بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
ترضی مرحوم صدوق
وجه اول این است که این شخص از کسانی است که مرحوم صدوق ترضی بر او کرده در خصال و در توحید ترحم بر او کرده. ببینید سند توحید این طور بود: «حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطار رحمه الله…».[۱] سند خصال این طور بود: «حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنه …».[۲]
عدهای قائل شدند که ترضی مرحوم صدوق از شخصی کاشف از وثاقت آن شخص هست چون معلوم میشود که این آدم شخص موثقی بوده که مرحوم صدوق نسبت به او ترضی فرموه و متعدد مواردی هست که مرحوم صدوق نسبت به افراد رضی الله عنه فرموده.
اشکال مرحوم آقای خوئی
مرحوم آقای خوئی قدس سره در معجم رجال الحدیث بر این مطلب اشکال میکند.
اشکال اول
میفرماید: ترحم کاشف از توثیق نیست. وثاقت یک صفت خاصی است در شخص که تحرز از کذب دارد حالا اگر یک عالمی نسبت به یک کسی بگوید رضی الله عنه این کاشف از این نیست که آن آدم ثقه هست. لذا در معجم رجال الحدیث جلد اول صفحه ۷۴ میفرماید:
«و استدل على حسن من ترحم عليه أحد الأعلام» حتی وثاقت هم نه حسنش که میگوییم آدم خوبی بوده «كالشيخ الصدوق و محمد بن يعقوب» اینها اگر از یک کسی ترحم بکنند معلوم میشود آدم خوبی بوده «و أضرابهما بأن في الترحم عناية خاصة بالمترحم عليه، فيكشف ذلك عن حسنه لا محالة».[۳] مرحوم آقای خوئی اشکال میکند میفرماید ترحم عبارت است از طلب رحمت از پروردگار متعال و این یک دعای مستحبی است که در حق همه مؤمنین خوب است «مثل اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم والاموات تابع بیننا و بینهم بالخیرات»[۴] این دلیل بر وثاقت شخص نیست.
اشکال دوم
اشکال دوم این است که حضرت صادق صلوات الله علیه ترحم فرموده بر هر کسی که زیارت امام حسین علیه السلام برود.[۵]
خوش به حالش! ترحم از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام برای کسی که زیارت امام حسین برود. زیارت امام حسین خیلی خصوصیات دارد، خیلی خصوصیات دارد! روایت تام السند دارد که هیچ نبی مرسلی نیست و هیچ ملک مقربی نیست که این که خواسته و تقاضای آنها از خداوند تبارک و تعالی این است که به آنها اجازه داده میشود که به زیارت امام حسین علیه السلام بروند و بعضی برای آنها مکاشفاتی پیدا شده البته آنهایی که اهلش باشند. یک کسی رفته آن جا به زحمت خواسته وارد حرم بشود جلویش را گرفتند نیمه شب، گفته آقا من از راه دور آمدم میخواهم زیارت بروم، گفتند امشب حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام حاجتی دارد آمده کنار قبر امام حسین علیه السلام معتکف شده فعلا اجازه ورود نیست، قبر امام حسین علیه السلام این هست.[۶]
علی ای حال ترحم حضرت نسبت به زائر امام حسین علیه السلام هست و حال آن که زائر امام حسین علیهالسلام ممکن است که ثقه نباشد وثاقت یک وصف خاص است تحرز از کذب است.
(سؤال: ترحمی که در کلام امام صادق است با ترحم رجالی فرق میکند) نه مرحوم آقای خوئی میخواهد بفرماید ترحم حضرت صادق علیه السلام کاشف از وثاقت نیست تا چه برسد به ترحم مرحوم صدوق (امام صادق در مقام توثیق نیست امام صادق در مقام تأیید کسی نیست) حالا الان مگر در این روایتی که دارد مرحوم صدوق میفرماید «حدثنا احمد بن محمد یحیی العطار رضی الله عنه» در مقام توثیق است کتاب رجال که نوشته. (چرا برای همه روات این مطلب را نفرموده) این آدم خوبی بوده در نظرش رضی الله عنه گفته. نه از این در نمیآید. (مگر رضی الله عنه ابراز رضایت نیست) نه؛ طلب رضایت میکند برایش از طرف خدا، گوش بدهید حالا شاید اشکالات شما را بعضی گفته باشند، البته شاید.ـ
اشکال سوم
اشکال سوم این است که در روایات ذکر شده که ائمه علیهم السلام حضرت صادق صلوات الله علیه برای اشخاصی که معروف به فسق بودند ترحم فرمودند به لحاظ مصلحتی که در نزد حضرت بوده و او اصلا فاسق بوده لذا کشف از وقافت نمیکند ترحم بر شخص مثل سید اسماعیل حمیری و غیر او. بنا بر این چطور ترحم مرحوم صدوق و مثل مرحوم شیخ صدوق کاشف از وثاقت شخص باشد؟![۷]
اشکال چهارم
اشکال چهارم هم این است که مرحوم نجاشی رجلٌ، مورد اتفاق همه هست، مرحوم نجاشی ترحم میفرماید بر افرادی که خودش اینها را تضعیف کرده، نقل میکند تضعیف اینها را. ترحم فرموده بر محمد بن عبد الله بن محمد بن عبید الله بن بهلول بعد هم فرموده که «رأیت (انهم)[جل أصحابنا يغمزونه و] یضعفونه»،[۸] تضعیفش میکردند این آدم را.[۹] شیوخ خود نجاشی تضعیفش کردند و از او روایت نکردند. یعنی ممکن است تضعیف هم شده باشد شاهد بر ضعف داشته باشد اما در عین حال نجاشی بر او ترحم کرده باشد.
(سؤال: …) نه و لاجل ذلک لم یرو عنهم شیئا و تجنبه.ـ
نتیجه این است که پس ترحم و این طور چیزها کاشف از وثاقت شخص نیست.
(سؤال: درست است که ترحم بر مؤمن مستحب است و ترحم فی ذاته دال بر توثیق نیست اما شما در بحث اصول، خودتان اگر دائما از یک نفر اسم ببرید و بگویید مثلا آقا ضیاء رضوان الله علیه این نشان میدهد که علاوه بر این که قبول دارید که خوب بوده یعنی در این جهت هم ره میدانید وقتی صدوق نسبت به یک عده خاصی هر جا اسم میبرد ترحم میکند و ترضی میکند و نسبت به یک عدهای نمیکند…) محض خاطر شما انشاءالله جواب شما را تقریر خواهیم کرد.
(سؤال:مثال سید حمیری را یک مقدار بیشتر توضیح میدهید؟) اسماعیل حمیری یک آدمی بوده که برایش ترحم کردند و حال آن که ثقه نیست، پس میتواند مورد ترحم کسی باشه اما ثقه نباشد.ـ
جواب از اشکال مرحوم آقای خوئی
از فرمایشات مرحوم آقای خوئی جواب داده شده و جواب میشود داد؛
اشکال اول
یک جواب عبارت از این است که ایشان مثال زد و فرمود طلب ترحم و طلب مغفرت برای هر مؤمنی هست و دال بر توثیق نیست، ما هم قبول داریم طلب مغفرت و طلب ترحم دال بر توثیق نیست ولیکن ما این جا سه تا عنوان داریم باید بین اینها تفکیک بکنیم یکی طلب مغفرت است یکی طلب رحمت است یکی طلب رضوان است؛
طلب مغفرت قطعا کاشف از وثاقت شخص نیست بلکه ای چه بسا او عاصی بوده و انسان برای او طلب مغفرت میکند که خدا از گناهان او بگذرد اللهم اغفر له.
طلب ترحم یک درجه از طلب مغفرت بالاتر است چون مغفرت برای او طلب نکرده میگوید آمرزیده است ولی طلب میکنم که پروردگار متعال برای او رحمت بفرماید پس میشود یک درجه بالاتر.
طلب رضوان بالاتر از دو تای قبل است یعنی از پروردگار متعال طلب میکنم رضوان خدا را بر او، راضی بودن پروردگار متعال را از او، و طلب رضوان علی الظاهر کاشف از این است که آن شخص در مرتبهای از عدالت باید باشد. آیه شریفه را که همهتان در خاطرتان هست در سوره فتح آیه :۴۸ «لقد رضي الله عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فأنزل السكينة عليهم و أثابهم فتحا قريبا و مغانم كثيرة يأخذونها و كان الله عزيزا حكيما».[۱۰] این رضوان نسبت به یک آدم کذاب جعّال در احادیث که معنی ندارد.
پس فرق است بین طلب ترحم و طلب رضوان، اشکال مرحوم آقای خوئی قدس سره در طلب ترحم وارد است اما در طلب رضوان اشکالی که فرمودند وارد نیست بلکه باید تحقیق بیشتری بکنیم که ببینیم آیا طلب رضوان دال بر وثاقت هست یا دال بر وثاقت نیست.
در این جا میخواهیم در مرحله بعد بگوییم از طلب رضوان استفاده میشود یا وثاقت یا لااقل حسن طرف، اگر وثاقت استفاده بشود میشود ثقه و حجت میشود، اگر حسن استفاده بشود میشود حسن، حسن را عدهای از بزرگان قبول ندارند ولی مرحوم آقای خوئی قائل هستند که حسن هم حجت است یعنی اگر شخصی در سند روایت بود و امامی ممدوح بود کافی است وثاقت لازم نیست این قسمت را میگذاریم برای جلسه آینده.[۱۱]
تحقیق در این وجه این است که واقع مطلب این است که از ترضی مثل مرحوم صدوق نمیشود گذشت، هر چیزی حساب و کتابی دارد بالاخره. به خاطرتان باشد در بحث گذشته گفتیم تارة طلب مغفرت است تارة طلب رحمت است، طلب رضوان برای یک انسان متجاهر به فسق خیلی بعید است عقلا خصوصا با توجه به آیه رضوان که «لقد رضي الله عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة». اصلا شما ببینید چیزهایی که مترتب شده بر کسانی که آنها با حضرت بیعت کردند و پروردگار متعال از آنها راضی شده عجیب است در خود آیه شریفه: «فعلم ما في قلوبهم فأنزل السكينة عليهم» این یکی «و أثابهم فتحا قريبا» این دو تا «و مغانم كثيرة يأخذونها» این سه تا «و كان الله عزيزا حكيما».[۱۲]
لذا اگر نسبت به یک شخصی مرحوم صدوق مکرر ترضی کند حالا یک مرتبه ترضی بکند باز جا برای بحث دارد مکرر ترضی بکند این ترضی یا کاشف از وثاقت آن شخص است یا لااقل کاشف از مدح آن خواهد بود، فرق میکند با کسی که مرحوم صدوق خلاصه در مقابل آن هیچ اظهاری نکند، تارة انسان در مقابل آن هیچ اظهار نمیکند، تارۀ نه اظهار ترضی میکند.
لذا به نظر ما خوب دقت کنید اگر روایتی داشته باشیم که شخصی که در آن سند هست مورد ترضی مرحوم صدوق باشد مکررا، ما از آن روایت نمیگذریم یعنی بر خلاف آن فتوا نمیدهیم ولیکن بر طبق آن هم فتوا نمیدهیم چرا؟ چون نظر ما این است که این ترضی حداکثر دلالت بر حسن راوی میکند و در نتیجه روایت میشود حسنه.
اشکال دوم
نکته دیگر که باید توجه داشته باشید قصه «اسماعیل بن محمد حمیری» بود که گفتند کسانی هست که از آنها ترحم کردند با این که ثقه نبودند و خیلی آدم معتبری نبوده مثال زدند به مثل «اسماعیل حمیری».[۱۳]
خود این هم احتیاج به بحث دارد چون خود مرحوم آقای خوئی میفرماید: «قد ترحم لأشخاص خاصة معروفين بالفسق لما فيهم ما يقتضي ذلك»، دیگر من فسق آن را نگفتم احتراما «كالسيد إسماعيل الحميري و غيره».
مرحوم علامه ـ که انشاءالله در همین بحث سند حدیث رفع خواهد آمد که آیا توثیقات و تضعیفات مرحوم علامه قدس سره چه وزنهای دارد و تا چه قدر ارزشمند است، عدهای معتبر میدانند به طور مطلق ـ در خلاصه در قسم اول ـ میدانید خلاصهای که مرحوم علامه دارد دو قسم دارد: قسم اول آن مربوط است به کسانی که معتبر هستند، قسم دوم آن مربوط است به کسانی که معتبر نیستند ـ در باب دو از فصل همزه در شماره ۲۲ تعبیرش این است: «إسماعيل بن محمد الحميري ثقة جليل القدر عظيم الشأن و المنزلة رحمه الله تعالى».[۱۴]
میخواهم بگویم زودی نمیشود نظر داد باید اینها را خوب فکر کرد حداقل آن این است که با فرمایش مرحوم علامه نقضی که مرحوم آقای خوئی کردند وارد نمیشود.
نتیجه وجه اول این شد که پس نسبت به ترضی مرحوم صدوق ما قائل به دلالت بر وثاقت نیستیم اما قائل به دلالت بر مدح و حسن هستیم و اگر ترضی مکرر باشد از روایات آن صرف نظر نمیکنیم.[۱۵]
۱) التوحيد (للصدوق) ص۳۵۳
۲) الخصال ج۲ ص۴۱۷
۳) و الجواب عنه: أن الترحم هو طلب الرحمة من الله تعالى، فهو دعاء مطلوب و مستحب في حق كل مؤمن، و قد أمرنا بطلب المغفرة لجميع المؤمنين و للوالدين بخصوصهما. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال ج۱ ص ۷۴
۴) إقبال الأعمال (ط – القديمة) ج۱ ص۷۰
۵) و قد ترحم الصادق علیه السلام لكل من زار الحسين علیه السلام. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال ۱ ص: ۷۴
۶) كامل الزيارات النص ص۱۱۱
۷) قد ترحم لأشخاص خاصة معروفين بالفسق لما فيهم ما يقتضي ذلك، كالسيد إسماعيل الحميري و غيره، فكيف يكون ترحم الشيخ الصدوق أو محمد بن يعقوب و أمثالهم كاشفا عن حسن المترحم عليه؟ معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال ج۱ ص ۷۴
۸) محمد بن عبد الله بن محمد بن عبيد الله بن البهلول بن همام بن المطلب بن همام بن بحر بن مطر بن مرة الصغرى بن همام بن مرة بن ذهل بن شيبان أبو المفضل. كان سافر في طلب الحديث عمره، أصله كوفي، و كان في أول أمره ثبتا ثم خلط، و رأيت جل أصحابنا يغمزونه و يضعفونه. له كتب كثيرة… رأيت هذا الشيخ و سمعت منه كثيرا، ثم توقفت عن الرواية عنه إلا بواسطة بيني و بينه. رجال النجاشي ص۳۹۶
۹) و هذا النجاشي قد ترحم على محمد بن عبد الله بن محمد بن عبيد الله بن البهلول، بعد ما ذكر أنه رأى شيوخه يضعفونه و أنه لأجل ذلك لم يرو عنه شيئا و تجنبه. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال ج۱ ص ۷۴
۱۰) فتح ۱۸
۱۱) چهارشنبه ۱۴۰۲.۷.۱۲ ـ ۱۸.۳.۱۴۴۵ ـ جلسه ۶
۱۲) الفتح ۱۸
۱۳) معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال ج۱ ص ۷۴
۱۴) إسماعيل بن محمد الحميري بالحاء غير المعجمة المكسورة و الميم الساكنة و الياء المنقطة تحتها نقطتين بعدها راء ثقة جليل القدر عظيم الشأن و المنزلة رحمه الله تعالى. رجال العلامة خلاصة الأقوال ص ۱۰
۱۵) شنبه ۱۴۰۲.۷.۱۵ ـ ۲۱.۳.۱۴۴۵ ـ جلسه ۷