ویرایش محتوا

جلسه ۱ ـ شنبه ۲۲‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۰‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۲ ـ یکشنبه ۲۳‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۱‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۳ ـ دو‌شنبه ۲۴‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۲‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۴ ـ سه‌شنبه ۲۵‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۳‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۵ ـ چهار‌شنبه ۲۶‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۴‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۶ ـ شنبه ۲۹‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۷‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۷ ـ یکشنبه ‏۳۰‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۸‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۸ ـ دو‌شنبه ۳۱‏.۶‏.۱۴۰۴ ـ ۲۹‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۹ ـ سه‌شنبه ۱‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۳۰‏.۳‏.۱۴۴۷

جلسه ۱۰ ـ چهار‌شنبه ۲‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱‏.۴‏.۱۴۴۷

جلسه ۱۱ ـ شنبه ‏۵‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۴‏.۴‏.۱۴۴۷

جلسه ۱۲ ـ یکشنبه ‏۶‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۵‏.۴‏.۱۴۴۷

جلسه ۱۳ ـ دو‌شنبه ‏۷‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۶‏.۴‏.۱۴۴۷

جلسه ۱۴ ـ سه‌شنبه ‏۸‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۷‏.۴‏.۱۴۴۷

جلسه ۱۵ ـ چهار‌شنبه ‏۹‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۸‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۱۶ ـ شنبه ۱۲‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۱‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۱۷ ـ یکشنبه ۱۳‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۲‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۱۸ ـ دو‌شنبه ‏۱۴‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۳‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۱۹ ـ سه‌شنبه ‏۱۵‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۴‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۰ ـ چهار‌شنبه ‏۱۶‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۵‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۱ ـ ‌شنبه ‏۱۹‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۸‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۲ ـ یکشنبه ‏۲۰‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۱۹‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۳ ـ دو‌شنبه ‏۲۱‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۰‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۴ ـ سه‌شنبه ‏۲۲‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۱‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۵ ـ چهار‌شنبه ‏۲۳‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۲‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۶ ـ شنبه ‏۲۶‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۵‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۷ ـ یکشنبه ‏۲۷‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۶‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۸ ـ دو‌شنبه ‏۲۸‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۷‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۲۹ ـ سه‌شنبه ‏۲۹‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۸‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۳۰ چهار‌شنبه ‏۳۰‏.۷‏.۱۴۰۴ ـ ۲۹‏.۴‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۳۱ ـ شنبه ۳‏.۸‏.۱۴۰۴ ـ ۳‏.۵‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۳۲ ـ یکشنبه ‏۴‏.۸‏.۱۴۰۴ ـ ۴‏.۵‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۳۳ ـ دو‌شنبه ۵‏.۸‏.۱۴۰۴ ـ ۵‏.۵‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۳۴ ـ سه‌شنبه ۶‏.۸‏.۱۴۰۴ ـ ۶‏.۵‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.

جلسه ۳۵ ـ چهار‌شنبه ‏۷‏.۸‏.۱۴۰۴ ـ ۷‏.۵‏.۱۴۴۷

فیلد مورد نظر وجود ندارد.
فهرست مطالب
    فهرست مطالب
    فهرست مطالب

       

       

      بسم الله الرحمن الرحیم

      الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

      یک قسمت باز از همان حدیث شریف نثر الدرر را قرائت می‌کنم. ابتدای حدیث هست. حدیث این طور است: «الاستقصاء فرقه الانتقاد عداوه قله الصبر فضیحه».[۱]

      «الاستقصاء فرقه» یعنی جستجو بیش از حد، یک کسی خیلی موشکافی کند نسبت به اموری که آثاری بالنسبه به آخرت او ندارد، این موجب جدایی می‌شود، موشکافی کند نسبت به کار مردم، نسبت به افعالی که مردم دارند این نتیجه‌ای به جزء جدایی از مردم ندارد.

      «الانتقاد عداوه» انتقاد کردن هم که دشمنی می‌آورد، تاره طرف انتقادپذیر است خودش را ما فوق انتقاد نمی‌بیند، می‌گوید ما هم بالاخره انسان هستیم و اشتباه می‌کنیم، این انتقاد به قول امروزی‌ها می‌شود انتقاد کارساز ولیکن یک مرتبه طرف شما کسی است که در حدی است، در جایگاهی است که انتقاد نمی‌پذیرد، از او اگر انتقاد کنید از آن طرف سر از زندان درمی‌آورید، این انتقاد نتیجه آن می‌شود دشمنی، چنین انتقادی اثر نمی‌کند به جزء این که دشمنی را بین تو و بین آن کسی که انتقاد کردی زیاد می‌کند.

      «قله الصبر فضیحه» قلت صبر هم موجب رسوایی و سقوط از جایگاه اجتماعی و… می‌شود. این هم یک واقعیتی است. صبر فقط صبر در مصیبت که نیست صبر یک مفهوم عام دارد، در هر مسأله‌ای که برای انسان پیش می‌آید یک جنبه اساسی آن صبر در مقابل آن مسأله است. کسی به شما حرفی می‌زند توهینی می‌کند، صبر می‌خواهد.

      کسی از شما انتقادی می‌کند صبر می‌خواهد، آدم اگر صبر کند تأمل می‌کند می‌بیند اگر اشکال او وارد است خود را درست می‌کند اگر اشکال او وارد نیست می‌گوید اشتباه کرده لابد. اما اگر در مقابل انتقاد شما صبر نداشته باشید فوری جبهه بگیرید، نتیجه معکوس دارد.

      در مقابل تنگ‌دستی، بالاخره زندگی عزیز من همیشه یکنواخت نمی‌چرخد، این یک چیز طبیعی است. «دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه لا تدوم أحوالها و لا یسلم نزالها»؛[۲] احوال دنیا ادامه ندارد، این طور نیست که یکنواخت باشد در تنگ‌دستی شخص صبور باشد نه این که به مجرد این که تنگ‌دست شد همه چیز را از دست بدهد و امید خود را از دست بدهد و زندگی خود را به هم بریزد. خیر، تنگ‌دستی برای همه می‌آید. فکر کن اصلا از اول نداشته.

      در ثروت هم صبر داشته باشد، حالا اگر ثروتمند شد باز صبر پیشه کند که چطور از ثروت خود استفاده کند. شخص مریض می‌شود صبر کند. صبر یک مفهوم بسیار عامی دارد نسبت به همه چیز.

      در مباحثه صبور باشد. در مباحثه دیدید بعضی هنوز طرف دهانش را باز نکرده حرف بزند [می‌گویند] چه می‌گویی؟ در مباحثه صبور باشد.

      علی ای حال واقعا کلمات اهل بیت علیهم السلام خیلی عجیب است؛ شما حساب کنید اگر استاد در مقابل شاگرد خود صبور باشد، واقعا یک مشکلی دارد این شاگرد، مشکل او باید حل بشود، اگر صبر به خرج ندهد آن مشکل برای شاگرد می‌ماند و ای چه بسا دیگر ملاحظه کند و نپرسد و برای او عقده شود، عقده علمی می‌شود.

      صبر والدین در مقابل فرزندان، هست، صبر فرزندان در مقابل والدین، صبر رئیس یک بخش در مقابل کارمندهای خود، صبر کارفرما در مقابل کارگرهای خود. الان در کارخانه‌ها اگر کارفرما نسبت به کارگرهای خود صبور باشد چقدر اثر می‌کند، همین طور بروید بالا تا برسد به صبر رئیس مملکت نسبت به افراد مملکت.

      علی ای حال واقعا کلمات اهل بیت علیهم السلام خیلی عجیب است در عین کوتاهی این همه معنا! «الاستقصاء فرقه» موشکافی و به نهایت رفتن امور بندگان خدا این موجب جدایی می‌شود «الانتقاد عداوه قله الصبر فضیحه».

      ان‌شاءالله امیدوار هستیم به باطن خود اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مورد عمل به دستورات آن‌ها قرار بگیریم. واقع مطلب این دستورات دستوراتی است که بدون کمک خود اهل بیت علیهم السلام آدم نمی‌تواند به نحو أحسن آن‌ها را انجام دهد. بالاخره انسان است «خلق الإنسان ضعیفا»[۳] ضعیف هستیم مشکلات ما هم روز به روز زیاد می‌شود تحمل انسان هم بالاخره اندازه دارد لذا واقع مطلب این است که باید پناه برد به خدا و از ولی عصر صلوات الله علیه کمک خواست که عنایت بفرماید به ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

      ***

      اما خلاصه بحث نسبت به جریان اصل تنزیلی در دوران امر بین محذورین: [گفته شد] مرحوم شیخ قدس سره قائل شدند به عدم جریان استصحاب در اطراف دوران امر بین محذورین لقصور المقتضی، چون مقتضی را قاصر دانستند و وجه قصور مقتضی در نزد مرحوم شیخ از جهت تناقض صدر و ذیل دلیل استصحاب بود.

      مرحوم نائینی اصل تنزیلی و استصحاب را جاری ندانستند به چهار وجه: یکی لعدم الاثر که این را جواب دادند. یکی به جهت این که دو تعبد به دو طرف می‌شود تعبد به دو احراز بر خلاف احراز وجدانی که این را گفتند اشکال مبنایی دارد. اشکال سوم هم این بود که استصحاب عدم جعل برای استصحاب عدم مجعول مثبت است. اشکال چهارم هم این بود که استصحاب عدم جعل برای اثبات عدم حکم فعلی مثبت است. البته این اشکالات همه جواب داده شد و در نتیجه باید قائل شویم به جریان.

      مختار والد معظم جریان استصحاب است در دوران امر بین محذورین لوجود المقتضی شک هست یقین سابق هم هست، و عدم المانع، مانع این چهار اشکال بود که این چهار تا هم همه را جواب دادیم.

      تا این جا خلاصه بحث را نسبت به اصول عملیه، اصل غیر تنزیلی و استصحاب، اصل تنزیلی بیان کردیم.

      خلاصه بحث در بیان والد معظم

      والد معظم در پایان بحث خلاصه‌ای گرفتند که این خلاصه را من می‌خوانم. می‌فرماید:

      «محصل البحث فی القسم الاول» قسم اول این بود که دو طرف توصلی باشند، هر دو تعبدی نباشند، یکی هم تعبدی نباشد؛ یعنی طوری باشد که موافقت قطعیه ممکن نباشد، مخالفت قطعیه هم ممکن نباشد.

      ایشان می‌فرماید: «فتحصل الی هنا ان مقتضی التحقیق عدم القول بجریان اصاله الاباحه فی هذا القسم کما اختاره صاحب الکفایه» اصاله الاباحه نه در وجوب سلام جاری می‌شود و نه در حرمت جواب سلام، چرا؟ «للقطع بکونها خلاف الحکم الواقعی» چون اگر ما بخواهیم بگوییم که جواب دادن هم مباح است واجب نیست، جواب ندادن هم مباح است و حرام نیست، مخالف با حکم واقعی است.

      (…)[۴]

      پس این تا این جا یک مطلب شد؛ شد عدم جریان اصاله الاباحه. وجه آن هم للقطع بکونها خلاف الحکم الواقعی.

      مطلب دوم؛ «و عدم صحه القول بالبراءه العقلیه» این چرا؟ «لوجود البیان علی الواقع من العلم بجنس الالزام» که گفتیم موضوع قبح عقاب بلا بیان، بیان منجز بیان قابل تنجیز نیست، اصل البیان است. این هم مطلب دوم.

      مطلب سوم؛ «و کذا البراءه الشرعیه» یعنی برائت شرعیه هم جاری نمی‌شود چرا؟ «لعدم قابلیه المرفوع للوضع» اشکال آن این است که چیزی قابل رفع هست به حدیث رفع که وضع آن ممکن باشد . و در ما نحن فیه ممکن است وضع ممکن باشد، وضع وجوب برای جواب سلام ممکن است، وضع حرمت بالخصوص برای جواب سلام ممکن است، اما رفع هر دو ممکن نیست، چون قدرت بر وضع هر یک از دو ضد و قدرت بر رفع هر یک از دو ضد کفایت برای قدرت بر رفع هر دو با هم نمی‌کند. این را دیگر مفصل والد معظم توضیح دادند.

      پس اصاله البرائه شرعیه یعنی رفع ما لا یعلمون جاری نمی‌شود به خاطر این که رفع ایجاب احتیاط در این جا ممکن نیست. ما هم جاری ندانستیم اما ما از یک راه دیگری جاری ندانستیم.

      آن وقت دیگر بقیه آن توضیح است: «لعدم القابلیه المرفوع للوضع حتی یکون قابلا للرفع و ان قابلا للترک» اگر چه قابل ترک باشد که مرحوم آقای خوئی داشتند «حیث یکون کل واحد من خصوص الوجوب و الحرمه قابلا للوضع و هو کاف فی الترک الجمیع» که آقای خوئی گفتند این کافی است در ترک جمیع که والد معظم اشکال فرمودند؛ گفتند موضوع بحث ترک نیست رفع است «ولکن المناط للجریان البراءه قابلیتهما للوضع بلحاظ رفعهما لا بلحاظ ترک الجمیع».

      این هم مطلب سوم.

      مطلب چهارم؛ «بل ما هو الصحیح المختار فی هذا القسم» که مثل جواب رد سلام است «هو جریان استصحاب عدم جعل الوجوب و عدم جعل الحرمه لوجود المقتضی لجریانهما و عدم المانع عنه [بعد دفع ما اورد علیه من الوجوه الاربعه]» چهار تا مانع بود که چهار تا مانع را رفع کردیم.

      این را این جا داشته باشید این در صفحه ۴۱۳ است.

      در صفحه ۳۹۸ والد معظم محذور عدم جریان اصل عملی را در دوران امر بین محذورین فقدان شرط اصل عملی می‌دانند که شرط اصل عملی چیست؟ احتمال مطابقت آن با واقع است. لذا می‌فرماید اصل عملی نه در وجوب جاری می‌شود نه در حرمت جاری می‌شود. چرا؟ چون احتمال مطابقت اصل عملی را با واقع نمی‌دهم. این هم که روشن است.

      تأمل در فرمایش والد معظم

      تأملی که نسبت به فرمایش والد معظم هست این است که اساسا اشکال به عدم مقتضی رتبهً مقدم است بر هر اشکال دیگری، به وجود مانع. چرا؟ چون در سلسله علل یک قانونی ما داشتیم اگر یادتان باشد، عدم المقتضی یستند الی عدم أسبق علله. این یعنی چه؟ یعنی اگر یک جایی یک مقتضایی نبود مثلا حرارت نبود، اگر آتش نیست ما باید بگوییم حرارت نیست لعدم النار نگوییم حرارت نیست لوجود الرطوبه. بله رطوبت هم هست ولی اگر رطوبت هم نبود باز هم حرارت نبود. حالا اگر مقتضی بود اما شرط نبود باید مستند بشود به عدم شرط نه به وجود مانع چون شرط مقدم است بر عدم مانع. اگر مقتضی بود شرط بود بعدا باید استناد بدهیم به وجود مانع.

      حالا در باب استصحاب گفتند مقتضی آن موجود است، مانع هست، مانع‌ها را هم که جواب دادیم. پس مقتضی موجود، مانع مفقود بنا بر این استصحاب جاری است.

      [تأمل ما این است که این جا استصحاب جاری نمی‌شود استنادا به عدم مقتضی.[۵] چون] استصحاب اصل عملی است، در اصل عملی ما باید احتمال مطابقت آن را با واقع بدهیم، اصل عملی است دیگر، شما استصحاب می‌کنید عدم وجوب را، می‌گویید واجب نیست و استصحاب می‌کنید عدم حرمت را، می‌گویید حرام نیست و حال آن که قطعا در متن واقع یا واجب است یا حرام، احتمال مطابقت هر دو استصحاب را با واقع نمی‌دهم ولی احتمال مطابقت هر یک را می‌دهم ولی فرض این است که من در یکی که استصحاب جاری نمی‌کنم در هر دو استصحاب جاری می‌کنم، جمعا دارم استصحاب جاری می‌کنم. شرط جریان اصل عملی طبق فرمایش والد معظم این بود که احتمال مطابقت آن با واقع باشد.

      در مورد استصحاب یک مقدار بیشتر باز مسأله را توضیح بدهم. در مورد استصحاب بحث است که آیا مجعول به دلیل استصحاب در زمان لاحق جعل متیقن است یا یا جعل یقین است. دو نظر است: عده‌ای می‌گویند که وقتی شما یقین به طهارت داشتید، شک در بقاء داشتید استصحاب جعل می‌کند طهارت را، متیقن را جعل می‌کند که این مسلک مرحوم آخوند است. مرحوم آخوند می‌فرماید مفاد استصحاب جعل حکم مماثل است؛ یعنی مماثل با متیقن.[۶]

      نظر دوم این است که مفاد دلیل استصحاب جعل یقین است. می‌گوید لا تنقض الیقین، یقین را نقض نکن بگو یقینت هست. پس اگر قبلا طهارت داشتی یقینا الان بگو یقین به طهارت هست.

      البته نتیجه یقین به طهارت هم این می‌شود که می‌توانی نماز بخوانی، نتیجه این که طهارت هم هست این است که می‌توانی نماز بخوانی، اما یک تفاوت‌هایی است بین این که مفاد جعل متیقن باشد [یا جعل یقین باشد]. اگر مفاد جعل متیقن باشد، مفاد استصحاب می‌شود حکم، اگر مفاد استصحاب جعل یقین باشد حکم جعل نشده، احراز جعل شده.

      یکی از آثار بسیار مهم و مترتب بر این نزاع این است که بنا بر جعل متیقن اگر کسی با استصحاب طهارت نماز بخواند و بعد کشف خلاف بشود نماز او درست است، با این که کشف خلاف شده. چرا؟ به خاطر این که دلیل استصحاب توسعه می‌دهد؛ «لا صلاه إلا بطهور»[۷] را به اعم از طهارت واقعیه و طهارت ظاهریه. پس شرط نماز هم طهارت واقعیه است هم طهارت ظاهریه است که به استصحاب درست شد. اما اگر مفاد استصحاب جعل یقین باشد، یقین طریق به واقع است وقتی کشف خلاف شد معلوم می‌شود که نماز شما فاقد شرط بوده در نتیجه نماز شما اعاده دارد و باید نماز خود را اعاده کنید.

      آن وقت مرحوم آخوند از کسانی است که می‌فرماید اگر اماره قائم شود کشف خلاف شود نماز اعاده دارد، اما اگر استصحاب قائم شود کشف خلاف شود نماز اعاده ندارد. چرا؟ چون در استصحاب جعل حکم ظاهری شد، طهارت ظاهریه جعل شد اما در امارات روی مسلک مرحوم آخوند مفاد ادله امارات طریقیت است،[۸] جعل حکم مماثل که نیست، طریق وقتی کشف خلاف شود معلوم می‌شود که واقع را شما نداشتید بنا بر این نماز اعاده دارد.

      حالا برمی‌گردیم به بحث خودمان.

      (…)[۹]

      خوب دقت کنید بنا بر جعل متیقن نتیجه دو استصحاب این است که وجوب نیست، حرمت هم نیست و حال آن که من می‌دانم یک از این دو هست این جا احتمال مطابقت یکی از دو اصل را با واقع نمی‌دهم. بنا بر جعل یقین دو تا احراز دارم، احراز دارم نسبت به عدم وجوب، احراز دارم به عدم حرمت و حال آن که بالوجدان می‌دانم یکی از این دو غلط است و درست نیست چون احراز دارم به الزام، این دو استصحاب می‌گوید الزام نیست من قطع به الزام دارم.

      ان قلت

      این که قطع به الزام داریم و این دو استصحاب نفی الزام می‌کند از باب اصل مثبت است. لازم جریان عدم وجوب و عدم حرمت این است که الزام نیست پس می‌شود اصل مثبت. اصل مثبت هم حجت نیست و ما خیلی موارد داریم که اصل جاری می‌شود به حسب ظاهر ولیکن موافق با واقع نیست و مخالف با واقع است. مثل جایی که شخص وضو می‌گیرد با ماء مشکوک الطهاره و النجاسه، نسبت به حصول طهارت شک داریم که حدث زائل شد یا نشد چون شک داریم آب پاک است یا نجس، استصحاب می‌کنیم بقاء حدث را، می‌گوییم محدث است. نسبت به بدن که این آب با بدن ملاقات کرد شک می‌کنیم که این بدن که پاک بود نجس شد یا نشد استصحاب می‌کنیم طهارت آن را، می‌گوییم بدن پاک است. و حال آن که در متن واقع اگر بدن پاک است آب پاک است وضو هم درست است، اگر وضو درست نیست پس آب نجس است بدن هم نجس است. می‌گوییم مشکل ندارد، چرا؟ چون اصل مثبت حجت نیست، استصحاب طهارت آب فقط می‌گوید این آب پاک است لازم خود را دیگر اثبات نمی‌کند، استصحاب حدث اثبات می‌کند که حدث باقی است لازم خود را اثبات نمی‌کند که آب پاک است چون طهارت آب از آثار شرعیه رفع حدث نیست، رفع حدث از آثار طهارت آب است.

      و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

       


      ۱) تحف العقول ص۳۱۵

      ۲) نهج البلاغه (للصبحی صالح) ص۳۴۸

      ۳) النساء ۲۸

      ۴) (سؤال: مخالفت التزامیه پیش می‌آید ما قائل به موافقت التزامیه نیستیم طبق نظر شیخ، مخالفت با واقع هم پیش نمی‌آید) وجه آن را گفتیم خدا خیرت بدهد وجه آن عبارت از این است که اصل عملی همیشه در جایی جاری می‌شود که شما احتمال موافقت آن را با حکم واقعی بدهید اگر یادتان باشد گفتم موضوع اصل عملی شک است. شک یعنی چه؟ یعنی احتمال می‌دهم که شرب توتون حرام باشد، بعد کل شیء لک حلال، حلال کند آن را. اما اگر احتمال حرمت آن را ندهم، آن جا جای اصاله الحل نیست لذا شما جایی که قطع دارید به این که این مفاد اصل عملی مخالف با واقع است (جزء مخالفت التزامی چیز دیگری پیش نمی‌آید) فرض این است که اصاله الاباحه جعل اباحه می‌کند یا خیر؟ شما در رساله می‌نویسید جواب سلام مباح است، نه واجب است نه حرام است (مخالفت عملی پیش نمی‌آید) نیاید ولی حکم شما بر خلاف شرع است چون در شرع یا واجب است یا حرام (در عمل من چه کار می‌کنم؟) عجیب است! باز می‌گوید در عمل، عملا مشکل نداری ولی شما الان حکمی که دارید می‌کنید علی خلاف ما أنزل الله هست یا خیر؟ پس بنا بر این حکم خلاف ما أنزل الله هر جا مخالفت عملی لازم نداشته باشد مشکل ندارد؟ احدی به چنین حرفی قائل نیست. آن‌ها که قائل هستند این است که موافقت التزامیه لازم نیست بلکه موافقت التزامیه علی سبیل الاجمال نسبت بما جاء به النبی صلی الله علیه و آله و سلم کافی است. این است فقط، نه این که مخالفت بکنم با حکم شریعت.

      ۵) چنان که در درس ۳۵ تصریح شده است این اشکال بر والد معظم بر مبنای علیت است و اما خود حضرت استاد چون قائل به اقتضا هستند استصحاب را جاری می‌دانند.

      ۶) کما هو الظاهر فی مثل قضیه: (لا تنقض الیقین) حیث تکون ظاهره عرفا فی أنها کنایه عن لزوم البناء و العمل بالتزام‌ حکم‌ مماثل‌ للمتیقن‌ تعبدا إذا کان حکما و لحکمه إذا کان موضوعا لا عباره عن لزوم العمل بآثار نفس الیقین بالالتزام بحکم مماثل لحکمه شرعا. کفایه الأصول (طبع آل البیت) ص۳۹۲

      ۷) وسائل الشیعه ج‌۱ ص۳۱۵

      ۸) هذا على ما هو الأظهر الأقوى فی الطرق و الأمارات من أن حجیتها لیست‌ بنحو السببیه. کفایه الأصول (طبع آل البیت) ص۸۶ على ما هو التحقیق من اعتبار الأمارات‌ من باب الطریقیه. کفایه الأصول (طبع آل البیت) ص۴۷۰

      ۹) (سؤال: مختار شما چیست؟) ما جعل یقین می‌دانیم استصحاب را.

       

      دیدگاه‌ خود را بنویسید

      نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

      پیمایش به بالا