قال موسی بن جعفر
«و سأله رجل عن‏ الجواد فقال علیه السلام إن لكلامك وجهين فإن كنت تسأل عن المخلوقين فإن الجواد الذي يؤدي ما افترض الله عليه و البخيل من بخل بما افترض الله و إن كنت تعني الخالق فهو الجواد إن أعطى و هو الجواد إن منع لأنه إن أعطاك أعطاك ما ليس لك و إن منعك منعك ما ليس لك»
تحف العقول ص408

واقعا قیامت است! جواد به چه کسی گفته می‌شود؟ [می‌فرماید:] اگر مقصود تو از جواد، جواد در انسان‌ها و بشر است، مخلوق هست، جواد یعنی کسی که آنچه که خدا بر او فرض کرده انجام دهد و تأدیه کند و بخیل کسی است که بخل بورزد و تنگدستی کند نسبت به آنچه که خداوند واجب فرموده این جواد و بخیل در انسان و بشر است.

«و إن كنت تعني الخالق فهو الجواد إن أعطى و هو الجواد إن منع» اما در باری تعالی عطا کند جواد است، منع هم کند جواد است. چرا؟ کلمات اهل بیت عصمت و طهارت مشحون به استدلال است، نهایت در حد عقول بشر «لأنه إن أعطاك أعطاك ما ليس لك» اگر به تو عنایت فرموده، فرزند خوب، استعداد خوب، مال الی آخر از نعم، چشم، گوش، أعطاک ما لیس لک چیزی به تو داده که طلبی که از خدا نداشتی «و إن منعك منعك ما ليس لك». اگر هم چیزی از تو منع کرده چیزی را منع کرده که برای تو نبوده، حالا یک چیزی به تو نداده، یک کسی حالا چشم او ضعیف است، چشم ندارد این نباید بگوید خدا به من العیاذ بالله بخل ورزیده، نه این که برای او بوده که چون به او ندادند حق او به او داده نشده باشد.

پس باری تعالی جواد علی الاطلاق است «ان أعطاک، أعطاک ما لیس لک و إن منعک منعک ما لیس لک» یک چنین کلامی به این اختصار، به این زیبایی و به این پر مغزی! امیدوار هستیم که إن‌شاءالله مورد دستورات دین قرار بگیریم. البته جواد و بخیل فقط در مال نیست، جواد و بخیل در همه ابعاد اخلاقی و وجودی انسان است. اگر کسی علمی دارد، اگر این شخص علمش را در دسترس مردم قرار دهد این می‌شود آدم جواد، اگر امساک کند می‌شود آدم بخیل. اگر کسی قدرت بدنی دارد، از قدرت بدنی خود استفاده کند در تقویت دین، تقویت مسلمین، این می‌شود جواد، اگر استفاده نکند می‌شود بخیل. جواد و بخیل خاص به مال نیست. ای چه بسا کسی مال نداشته باشد ولیکن خیلی جواد باشد و ای چه بسا کسی خیلی مال داشته باشد ولیکن جواد نباشد. لذا جواد و بخیل در همه اوصاف و ابعاد انسان جاری است.

و خیلی عزیز من این مهم است که برای مردم تشریح شود، مردم گاهی وقت‌ها واقع مطلب کم می‌آوردند، مردم که می‌گویم خودم را هم می‌گویم، ما هم گاهی وقت‌ها کم می‌آوریم، وقتی هم که کم می‌آوریم اول دهان اعتراض‌مان به خدا بلند می‌شود که چرا این طور بشود، چرا فلانی چنین خانه‌ای دارد من ندارم، چرا فلانی سالم است من قلبم مریض هست، مرض قند دارم، اول اعتراض‌مان به خدا است، اگر آدم فهمیده باشد، بفهمد جای اعتراض نیست.

بعد هم یادم هست من یک وقتی من برای ناشنوایان صحبت کردم یک روایتی هست که در آن جلسه من خواندم، در روز قیامت کسانی که از یک نعمتی از نعمت‌ها در دنیا محروم هستند و کسانی که از آن نعمت برخوردار هستند حالا اگر به خاطرم باشد روایت را در جلسه آینده برای شما می‌آورم، روز قیامت به قدری پروردگار متعال به آن محرومین عنایت می‌فرماید که آن‌هایی که برخوردار بودند آرزو می‌کنند ای کاش آن‌ها هم کر و لال بودند و به این مقامات می‌رسیدند.

ببینید این اگر برای مردم تشریح شود برای مردم بیان بشود، صبور می‌شوند در مقابل مصائبی که برای آن‌ها پیش می‌آید. حالا این چنین مصائبی مثل کر بودن و لال بودن تا چه برسد به مصائبی که در زندگی پیش می‌آید و گذرا هست، تشریح باید بشود برای مردم که چه خبر است، این جا چه خبر است، بعد چه خبر است که برزخ باشد، بعد از بعد چه خبر است که قیامت باشد.

علی ای حال خدا ان‌شاءالله که همه ما را موفق بدارد به عمل به دستورات دین.

پیمایش به بالا