحوم نجاشی و این‌ها خیلی باید محکم و پابرجا ثابت بشود.[۴]

در این جا خوب دقت کنید مرحوم شیخ در مقدمه الفهرست یک بیانی دارد که از آن بیان استفاده می‌شود که این توثیقات سینه به سینه به مرحوم شیخ رسیده و اساسا بناء علمای قدیم بر این بوده. چون در علمای قدیم و در قدیم الازمنه کتابت و این‌ها خیلی معمول نبوده مشافهه اخذ می‌کردند. لذا نسبت به مرحوم شیخ طوسی احتمال بسیار قوی که قریب به وثوق و اطمینان است این است که توثیقات سینه به سینه به مرحوم شیخ رسیده. چون شیخ طوسی فاصله‌اش با غیبت صغری و زمان ائمه کم است. شیخ طوسی فاصله‌اش کم است و بعضی از اصحاب به صورت شفاهی این مطالب سینه به سینه به آن‌ها رسیده، به خصوص با توجه به عباراتی که در فهرست و در سائر کتب هست.

مرحوم شیخ طوسی می‌فرماید:

«بسم الله الرحمن الرحیم أخبرنا الشیخ الفقیه الصالح رشید الدین‌ أبو البرکات‌ العبداد بن جعفر بن محمد بن علی بن خسرو الدیلمی رحمه الله بقراءتی علیه فی عده مجالس بقراح أبی الشحم آخرها یوم الثلاثاء سادس عشر جمادى الأولى من سنه سبع و ثمانین و خمسمائه بالجانب الشرقی من بغداد» این قدر این‌ها اهمیت می‌دادند که محلی را که تلقی کردند و زمان آن را ضبط بکنند برای این که می‌دانستند پس فردا افرادی می‌آیند شبهه می‌کنند در اخبار و روایات. قرص بشود مطلب. و واقعا خدمت کردند. «قال: أخبرنی الفقیه جمال الدین أبو عبد الله الحسین بن هبه الله بن الحسین‌ المعروف بابن رطبه السوراوی بسوراء المدینه فی منزله قراءه علیه» می گوید ما قرائت کردیم بر او «قال: أخبرنی الفقیه أبو علی الحسن‌ بن [محمد] بن الحسن الطوسی رحمه الله قراءه علیه، قال: أخبرنی السعید الوالد أبو جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی رضى الله عنه قال‌ بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ولی الحمد و مستحقه، و صلى الله على خیرته من خلقه محمد و الأطائب من أرومته و سلم تسلیما.

أما بعد: فإنی لما رأیت جماعه من شیوخ طائفتنا من أصحاب الحدیث عملوا فهرست کتب أصحابنا و ما صنفوه من التصانیف و رووه من الأصول» این‌ها را از اصول روایت کردند یعنی اخذ کردند از نفس خود کتاب، این دیگر می‌شود اخذ از خود اصل یعنی واسطه نخورده «و لم أجد منهم أحدا استوفى ذلک، و لا ذکر أکثره، بل کل منهم کان غرضه أن یذکر ما اختص بروایته و أحاطت‌ به خزانته من الکتب…».[۵]

بقیه‌اش را فردا برای شما می‌خوانم که ببینید مستفاد از این‌ها این است که این‌ها را از اصول گرفتند و این‌ها دست به دست و سینه به سینه به آن‌ها رسیده.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

۱) قواعد الأحکام فی معرفه الحلال و الحرام؛ ج‌۳، ص: ۴۹۴

۲) وعلیه فلا فارق بین توثیقات العلامه الله وتوثیقات القدماء مثل النجاشی والشیخ الطوسی فی عدم معاصرتهم لمن وثقوه من الرواه لبعد عصرهم منهم أیضاً إلى قریب ثلاثمئه سنه وعدم إمکان استناد شهادتهم وثاقه هؤلاء أو بالجرح إلى الحس مباشره، وعدم کونها عن طریق نقل الخلف عن السلف فی کل عصر معنعناً متصلاً إلى النقل عمن یعاصرهم مع تسالم الفقهاء على اعتبار شهادتهم، فما یندفع به الإشکال عن توثیقاتهم یندفع به الإشکال عن توثیقات مثل العلامه أیضاً. تحف العقول فی علم الاصول ۱/۱۰۹

۳) والوجه الذی أجیب به عن الإشکال بالنسبه إلى شهادات القدماء هو احتمال شهاداتهم متلقاه من المتقدمین علیهم عن طریق التلقی کابراً عن کابر وعالماً عن شیخه بحیث یکون تلقی کل خلف عن السلف مسلسلاً متصلاً إلى من عاصر الراوی، وهذا الوجه بعینه جار بالنسبه إلى توثیقات العلّامه وإنما الفارق بینه وبین من ذکر من قدماء الرجالیین من أمثال الشیخ هو اختلاف زمن البعد إلى حدود الضعف، ولکن هذا الاختلاف لا یوجب انتفاء احتمال استناد مثل العلامه فی الشهاده إلى الحس، وکون شهادته بالوثاقه أو الجرح عن طریق التلقی کابراً عن کابر أو مستنداً إلى تألیف من القدماء. تحف العقول فی علم الاصول ۱/۱۰۹

۴) ظاهر آنچه در درس بعد در جواب سؤال بیان فرمودند این است که این مطلب اشکال به والد معظم است و استاد در مقام اثبات حسیت در مورد مرحوم شیخ و نجاشی هستند خلافا لوالده لمعظم. به بیان دیگر والد معظم نقض فرمودند توثیقات علامه را به توثیقات مرحوم شیخ و نجاشی استاد جواب می‌دهند که قیاس مع الفارق است.

۵) فهرست الطوسی ص۱

   

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا