امیر المؤمنین علیه الصلاة و السلام
«قال علیه السلام إن للنكبات غايات لا بد أن تنتهي إليها فإذا حكم‏ على أحدكم بها فليطأطئ لها و يصبر حتى تجوز فإن إعمال الحيلة فيها عند إقبالها زائد في مكروهها»
تحف العقول ص۲۰۱

واقعیتی است و انسان هم با آن برخورد داشته؛ می‌فرماید که برای بدبختی‌ها و گرفتاری‌هایی که برای انسان پیش می‌آید یک غایت و نهایتی است، بالاخره پایانی دارد که باید به آن پایان برسد تا برطرف شود حالا هر بدبختی پیش بیاید، گاهی وقت‌ها بدبختی پیش می‌آید کسی زوجه‌اش ناباب است، بچه‌اش ناباب است، رفیقش ناباب است، همسایه‌اش ناباب است و الی آخر، یا مشکلات دیگری که پیش می‌آید برای انسان از مریضی، غیر مریضی، سختی، فقر الی غیر ذلک، بالاخره این‌ها پایان دارد «لا بد أن تنتهي إليها فإذا حكم‏ على أحدكم بها» اگر بر یکی از شما یکی از این بدبختی‌ها و سختی‌ها حکم  شد…

بالاخره قضا و قدر است، مقدر است. ما یک دوستی داشتیم که به من می‌گفت حاج محسن آقا در دنیا یک سکویی نگذاشتند به نام سکوی راحتی که شما بروی آن جا بنشینی حالا کار کنی. یک واقعیتی است،. یک سکویی به نام سکوی راحتی نگذاشتند که آدم برود آن جا و بگوید حالا فکرم جمع و خیالم جمع و همه شرائط هم جمع و حالا خدمت کنم، شروع کنم به برنامه ریزی، این طور نیست.

«فإذا حكم‏ على أحدكم بها فليطأطئ لها» باید با آن کنار بیاید «و يصبر» صبر کند «حتى تجوز» تا این که بگذرد «فإن إعمال الحيلة فيها» اگر درصدد حل کردن و اعمال حلیه بربیایید «عند إقبالها» وقتی که او اقبال می‌کند «زائد في مكروهها» این مکروه انسان را بیشتر می‌کند.

البته یک اموری هست که برای آن شرایطی گذاشته شده، علاج گذاشته شده، راه حل گذاشته شده، در حیطه قدرت انسان است آن‌ها را باید انجام بدهد، یا اشتباهی است که خود انسان کرده و در اثر آن اشتباه چنین مسئله‌ای پیش آمده باید دنبال رفع اشتباه برود ولی بعضی از امور هست که خیر، به سبب اشتباه انسان نیست، مقدر برای شخص بوده و راه حلی هم از عهده خود شخص برنمی‌آید، این‌ها است که مورد این روایت است. مقصود این است که زندگی بدون مشکل نیست و با تمام این مشکلات باید کار کرد و باید مرد باشد، مردی که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد.

پیمایش به بالا