یک جمله کوتاه و پر معنا! کسی اگر رغبت به دنیا داشته باشد این موجب غم و غصه و حزن میشود سرش هم عبارت از این است که متاع دنیا یک طور متاعی است که هر چه قدر انسان به دست بیاورد به آن اکتفا نمیکند لذا اگر رغبت در دنیا باشد دائما در غم و غصه خواهد بود یک منزل حالا هفتاد متری دارد اگر رغبت در دنیا داشته باشد دنبال منزل صد متری است، منزلش صد متری باشد دنبال منزل صد و پنجاه متری است رغبت در دنیا خاصیت آن این است کسانی که تجارت میکنند حالا نظرشان دیگر نظر اخروی نیست چون این را اگر دقت بکنید هر چه که سرمایه کار میکند باز دنبال این است که بیشتر بشود.
همین طور شما اگر حساب بکنید نسبت به سلطنتهایی که سلطنتهای دنیوی هستند رغبت دنیوی دارند میگوید حالا این منطقه را بگیریم این منطقه را که بگیرد باز اکتفا به این نمیکند میگوید حالا بعدش را هم بگیریم بعدش هم که بگیرد باز اکتفا به آن نمیکند میگوید بعدش هم بگیریم کل منازعاتی که در تاریخ است برای همین است دیگر، پادشاهان و سلاطین و اینها همین طور بودند یک قسمت را میگرفتند میگفتند یک قسمت دیگر را هم باز برویم بگیریم، چقدر کُشت و کُشتار شده اینها همه به خاطر رغبت در دنیا است.
اما اگر کسی زهد در دنیا داشته باشد «راحة القلب و البدن» هم بدن او راحت است چون آسایش پیدا میکند وقتی آسایش پیدا بکند بدن هم آسایش خواهد داشت هم قلب راحت خواهد بود چرا به خاطر این که قلب ـ مقصود از قلب این عضو صنوبری نیست یعنی این عضو ماهیچهای نیست مقصود از قلب در لسان روایات عبارت است از روح و انسانیت انسان ـ روح بالاخره یک اشتغالاتی دارد اگر رغبت دنیا باشد مشغول به امور دنیا میشود اما اگر زهد در دنیا پیدا بکند روح انسان راحت میشود آسایش پیدا میکند و وقتی که نسبت به امور آخرت توجه پیدا میکند آسایش او بیشتر است چون امور اخروی از جهت این که مربوط به روح انسان است و مربوط به سعادت اخروی انسان هست مناسب با روح انسان است.
ما خبر نداریم ما چون خبر نداریم دنبال آن نیستیم و الا آسایش روح به عبادت است آسایش روح به قرائت قرآن است، آسایش روح به توسل به ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است چیزی که هست ما خبر نداریم چرا؟ چون روح را نمیشناسیم «قل الروح من امر ربی»؛ مثل ما نسبت به آثار و خصوصیاتی که برای روح هست مثل جنین در رحم مادر است؛ جنین در رحم مادر وقتی به آن چشم میدهند اگر زبان داشته باشد میگوید چه کار بیهودهای دارند میکنند من چشم این جا میخواهم چه کار، گوش وقتی به او میدهند میگوید من گوش میخواهم این جا چه کار، چه کار بیهودهای دارند میکنند وقتی پا به دنیا میگذارد میگوید ای وای اگر مژه چشمم کم بود چه مشکلاتی داشتم الان کسانی هستند که مژه چشم ندارند کلی مشکل دارند بعضی موی بینی ندارند کلی مشکل دارند، خیلی نعمتهایی که پروردگار متعال در بدن انسان گذاشته عجیب است!
یک چیزی هست در گوش انسان به اندازه یک عدس این دائما فشار خون انسان را میگیرد، الان شما بخواهید فشار خون بگیرید باید دستگاه بیاورید و ببندید، گوشی بگذارید یک عالمه از این کارها بکنید تا فشاربگیرید یک دانه عدس دائما فشار خون را میگیرد اگر فشار خون از یک حدی پایین تر برود، چون کنار گوش است، میدانید تعادل بدن با گوش میانی است اگر فشار بدن کم بشود این عدس به قسمت تعادل بدن فرمان میدهد و تعادل بدن مختل میشود شخص میخورد به زمین حالا چرا میخورد به زمین؟ چون وقتی میخورد به زمین خون به مغز میرسد، سلولهای مغز سلولهایی است که قابل بازیافت نیست یعنی اگر بمیرد دیگر مرده، بقیه سلولهای بدن نه، قابل بازیافت هست این میخورد به زمین ممکن است دستش بشکند اما مغز از کار نمیافتد بعد هم دستش رامیبرند بالاخره جا میندازند.
حالا شما حساب کنید اگر کسی همین را نداشته باشد آن وقت ما نسبت به آخرت و جهان برزخ چنین حالتی داریم میگویند موسیقی نشنوید، میگوید آقا چرا نشنویم؟ موسیقی خیلی خوب است خیلی به آدم راحتی میدهد آدم آسایش پیدا میکند کیف میکند. بله؛ ولیکن چه اثراتی در روح دارد نسبت به جهان برزخ و جهان آخرت خبر نداریم چرا؟ چون مثل رحم مادر میماند از آن جا خبر نداریم و هکذا نسبت به بقیه امور.
این است که نسبت به آنچه که مربوط به سعادت انسان و نسبت به سعادت روح انسان هست اینها به زهد در دنیا حاصل میشود چون بالاخره فکر و روح انسان اگر مشغول دنیا بشود چهل در صدش مشغول دنیا میشود؛ مثلا شصت درصد میماند برای آخرت یا به عکس، شصت در صد برای دنیا چهل درصد برای آخرت؛ اما اگر نسبت به دنیا رغبت نداشته باشد نود درصد این روح میشود مشغول به آخرت این است که آن وقت حدیث خیلی معنا پیدا میکند.
«الرغبة في الدنيا تورث الغم و الحزن و الزهد في الدنيا راحة القلب و البدن».
امیدواریم که به حرمت خود اهل بیت علیهم السلام مورد عمل به دستورات اهل بیت قرار بگیریم انشاءالله.