بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
نسبت به حصر گفتیم سه صورت دارد: حصر در عمره مفرده، حصر در عمره تمتع و حصر در حج.
بحث ما در حصر در عمره مفرده بود، در حصر در عمره مفرده برای خروج از احرام دو نظر هست: یک نظر این است که باید بعث کند به قربانیاش به مکه و قرار بگذارد وقتی که اینها به مکه رسیدند آن هدی او را قربانی کنند تا این از احرام خارج شود. نظر دوم تخییر است بین بعث هدی به مکه و این که ذبح کند در مکان حصر، همان جا ذبح کند و از احرام خارج شود.
فعلا ما روایاتی را داشتیم میخواندیم که دلالت میکرد بر این که باید بعث هدی کند به مکه.
روایت اول صحیحه معاویة بن عمار بود که قرائت کردیم مفاد آن این بود که باید بعث کند هدی را به مکه، [روایت] این طور بود: «و إن كان في عمرة فلينتظر مقدار دخول أصحابه مكة ـ و الساعة التي يعدهم فيها فإذا كان تلك الساعة قصر و أحل».[۱]
۲. موثقه زرعه
روایت دومی هم هست در این مورد در باب دوم از ابواب احصار حدیث دوم که روایت موثقه زرعه است. به إسناد شیخ «عن الحسين بن سعيد عن الحسن عن زرعة قال: سألته عن رجل أحصر في الحج قال فليبعث بهديه إذا كان مع أصحابه و محله أن يبلغ الهدي محله و محله منى يوم النحر إذا كان في الحج» این الان مربوط به ما نیست «و إن كان في عمرة نحر بمكة ـ فإنما عليه أن يعدهم لذلك يوما فإذا كان ذلك اليوم فقد وفى و إن اختلفوا في الميعاد لم يضره إن شاء الله تعالى».[۲]
پس تا این جا مستفاد از این دو روایت این شد که در مورد حصر لازم است که بعث کند قربانیاش را به مکه، قرار بگذارد که چه وقت اینها به مکه میرسند، در مکه گوسفند این را قربانی میکنند و این از احرام خارج میشود.
قول به تخییر و دلیل بر آن
اما کسانی که قائل به تخییر شدند میگویند ما یک روایاتی داریم در مورد عمره امام حسین صلوات الله علیه که حضرت به عمره رفته بودند و مریض میشوند و همان جا ذبح میکنند و از احرام خارج میشوند. این میشود مورد حصر در عمره مفرده و احلال به ذبح در مکانی که خود حصر محقق شده، دیگر بعث به مکه در این روایت نیست. بین این دو روایت تنافی میشود. روایت را بخوانم.
۱. روایت رفاعة بن موسی
«محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن رفاعة بن موسى عن أبي عبد الله علیه السلام قال: خرج الحسين علیه السلام معتمرا و قد ساق بدنة حتى انتهى إلى السقيا ـ فبرسم فحلق شعر رأسه و نحرها مكانه ثم أقبل حتى جاء فضرب الباب فقال علي علیه السلام ابني» از در زدن حضرت، حضرت متوجه شدند «و رب الكعبة افتحوا له و كانوا قد حموه الماء فأكب عليه فشرب ثم اعتمر بعد».[۳]
روایت را معنا کنم؛ روایت میگوید حضرت خارج شدند برای عمره و یک بدنه هم با خودشان سوق دادند همراه کردند تا به «سقیا» رسیدند. «سقیا» را صاحب ریاض میفرماید که محلی است و اسم مکانی هست.[۴] فبرسم یعنی حضرت مبتلا شدند به مرض برسام. مرض برسام یک غشایی است بین ششها و بین سایر امحاء بدن که این ششها وقتی که هوا را میگیرد، دم دارد و بازدم دارد، این غشاء یک غشاء لغزندهای است که ششها روی این میلغزد، این گاهی وقتها ملتهب میشود و در اثر التهاب مشکلاتی درست میکند. حضرت مبتلا به این مرض شده بودند. «البرسام: ورم حار يعرض للحجاب الذي بين الكبد و الأمعاء».[۵] در روایت دارد که حضرت حلق رأس کردند همان جا هم نحر کردند و از احرام خارج شدند و برگشتند به منزلشان.
البته در باب محصور خواهیم گفت که برای حلیت نساء باید مجددا عمره را انجام دهد لذا در روایت دارد بعد که حضرت خوب شدند «ثم اعتمر بعد». این روایت اثبات میکند جواز تحلل از احرام را در مورد حصر در خود مکانی که شخص محصور شده.
این یک روایت.
۲. صحیحه معاویة بن عمار
روایت دیگر در مورد همین قصه این طور است:
«قال: إن الحسين بن علي علیهما السلام خرج معتمرا فمرض في الطريق فبلغ عليا علیه السلام» حضرت مریض شدند و خبرش به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرسد «و هو بالمدينة فخرج في طلبه فأدركه في السقيا و هو مريض» حضرت در طلب امام حسین علیه السلام برآمدند و حضرت امام حسین را در سقیا پیدا کردند «فقال يا بني ما تشتكي» ناراحتی تو چیست؟ «فقال أشتكي رأسي فدعا علي علیه السلام ببدنة فنحرها و حلق رأسه و رده إلى المدينة» همان جا یک ناقهای را نحر کردند و همان جا امام حسین علیه السلام از احرام خارج شدند «فلما برأ من وجعه اعتمر»[۶] بعد که از مریضی و ناراحتی صحت پیدا کردند عمره را مجددا انجام دادند.
این روایت میگوید در خود مکان هم میشود انجام داد.
بین این دو [دسته] روایت تنافی میشود. این جا از موارد جمع به نص و ظاهر است به این بیان که طائفه اولی که میگفت بعث هدی را به مکه، ظهور دارد در تعیّن این که احلال از احرام فقط به بعث هدی به مکه است، ظهور است. این روایات نص در این است که به نحر در مکان هم شخص محل میشود. به این نص رفع ید میکنیم از ظهور روایت اول در وجوب تعیینی. حالا وجوب تعیینی که میگوییم چه تکلیفی چه وضعی. کذلک روایات طائفه دوم که مربوط به امام حسین علیه السلام هست دلالت میکند بر این که احلال به خصوص نحر در مکان هست، دلالت بر تعیّن میکند به نص روایت اولی رفع ید از این روایت میکنیم.
البته اگر بگوییم که روایت طائفه دوم دلالت بر تعیّن دارد و الا ممکن است بگوییم روایت دوم دلالت میکند که حضرت به این وسیله از احرام خارج شدند ولی به وسیله دیگر هم میشود از احرام خارج شد، به خلاف روایت اول که روایت اول جمله خبریه در مقام انشاء بود؛ بعث بهدیه الی مکه باید هدیش را به مکه بفرستد.
بنا بر این نتیجه این میشود که شخص محصور مخیر است بین این که در مکان ذبح کند و از احرام خارج شود یا بعث هدی کند به مکه و بعد که آن جا قربانی کردند از احرام خارج شود.[۷]
اشکال بر روایات طائفه دوم
نسبت به دو روایتی که مربوط به امام حسین علیه السلام هست دو تا مشکل عمده طرح شده:
اشکال اول
یک مشکل این است که فرمودند این دو روایت قضیةٌ فی الواقعه، مربوط به حال ضرورت هست و مربوط به یک قضیه خارجیهای است که اتفاق افتاده و برای ما نقل شده لذا نمیتوانیم از آن استفاده کنیم یک حکم شرعی را.
جواب از اشکال
جواب این اشکال روشن است. فرض این است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در مقام بیان حکم این قصه را تعریف میکنند و این قضیه را بیان میکنند وقتی در مقام بیان حکم باشد آن دیگر اثبات حکم میکند؛ مثل روایت بیانیه که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بیان میکنند کیفیت حج حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را. اینها دلالت بر حکم میکند، قضیةٌ فی الواقعه و قضیةٌ خارجیه نیست. اساسا نقلی که دارد میشود این است که این عمل شده جایز، وقتی عمل شد جایز، در نتیجه هر کسی که مورد قضیه امام حسین علیه السلام باشد یعنی مریض باشد میتواند همان جا محل شود.
اشکال دوم
یک اشکال دیگری که نسبت به روایت گرفتند این است که اصلا امام حسین علیه السلام محرم نبودند و حضرت کار مستحبی انجام دادند و این نحر را قربانی کردند استحبابی بوده.
جواب از اشکال
جواب از این هم روشن است چون در روایت داشت: «خرج معتمرا» خارج شدند حضرت در حالی که عمره میخواستند انجام دهند نه این که عمره انجام ندادند، معتمرا خارج شدند. به خصوص که در روایت سؤال میکند از حضرت که آیا نساء بر حضرت حلال میشود یا خیر حضرت میفرمایند نساء حلال نمیشود تا این که یک عمره دیگری انجام دهد.
این دو تا اشکال که اشکالات مهمی است مرحوم صاحب مهذب آقا سید عبدالأعلی سبزواری این اشکال را دارند، در ریاض این شکال ذکر شده، خلاصه اشکالی است که عدهای، عده که میگوییم یعنی بعضی از فقها این دو اشکال را طرح کردند.
ببینید این اشکالی که حضرت محرم نبودند، اشکال کردند در احرام حضرت، کشف اللثام هم این اشکال را در جلد اول [صفحه] ۳۸۶ دارد.[۸] ریاض هم دارد در صفحه ۲۴۱ جلد هفت، در مهذب هم این که برای ضرورت باشد اشکال را طرح میکند ولی خودش جواب میدهد و میگوید معنی ندارد که برای ضرورت باشد، این برای بیان حکم است.
در ریاض این طور میفرماید؛ «و يحتملان» یعنی این دو تا روایتی که مربوط به امام حسین علیه السلام بود «التطوع» اصلا این کار، کار مستحبی بوده، واجب نبوده «كما مر عن ظاهر المفيد و سلار، و أن لا يكون الحسين عليه السلام أحرم كما مر، و إنما نحرها هو أو أبوه تطوعا و خصوصا إذا كان قد ساق»،[۹] اما نه این که برای احلال بخواهند ذبح کنند و قربانی کنند.
[در مهذب میفرماید:] «فيمكن حملها على بعض المحامل» به بعضی از محامل حمل میکنیم که منافات با صحیحه معاویه بن عمار نداشته باشد چون صحیحه معاویة بن عمار میگفت باید بعث کند به مکه «مع أن ظهورها في إحرام الحسين عليه السلام أول الكلام، كما قيل، و فعل الهدي كان صدقة تصدق بها عن ابنه الحسين عليه السلام» این هم که حضرت نحر کردند به عنوان صدقه بوده نه به عنوان خروج از احرام باشد «فلا وجه لما نسب إلى الإسكافي من التخيير بين البعث و الذبح في مكان الحصر جمعا بين الأخبار» صاحب ریاض میفرماید پس وجهی برای قول به تخییر از باب جمع بین اخبار نیست، چرا؟ به خاطر این که اصلا معلوم نیست که حضرت محرم بودند، این نحر هم لعله برای صدقه بوده نه برای خروج از احرام. اما ضرورت را رفع میکند «و أما حملها على الضرورة فلا وجه له، لأنه مع تحقق الضرورة» این نکته را اشاره نکردم چون اگر ضرورت باشد، ضرورت سبب میشود که همین الان هم شخص بتواند حلق کند و از احرام خارج شود قربانی خود را بعدا بفرستد، و حال آن که حضرت فرمودند قربانی کند بعد حلق کند، اول برای امام حسین علیه السلام قربانی کردند بعد حلق کردند «يجوز التقصير حينئذ لو لم يبلغ الهدي محله فيقصر فعلا و يبعث بالهدي إلى محله»[۱۰] با این که در روایت این طور نیست، در روایت دارد اول حضرت قربانی را انجام دادند بعد حلق کردند.
جواب دادیم و اما آن که گفتیم قرینه بر این که حضرت محرم بودند از باب سؤال است از طواف نساء. تمام روایت در این جا است، در [روایت] معاویة بن عمار: «محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم عن صفوان عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله علیه السلام في حديث قال: إن الحسين بن علي علیهما السلام خرج معتمرا فمرض في الطريق فبلغ عليا علیه السلام و هو بالمدينة» پس معلوم میشود حضرت از مدینه خارج شدند، اگر حضرت از مدینه خارج شده باشند از مدینه تا مسجد شجره راهی نیست که ما بگوییم در این فاصله حضرت مریض شدند.
(سؤال: «خرج معتمرا»، از مدینه خارج شد معتمرا؟) بله کسی که از مسجد شجره محرم میشود و میرود به او میگویند «خرج معتمرا» مثل این که شما اگر سال آینده از این جا بخواهید بروید حج، از همین جا که میروید میگویند خرج فلانی حاجا، در این که شکی نیست. (…) این معلوم است این اطلاق میشود یعنی دارد میرود حج و حج را انجام میدهد، شما میخواهید بگویید «خرج معتمرا»، از مدینه خارج شده در مدینه که محرم نشده حضرت، باید برود مسجد شجره و محرم شود پس قصد اعتبار داشتند لذا این کلمه دلالت ندارد بر این که حضرت محرم بودند. میفهمم ولیکن ظهور این جملات در این است که شخص محرم است، میگویند خرج حاجا. (علامه این گونه معنا کرده) غیر از علامه هم این طور معنا کردند غیر از علامه هم فرمودند که مقصود از «معتمرا» یعنی قصد اعتمار ولی قرائن دیگری است.ـ
حالا بر فرض که بگوییم این مورد اشکال است قرینه دیگر داریم، قرینه دیگر چیست؟ «فخرج في طلبه فأدركه في السقيا و هو مريض فقال يا بني ما تشتكي فقال أشتكي رأسي فدعا علي علیه السلام ببدنة فنحرها و حلق رأسه» اگر محرم نبوده که حلق رأس ندارد، حلق رأس برای کسی است که محرم باشد و بخواهد از احرام دربیاید «و رده إلى المدينة فلما برأ من وجعه اعتمر فقلت» این که گفتیم روایت برای بیان حکم است نه نقل یک قصه تاریخی. تتمه روایت شاهد بر این مطلب است؛ «فقلت»، راوی به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عرض میکند «أ رأيت حين برأ من وجعه أ حل له النساء» آیا این که حضرت از ناراحتی و مریضی سلامت پیدا کردند نساء بر ایشان حلال است؟ «فقال لا تحل له النساء حتى يطوف بالبيت و يسعى بين الصفا و المروة» یعنی باید یک عمره دیگر انجام دهد. راوی آدم زرنگی بوده، میگوید اگر این طور است پس چرا حضرت رسول [صلی الله علیه و آله و سلم] وقتی که نگذاشتند به مکه وارد شوند ذبح کردند، قربانی کردند و از احرام خارج شدند و نساء هم بر ایشان حلال بود؟ حضرت میفرمایند، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مصدود بودند، امام حسین علیه السلام محصور بودند و حکم این دو با هم فرق میکند «قلت فما بال النبي صلی الله علیه و آله [و سلم] حين رجع إلى المدينة حل له النساء و لم يطف بالبيت فقال ليس هذا مثل هذا النبي صلی الله علیه و آله [و سلم] كان مصدودا و الحسين علیه السلام محصورا».[۱۱] حضرت رسول [صلی الله علیه و آله و سلم] مصدود بودند لذا در مصدود نساء حلال است، محصور است که باید عمره انجام دهد یا اگر حج است باید حج در قابل انجام دهد که بعد خواهیم گفت.
هذا تمام الکلام در عمره مفرده نسبت به محصور نسبت به خروج از احرام.
۲. زمان حلیت نساء
اما آيا نساء حلال میشود یا نمیشود؟ میگوییم نساء حلال نمیشود. به چه دلیل؟ به همین دلیلی که الان برای شما خواندیم. لذا در مسئله دارد: «و تحلل المحصور في العمرة المفردة انما هو من غير النساء» طیب و سایر محرمات بر او حلال است، نساء بر او حلال نیست «و اما منها» که نساء باشد «فلا تحلل منها الا بعد إتيانه بعمرة مفردة بعد إفاقته»[۱۲] بعد از آن که سالم شد و سلامت پیدا کرد. دلیل آن چیست؟ صحیحه معاویة بن عمار است چون در صحیحه سؤال کرد؛ «أ رأيت حين برأ من وجعه أ حل له النساء» حضرت جواب فرمودند خیر، نساء بر او حلال نیست مگر این که طواف و سعی انجام دهد یعنی باید یک عمره دیگر انجام دهد.
این بحث تمام شد.
بحث آينده در حصر نسبت به عمره تمتع است چون بحث آن مفصل است نمیرسیم آن را تمام کنیم.
پس این جا بحث در حصر عمره مفرده تمام شد. دو تا مسئله دیگر کلا در حج داریم: یکی حصر نسبت به عمره تمتع و یکی حصر نسبت به خود حج یعنی بعد از این که محرم شد برای وقوف به عرفات و منا و الی غیر ذلک آن جا مریض شود. بعد کتاب حج تمام میشود، مستحبات را که نمیخوانیم، برمیگردیم به مضاربه.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۱
۲) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۲
۳) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۸۶
۴) فالسقيا هي البئر التي كان النبي عليه السلام يستعذب ماءها فيستقىٰ له منها، و اسم أرضها الفلجان، لا السقيا التي يقال بينها و بين المدينة يومان. رياض المسائل (ط – الحديثة) ج۷ ص ۲۴۲
۵) رياض المسائل (ط – الحديثة) ج۷ ص ۲۳۷
۶) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۷۸
۷) (سؤال: روایت دوم را سندا و دلالةً قبول دارید؟) بله سندش تمام است و دلالت آن هم خوب است. (نسبت به «برسام» میگویند مرضی است که منجر به هذیان میشود و این نسبت به امام راه ندارد) فقط دارد حضرت سر درد داشتند، مراحل دارد. البته این طور هم نیست مثل این که فقط یک مقدار تنفس را مشکل میکند، «برسام» را نوشتند یک مرضی است به خاطر غشاء که مقداری تنفس را مشکل میکند و در آن روایت هم داشت که حضرت سر درد گرفته بودند (آن روایات نص نیستند؟) خیر، ظهور هستند (بعث داشت) جمله خبریه در مقام انشاء ظاهر است، اینها ظاهر هستند (هر دو نص هستند) اگر هر دو نص هستند که قابل جمع نیستند، نص که دیگر قابل رفع ید نیست (از این جهت که دلالت میکند با این روش از احرام خارج میشود نص است) ما هم همین را گفتیم که روایت دوم نص است؛ به نص روایت دوم از ظهور روایت اول در تعیین رفع ید میکنیم. اگر هر دو نص باشد در تعیّن که دیگر نمیشود رفع ید از نص کرد، نص دیگر قابل حمل بر خلاف نیست میشود مدلول قطعی. (این که در روایت کسی عمره میرود سوق کند، عمره مفرده که چنین چیزی ندارد) مستحب است، میتواند ببرد، مستحب است (حلق را که مشهور فقها حرام میدانند) در عمره تمتع حرام میدانند نه در عمره مفرده. در عمره مفرده چه کسی حلق را حرام میداند؟ شاید بعضی حرام بدانند ولی در عمره تمتع حلق جایز نیست و کفاره دارد الی آخر، ولیکن در عمره مفرده علی الظاهر مشکلی ندارد.
۸) و ظاهرهما الضرورة. و يحتملها كلام الصدوق، و يحتملان التطوع كما يظهر من سلار و أن لا يكون الحسين عليه السلام أحرم، و إنما نحر هو و علي عليهما السلام تطوعا، و خصوصا إذا كان قد ساق. و يؤيده أن ابن عمار في الحسن … . كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام ج۶ ص ۱۹۷
۹) رياض المسائل (ط – الحديثة) ج۷ ص ۲۴۱
۱۰) مهذب الأحكام (للسبزواري) ج۱۵ ص ۲۶
۱۱) وسائل الشيعة ج۱۳ ص۱۷۸
۱۲) المعتمد في شرح المناسك ج۵ ص ۴۵۱