اگر شخص تدبیرش را تفویض بکند به باری تعالی، مصائب دنیا بر او آسان میشود. چرا؟ چون میداند که مدبر کسی دیگر است و این علی ای حال امر بر او وارد میشود در نتیجه در مقابل او صبر میکند.
تفویض امر بکند به پروردگار متعال یعنی چه؟
ببینید گاهی وقتها هست انسان میگوید خودم هستم که دارم این کارها را میکنم، خودم هستم که این اموال را به دست آوردم، خودم زحمت کشیدم درس خواندم به این مدارج علمی رسیدم، خودم هستم که دارم زندگی را به نحو أحسن اداره میکنم، خودم [هستم] که خانهام را اداره میکنم، شهرم را اداره میکنم، مملکتم را اداره میکنم، تارة میگوید نه، خداوند تبارک و تعالی است که لطف کرده بر من و او تدبیر امر من میکند.
و برای این که پروردگار تدبیر امر شخص را بکند و شخص محول بکند تدبیر امرش را به پروردگار متعال راه آن این است که به دستورات دین عمل کند. شما اگر در منزل به دستورات دین عمل بکنید تدبیر امر را دادید به دست خدا چون تدبیر خدا چیست؟ همان دستوراتی است که فرموده. اگر در منزل احترام شایسته به همسر گذاشته بشود، حق فرزند رعایت شود، اسلوبی که در منزل هست رعایت بشود، این میشود تدبیر امر از طرف پروردگار متعال.
بعضیها هستند میگویند ما میخواهیم بچه ما خوب نماز نمیخواند، اگر شما اول وقت که مشغول مهمترین کار در منزل هستید کار خود را گذاشتید کنار، رفتی وضو گرفتی و ایستادی نماز خواندی تازه بچه نمازخوان میشود اما اگر نه، در منزل ما یک کاری دستمان هست اذان میگویند میگوییم حالا دیر نمیشود فعلا این کار را تمام کنیم آن کار تمام کنیم، بچه میگوید پس معلوم میشود نماز در مقابل کار منزل خیلی اهمیت ندارد.
تدبیر کردن امور از طرف پروردگار متعال به انجام دستورات باری تعالی است، در این محیط درس الان اگر ما تدبیر امر را به دست باری تعالی بدهیم یعنی چه؟ آن روزی که من کم مطالعه کردم تا جایی که مطالعه کردم درس بگویم به آن جا که رسید بگویم آقا ببخشید بیشتر از این مطالعه نکردم یک مقداری خُرد میشویم ما، چند تایی از شما هم میگویید آقا اگر مطالعه نکردی چرا اصلا وقت ما را گرفتی ما از شهرک پردیسان بلند شدیم آمدیم چقدر پول دادیم آمدیم، هست اینها ولیکن وقت طرف را نگرفتیم، هیچ چیزی جای وقت را پر نمیکند، وقت، عمر است و عمر با هیچ چیزی قابل جایگزینی نیست، عمر اگر تلف شد رفت.
حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرموده است، این خیلی روایت عجیبی است «إنكم في آجال منقوصة و أيام معدودة و الموت يأتي بغتة»[1] اجل انسان دائما نقص میشود به آن اضافه که نمیشود، شما هر سرمایه دیگری را که حساب کنید دو تا خصوصیت دارد: یک قابل اضافه شدن است، دو وقتی کم میشود میفهمیم و قابل جبران کردن است. اما عمر قابل اضافه کردن نیست «لا يستأخرون ساعة و لا يستقدمون»[2] یک لحظه هم عقب و جلو نمیرود، نقص آن را آدم متوجه نمیشود. گاهی وقتها من تاریخ درس را میبینم، میبینم برای بیست و دو سال پیش، بیست سال پیش، چند سال پیش این مباحث را گفتم اصلا کأنه دیروز این مباحث را گفتم. بیست سال از عمر ما گذشت چه به دست ما آمد چه تحصیل کردیم؟ اگر محبت اهل بیت علیهم السلام نباشد که کاری نکردیم. نمازی که میخوانیم که به درد خود ما هم نمیخورد تا بخواهد به درد خدا بخورد. به قول آن درویش به او گفتند چرا نماز نمیخوانی گفت نماز آن بود که علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خواند. گفتند چرا روزه نمیگیری؟ گفت ما در دنیا مسافر هستیم قصد اقامت نکردیم لذا روزه هم نمیگیریم، نمازهایی که ما میخوانیم نماز که نیست.
حالا این در محیط درس بود. شما در محیط کارخانه حساب بکنید. اگر کارفرما رعایت حقوق کارگر را بکند، اگر کارگری که میآید ساعت میزند اگر پنج دقیقه رفت تلفن صحبت بکند با اهل بیت خودش با یک کسی، آن پنج دقیقه را از ساعتش کم کند، این کسی که دارد تدبیر میکند باری تعالی است خودش تدبیر نمیکند چون به دستور باری تعالی عمل میکند. کجا در محیط کار اینکارها انجام میشود؟
بعد همین طور بیاید در جامعه، بیاید در مملکت حساب بکنید، معلوم میشود که اصلا ما تدبیرهایمان دست مقابل باری تعالی است.
اگر تفویض کند عبد تدبیر نفسش را بر مدبرش که باری تعالی است «هان عليه مصائب الدنيا» اصلا مصیبت نمیبیند. چرا؟ چون تدبیر را به او واگذار کرده هر چه از طرف دوست آید خیر است.
[1]) تحف العقول النص ص489 بحار الانوار ـ ط دار الاحیاء التراث ج 75ص373
[2]) الأعراف 34