ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۴.۷ ـ ۱۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۲ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۵ ـ ۱۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۳ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۸ ـ ۱۴‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۴ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۹ ـ ۱۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۰ ـ ۱۶‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۶ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۷ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۶ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۷ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۹ ـ ۲۵‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۲ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۲۳ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۵ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۵ ـ شنبه ۱۴۰۲.۷.۲۹ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۷.۳۰ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۳ ـ ۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۰ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۶ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۷ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۸ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۹ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۵

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۰ ـ ۱۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۱۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۶ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۵ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۷ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۶ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۸ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۱۷ ـ ۲۳‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۲۹ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۰ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۰ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۱ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۱ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۲ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۲ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۳ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۳ ـ چهارشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۴ ـ ۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۴ ـ شنبه ۱۴۰۲.۸.۲۷ ـ ۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۵ ـ یکشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۸ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۶ ـ دوشنبه ۱۴۰۲.۸.۲۹ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۷ ـ سه‌شنبه ‏۳۰‏.۸‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۸ ـ چهارشنبه ‏۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۳۹ ـ شنبه ‏۱۱‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۰ ـ یکشنبه ‏۱۲‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۱ ـ دوشنبه ‏۱۳‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۰‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۲ ـ سه‌شنبه ‏۱۴‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۳ ـ چهارشنبه ‏۱۵‏.۹‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۵‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۴ ـ شنبه ‏۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۵ ـ یکشنبه ‏۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۶ ـ دوشنبه ‏۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۷ ـ سه‌شنبه ‏۵‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۸ ـ چهارشنبه ‏۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۴۹ ـ یکشنبه ‏۱۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۰ ـ دوشنبه ‏۱۱‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۲‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۲ ـ شنبه ‏۱۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۳ ـ یکشنبه ‏۱۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۴ ـ دوشنبه ‏۱۸‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۵ ـ سه‌شنبه ‏۱۹‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۶‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۶ ـ چهارشنبه‏ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲۷‏.۶‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۷ ـ شنبه ‏۲۳‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۸ ـ یکشنبه ‏۲۴‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۵۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۶‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۴‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۰ ـ چهارشنبه ‏۲۷‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۵‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۱ ـ شنبه ‏۳۰‏.۱۰‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۲ ـ یکشنبه ‏۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۳ ـ دوشنبه ‏۲‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۴ ـ سه‌شنبه ‏۳‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۵ ـ چهارشنبه ‏۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۶ ـ یکشنبه ‏۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۷ ـ دوشنبه ‏۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۷‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۸ ـ سه‌شنبه ‏۱۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۸‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۶۹ ـ چهار‌شنبه ‏۱۱‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۱۹‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۰ ـ شنبه ‏۱۴‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۱ ـ یکشنبه ‏۱۵‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۷‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۲ ـ شنبه ‏۲۸‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۷‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۳ ـ یکشنبه ‏۲۹‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۸‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۴ ـ دوشنبه ‏۳۰‏.۱۱‏.۱۴۰۲ ـ ۹‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۵ ـ سه‌شنبه ‏۱‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۰‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۶ ـ چهارشنبه ‏۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۷ ـ دوشنبه ‏۷‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۱۶‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۸ ـ شنبه ‏۱۲‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۱‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۷۹ ـ یکشنبه ‏۱۳‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۲‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۰ ـ دوشنبه ‏۱۴‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۳‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۱ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۴‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۲ ـ چهارشنبه ‏۱۶‏.۱۲‏.۱۴۰۲ ـ ۲۵‏.۸‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۳ ـ یکشنبه ۲۶‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۴ ـ دو‌شنبه ۲۷‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۵ ـ سه‌شنبه ۲۸‏.۱‏.۱۴۰۳ ـ ۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۶ ـ شنبه ۱‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۷ ـ یکشنبه ‏۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۸ ـ دو‌شنبه ۳‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۳‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۸۹ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۴ ـ ۱۴‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۰ ـ چهار‌شنبه ۵‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۱۵‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۱ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۸ ـ ۱۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۲ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۹ ـ ۱۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۳ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۰ ـ ۲۰‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۴ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۱ ـ ۲۱‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۵ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۲ ـ ۲۲‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۶ ـ یک‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۶ ـ ۲۶‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۷ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۷ ـ ۲۷‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۸ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۸ ـ ۲۸‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۰ ـ شنبه ‏۲۲‏.۲‏.۱۴۰۳ ـ ۲‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۱ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۲۳ ـ ۳‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۹۹ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۱۹ ـ ۲۹‏.۱۰‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۲ ـ دو‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۴ ـ ۴‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۳ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۵ ـ ۵‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۴ ـ چهار‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۶ ـ ۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۵ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۲.۲۹ ـ ۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۶ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۲.۳۰ ـ ۱۰‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۷ ـ ‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۵ ـ ۱۶‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۸ ـ یکشنبه ۱۴۰۳.۳.۶ ـ ۱۷‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۰۹ ـ دوشنبه ۱۴۰۳.۳.۷ ـ ۱۸‏.۱۱‏.۱۴۴۵

جلسه ۱۱۰ ـ سه‌شنبه ۱۴۰۳.۳.۸ ـ ۱۹‏.۱۱‏.۱۴۴۵

فهرست مطالب

فهرست مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

به نظر شما «مروّة» معنای آن چیست؟ (المروّة مروّتان، مروّة فی السفر و مروّة فی الحضر، مروّه در سفر این است که خرج بکند) خرج بکند؟ (دست و دل باز باشد) من با ایشان سفر می‌روم، مروه در حضر چیست؟ (همه‌اش یادم نیست).

این روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است در تحف العقول:

«و قيل له ما المروّة» «مروّة» چیست؟ «فقال علیه السلام لا يراك الله حيث نهاك و لا يفقدك من حيث أمرك».[۱]

مروّت این است. مروّت این است که خدا نبیند تو را نسبت به آنچه که تو را نهی کرده؛ از منهیات پروردگار متعال اجتناب کند «و لا يفقدك من حيث أمرك» و تو مفقود نباشی در نزد پروردگار متعال نسبت به آنچه که به تو امر کرده.

این همان عبارة اخری فعل واجبات و ترک محرمات است ولیکن ظرافتی که در کلام حضرت صلوات علیه بر فرض صدور روایت است این کلمه «یراک» است یعنی شخص باید این را متوجه باشد که دائما در مرأی و دید پروردگار متعال است و او ناظر بر انسان است در تمام احوال چون فرق می‌کند.

ببینید الان خود ما همین طور است اگر ببینیم که یک بزرگی دارد ما را می‌بیند و حواس او به ما هست نشستن‌مان راه رفتن‌مان، اصلا شما یک جایی مهمانی رفتی یک بزرگی غذا خوردن شما را می‌بیند اصلا غذا به دلت نمی‌چسبد خیلی دقت می‌کنید که درست بخورید اشتباه مرتکب نشوید.

ما این واقعیت را هنوز به آن نرسیدیم که پروردگار متعال یرانا، ما در محضر حضرت ولی عصر صلوات الله علیه حاضر هستیم. واقعا اگر آدم این را به آن برسد طور دیگری رفتار می‌کند در مباحثه اگر کم بیاورد سعی نمی‌کند یک طوری سرش را به هم بیاورد چون می‌بیند یک کسی آن جا نشسته که حواس او جمع است کوچک‌ترین کاری که بخواهد بکند جلوی او را می‌گیرد. یا در مقامی که قرار می‌گیرد امکان ندارد بخواهد غیبت کسی را بکند تا بخواهد دهان به غیبت باز بکند می‌بیند یک آقایی جلوی او نشسته فوری جلوی او را می‌گیرد.

ظرافتی که در این کلام است این است «لا يراك الله حيث نهاك و لا يفقدك من حيث أمرك».

(سؤال: شامل مستحبات نمی‌شود؟ «امرک» مربوط به واجبات نمی‌شود؟) چرا هر دو را می‌گیرد البته نسبت به واجبات به نحو وجوب نسبت به مستحبات به نحو استحباب. این شکی نیست. البته کسانی که بخواهند به مقامات برسند هم مکروهات را مراعات می‌کنند و هم مستحبات را، یک وقتی برای شما گفتم بعضی بودند چون خیلی مقید بودند به مکروهات و مستحبات به مدارجی از کرامات رسیدند خود همان‌ها نقل کردند، کراماتی داشتند، خود همان‌ها نقل کردند که در اثر یک عمل کرامت از آن‌ها گرفته شده این قدر دستگاه آن جا مشکل پسند است که خیلی باید دقت داشت. حالا مقصودم عنایت روی کلمه «لا یراک» است؛ «لا يراك الله حيث نهاك و لا يفقدك من حيث أمرك».

امیدواریم که ان‌شاءالله پروردگار متعال عنایت بفرماید و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تفضل بفرماید که بتوانیم به دستورات اهل بیت عصمت و طهارت عمل بکنیم.

بحث منتهی شد به تأثیر کلمه «بعینه» در حدیث حل. گفتیم که از پنج حدیثی که قرائت شد در چند حدیث کلمه «بعینه» موجود بود چه تأثیری این کلمه در استفاده از حدیث دارد؟

ادامه مطلب ۲. تأثیر کلمه «بعینه»

احتمالات

دو احتمال در کلمه «بعینه» هست:

یک احتمال این است که کلمه «بعینه» مثل کلمه بنفسه تأکید برای علم و معرفت باشد چه طور اگر بگویید جاء الامیر بنفسه این «بنفسه» مفید یک معنای علی حده‌ای نیست بلکه مفید تأکید است که خود امیر آمد؛ توهم نشود که غلام امیر آمده، در حدیث شریف هم که می‌فرماید «کل شیء لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه»[۲] یعنی تا وقتی که حرام را بشناسی خود حرام را بشناسی. این می‌شود تأکید، مفید یک مطلب علی حده‌ای نیست. این یک احتمال است.

(سؤال: اگر با حرف جر باشد برای تأکید نیست) چرا با حرف جر می‌آید بدون حرف جر هم می‌آید، جاء الامیر نفسه هست، جاء الامیر بنفسه هم هست هر دو قابل استعمال است آن که معروف است البته بدون «باء» است متوجه هستم چون «بنفسه» گاهی وقت‌ها معنایی دارد که مستقلا آمد.ـ

احتمال دوم این است که کلمه «بعینه» تأکید نباشد بلکه تأسیس باشد و مفید معنای اضافه باشد مفاد حدیث این می‌شود حتی تعرف الحرام بشخصه، یعنی تا این که حرام را مشخصا بشناسی معینا بشناسی پس دیگر معرفت حرام به نحو کلی غایت نیست.

نتایج

اگر معرفت حرام به نحو کلی غایت باشد روایت شامل شبهات حکمیه می‌شود چون در شبهات حکمیه ما علم به حرام داریم علی نحو الکلی.

اما اگر بعینه به معنی بشخصه و معینا باشد معرفت حرام بشخصه و معینا یعنی در خارج بشناسی که این حرام است و این می‌شود خاص به شبهات موضوعیه.

اقوی الاحتمالات

از این دو احتمال، احتمال دوم أقوی است؛

اولا

چون بنا بر احتمال اول «بعینه» می‌شود تأکید و اصل در کلام تأسیس است.

یکی از اصول عقلائیه این است که اگر کلمه‌ای در کلام متکلمی بود که محتمل بود برای تأکید باشد یا برای تأسیس باشد سیره عقلائیه قائم است بر حمل بر تأسیس. تارة مشخص است تأکید است بحثی نیست یا مشخص است تأسیس است این هم بحثی نیست، عند الشک و التردید سیره عقلائیه بر حمل بر تأسیس است چون طبع متکلم حکیم این است که در کلامش اضافه‌گویی نکند خیر الکلام ما قلَّ و دلَّ.

این اولاً.

(سؤال:…) نه؛ تأکید معنی اضافه نمی‌آورد همان معنایی را که قبلا بود همان را دو مرتبه می‌گوید جاء الامیر نفسه می‌شود جاء الامیر الامیر، چیز دیگری نمی‌گوید تأکید فقط همان معنای قبل را تکرار می‌کند قطعا معنا دارد تأکید لغو نیست ولیکن معنای اضافه ندارد ظاهر کلام متکلم به خصوص متکلم حکیم این است که کلامی که می‌آورد در هر کلامش قصد افاده معنای علی حده دارد.

دوما

وجه دوم این است که در یک روایت هست که حمل بر تأکید مشکل دارد و آن روایت آخری بود. روایت آخری این طور بود:

«كل شي‏ء فيه الحلال و الحرام فهو لك حلال حتى تعرف الحرام فتدعه بعينه».[۳]

اگر «بعینه» تأکید باشد می‌شود فصل به اجنبی بین مؤکد که «حتی تعرف الحرام» است و بین تأکید که «بعینه» است، فصل به اجنبی شده به کلمه «فتدعه» و حال آن که در تأکید «بنفسه» و «بعینه» فاصله بین مؤکد و بین آنچه که مفید تأکید است نمی‌شود.

بنا بر این ظاهر روایت این است که کلمه «بعینه» مؤثر در معنا است نه این که فقط مفید تأکید باشد و مؤثر در معنا نباشد و اگر بخواهد مؤثر در معنا باشد فعلا نتیجه این می‌شود که حدیث اختصاص پیدا می‌کند به شبهات موضوعیه تا بعد ببینیم چه خواهد شد.

(سؤال: تأکید فایده دارد؟) تأکید فایده دارد، اما مطلب اضافه نمی‌دهد (در آیات و روایات هست؟) هست ولیکن مطلب اضافه ندارد ببینید؛ یک مرتبه دیگر بگویم تارة می‌دانیم تأکید است حرفی در آن نیست تارة می‌دانیم تأسیس است حرفی در آن نیست اما اگر یک مولای حکیمی یک کلامی گفته مردد بین تأکید و تأسیس است بنای عقلا بر این است که حمل بر تأسیس می‌کنند.ـ

امر ۵. تشخیص مصادیق کلمه «بعینه»

امر پنجم تشخیص مصادیق کلمه «بعینه» هست می‌خواهیم ببینیم از موارد «کل شیء فیه الحلال و الحرام حتی تعرف الحرام منه»، «بعینه» شامل چه مواردی می‌شود.

۱. شبهات محصوره مقرون به علم اجمالی

مورد اول برای حدیث موارد علم اجمالی است در شبهات محصوره وقتی که من علم اجمالی دارم یا این لحم نجس است یا آن لحم یا این کاسه خمر است یا آن کاسه خمر است در این جا من علم به حرام «بعینه» ندارم چون دست روی کاسه «الف» که می‌گذارم علم به حرمت آن ندارم، دست روی کاسه «باء» هم که می‌گذارم علم به حرمت آن ندارم آنچه که معلوم الحرمه است در نزد من علم به حرمت ما فی البین است علم به یک حرمت کلی است که ممکن است در کاسه «الف» باشد یا در کاسه «باء». بنا بر این حدیث «کل شیء لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه» شامل اطراف علم اجمالی می‌شود چرا؟ چون «بعینه» دارد می‌گوید: اگر «بعینه» بشناسی حرام است فرض این است که من دست روی کاسه «الف» که می‌گذارم «بعینه» حرمت آن را نمی‌شناسم پس حدیث «کل شیء لک حلال» شامل اطراف علم اجمالی می‌شود.

بنا بر این مقتضی برای شمول نسبت به حدیث حل بالنسبه به اطراف علم اجمالی موجود است یعنی موضوع حدیث حل در هر یک از دو طرف محقق است چون علم به حرمت «بعینه» محقق نیست.

چیزی که هست مانع داریم. مانع چیست؟ مانع این است که اگر بخواهد حدیث حل در هر دو جاری شود مستلزم ترخیص در معصیت است.

نگویید مستلزم مخالفت قطعیه است چرا؟ چون ولو حدیث حل اقتضا کند که هر دو حلال است اما شمای مکلف ممکن است مرتکب نشوید و احتیاط بکنید. پس مستلزم تحقق مخالفت قطعیه نیست مستلزم ترخیص در معصیت است از طرف شارع مقدس یعنی اگر شارع بفرماید ارتکاب هر دو جائز است ترخیص کرده در ارتکاب حرام و ترخیص در معصیت از شارع مقدس محال است.

چه کسی می‌گوید چرا محال است؟ (مستلزم تناقض است) آفرین چون مستلزم اجتماع نقیضین است (معصیت در حالی معصیت است که مخالفت با امر مولا باشد) شما اگر هر دو کاسه را بخورید قطعا حرام را خوردید خمر را خوردید می‌شود مخالفت با حکم مولا.

پس اگر در هر دو جاری بشود مستلزم ترخیص در معصیت است اگر در احدهما معینا جاری بشود دون آخر می‌شود ترجیح بلامرجح.

ترجیح بلامرجح قبیح است یا محال است؟ (قبیح است) بارک الله! این‌ها می‌گویند قبیح است، الشیخ فی الکُنج می‌گوید محال است به چه بیان؟ (مسبب بدون سبب می‌شود) نه سبب دارد سبب آن انتخاب من است من این مرجوح را مقدم می‌دارم بر راجح، (نه شما ترجیح دادید؟) ترجیح دادم، ترجیح سبب آن من هستم من هم دارم مقدم می‌کنم من هم دارم ترجیح می‌دهم (من ممکن است که مرجوح را بر راجح هم مقدم بکنم دلیل نمی‌شود که آن ارجح باشد) دلیل نمی‌شود که ارجح است، ولیکن ترجیح مرجوح بر راجح پس شد ممکن من می‌توانم ترجیح بدهم اما به ترجیح من آن راجح نمی‌شود شکی نیست ولی من می‌توانم ترجیح بدهم. روی آن فکر بکنید به دو وجه می‌شود اثبات کرد که ترجیح بلامرجح محال است. فعلا ترجیح بلامرجح قبیح است ولیکن قابل برای توجیه به دو وجه هست که بگوییم محال است فکرش را بکنید فردا جواب بدهید دیر نمی‌شود.

پس اگر در احدهما معینا جاری بشود می‌شود ترجیح بلامرجح اگر بگویید حدیث حل در احدهمای لابعینه و مرددا جاری می‌شود خواهیم گفت المردد لا ماهیة له و لا هویه.

یعنی چه این جمله؟ المردد لا ماهیة له و لا هویه یعنی چه؟ (چون ماهیت موجب تمییز می‌شود وقتی مردد است ممیز نیست، وقتی ممیز نیست یعنی ماهیت ندارد) این درست است ماهیت حد شیء است، حد شیء به حسب جنس و فصل معین است این طور نیست که غیر معین باشد لذا ماهیت غیر معین ما نداریم، ماهیت محدود است به جنس و فصل. لا هویة له چرا؟ «هویة» هم ندارد چون هویت شیء عبارت است از وجود شیء و وجود مساوق با تشخص است پس الشیء ما لم یتشخص لم یوجد این دیگر همیشه یادتان باشد چون این گاهی وقت‌ها مورد سؤال واقع می‌شود.

پس المردد لا ماهیة له و لا هویه یعنی و لا وجود، چون وجود مشخص است.

اگر بگویید ما حدیث حل را جاری می‌کنیم در احدهما مخیرا این جریان مشکل ثبوتی ندارد قبلی‌ها مشکل ثبوتی داشت، ترخیص در معصیت مشکل ثبوتی دارد ترجیح بلامرجح مشکل ثبوتی دارد مردد مشکل ثبوتی دارد اما جریان حدیث حل به نحو تخییر در اطراف مشکل ثبوتی ندارد مشکل اثباتی دارد چرا؟ چون مفاد حدیث حل جریان حل است معینا نه جریان حل مخیرا به خاطر این استدلال می‌گوییم ولو حدیث حل مقتضی و موضوع در اطراف علم اجمالی دارد اما به خاطر وجود مانع جاری نمی‌شود.

پس مورد اول برای حدیث حل شد اطراف علم اجمالی محصور، مقتضی آن موجود بود مانع داشت.

(سؤال: احدهما مخیر را چطور می‌خواهیم جاری بکنیم) مورد حدیث حل را در یکی مخیرا جاری می‌کنم یا در کاسه «الف» یا در کاسه در هر یکی جاری کردم دیگر در آن یکی جاری نمی‌کنم این می‌شود جریان تخییرا (در هر کدام جاری کرد شد معین) نه الان من مخیر هستم که در هر کدام جاری بکنم بعد از آن که جاری کردم آن می‌شود حلال؛ وقتی این شد حلال آن طرف دیگرآن باید اجتناب بشود مشکلی ندارد (در نهایت می‌خواهید در یکی اجراء کند وقتی اجراء کرد با اجرا معین نمی‌شود) با اجراء، حرام را که من معین نکردم که، با اجراء دارم، مرتکب این طرف دارم می‌شود نه این که حرام معین بشود حرام که معین نمی‌شود.ـ

۲. شبهات محصوره غیر منجزه

مورد دوم علم اجمالی است که این علم اجمالی منجز نباشد حالا عدم تنجیز علم اجمالی به وجوهی ممکن است: یک وجه آن این است که بعضی از اطراف خارج از محل ابتلا باشد در این جا مثلا اگر من علم اجمالی دارم که یا این کاسه نجس است یا کاسه‌ای که در فلان قاره در فلان کشور آفریقا است که اصلا دسترسی من به آن جا ندارم می‌شود خارج از محل ابتلا.

این را خوب دقت کنید می‌خواهم سؤال کنم ما این جا نسبت به کاسه‌ای که در محل ابتلای ما هست مقتضی برای جریان حدیث حل را داریم چرا؟ چون دست روی این کاسه که می‌گذاریم شیء که لایعلم انه حرام او حلال فهو حلال حتی تعرف الحرام بعینه تا خودش را بشخصه بشناسیم که حرام است. پس بنا بر این حدیث حل در این طرفی که طرف ابتلا من هست مورد دارد و جاری هم می‌شود مصداق «کل شیء لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه»[۴] محقق است.

سؤال این است این جا هم باز مانع داریم چون همان طور که «کل شیء لک حلال» در این کاسه جاری می‌شود در آن کاسه خارج از محل ابتلا هم «شیء فیه الحلال و حرام فهو لک الحلال حتی تعرف الحرام منه بعینه» پس این جا هم باید بگوییم مانع داریم این درست یا درست نیست؟ (این درست نیست) چرا درست نیست؟ (انحلال می‌شود) (تعبد به لحاظ اثر شرعی است) انحلال جواب نیست جواب ایشان درست است. کاسه‌ای که خارج از محل ابتلا هست جریان اصل عملی نسبت به او بلااثر است. چه اثری برای من دارد؟ و چون تعبد شارع مقدس باید به لحاظ اثر باشد لذا اصل در آن کاسه جاری نمی‌شود وقتی در آن کاسه جاری نشد جریان اصل در این کاسه‌ای که در نزد من است می‌شود بلامعارض، می‌شود مقتضی آن موجود مانع آن مفقود.

(سؤال: چرا تعبد شارع باید به لحاظ اثر باشد) آفرین! چه کسی جواب ایشان را می‌دهد؟ (چون لغو می‌شود) آفرین لغو است به خاطر این که شارع مقدس تعبد می‌کند به لحاظ ترتب اثر شرعی اگر اثر شرعی نباشد تعبد شارع می‌شود لغو و مولای حکیم ما مبرای از لغو است.ـ

۳. شبهات غیر محصوره

مورد سوم می‌شود مورد علم اجمالی غیر محصور؛ مثلا اگر یک گوسفند در بین هزار گوسفند موطوئه است حالا من دست روی یک گوسفند می‌گذرام این گوسفند می‌شود مصداق «کل شیء لک حلال حتی تعرف الحرام منه بعینه»،[۵] حرمت بعینه را که نمی‌شناسم پس حکم می‌کنم به حلیت. بنا بر این در شبهات علم اجمالی غیر محصور حدیث حل مقتضی دارد، موضوع دارد و جاری می‌شود.

حالا مانع دارد یا ندارد؟ (ندارد) مانع ندارد؟! چرا ندارد؟ این گوسفند، الان هزار تا گوسفند این جا هست آن گوسفند دیگر هم کل شیء فیه حلال و حرام حتی تعرف الحرام منه بعینه. (عسر و حرج پیش می‌آید) اتفاقا عسر و حرج پیش نمی‌آید دارم حلیت جاری می‌کنم می‌گویم همه‌اش آزاد هستی کجای آن عسر و حرج پیش می‌آید؟! (اگر حرمت جاری کنید اختلال نظام زندگی پیش می‌آید) نه بابا چه اختلال نظامی. (شبهه غیر محصوره مثل این که بگوییم یکی از نانوایی‌های قم خمیر آن نجس است، یکی از زمین‌های این جا یکی از آن غصبی است زندگی مردم مختل می‌شود) نه حالا فرض این است که ما آدم محتاطی هستیم می‌خواهیم احتیاط بکنیم (همه آن‌ها که مورد ابتلا نیست) آن می‌شود خروج از محل.

ببینید یک جوابی ایشان داد من جواب ایشان را زودی جمع کنم ولی فردا باید برای من جواب بیاورید.

یکی از جواب‌ها این است که اصلا تعریف شبهه محصوره این است که موارد شبهه به قدری زیاد بشود که بعضی از اطراف آن بشود خارج از محل ابتلا؛ بنا بر این شبهه محصوره می‌شود مساوی با چه چیزی؟ خارج از محل ابتلا.

غیر از این معیار‌های دیگری که دارد روی آن معیار‌ها باز هم اصل در بقیه جاری نمی‌شود.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



۱) تحف العقول ص۳۵۹

۲) وسائل الشيعة ج‏۱۷ ص۸۹

۳) وسائل الشيعة ج‏۲۵ ص۱۱۹

۴) وسائل الشيعة ج‏۱۷ ص۸۹

۵) همان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا